۱۳۹۱ شهریور ۲۸, سه‌شنبه

آیت الله خامنه ای فقط 90 سال دیرتر استالین شده است: آتش در خرمن هواداران!


undefined
 undefined
نفر جلو عکس بالا: آقای محمد پهلوان دبیرکل اتحادیۀ جامعۀ اسلامی دانشجویان سراسر کشور.

عکس پایین: آقای مهدی امیریان دبیر شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت.

1- مباحثۀ این دو دانشجوی عزیز بحثی از عمق درد و تلخی و شورانگیزی و پوسیدگی و ریا و نفاق و سانسور و ترس و ... است که از پشت پردۀ بیت خامنه ای گرفته تا خفقانی که بر دانشگاه ها مستولی است  و تا عدم تحمل همین تشکل های خود ساخته و عدم مجوز برای اظهار وجود و تهدید و احضار و تذکر و هشدار مرتب به همین بچه های رهبر معظم از سوی نهادهای اطلاعاتی و انضباطی و اطلاعاتی و امنیتی و حراستی و ... را شامل می شود تا بحث پوچ بودن رؤسای دانشگاه ها و همه برسر ماندن پشت میز شرافت و عزت و شخصیت را قورت داده اند و مسئولان کمترین اعتقادی نه به نظام و نه به رهبر و نه به دین و ... ندارند و بسیاری از ناگفته های حتی ما جاسوسان و عوامل صهیونیسم و نوکر ام آی سیکس و موساد و سیا. می خواهم بگویم که درد دل این دو دانشجو بسیار مفصل و رنج اور و دلکش است و من قصدی برای ورود به حرف های شیرین ترین تلخی آنان را ندارم. من فقط می خواهم با استناد به این حرف محمد پهلوان که گفته است:
 مجری:متن سخنان آقا چه آنجا که در ذم اشغال سفارت انگلیس گفتند، چه آنجایی که گفتند  «من استالین نیستم که بنشینم یک سری حرف بزنم بعد یک عده ای را بیاورم بنشینند آنها را تئوریزه کنند» سخنان قابل توجهی بود، که در سایت Khamenei.ir سانسور شد و از تلویزیون هم پخش نشد.
پهلوانان [پهلوان]- این قسمت بحث استالین که حضرت آقا تلویحا در مورد خودشان گفتند واقعا بحث جالبی بود که ما خیلی خوشمان آمد. ولی اینکه سایت آقا هم صلاح ندانند پخش برخی از قسمت های سخنان آقا را دیگر واقعا پذیرفتنی نیست.
 به آیت الله خامنه ای بگویم که چرا استالین است و از استالین صد درجه بدتر.

 2- واقعیت قضیه این است که من وقتی با این جمله که خامنه ای گفته است من استالین نیستم مواجه شدم یک لحظه خشکم زد زیرا که مطلقاً بفکرم هم خطور نکرده بود که خامنه ای روزی بخواهد خودش را با مرادش استالین مقایسه کند. زیرا شباهت ها بقدری زیاد است که آیت الله خامنه ای نگفته هم همه او را استالین قرن بیست و یکم می شناسند - منظورم از همه دلقک و اعضای سیرکش است - تا چه رسد که خودش هم معترف باشد که می دانم با استالین مقایسه و مساوی می شوم. طرفه تر اینکه جملۀ کامل خود آیت الله خامنه ای محل نزاع را هم دقیق مشخص می کند. و معلوم می کند که پررنگ ترین وجه مشترک و منطبق ساز خامنه ای با استالین در کجاست. پس یکبار دیگر عین جملۀ خامنه ای را نقل می کنم. او خطاب به دانشجویان حزب اللهی گفته است: «من استالین نیستم که بنشینم یک سری حرف بزنم بعد یک عده ای را بیاورم بنشینند آنها را تئوریزه کنند»

3- می خواهم بگویم که آیت الله خامنه ای نه صد در صد و نه هزار در صد و یک میلیون درصد بلکه بطور مطلق کپی همین رفتاری است که به استالین نسبت می دهد و خودش را از آن بری می داند. اگر بخواهم همۀ نمونه ها را احصاء کن - واقعاً اینترنت کاغذ! کم می آورد برای ثبت همۀ آن ها. لذا فقط به چند نمونه از قدیمی ترین و جدید ترین نمونه هایی که آیت الله خامنه ای اول چرت و پرت گفته و بعد تعدادی را مأمور تئوریزه کردن آن ها کرده است را اشاره می کنم با این تفاوت که اگر توهمات استالین برخی هم واقعاً تئوریزه و اجرا شدند هذیان گویی های خامنه ای حتی - با تأکید بر حتی - یک نمونه هم نه تئوریزه توانست بشود و نه اجرا شد.

الف- قدیمی ترین توهم خامنه ای و مشترک با خمینی بحث اسلامی کردن دانشگاه ها بود و وحدت حوزه و دانشگاه. اولین گروهی که برای تئوریزه کردن این توهم احضاز شدند مجلس شیوخی است بنام "شورای انقلاب فرهنگی" که در طول زمان هزاران مجمع و گروه و اندیشمندان و ... هم فراخوانده شده اند و با نام های اصلی و فرعی متعددی تحت نام های مختلف تشکیل شده اند که این مهمترین و بنیادی ترین توّهم تاریخ را تئوریزه و جامۀ عمل بپوشانند. نتیجه نه که هیچ بوده بلکه دقیقاً "هیچ" بوده است.

ب- دومین اصلی ترین توّهم خامنه ای و انقلاب این هذیان بوده است که علوم انسانی غربی را اسلامی کنید. چقدر وقت و هزینه و گروه و اندیشمند و سفیه و دیوانه فراخوانده شده اند فصل بفصل و زمان بزمان و سال بسال و هفته به هفته که چنین امری را محقق کنند هم در تئوری و سپس تدریس و اجرا. نتیجه بیشتر از هیچ اولی "هیچ" بوده است.

پ- کرسی های آزاد اندیشی در دانشگاه ها که ابداع توّهمش مخصوص شخص خامنه ای بوده است. نتیجه کمی بیشتر از هیچ دومی بوده است. این را من نمی گویم. این را همین دو دانشجو مفصل بحث می کنند و صدای شکستن بغض و گریه و هوار و دردشان از لای مانیتور جاری می شود چون سیلی از خون بسوی خواننده.

ت- بازهم جدیدتر بگویم که خامنه ای نتواند حاشا کند. بالماسکه ای که از دو سال پیش راه انداخت بنام "تدوین الگوی پیشرفت ایرانی - اسلامی " و حداقل سه دوره اش را که خودم دیده ام تعدادی آدم در پیتی و مفتخور را جمع کرد در بیتش و شروع کردند برای تئوریزه کردن این جدید ترین توّهم خامنه ای. نتیجه نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم فقط هیچ بود و است.

ث- این سلسله را اگر ادامه بدهم از هزار و ده هزار و هزاران هم می گذرد و من باید حداقل ده هزار بار واژۀ "هیچ" را هجی کنم. شرم نمی کند وقتی می گوید من استالین نیستم که یک سری حرف بزنم بعد عده ای را بیاورم که بنشینند و انرا تئوریزه کنند"!

4- اما در وجوه دیگر چه:

الف- در علم و تکنولوژی: هم استالین و هم خامنه ای شدیداً عاشق توسعۀ صنایع نظامی، بمب اتمی، هوافضا و دانش های عبوس هایتکنولوژی بوده و است.

ب- در رفتار با منتقدان و نه حتی مخالفان: هر دو قدرتمدار عاشق حذف و حبس و اعدام و سرکوب و تکصدایی بوده و است.

پ- در هابی های شخصی: هم استالین و هم خامنه ای عاشق جنگ و امنیت و اطلاعات و جاسوسی و مداخله در کشورهای دیگر بوده و است.

ت- در خشک اندیشی برای جامعه در حالیکه هر دو مشهور به ظرایف شخصی بوده و است: هم استالین و هم خامنه ای دشمن سرسخت هرنوع هنر متعالی و مدرن و انسانی بوده اند و در زمانه شان حتی یک اثر ماندگار هنری - غیر زیر زمینی - تولید و به ثبت نرسیده است. و ... گریه می کنم!

5- اما استالین و خامنه ای نقاط اختلاف و افتراقی هم داشتند که به چند مورد از آن ها هم اشاره می کنم تا انصاف رعایت شده باشد.

الف- اولین فرق خامنه ای با استالین این است که استالین 90 سال پیش به دین مادی دلبسته بود که آزمایش نشده بود و قرار بود 1400 سال بعد بهشت کمونیسم را بر روی کرۀ زمین محقق کند. در حالیکه خامنه ای 90 سال بعد به دین معنوی دلبسته است که آزمایش پس داده بود و 1400 سال پیش جهنم را بر روی زمین محقق کرده بود.

ب- دومین فرق استالین با خامنه ای این بود که استالین حداقل 20 - 30 کشور بدبخت پیرامونش را نیز فریفته بود و حداقل نیمی از هزینه های مالیخولیایش را از سفرۀ کشورهای اقماریش در آسیا و اروپا و امریکای لاتین و افریقا برداشت می کرد. در حالیکه خامنه است و حوضش ایران بدبخت و چاه های نفت بی حساب و کتاب یک ملت که نه تنها هزینۀ همۀ توهمات او را می پردازد بلکه هزینه های 20 - 30 کشور و گروه و سازمان و ... را هم در آسیا و آفریقا و امریکای لاتین از جیب آنان حاتم بخشی می کند.

6- ادامه اش حالم را دگرگون می کند و قادر نیستم همۀ افسوسم را مجدداً به مغزم راه بدهم. فقط در انتها آموزه ای را که بارها گفته ام و سعی کرده ام همیشه رفتار کنم را دوباره بگویم که مواظب حزب اللهی های جوان و بویژه دانشجویان باشیم. اگر می توانیم نفرت و کینه به نوع انسان را از خود دور کنیم. و اگر نه حداقل اینکه همۀ نفرت و کینه مان را متمرکز کنیم روی نام خامنه ای و راه او. البته که راهش مورد نظر ماست و خود او بدلیل راهش باید سیبل تنفر ایرانیان باشد متمرکز! مطلقآ به آدم های دیگر بویژه به متدینان و مسلمانان و هموطنان و کارگزاران کینه نورزید که بسیاری از اینان فقط در فریب آرمانی است که گیر این "پروژۀ عقیم و انسان سوز" خامنه ای افتاده اند. یا...هو

پی نوشت 20 سپتامبر: این مطلب را اولین بار دوشب پیش من منتشر کردم و بعداً که دنیای مجازی توجه نشان داد امروز دیدم که همۀ ریخته اند بهم و دارند همدیگر را تکه پاره می کنند در نزد هواداران؛ و این عالی است. زیرا که باید این جوانان آگاه و از اطراف خامنه ای پراکنده بشوند.

هیچ نظری موجود نیست: