1- پاس حمیدرضا چنان بلند وسالم وهوس انگیز بچشم می آمد که حتی پیرمردی به پیزوری دلقک را هم بجهش وادارد تاچه رسد به اکبر که گویی خداوند فنرهای لازمی را کارسازی کرده دردرونش برای جهش های بلند وفوق العادۀ درجا. واکبر آبشاررا چنان محکم کوبید سربازیگر اصلی آن طرف تور که یارو فکرکرد که واقعاً بتوپ بسته شده اردوگاهش وزمین حمیدرضارا به توپ بست. حمیدرضا کجا بود ما که نفهمیدیم ولی نبود؛ واکبرکه ازخط کشی بیرون بود؛ وتوپ پر ِ طرف خورد تو سر محمد رضای پسر وامتدادپیداکرد تا فاطمه درلندن. وحالا که همه چیزشان را گذاشته اند بر سر آن پاس بلند وآن آبشارکوبنده، نه حمیدرضا جامعه شناسی اش را قبول می کند و نه اکبرروشنفکریش را.
2- اکبرگنجی گفته است که تقلبی که بشود گفت تقلب - حداقل ازنظرشکلی- نشده است درانتخابات پارسال وحرفش را مستند کرده است به حرف های خیلی ها از قاضیان و عبدی نظرسنج گرفته تا تاج زاده ونبوی ورمضان زادۀ سیاست مند. ودرهنگامۀ براق شدن حق بجانب سبزهای جوان -که کشته ها وهزینه ها وآوارگی ها داده اند بر سر آن پاس وآن آبشار- کمی کوتاه آمده وگفته است که او تنها کسی است که گفته است تقلب شده تقلب گسترده هم شده ولی اینکه موسوی می توانست در دور اول پیروز بشود را قبول ندارد واین بوده است مدعای وی.
3-وحمید رضا جلایی پور که اصلاً خودش را زده به کوچۀ علی چپ ومرتب نامه می نویسد به رهبر که من اله شهید داده ام و بله شهیدمی دهم و خودم هم که شاهد زنده ام بر وقایع نقده و مهاباد و بفرمایید محمد رضا را آزاد کنند برای خاطرخدا. وحاضرنیست توضیح بدهد که آن پروپاگاندای رأی آوری موسوی که جای خالی هر سؤالی را با کلیشه اش پرمی کردید در دانشگاه ها و نگذاشتید بارنگ و رِنگ هیجان کاذب تان، دانشجویان وروشنفکران لیبرال یک هیجان مثبت عقلانی ایجادکنند- مثل سال 76- برای مهدی کروبی؛ پس چرا شکست خورد جامعه شناس.
4- اکبرگنجی کی می خواهد یاد بگیرد که هیجان بیش ازحد یک روشنفکروسیاسی هم باید ارادی باشد چون که بسیاری ازهزینه های زاییده از "سلطانیسم" و "کمپین جنایت علیه بشریت برای خامنه ای وحتی تا مرحلۀ اعلان جرم" وده ها عنوان های برساخته ازواژه های منفی ومنتقم ومتنفر، قابل برگشت نیست. وبسیاری از هزینه های درپیش مثل زندان ها وتبعید ها وآوارگی های همۀ گرفتارشدگان غیرحزبی وبیرون ازقدرت سیاسی سی ودوساله؛ ومهمتر آن جشن وپایکوبی آیت الله خامنه ای درقم که صریح می گوید خوشحال است که توانسته به بهانۀ اعتراض به "تقلب" همۀ مخالفان بالفعل اش را بروبد به کشتن به زندان به تبعید به آوارگی و...
5- تواگرآدم مهمی هستی که هستی وشدی ودستت دردنکند. باید صادرات سالمی هم داشته باشی برای جامعه ات ونه بعدازواقعه. که تأمل درخودواقعه. مگرمرتضی مردیها، طباطبایی سید جواد وهزاران روشنفکر وتکنوکرات لیبرال نبودند که با تشخیص عدم اصالت ادعا ورودهیجان تولیدکن نکردند بنفع جنبشی که شانس پیروزی نداشت و...
6- شانس پیروزی نداشت این جنبش به این دلیل بدیهی که ادعای اصلی اش بر امتداد تولید هیجان کاذب حمیدرضا جلایی پور ویاران حزبی اش استوارشده بود. وبدبختانه تئوریسین هایی مثل حمیدرضا که دررأس این خطای سیاسی بودند ومی دانستند- یامحکوم بودند بدانند به این دلیل که مدعی اندیشگی هستند- که این موج بناشده بررأی آوری موسوی ودیگرهیچ! نمی تواند ازعِده وعُدۀ حاکمانی متحجر ومتعصب -که اتفاقاً حربۀ قوی عدم تقلب شکلی راهم دردست دارند- بگذرد؛ صدمه ای ندیدند وهمۀ صدمات متوجه پسران شد ومعدودپدرانی که مثل پسران باسادگی وصمیمیت بازی کرده بودند ونه با سیاست.
7- حال وروز مهندس موسوی را می فهمم که سردرگریبان است ازحرف های "عدم تقلبی" که سکۀ رایج شده وکسی هم بدفاع ازوجود تقلب درمیدان نیست واو اندیشه می کند که اگرمی دانست تقلبی ازنوع اول(شکلی وبرسرصندوق) نبوده و پیروزی متصور را حتی مخالفان جدی رژیم مثل اکبرگنجی هم قبول ندارند و...؛ آیا خودم را و گذشته ام را و حالم را وآینده ام را به اینجایی می رساندم که نه روی رفتن دارم و نه دلیلی برای ماندن.
8- ودرود می فرستم به مهدی کروبی که محکم واستواراست برادعای تقلبی که هم محتوایی وهم شکلی است برعلیه او. ونه تنها ازسوی احمدی نژاد واعوان وانصارش که ازسوی حمیدرضا جلایی پور واحزابش، تاروزرأی گیری حتی که شایع کردند کروبی انصراف داده وتبلیغات کرکننده والبته رنگی وچماقی، دریک هفته مانده که : "برای جلوگیری از تقسیم آرای اصلاح طلبان بهتراست وواجب عینی است که بفرد رأی آور(موسوی) رأی بدهیم."
9- این سرریز عقده های چندوقت اخیرم بود واگرگسیخته است خواص ببینند وبرای خودمان ساده ترش را هم خواهم نوشت بزودی. یا...هو
....................................................................
**مصداق ها برای جذاب ترکردن تیترهم بوده است. والا منظورم پاس داخل آبشارخارج بود.
..................................................................
این کامنت امروز برای خودنویس را هم برای علاقه مندان می گذارم:
موضوع مربوط است به قتل های سال 67 درزندان که نیک آهنگ متولی پرونده اش است.
چون گمان داشتم که این بازی جدید هم دنبالۀ همان بازی شخصی وکهنۀ "خودنویس-جرس"یا "نیکان-نبوی" است قصدواردشدن نداشتم. ولی اگرواقعاً بحث برسرپرونده های سی ساله است ونه موضع گیری های دوساله باید ضمن توجه کامل بزمان ومکان ونوع ادبیات ونسبی دیدن مواضع ومصلحت اصلاحات امروز وچندین وچند فاکتور مهم دیگر که برای هرایران دوستی لازم وواجب است بویژه که مسئولیت قلم هم بعهده اش باشد؛ به پرسش وپاسخ دوطرف فارغ از گرگ وبرۀ امروز دقیق شد.
ومن دقیق شدم. نامۀ مهدی کروبی ورفقا علاوه برهمۀ بدی های متصور بوقایعی هم پرداخته بود واز آیت الله منتظری توضیح خواسته بود. مثل وضعیت مهدی هاشمی وقاتل بودنش ومحمدمنتظری و...ازاین قبیل. وپاسخ آقای منتظری فقط یک هجودوخطی متلک گونه به این نامۀ مفصل است. -البته خودنامۀ کروبی ویاران را هم خودنویس درموضوع دفاع ازمجاهدین مخدوش وغیرمفهوم چاپ کرده است درمطلب قبلی- درحالیکه انتظار داشتیم که استدلال های آقای منتظری درمقابل ادعاهای آقایان راببینیم. مگراینکه امروز قطعی شده باشد که گربه نرۀ دیروزمان شده امام زمان امروزمان وبدیهی است که امامی که ما تأییدش کنیم معصوم است وهمین که بگوید برای شما آقایان متأسفم یعنی خفه شوید ومن درست می گویم. البته تلگرافی نوشتم که اهل بخیه فقط سردربیاورند چون که مطلقاً پرونده های گذشته را مضرمی دانم برای بازشدن مگراینکه نیکان مأموریت "هرکورسوی امیدی توسط هرکس را سدخواهم کرد بکمک رفقا درجرس وخودنویس" تعریف کرده باشد ومأمورباشد که اگرتنها نفس نفس های کروبی مانده برای صدایی ازداخل ایران؛ آنرا نیز لجن مالی کند.
نکنید برادر مگر مریض هستید راه نان خوردن که فقط با قاتق اعصاب مردم نیست. می توانید به مردم امید وشادی وروحیه بدهید ونان خودتان را هم دراین تنورگرم بپزید. یا...هو
....................................................................
**مصداق ها برای جذاب ترکردن تیترهم بوده است. والا منظورم پاس داخل آبشارخارج بود.
..................................................................
این کامنت امروز برای خودنویس را هم برای علاقه مندان می گذارم:
موضوع مربوط است به قتل های سال 67 درزندان که نیک آهنگ متولی پرونده اش است.
چون گمان داشتم که این بازی جدید هم دنبالۀ همان بازی شخصی وکهنۀ "خودنویس-جرس"یا "نیکان-نبوی" است قصدواردشدن نداشتم. ولی اگرواقعاً بحث برسرپرونده های سی ساله است ونه موضع گیری های دوساله باید ضمن توجه کامل بزمان ومکان ونوع ادبیات ونسبی دیدن مواضع ومصلحت اصلاحات امروز وچندین وچند فاکتور مهم دیگر که برای هرایران دوستی لازم وواجب است بویژه که مسئولیت قلم هم بعهده اش باشد؛ به پرسش وپاسخ دوطرف فارغ از گرگ وبرۀ امروز دقیق شد.
ومن دقیق شدم. نامۀ مهدی کروبی ورفقا علاوه برهمۀ بدی های متصور بوقایعی هم پرداخته بود واز آیت الله منتظری توضیح خواسته بود. مثل وضعیت مهدی هاشمی وقاتل بودنش ومحمدمنتظری و...ازاین قبیل. وپاسخ آقای منتظری فقط یک هجودوخطی متلک گونه به این نامۀ مفصل است. -البته خودنامۀ کروبی ویاران را هم خودنویس درموضوع دفاع ازمجاهدین مخدوش وغیرمفهوم چاپ کرده است درمطلب قبلی- درحالیکه انتظار داشتیم که استدلال های آقای منتظری درمقابل ادعاهای آقایان راببینیم. مگراینکه امروز قطعی شده باشد که گربه نرۀ دیروزمان شده امام زمان امروزمان وبدیهی است که امامی که ما تأییدش کنیم معصوم است وهمین که بگوید برای شما آقایان متأسفم یعنی خفه شوید ومن درست می گویم. البته تلگرافی نوشتم که اهل بخیه فقط سردربیاورند چون که مطلقاً پرونده های گذشته را مضرمی دانم برای بازشدن مگراینکه نیکان مأموریت "هرکورسوی امیدی توسط هرکس را سدخواهم کرد بکمک رفقا درجرس وخودنویس" تعریف کرده باشد ومأمورباشد که اگرتنها نفس نفس های کروبی مانده برای صدایی ازداخل ایران؛ آنرا نیز لجن مالی کند.
نکنید برادر مگر مریض هستید راه نان خوردن که فقط با قاتق اعصاب مردم نیست. می توانید به مردم امید وشادی وروحیه بدهید ونان خودتان را هم دراین تنورگرم بپزید. یا...هو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر