The Anatomy Lesson |
2-اینان مدعی اند که چون بزرگترین پیروزی آگاهی دادن وبیدارکردن مردم است وهم اصلاحات دیروزوهم جنبش امروز توانسته اند این وظیفۀ مهم راانحام بدهند؛ پس پیروزبوده اند. بعنوان مثال درمورد جنبش سبز می گویند که اگرتا قبل ازجنبش مردم نمی دانستند با چه هیئت حاکمۀ بی رحم وسرکوب گری مواجهند اینک دیگر بچه های دبستان هم می دانند آیت الله خامنه ای رحم وانسانیت نمی شناسد. یا می گویند که جنبش سبز باعث تعمیق اختلافات در هیئت حاکمه شده است وازاین قبیل. باکمال ادب وتواضع به محضراین عزیزان که گاهی موجه وباحسن ظن هم هستند باید بگویم که این ادعا ها به این دلیل مردود هستند که اولاً توسط چه کمیت آماری مدعی این تأثیرگذاری کیفی هستیم وثانیاً اگرهم ادعای مورد نظربه اثبات نسبی میدانی رسیده باشد باید توجه جدی به این داشته باشیم که هزینه های پرداختی برای این دست آورد های ذاتاً پروسه ای ازچه نوع وچه مقداربوده است. وآیا درفرمول "هزینه- فایده"ی فلسفۀ سیاسی مدرن نمرۀ قبولی می گیرند یانه.
3- بنابراین قطعی است که جنبش سبز بعنوان یک جنبش اجتماعی که درسال 88 و با شعاررأی من کجاست راه افتاد.بعدازشش ماه افت وخیزهای دربلبشوی رهبران رسمیت نیافته وگریزان ازپذیرش مسئولیت وسواربراحساسات برانگیختۀ مردم تهران با سرکوب شدید نیروهای آیت الله خامنه ای در22 بهمن 88 متوقف وقبل ازپایان سال 88 شکست خورد. وادعای آگاهی بخشی آن بعنوان پیروزی مردود؛ واصرار برای زنده تبلیغ کردن آن با توسل به گزارۀ"جنبش ازخیابان به خانه رفته است ولی نا رضایتی کماکان وجود دارد ودرهنگام اجازۀ رژیم مستقربروزخواهدکرد." مهمل است. بودن نارضایتی بالقوه که بدیهی همۀ جوامع بویژه جوامع با حاکمان دیکتاتور و توتالیتراست بمعنای وجودجنبش نیست.
4- خبرهای احکام محاربه واعدام؛ زندان های بسیار طویل المدت وبی رحمانه، محرومیت ازحقوق اجتماعی وشغلی وزیستی و... به طول عمریک انسان معمولی، تبعید زندانیان به زندان های بدون امکانات وبسیاردوربه خانوادۀ زندانی ودور از دسترس ونظارت ملی وبین المللی وده ها وصدها مضایق دیگربرای خودوخانواده های این برومندترین فرزندان وطن؛ تنها بخشی از هزینه های پیدا واعلان شده ای است که بحساب دراکولای شب های تاریک بیست سال گذشتۀ ایران ورضایت حقیر رییس جمهورهمراهش ریخته شده است.
5- اگرهزینه های آواره ها وتبعیدی ها وسرخورده ها وده ها معضل ومشکل دیگری را که گریبان بخش دیگری ازجامعه را گرفته است را هم حساب کنیم؛ خواهیم تصدیق کرد که این شورش شکست خورده همه اش هزینه بوده است وصحبت ازدست آورد های آن یا برای ایزگم کردن است یا برای جلوگرفتن ازغرورشکسته جوانان! که من تمام قد فدای آن غرورهای شکسته می روم ولی باکمال بی رحمی نمی توانم از ایزگم کردن ها نیزبگذرم.
6- این "جنبش ناتمام" -ناتمام به این دلیل که اولاً هیچ گاه همۀ عناصراصلی تشکیل دهندۀ جنبش های اجتماعی ومهمترازهمه رهبری مشخص ومسئولیت پذیر را نداشت؛ و ثانیاً ناتمام بدلیل درنیمه راه متوقف شدن وبه پیروزی نرسیدن.- علی رغم ناتمامی اما این اتفاق هزینه های فراتر از یک جنبش موفق وپیروزرا به ملت ایران تحمیل کرد که این هزینه ها علاوه بر بی رحمی وسبعیت وهمۀ دنائت فراترازبدیهی حاکمان مستقر سه دسته مقصردیگر هم داشت وامروز وقت آن است که آنان نیز مسئولیت خودرا بپذیرند وکمی خونشان را بجوشانند درتنورحمیت وکاری بکنند آخر؛ بچه ها کباب شدند ازبس که حاکمیت همه را به سخره گرفته است:
الف- ازنظر من اگر آقای مهندس موسوی رسماً عذرخواهی بکند ازآیت الله خامنه ای وادعایش را پس بگیرد ومابه ازایش را لغو این بگیروببند های استخوان سوزواحکام زندگی نابودکن قراربدهد همانقدر مقبول است که دست به اقدامی مقابله جویانه بزند نسبت به آیت الله خامنه ای؛ بطوری که اورا رودرو با جنبش سبز دومی بکند درادامه ، واین باربارهبری ومسئولیت پذیرفتۀ خودش. والبته هراقدام سوم وچهارم دیگری که خودیا دوستان ومشاورانش توصیه می کنند.
من خواهان یک اقدام وتحرک ناشی از آن هستم وشکستن این سکوت مرگبار. چون این تحمل وسکوت ودرسایت کلمه نشستن که کمترین اثرمثبتی که براحکام شدید نداشته بلکه وضع را بداندربدتر کرده است. البته محتمل وممکن است که اعلان مجدد برای فعالیت جنبش سبزخیلی سریع به تحرک میدانی مؤثری منجرنشود ولی اعلان آن وقبول رهبری آن حس زنده بودن جنبش را منتقل می کند.
ب- شخصیت های سیاسی داخلی که کارهای تشکیلاتی حزبی ودولتی کرده بودند یک کارباید نمی کردند قبل ازانتخابات که کردند ولذا کاردومی را هم لازم بود بکنند بعد از انتخابات که نکردند. پس حداقل بیایند وکارسوم کمی تشفی دهنده را بکنند؛ واز مردم عذرخواهی کنند:
(1) - کاری که کردند ونبایدمی کردند نفوذ درمواضع رسمی وخنثی مهندس موسوی نسبت به دوجناح اصولگرا واصلاح طلب بود ومنحرف کردن تبلیغات ایشان از ستادهای مستقل به ستادهای حزبی و ساختن آن باورهیجانی ورنگی تهرانی والقاء یقینی "مشارکت بالای 70 درصدواجدین رأی درهرانتخاباتی؛ با پیروزی قطعی وحتمی وتضمین شدۀ اصلاح طلبان همراه است." وگره زدن آن به احساسات بشدت تهییج شده جوانان ونوجوانانی که آن شب های هفتۀ آخرتبلیغات تهران را چون رؤیایی ازجنس همۀ آرزوهایشان یافته بودند وبه هرچیزی غیرازتداوم آن کافربودند.
(2)- ولی کاری که نکردند این بود که با عدم انتقال تجربیات ودانسته های خود به کاندیدای موردحمایت شان دربعداز پایان رأی گیری اورا درتوهم پیروزی قطعی با اختلاف فاحش ودردوراول (برساختۀ احزاب حامی ) رها کردند تا جاییکه حتی از مصاحبۀ "من پیروزم ومن رییس جمهورم" غیرموجه ونابهنگام مهندس موسوی نیزبا تشبث به این رندی که "گردانندگان ستاد انتخاباتی مرکزی موسوی افراد مستقل و منتخب شخص موسوی هستند" نیز جلونگرفتند.
(3)- البته یک نکته هم این فرض می تواند باشد که این فعالان سیاسی جناح اصلاح طلب ازقبل با شورش احتمالی مردم موافق بودند ولذا دلیلی برای روشنگری و وادار مهندس موسوی برای جلوگرفتن ازشورشی که امیدواربودند به جنبش تبدیل وموجب عقب راندن رقیب شود نمی دیدند. دراین صورت نیز حداقل انصاف این بود که مهندس موسوی را درجریان قرارمی دادند وباخودهمراه می کردند تا بلافاصله پس از سخنرانی نمازجمعۀ آیت الله خامنه ای که خواستار تسلیم شده بود؛ مهندس موسوی رهبری جنبش را قبول و اعلام می کرد وبا انتخاب خودش وارد فازمبارزۀ با آیت الله خامنه ای می شد ونه با نقشۀ حامیانش!
(4)- واگرمدعا این باشد که هیچ کدام ازاین گزینه ها صحت ندارد ومردم هم شروع شورش را وهم ادامۀ آنراخودجوش انجام داده اند وازدست کسی هم کاری برنمی آمد. موضوعی که تاکنون اینطورالقاء شده است؛ می شود دومین جملۀ واقعاً کمدی درمیانۀ این تراژدی تمام عیار. زیرا که فقط شروع شورش محدود متکی براحساسات جوانان شوکه ازنتایج اعلان شده انتخابات قابل دفاع عملی وعلمی است ونه شش ماه تداوم ِ"شورش-جنبش" کور!
پ- روشنفکران وفعالان سیاسی مرجع درخارج ازکشورکه اکثریت قریب به اتفاق آنان قبل ازتوده های شهری درتهران دچار هیجان زدگی شدند وهرروز بیش ازروزپیش برتنورشورش کوربدون سازماندهی وبرنامه وهدف مشخص هیزم نهادند تا آن جا که بعدازتظاهرات 25 خرداد این خارج کشوری ها شدند که داخل کشوررا بهیجان می آوردند- بخشی بابزرگ نمایی هرآنچه درداخل اتفاق می افتاد وبخش دیگری با تحلیل های احساساتی وبدون پایه واساس اطلاعات میدانی وعلمی.
اینان درحال حاضربراحتی از آن همه گفتارورفتار(آدرس های غلط برای نیروهای میدانی) خویش عدول می کنند وبازی کی بود کی بود من نبودم راه می اندازند. بنظرم این طورعمل کردن ازنیروهایی که امیدوارند برای آزادی میهن ازدیکتاتوری و تحجر مبارزه کنند وبرای این مبارزه نیازمند ایجاد و حفظ اعتماد متقابل با توده های کنشگر داخل کشورهستند بسیار تأسف باراست.
لذا انتظارمی رود که این مراجع فکری بزرگوار مجتمع درخارج ازکشوربجای ایجاد شبهات بیشتر درکنشی با این هزینۀ سنگین؛ چندکنش میدانی مثل اعتراض واعتصاب وتظاهرات و... همزمان ودرچند پایتخت مؤثردربهترین زمان ومکان فریادزدن! ترتیب بدهند ومتمرکزباشند برحقوق زندانیان سیاسی دربند جمهوری اسلامی.
7- وکلام نتیجه ونهایی اینکه: جناب آقای مهندس موسوی. قطعاً شما هم درجریان قرارمی گیرید که هرروز حرف وحدیث جدیدی ازوقایغ گذشته بعدازانتخابات سازمی شود وباعث بهم ریختگی بازهم بیشتراین بهم ریختگی ذاتی وازروزاول می شود. البته که حاکمیت هم بکارخودش مشغول است وهرروزمضایق جدید ی را به بخش مستقل وروزنامه نگاران وفعالان زندانی تحمیل می کند. شما درمقابل هیچ کدام ازاین کنش ها واکنش هم نشان نمی دهید درحالیکه کار ومسئولیت شما بعنوان نقطۀ کانونی (رهبر) این جنبش کنش مسئولانه است ونه حتی واکنش منفعلانه. لذا لطف کنید وبه این بلاتکلیفی پایان بدهید. من بعنوان یک ایرانی متفکربشما هشدارمی دهم که هر چقدر این بلاتکلیفی را ادامه بدهید با تمسک به نا امیدنکردن هواداری ویا نرنجاندن پا به رکابی ویا با ملاحظه برای پنهان کردن زخم شمشیررفیقی؛ آینده ای سخت تر برای همۀ اینان وهمۀ ملت وخودتان تدارک می بینید. یا...هو
.........................................................................................
**این مطلب را من یک هفته قبل ازاین نوشته بودم ولی برای انتشارش مردد بودم. امروزدیدم که نهادهای مدافع حقوق بشر هم نامه نوشته اند به سازمان ملل وهشدارداده اند نسبت به اوضاعی که دیگراز هرقواره ای ودرمقایسه باهروضع مفروضی هم دررژیم های یکه سالارخارج شده است وبا پوزش ازهمۀ آنانی که مثل من نمی اندیشند منتشرمی کنم.
۱۳ نظر:
تقریبا با همه بندها موافقم به جز آخری. میرحسین تنهاست. کاری ازش بر نمیاد. همون اطرافیانی (از اصلاح طلبان) که حرفشون رو زدی خیلی ها رو ناامید کردند.
فکر می کنید اگر ایشون کنش مسئولانه (به تعبیر شما) داشته باشند در نهایت چه اتفاقی می افته. ماشین سرکوب در حال حاضر اگر الان ایشون رو بکشه هم آب از آب تکون نمی خوره.
سلام، خدا قوت
به خاطر پاسخي كه برايم از موضعتان در قبال احمدي نژاد داديد، سپاسگزارم.
درباره اين پست خيلي دوست داشتم تحليلتان نادرست باشد، اما درست است و حق مي گوييد، اما به عنوان يكي از ايرانياني كه تمام اين دردها را از نزديك ديديم و لمس كرديم و گريه كرديم و گريه كرديم و....از اميد بگوييد و به يكباره اينطور نشكنيدمان. از شكست جنبش حق را مي گوييد ولي كمي فقط كمي برايمان از دستاوردهاي كوچكش بگوييد، حداقل براي ما كه به تحليل هايتان ايمان داريم. با اينحال سعي مي كنيم به خاطر تمام مادران و پدران و همسران با آغوش هاي منتظر، به خاطر تمام فرزندان (مثل سه ساله خودم)اميدوار باشيم و بخنديم.
سلام به دلقک عزیز
اگر وقت داشتید به این تحلیل هم نگاهی بیاندازید
http://freelanceronline.blogspot.com/2010/10/blog-post_30.html?utm_source=feedburner&utm_medium=feed&utm_campaign=Feed:+freelanceronline+(Freelanceronline+/+%3F%3F%3F%3F%3F%3F%3F%3F)
سلام به همگی
علی دیدم. کمی درددندان دارم برمی گردم وپاسخ می دهم برای فردا صبح می توانید پاسخ هایتان را ببینید. معذرت می خواهم. یا...هو
متن شما به گونهای نوشته شده که انگار ملت هزینه دادند و موسوی تنها منفعلانه بیانیه میداد. خود موسوی یکی از کسانی بود که بیشترین هزینه را داد. از دست دادن تقریبا تمام مناصب و تبدیل شدن از یک آدم خوشنام به سران فتنه! از دست دادن خواهرزادهای که جای پسرش بود و از همه ناگوارتر تماشای هزینه دادن مردم به خاطر حمایت از او.
درواقع همه شوکه شدیم. همه سرکوب شدیم و همه به نامردی رو دست خوردیم...
نتیجه اینکه به قول دکتر سروش تشت رسوایی رژیم برزمین افتاد و یا به قول ژیژک گربه سقوط کرد و همه (هرچند با درد فراوان) فهمیدیم که نه یک رقیب سیاسی بلکه یک دشمن درمقابل داریم که باید با حوصله و آگاهی باهش مبارزه کرد!
اميدورام زودتر دندان دردتان خوب شود.(هنوز دندان داريد؟؟!! شوخي كردم .
در مورد جنبش سبز حرفهايتان درست است گرچه مثل هميشه تلخ! با اينحال اجازه بدهيد ما غرور شكسته ها همچنان كور سوي اميدي به رنگ سبزمان داشته باشيم و سبزمان را در اعماق قلب شكسته مان زنده نگهداريم تا روزي سبزتر از اين سبز انتخابات 88 سر برآورد .من به اين سبز ايمان دارم .از زمان انتخابات 88حتي براي لحظه اي دستبند سبزم را از دستم در نياورده ام عليرغم مخالفتهاي همسر و دخترم. اين دستبند سبز انرژي خاصي به من ميدهد گوئي نشانه يك جريان است ، آبي كه زير كاه جريان دارد و نشانه زندگي است.نشانه همه خواستهاو آرزوهاي قشنگ براي همه مردم و براي كره زمين.
بسیجی سبزاندیش
با سلام
قبول داری که اگر از دل جنبش سبز فقط و فقط "دردانه ای مثل نوریزاد" ظهور کرده باشد، همین بزرگترین پیروزی است البته من خودم امثال نوریزادهای گمنام کم ندیدم.
تا بعد . . .
دوست داشتم بیشتر به بحث می پرداختم اما چه کنم صاحبخانه دلقک است و این مکان سیرک. چه بسا زیاده گفتم باب طبع دلقک نبود و آن موقع واویلاست. موضوع مناقشه برانگیزی است و نیاز به تفصیل دارد اما من تلگرافی به این موضوع می پردازم.
-موسوی مذهبی، انقلابی، بنیادگرا و طرفدار نگرهی حکومت دینداران است. اما عمدهی سرسختترین هواخواهانش نه مذهبی، نه انقلابی، نه بنیادگرا و نه طرفدار نگرهی حکومت دینداران هستند!
موسوی مذهبی و انقلابی و بنیادگرا طرفدار نگرهی حکومت دینداران است. اما پارهای از سرسختترین مخالفانش هم مذهبی، هم انقلابی، هم بنیادگرا و هم طرفدار نگرهی حکومت دینداران» هستند!
- هیچ انسان انقلابی و هیچ کنش انقلابیمآبانه و هیچ برنامهی براندازنه، نمیتواند رسانندهی یک جریان دموکراسیخواه به سرمنزل مقصود باشد. اغلبِ انقلابها ناخوشایند و نافرجام، و انقلابیها از هر گروه و دسته و نگره که باشند غیرقابل اعتمادند.
- بدنهی اجتماعی اسلامگرا، یک واقعیتِ غیرقابل کتمان و یک بخش غیرقابل حذف در معادلات سیاسی ایران آینده، و همکار و همراهِ اصلی بدنهی اجتماعی دموکراسیخواه در پیشبردِ ایدهی ایران قدرتمند، دموکرات و پیشرفته است. آنچنانکه بدون جلب رضایت و همراهی آنان، نمیتوان بر موانع تاریخی و دیرپای پیشرفت و تحول در جامعهی ایرانی غلبه یافت.
- هیچ تحولِ حقیقتاً دموکراتیکی، در هیچ کجای جهان رخ نداده است مگر آنکه یک انتخاباتِ آزاد، سالم و منصفانه نقطهی عطف آن بوده باشد. بنابراین خواست و مطالبهای که میباید بر آن متمرکز شد و هرگز از آن کوتاه نیامد، چیزی جز انتخابات به مثابه انتخابات نیست.
- رمز موفقیت و فراگیری یک جنبش تحولخواهانهی دموکراتیک (شما بخوانید سبز)، مهربانی، مسالمت، آشتی، دیگرپذیری و آمادگی برای گفتگوست.
....
خیر سرم خواستم تلگرافی بگویم. باز هم طولانی شد...
به ناشناس اول.
خوشحالم که همۀ راه را باهمیم ودر اخر ونتیجه گیری شما مهربان تر وقدرشناس تر ووفادارتر می مانید درمقابل مهندس موسوی مرد نازنین وهزینه داده وباشخصیت وراستگو ومن خودم را می زنم به دلقکی که محظورات خلاقی شما را نداشته باشم وبگویم که ضمن ستایش شما باید به این نکته توجه کنیم که هزینه های مرد سیاسی وکنشگرسیاسی بدیهی وطبیعی شغلش وجاه طلبی هایش است من ازهزینه های نیروهای مدنی وبدنه اجتماعی صحبت کرده ام وآن را با دست آورد هیچ برابر نمی دانم. مهندس موسوی وارد یک بازی تمام عیار قدرت شده وسرش شکسته، درحالی که زید آبادی .سحرخیز وهنگامه وشیدا ومهسا وده ها اسم دیگر فقط با قلم وکاغذ می خواستند اطلاع رسانی کنند وحالا سرازگناباد وسی سال محرومیت اجتماعی وزندان های بطول قاتلان بالفطره را نصیب برده اند واصلاً هم بلدنیستند زیر میز وروی میز بازی کنند وحداقل بمرخصی های با قرارنانوشته بروند. من البته مطمئنم که رژیم بدلیل اطمینان از وفاداری مهندس موسوی به جمهوری اسلامی واینکه می داند موسوی اگر فریب نمی خورد وارد این چروسه نمی شد ووحالا هم چون علت اولیۀ رأی من کو ترک برداشته وشکسته؛ یا ادامه نخواهد داد ویادرهمین حالت صبروانتظارزمین گیر صبرخواهد کرد وامیدوارخواهد بود که گذشت زمان بسیاری ازاین مشکلات ناخواستۀ مهدس موسوی را حل کند. یا...هو
به صددروغ عزیز. سلام
چقدردوست داشتم به این همه دروغ یک جا بگویم عزیز. فکرش را بکن صدتا دروغ واقعاً عزیزکه چقدر می تواند دراین دنیا کاربردداشته باشد وبویژه درایران گره ازمشکلات عده ای بازکند.
بیشتر مواجهه کردم با شخصیت حقوقی مهندس موسوی ومسئولیت های لاجرمی که داشته اند ودارند واقدام متناسب با مسئولیت لاجرم خویش انجام نمی دهند. اینکه یک مشت آدم هایی که فکرمی کنند خودشان توان کمترین تحرکی درنزد ایرانیان ندارند وباید مرتب توی آستین مهندس موسوی کنند که : "الحق خوب ایستادگی کرده است" تا بلکه ازاو یک برانداز حکومت دینی به حکومت سکولار ودموکراتیک وطراز جهان امروز بسازند زیاد شیفته نیستم. من خیلی زیاد لجم می گیرد ازشما بزرگواران وقتی که می خواهید ازرهبران حرف بزنید از ضمیر "ما" استفاده می کنید وخودتان را درهمۀ بد وخوب پیش آمده شریک وهمسان وهمسنگ رهبران معرفی می کنید. خواهش می کنم اجازه بدهید مردسیاسی مسئولیت وهزینه های خودش را بدوش بگیرد وتوده هارا رهبری کند. همین که ما توده ها جان مان را برسر آرمانی که رهبرش اوست می بازیم کافی نیست. حالا باید غصۀ تنهایی های کسانی را که اگر بلدنبودند چگونه بازی کنند بلانسبت کارخوبی نکردند پادرراهی که ازعهده اش برنمی آمدند گذاشتند؛ هم بخوریم._قربان این ایرانیان بروم که چقدرغصه خورشان ملس است مخصوصاً که یک قدیس یا مظلوم بسازند وعلم کنند- حالا هم که می گوییم داداش وضع این همه آدمی را که درصف های مترو واتوبوس واینترنت ومهاجرت وترس وامیدوار ونا امید و...ایستاده اند وناخن هایشان را می جوند معلوم کن. تا اگر قراراست قرارشان را درجای دیگری جستجو کنند به آخر آن صف نرسند ونوبت زندگی بخورونمیر ونیمه شاد ونیمه مرگ را هم ازدست بدهند. شما می فرمایید:"هیس"! خواسته روشن است. موسوی می خواست رییس جمهورشود من وشما که قرارنبود رییس 70 میلیون آدم بشویم. آخ که چه کیفی دارد این ریاست. یا...هو
تندشد ببخشید موقع درنگ نیست باید رفت سراغ کامنت بعدی.
خانم آشنا سلام. آره هنوزچندتا دندان دارم که باعث زحمتند بیشتر. برای انتخاب دستبند سبز هم احترام قائلم وبرای صحبت بیشتر باشما باید منتظر پست های بعدی باشیم اینجا کمی شلوغ است وبچه ها کم طاقت ترند. مرسی از اظهار نظر ولطفت. یا...هو
بسیجی سبز اندیش مهربان وهمراه سلام.
این تناقض انتقاد قوی از جنبش سبز ورهبرش و عاشق وشیدای دردانه محمدنوریزاد را قبلاً هم کسی عریان تر ازمن گرفته بود وپاسخ داده ام وهمین طورپست های مربوط به محمد عزیز حاکی از این است که محمد فرزند جنبش سبز نیست بلکه یکی از پدران تنی آن است. محمدنوریزاد را من بخاطر نامه های بعدازانتخاباتش به رهبر ستایش نمی کنم. بلکه محمد را بخاطر نامه ای که درزمستان 87 خطاب به مراجع قم ومشحصاً آیت الله مکارم شیرازی نوشت دوست دارم عاشقانه. ضمن اینکه من دارم حساسیت واهمیت رهبری را پررنگ می زنم که ازاین بلاتکلیفی گیرکرده بیرون بیاییم همین. والا خودم هم راضی نیستم نتیجۀ این همه هزینه را هیچ بفهمم وبدانم. که درآن صورت لعنت خدا برمن باد. موضوع مسئولیت پذیری سیاست مداراست. همین. یا...هو
واما محمد بسیار زیاد خوب وخوش مشرب.
سلام
حرف هایت را با یک ویراستاری محتوایی کوچولو دربست قبول دارم. حتی من تا آنجا پیش رفته بودم درتضاد انقلاب وحکومت دموکراتیک که اوایل بازکردن این سیرک دونبش تابلو کرده بودم برای آدرس کسانی که می خواستند بمن بخندند وازتاریخ مثال آورده بودم که همۀ انقلاب ها بعد از تثبیت ازانقلاب به حکومت؛ اول حکومت استبدادی می شوند وبایدبشوند وآنوقت درگذر زمان حکومت استبدادی به حکومت دموکراتیک ارتقاء می یابد . مثل انقلاب فرانسه بعد ازبالاخره دیکتاتوری ناپلئون یا روسیه بعدازاستبداد برژنف و... لذا من تازه یک پله هم ازتو عقب ترم واصلاً دنبال دموکراسی سیاسی درایران نیستم. افق دید من یک لیبرالیسم اجتماعی بهداشتی برای زندگی مدرن درایران است تا ببینیم بعداً می توانیم شرایط ورود به دموکراسی را پیدا کنیم یانه. آخر مشکل مسلمانان با دموکراسی علاوه برهمۀ موانع جهان سومی دین اسلام هم است که بدلیل برسمیت نشناختن حقوق زنان وعدم پذیرش مناسبات مدرن و مدنی (شهری) حاضر به تن دادن به دموکراسی نیست. خیلی طول وتفصیل دارد وخوانندگان هم عادت کرده اند به این سرخط نگاری های من وما. پس خیلی احساساتی نشو برای کامنت دوکیلومتری بعدی که جا نداریم. مرسی که کمک می کنی برای بحث های راهگشا. یا...هو
ارسال یک نظر