۱۳۸۹ شهریور ۲۰, شنبه

جنگ اصولگرایان به رابطۀ مقدس رسید!



Funeraloftheanarchistgalli

1- چنین بنظر می رسد که آیت الله خامنه ای بعد از اینکه احمدی نژاد را در افطاری بمناسبت هفتۀ دولت تلویحاً سرزنش کرد که شما بدلیل شعارهای عدالت طلبی و ساده زیستی و پزقلدری(ضد استکباری)- ونه لزوماً اجرای آنها- محبوب مردم قرارگرفته و توانسته اید انتخاب بشوید؛ عزمش را جزم کرده که دست پشتیبانی پر قدرتش را با ظرافت تمام از پشت دولت احمدی نژاد بردارد.

2- ماجرای آزادی "ساراامیلی شورد" زن امریکایی زندانی در ایران که چهل و هشت ساعت است رسانه ای شده و تبلیغات زیادی هم روی آن انجام شده است، تا بالاخره به اطمینان صد در صدی رسیده که دکترمهمانپرست سخنگوی وزارت امور خارجه آنرا رسماً اعلان بکند و مصرانه  تأکید کند که همۀ ابتکار و تلاش وافتخار این رأفت اسلامی از آن شخص رییس جمهوراحمدی نژاد است؛ یکباره و درست در دقیقۀ نود که همۀ ما منتظر مراسم رسمی در کاخ سعد آباد ودر حضور نبلیغاتی رییس جمهور احمدی نژاد بودیم، جعفری دولت آبادی دادستان تهران خبر از منتفی بودن این آزادی داده است.

3- اولین گمانه ای که می شود در این مورد زد، اینست که صادق لاریجانی رییس قوۀ قضائیه و درپی اختلافات خود و برادر ریسش در قوۀ مقننه این سناریو را بویژه طراحی کرده است برای ضربه زدن به احمدی نژاد. به این معنا که وقتی احساس کرده در این اواخر که آیت الله خامنه ای دیگر قصد حمایت مطلق از احمدی نژاد را ندارد؛ تصمیم گرفته با نرمش ابتدایی در مقابل در خواست آزادی زن امریکایی از سوی احمدی نژاد و مخالفت ناگهانی و غیر مترقبه و آبروریزدر آخرین لحظات مراحل اجرایی سناریو، به رییس جمهور بفهماند که یک من ماست همیشه به اندازه ای که اودوست دارد کره نمی دهد.

4- گمانۀ دوم هم اینست که لاریجانی ها و رییس قضای جمهوری اسلامی نقشی در این ماجرا نداشته اند و آنان طبق ترسی که از روحیۀ تهاجمی و هتاک احمدی نژاد از سویی و حمایت بی چون و چرای رهبری از احمدی نژاد از جانب دیگر داشته است، با در خواست احمدی نژاد موافقت کرده؛ و این آیت الله خامنه ای بوده است که رأساً سکوت کرده تا در بدترین زمان ممکن برای تبلیغات احمدی نژاد- بعد از انجام همۀ مقدمات نمایش- دستور متوقف شدن پروژه را بدهد.

5- هرکدام از این گمانه ها درست باشد، فرقی در اصل ماجرا که بدجوری ضایع شدن احمدی نژاد است نمی کند. این البته برای مخالفان احمدی نژاد یک تسکین موفق و شادمان است ولی من با اینکه از قدرت پیش روندۀ احمدی نژادیسم بیمناک بودم و هستم؛  کشیدن دندانهای دیپلماتیک احمدی نژاد توسط آیت الله را بصلاح ایران نمی دانم. 

6- چون که من امیدوار بودم احمدی نژاد با توجه برویکرد همدل و موافقش به پرزیدنت اوباما از ابتدای انتخاب ایشان، و فشارهایی که مشخص است تحریم ها بر دولت وارد آورده و مهمتراینکه او پز ضدغرب را بیشتربرای تثبیت قدرت خود در داخل می خواسته و امروز دیگر نیازی برای تداومش ندارد؛ درمذاکرات عنقریب ایران با غرب، رییس جمهور دست بمانورهای سازش بزند و ایران را بعداز سی و دوسال دوباره به باشگاه سیاسی جهان نزدیک بکند. 

7- و اینک با مواضع جدید آیت الله خامنه ای نسبت به احمدی نژاد و همین طور مواضع ایدئولوژیک سازش ناپذیر ایشان نسبت به امریکا؛ ترس و شبهه یک برخورد سخت با ایران که حداقلش می تواند تحریم تاحد محاصرۀ دریایی باشد و حداکثرش برخورد مستقیم نظامی، بیشتر احساس می شود. البته که من ترجیح نمی دهم که جنگ اصولگرایان در حوزه هایی و به اسلوبی پیش برود که منافع ملی ایران را تحت تأثیر منفی خودش قرار بدهد.

8- اینک  که ساعت 03:00 بامداد ایران این تفسیرخبر را می نویسم ته دلم می گویم: خدا کند که فردا صبح دختر امریکایی آزاد شود و رؤیای جنگ افروزان بکابوس ملت ایران تبدیل نشود. و در طرف دیگر این می تواند بعدازجنگ درصحنۀ کرمانشاه- ماجرای اشک تلخ- وجنگ در رسانۀ کیهان - سرمقالۀ حسین شریعتمداری - جنگ درستاد فرماندهی لقب داشته باشد که بهر صورت برای نیروهای زندگی خواه مغتنم و مبارک است و باید منتظر جنگ های مهمتری هم باشیم با توجه به تدارکات چندساله ای که دو نیروی اصولگرایان لمپن (گروه احمدی نژاد) و اصولگرایان متحجر(راست سنتی) تدارک دیده اند و منتظر روفتن رقیب اصلاح طلب از صحنه بودند تاکنون. یا...هو

۹ نظر:

رونیــــــک گفت...

درود بی کران دوست عزیز وسبزم
با نظرات کاملا روشنت موافقم واینکه امیدوارم از این نمد کلاهی برای ما درست بشه...
سبزباشی
به امید ایرانی ازاد واباد درکنا همه هموطنان مهاجر

Hel. گفت...

کاش "6" بتواند درست باشد و بشود...

ابراهيم سالك گفت...

آقا دلقک یادته وقتی‌ گفتم "مهندسی‌ انسان"، خندیدی و گفتی‌ کلمات پرتابی! حالا ببین نیکفر چی‌ گفته:
http://zamaaneh.com/blog/2010/09/post_151.html

(یکی‌ به نفع من؛ پرتاب موفقیت آمیز بود :)

ابراهيم سالك گفت...

تازه او هم مثل من گفته کور خوندند! (منتها به زبان خودش)

(می‌ شه‌ ۲ تا به نفع من)

Dalghak.Irani گفت...

مرسی به رونیک نازنین. والبته که همین طورخواهدشد انشاء الله. وهمین الان نیز ثمرات کوچک ولی خوبی داشته است. دلم می خواهد یک پست خوشحال بنویسم بمناسبت آرامش نسبی که می دانم زندگی دراین یک ماه روزه وبویژه تعطیلات خوب وشاداین چندروز آخر که برای ایران داشت. سعی می کنم. همه چیز نسبی است .من مبلغ قدردانی از لحظه ها وکوچک ها هستم تا بتوانیم تغییر بزرگ را پیش بیاوریم. زندگی فقط باشادی امکان تداوم دارد. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

واما به هلن ازمسافرت خوشحال وراضی برگشته.
من هم خیلی امید داشتم که بلکه این تابوی رابطه باامریکای ما شکسته بشود تادرایران حکومت رسمی تشکیل شود تا بتوانیم ازش مسئولیت بخواهیم وآهسته آهسته مشکلات راحل کنیم. ولی نه گمانم با رهبری آیت الله خامنه ای بشود. چون اودرست معتقداست که شروع رابطه با امریکا آغاززوال حاکمان دینی وکهنه اندیش هم خواهد بود. ولی دعا می کنم وتو هم آمین بگو که دعای جوانی برعنایی شما حتماً مستجاب می شود. آخر خدا هم آخر(مطلق) زیبایی است وهم اند ِ زیبایی دوستی. آخوند دروغ می گویند ازچهرۀ کریه وترسناک خدا. من خدارا بسیارزیاددیده ام . یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

برای ابراهیم سالک هم پاسخ مطول نوشتم ولی پست نکردم وذخیره هم نکردم. چون نتوانستم با واژه های نیکفر ومهندسی انسان وپرتاب وپرتابی وکورخوندند وبدهی یکی وطلب دیگری جمله بسازم. آخر من بیچاره دلقک هستم وفقط می توانم با کلمۀ "خودنویس" جمله بسازم.
دکتر محمدرضا نیک فر، استادان سیدجوادطباطبایی وآرامش دوستدار هنوز به تقاضای مصر من درپذیرفتن حقیر برای جفت کردن کفش هایشان اجازه نفرموده اند. اگر کسی ازجمله ابراهیم عزیز میانجی بشوند برای کسب این افتخار توسط من. عرش درمقابلش سجده خواهدکردبخاطر این احترام وقدرشناسی نسبت به دانش. بازهم طولانی شد ولی عیبی ندارد. این پشت که زمین ارزشی ندارد. یا...هو

MHMD Moeini گفت...

فکر می کنید حال مادر سارا شورد چطور باشد. گفته بود: آی ام هپی

ابراهيم سالك گفت...

آقا دلقك اما من شايد ديگه حتي با همون خودنويس هم نتونم به پرتاب ادامه بدم چه برسه به امر خطير كمك به سروران براي جفت كردن كفش سرورتران.
به هر حال به شما سر خواهم زد و اذيت تان خواهم كرد. موفق باشيد :)
(تازه يكي ديگه هم باز به نفع من و اين دفعه حتي نمي گم هم چرا! :)