احمدی نژاد بدلایل معلوم تصمیم گرفته بود که ریل عوض کند و قطار قدرتش را از ریل چهارسال اول ریاست جمهور پوپولیسم تودۀ عوام ِخودش به ریل پوپولیسم تودۀ خواص ِبرادر و استاد و شاگردش اسفندیار رحیم مشایی تعویض کند. و همۀ تمهیدات لازم را هم اندیشیده بود وقرار بود ازهزینۀ محبوبیت داخلی برای سیاست خارجی در دورۀ اول به هزینۀ دیپلماسی خارجی(آشتی باامریکا) برای محبوبیت داخلی در دور دوم تغییر فاز بدهد.
5- و بدیهی بود که با این تمهیدات و به دلیل وجود این تحلیل قوی در بین دانشگاه های لیبرال ایران که "رابطه با امریکا بزرگترین کلید حل معمای بی ثباتی سیاسی در ایران و قرارگرفتن در اول ریل حکومت شدن جمهوری اسلامی و رفتن بسوی حل مشکلات همه جانبۀ سی سالۀ ناشی از انقلاب ِ مدام است" خواهند توانست بعد از شروع به حل مشکلات رابطه با امریکا؛ بسرعت حمایت دانشگاه ها و-این بار- از طریق روشنگری آنان در جامعه (مثل سال 1376) به آرای کمی کافی و کیفی بهتری هم خواهند رسید. والبته بنظرمن کاملاً ممکن، واقع گرایانه وهوشمندانه بود وهنوز هم امکان اجرای آن کاملاً ازبین نرفته است. یا...هو
.....................................................................
پاراگراف بالا یکی از بند های پست قبلی (+) بوده است که وعده کرده بودم کمی بیشتر شرح بدهم. و اینک آن شرح:
1- دلیل اینکه احمدی نژاد تصمیم گرفت رویکردش را از توده های هوادار و مریدش بسمت اقشار مدرن تر جامعه تعویض یا معطوف کند این بود که احمدی نژاد دیگر در سال 92 نمی تواند نامزد ریاست جمهوری بشود که به جمع آوری آرا بشیوه های پوپولیسم عوام نیاز داشته باشد. بادر نظر گرفتن این امر بدیهی که مرد پوپولیست فقط برای شخص خودش توان جذب مرید دارد، و نه برای شخص ثالث. ضمن اینکه شخص ثالث مورد نظر برای ریاست جمهوری در سال 92 یعنی اسفندیار رحیم مشایی؛ نه تنها هیچگونه جاذبۀ پوپولیستی عوام ندارد بلکه مقداری هم دافعه دارد چون چه از نظر ظاهر و شکل و قیافه و چه از نظر رفتار و گفتار و تفکر؛ نخبه و مدرن دیده و فهمیده و حس می شود تا لمپن و لوطی! چیزی که پروژۀ آهستۀ آقایان را روی دور تند انداخت پیدا شدن جنبش سبز بود و آرای کم احمدی نژاد در تهران. این علامت پرزور یکباره احمدی نژاد و دوستانش را متوجه این واقعیت کرد که نه تنها دربین اقشارمدرن وفرهنگی ومرفه محبوبیت لازم را ندارند بلکه نوعی نفرت فزاینده هم قابل رد گیری است.
2- بنابراین تصمیم گرفتند که پروژه ها را نه با بطئیت زمان بندی قبلی که بسرعت عملیاتی کنند ولذا درنزدیک فقط یکسال ازشروع ریاست جمهوردوم احمدی نژاد و صحابه؛ تقریباً همۀ تضاد هایشان با بخش سنتی جناح اصولگرا را که بشدت ضد مدرن و مورد سوء ظنّ و غبطه و حسادت هم طبقه های اجتماعی متوسط و مرفه مدرن تر خود هستند عملیاتی و فعال کردند. از حجاب و آزادی های اجتماعی گرفته تا بکارگرفتن زنان در دولت و عدم توجه بمراجع و فتواهای متحجر تا اِن قلت های مکتبی و ملی و ایدئولوژیک و... تا این اواخرکه محموداحمدی نژاد و حلقۀ تولید فکر نزدیکش، تقریباً تمام اصولگرایان غیرباند خودشان را چه با زخم زبان و چه با راندن و تحقیر و روش های بی اعتنایی تاراندند. تا جاییکه حتی آدمی بشرارت فکری و امنیتی همه کاره مثل شریعتمداری کیهان را ازحیظ انتفاع ساقط کردند.
3- در بدو امر باز خوردها و نشانه ها حاکی از این بود که استراتژی دقیق طراحی شده است و با موفقیت در حال پیش روی است. و در همین حال چنین بنظرمی رسید که حتی شوک عدم اعتنای غرب به بیانیۀ تهران هم از عزم آقایان نکاسته و احمدی نژاد و مشایی و مشاوران درجه یکشان- اگرمشاوری باشد اصولاً- اطمینان دارند که بموقع به امتیاز رابطه باغرب و بویژه امریکا خواهند رسید و به پشتوانۀ آن و حمایت طبقۀ دانشگاهی براوضاع مسلط خواهند شد. حتی این فرض می تواند قطعی باشد که موضوع نمایندگان رییس جمهور در سیاست خارجی هم قرار بود همین طرح را پشتیبانی کند. و البته شک ندارم که دادن همۀ کارهای حوزه های علمی وفرهنگی ونخبگی داخل وخارج به مشایی واختصاص بودجه های کلان در قالب پروپاگاندای اولویت فرهنگ در سفرهای استانی سوم و کارهای مشابه مثل خانه های فرهنگی درخارج از کشور و دعوت از ایرانیان نخبه از خارج بداخل و میهمانی های بامناسبت و بی مناسبت پر ریخت و پاش در سفارتخانه های ایران و... در همین چهارچوب طراحی و اجراشده اند و ادامه دارند.
4- در سوی دیگر توجه ویژه به دانشگاه هابود و است. قبلاً هم بطورمستوفا ودر دو پست مربوط به دانشگاه در اینجا(+) و اینجا (+) گفتگو کرده ایم که منظور از همۀ سر و صداها و بگیرو ببندهایی که وزیرعلوم ( کامران دانشجو) راه انداخته و اصلاً در قواره های مسلمانی او نیست، جز این انتظار ندارند که با فریب روحانیون و اسلام گراها به شعار "سی سال شکست خوردۀ" اسلامی کردن دانشگاه ها بتوانند ضمن ترساندن بدنۀ لیبرال دانشگاه ها و وادار کردن آن ها به پناه آوردن به مار غاشیه (لمپنیسم) از ترس عقرب جرّار(اسلام بنیادگرا) بتوانند اولاً استادان غیر همسو با خود و البته روشن بین را تسویه کنند و ثانیاً با کنارگذاشتن همۀ تشکل های سابقه دار دانشجویی و درنهایت با اتمیزه کردن دانشجویان؛ نسبت به جلب آنان به هواداری از رحیم مشایی اقدام کنند.
5- و بدیهی بود که با این تمهیدات و به دلیل وجود این تحلیل قوی در بین دانشگاه های لیبرال ایران که "رابطه با امریکا بزرگترین کلید حل معمای بی ثباتی سیاسی در ایران و قرارگرفتن در اول ریل حکومت شدن جمهوری اسلامی و رفتن بسوی حل مشکلات همه جانبۀ سی سالۀ ناشی از انقلاب ِ مدام است" خواهند توانست بعد از شروع به حل مشکلات رابطه با امریکا؛ بسرعت حمایت دانشگاه ها و-این بار- از طریق روشنگری آنان در جامعه (مثل سال 1376) به آرای کمی کافی و کیفی بهتری هم خواهند رسید. والبته بنظرمن کاملاً ممکن، واقع گرایانه وهوشمندانه بود وهنوز هم امکان اجرای آن کاملاً ازبین نرفته است. یا...هو
.....................................................................
لمپن های کثیف فرصت طلب:
حسینی وزیر ارشاد رسماً بیانیۀ چگونگی "طفیل پروری مطبوعاتی" راصادرکرده است:یارانه نشریات با توجه به موضعگیریهایشان به آنها پرداخت میشود.
وازاو کثیف تر جوادشمقدری: انالله و انا الیه راجعون معاون سینمایی اش است که بعد از دوهفته از پایان جشن حانۀ سینما-یی که کمترازده درصد استقلال برایش نگذاشته است- بیانیۀ شبیه سازی شده ای مثل فتوای امام خمینی برعلیه سلمان رشدی- اگردرست یادم مانده باشد- صادرکرده برعلیه اصغر فرهادی نازنین. وچقدر دلم آتش گرفته که فرهادی نتواند فیلم بسازد.
واین هردو البته به پشتوانۀ همان خونخواهی نیویورکی احمدی نژاد است که ماهیت متحجر وکثیف خودشان را بروز می دهند درفرستادن پالس های "نوکریم" به خامنه ای!
مگر احمدی نژاد نبود که "دربارۀ الی" رادستورنمایش داد. متأسفانه آدم های فرصت طلب دوروبررهبران لمپن خیلی زودتراز شخص رهبرلمپن قبله شان را عوض می کنند.
گفتم رودلم بماند ممکن است بمیرم ازغصه. پس همین جا ریزهم شده خالی اش کنم که این حرکات خطرناک ترین وبرضد مدرن شدن نجات بخش حاکمان وکارگزاران است.
۲ نظر:
مخلصم بزرگوار ...
لايف استايل طبقه متوسط شهري نوعي جهان بيني كلاسيك و در چارچوب را به او تحميل مي كند. براي همين است كه مي گويند «قانون» براي طبقه متوسط نوشته شده است و محرومان به دليل محروميت شان و ثروتمندان هم به دليل زرنگي و ثروتمندي شان از زندگي قانون مند معافند (و به همين دليل حرف هاي به وضوح مخرب و يله احمدي نژاد كه آنگونه آمپر طبقه متوسط را بالا مي برد و خواهد برد، هيچ تاثيري بر روي محرومان نداشته و نخواهد داشت؛ چرا كه اصولا آن حرف ها را نمي شنوند و نمي بينند و اگر هم ببينند خطاب به خودشان نمي بينند).
و به همين دليل است كه طبقه متوسط حرف آدم بي پرنسيپ را نمي فهمد و برنامه او را درك نمي كند- اگر اصولا بتوان در اينجا از چيزي به نام برنامه، حرف زد-. هر چقدر هم او را بترساني چيزي عوض نخواهد شد (او متوسط است و اين يك واقعيت است). بنابراين فكر نمي كنم احمدي نژاد با «ترساندن» بتواند از طبقه متوسط يارگيري كند. اتفاقا با اين كارها و توليد هراس هاي بيشتر حتي ممكن است طبقه متوسط دست به دامان خامنه اي هم بشود براي نجات از دست اين موجود «غيرقابل پيش بيني» و «غير قانوني».
ارسال یک نظر