۱۳۸۹ شهریور ۱۰, چهارشنبه

دانشگاه مانع ترین قدرت دربرابرلمپنیسم!(تیترکلاسیک)





1- تاریخ حکایت نمی کند که اولین انسانی که جملۀ کلیدی "نامش رانبرخودش رابیار " را اختراع یا اکتشاف یا ابداع یا ابتکار کرده است؛ چه کسی یا چه گروه ودسته و جماعت وجامعه ای بوده. ولی تاریخ به صراحت روایت می کند که مخترع یا کاشف یا مبدع یا مبتکر جملۀ کلیدی تر "نامش راببرولی خودش رانیار" جمهوری اسلامی و همۀ کارگزاران ازصدرتاذیل آن ازصدر تحجردرسال 57 تا ذیل تحجردر سال89 بوده اند. 
 کمی شرح بده. چشم:


2- بعبارت شیرین تر وجدی تراینکه انسان غربی هنگام گیرافتادن درعصر استیلای کلیسا برسیاست، وبعداز هزینه های جانی ومالی ومبارزه ای بسیاری که متحمل شد مجبورشد به اندیشیدن! واولین چیزی که یادگرفت این بود که؛ اولاً بجای فقط حرف زدن باید عمل هم بکند وثانیاً نباید بیخودی خودش را با دلالان بازار خدافروشی (کشیشان) درگیربکند. زیرا که این بازار پراز مشتری هایی(تودۀ مردم) است که هم سوژه اند وهم ابژه! وکوچک ترین اشتباهی دررابطه با خدایی که بی عرضگی ها، فقرو نداری ها وظلم پذیری ها و...ی آنان را گناه وجرم وخطا وعمل و... ِدیگران جلوه داده وآنان را درجهل آسودۀ خویش متداوم می کند؛ باعث خواهد شد که سوژه همراهی نکند ومقابله هم بکند وابژه نجات نیابد ودورباطل ادامه یابد. لذا موفق شد آن جملۀ روشن گر "اسمش رانیارخودش رابیار" را فرموله کند برای جوامع درحال گذارازسنت به مدرنیته. -والبته روشنفکران دینی درحقیقت معتقد به این گزارۀ فرموله شدۀ قرون وسطی دراروپا هستند ومی گویند تقیه درمورد مصادیق جامعۀ مدرن در منظر توده های سنتی تنها راه برون رفت از ایستایی فعلی است. والبته من صد در صد مخالفم وایمان دارم که تقلید ازاین فرمول مربوط به قرون 16-17 میلادی حداکثر می توانست درمشروطه اعمال شود وشد وجواب نداد. واینک وجهی ندارد برای ترس ازعدم پذیرش مناسبات مدرن توسط  توده ها ی امروزی وبویژه ایرانی-


3- بارها گفته ام ومکررش می کنم که آخرین پادشاه ایران دراجرای فرمول "اسمش را نیار خودش را بیار" ومشخصاً درحوزۀ سکس وعریانی جنسی افراط کرد وباعث فروپاشی جامعۀ ایران شد. لذا امام خمینی وهمۀ کلیت ِبدون ِحق تقدم ِ "درخدمت و رکاب ِ امام" وهرکدام ازظن خویش تن به شکل گیری وفرمول بندی گزارۀ "اسمش را بیار خودش را نیار" شدند. روحانیت وعقبۀ اقتصادیش(طیف غالب بازاریان سنتی) ازروی ایمان وخواست قبلی وقلبی، ولی روشنفکران وملی گرایان ودانشگاهیان با ساده اندیشی مصلحت اندیش.


4- وسی ودوسال است که ایران درتلاش برای بازپس گیری شعار مدرن "اسمش را نیارولی خودش رابیار" است ازدست شعارسنتی "خودش رانیاراسمش رابیار" آخوند های سیاسی. وگاهی شهر چنان شلوغ است که فلاسفه ونظریه پردازان ما هم یادشان می رود که جنگ درکدام جبهه بایدجریان داشته باشد وبا حماقتی عمیق می روند در صف نخودولوبیا چند است. ومی خواهند رژیمی باشعاردیروزبدون عمل امروز را باگفتن اینکه چندتا فحش نامۀ اضافی(روزنامه) بدهیم به جناح روبرو دیگر مشکلی که بشود گفت مشکل نمی ماند. واین را بعنوان حاکمیت خوب قالب کنند به توده ای که دقیقاً حس می کند دردش این ها که روشنفکران می گویند نیست. والبته برای حرف شان تره هم خردنمی کند. می گویی اتهام نزن دلقک باید ادب داشته باشد پس فاکت بیاوربرای حرفت. می گویم چه فاکتی ازاین روشن ترکه اگرآقایان درک درستی از اوضاع داشتند باید راه حل های بنیادی تری راهم پیش می نهادند بجای خال ابروی یار 32 ساله! ویا "نابودبایدگردد."


5- آیت الله علی اکبرهاشمی رفسنجانی از بخش سنتی روحانیت وسیدمحمدخاتمی ازبخش جوان ترروحانیت هردو نسبت به این نقیصه آگاه بودند وهرکدام بارویکرد مخصوص خودشان تلاش کردند که بدون تن دادن به واقعیت تلخ درون دینی بودن  فرمول "اسمش رابیارخودش رانیار" صورتی بهداشتی ترازمدرنیتۀ اقلی را دینی نیز بشناسانند وعمل کنند؛ اما شدنی نبود، نیست و نخواهد بود. چون همانطورکه گفتم مشکل، معضلِ درون دینی است وبا فرمول برون دینی قابل مرتفع شدن نیست. شک دارم که آقایان نامبرده موضوع رابه این شفافیت بیقین رسیده باشند ولی بخاطر در قدرت ماندن روحانیان تجاهل العارف بکنند! ولی چه فرقی می کند درنتیجه، که معطل ماندن زندگی وپیش رفت وشادی برای ایرانیان است.


6- محموداحمدی نژادوحلقۀ اول یارانش اما؛ این موضوع را بسیار شفاف ترازاینکه من بشما می گویم، هم به نتیجه رسیده اند وهم استراتژی خودرا براین آگاهی بنیادین پی ریخته اند: "شعاردنیای سنتی(اسمش رابیارخودش رانیار) را سرلوحۀ هرکنشی قراردادن و برمبنای شعارمدرن(اسمش رانیارخودش را بیار) بکام ایدئولوژی لمپنیسم-فاشیسم خویش عمل کردن. این استراتژی بایک استثناء مرتبط وتکمیل کننده؛ دستورکارهمۀ یاران احمدی نژاداست بویژه دربخش های فکری،آموزشی وفرهنگی. 

وآن استثناء مأموریت علاوه ایست که اسفندیاررحیم مشایی - قویترین ومحوری ترین استراتژیست وایدئولوگ  لمپن های حاکم - مجری آنست: "سازمخالف زدن با طرح مفاهیم افزایندۀ فشارخون پیر مردان روحانی کم خاصیت درسربزنگاه ها با هدف اصلی تجدید ابلاغ این پیام بجامعۀ خسته از آخوند که: "ما نه آخوندیم ونه ازآخوندیسم حمایت می کنیم."


7- وکامران دانشجو درحال پیاده کردن این مانیفست مکتوب نشده درحساس ترین حوزۀ مانع برای نقشه های لمپن- فاشیست هاست. واین مقاله طولانی شد برای ادامه. لذا شما این سخت خوانی را آسان کنید برای هضم دقیق آن تافردا ومن بخش دوم را هم پست خواهم کرد با عنوان "کامران دانشجو؛ یا فرمول ها: جنگ اول وآخر!
...............................................................
با پوزش بسیارتیترمقاله را از"فرمول ها: جنگ اول وآخر؛ یاکامران دانشجو!" به "دانشگاه مانع ترین دربرابرلمپنیسم!(تیترکلاسیک) تغییردادم.

۶ نظر:

ابراهيم سالك گفت...

آقا دلقک این دفعه‌ای شد مثل سریال‌هایی‌ که یک ربع اول "آن چه گذشت" می‌‌ره‌+ پنج دقیقه داستان پیش می‌‌ره‌.. تا سر بزنگاه، کات! تیتر پایان! تا قسمت بعد خدا نگهدار... :)

به هر حال سریال پلیسی‌ جنایی با حالی‌ بود، بی‌ صبرانه منتظر قسمت دومم...

ابراهيم سالك گفت...

یادم رفت بگویم که- جدا از داستان کامران- این تعبیر زیبای "نامش راببرولی خودش رانیار" تعبیر هوشمندانه و نویی‌ بود; فشرده گویای همه ی حرفها، ممنون.

Dalghak.Irani گفت...

خیلی ممنون مثل همیشه آقای سالک نازنین کامنت دوم ازحسن ظن جناب عالی است.
وگاهی برخی کامنت های حضزت عالی را که زیارت می کنم بزحمت می افتم برای رفتن به جلو آینۀ قدی وچک کردن مقدارواقعاً موجود دلقکیم ومسخرگی شنگولم واغلب ناامید برمی گردم چون که بدون ماسک لعنتی جمهوری اسلامی آدم معقولی هستم که حتی لیاقت جدی بودن را هم دارد مثل دست خطش!
دلم برای ترسی که احترام برمی انگیخت درهمکارانم- ریزترنمی شودبگویم هنوزباماسکم کاردارم- تنگ می شود وبر شیطان لعنت می کنم که بی خیال ماسکم بشوم وقیافۀ فتوژنیکم را نشان بدهم به رفع سوء تفاهم.
نمی دانم درست نوشتم یانه ولی منظورم این بود که من کلی فکرمی کنم واستعدادبخرج می دهم برای نوشته ها. یا...هو

ناشناس گفت...

http://yade-man2.blogspot.com/

ابراهيم سالك گفت...

البته من کلا نمی‌‌دانم درست مینویسم یا نه ولی‌ منظورم از کامنت گذاری همیشه به خاطر تحسین و تشویق بوده، برای زحمتی که می‌دانم کشیده شده- حالا بعضی‌ وقت‌ها مطلب درست نمی‌رسه از بی‌ هنری و بی‌ زبانی من است، شما ببخشید!-.

Unknown گفت...

thx