۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۴, شنبه

توپ درزمین خشونت گریزان بدون مرز: آمنه تخفیف داد!

The pioneer


اینک دیگرآمنه یک فرهنگ است. ویک شاهکار. که دربرابرزیست تباه شده وبینایی ازدست داده اش. بینایی انسان ها را تقویت می کند. وچشمان انسان مدرن را به شهادت می طلبد. اوکه درمقابل شدیدترین هجمه های ببخش وفراموش کن قرارگرفته است. وهمه دارند اورا به عصبیت قبیله ای ومعتقد به اصل قرون وسطایی قصاص "چشم درمقابل چشم" متهم می کنند. خودش را واعصاب داغانش را نمی فرساید ومی گوید:

"آهای آهای... صبرکنید ببینم. پیاده شوید با هم برویم. من دخترتحصیلکردۀ مهندس مدرن را عصبی وقبیله ای وقرون وسطایی می نامید؟ لطفاً این درگوشی حرف زدن ها وپیغام پسغام های مهوع وخاله زنک بازی های صد تا یک غازرا بگذارید کنار و از من دورشوید وراحتم بگذارید. فقط وقتی اجازه می دهم برگردید که پاسخ سؤال پیشینی مرا با خود همراه آورده باشید. وآن پرسش این است که: "اگرچشم درمقابل چشم نه! پس چشم درمقابل چه!؟". وادامه می دهد که حالا من بعنوان یک انسان مدرن وشفاف وسربلند بشما یک راهنمایی می دهم. چون می خواهم بدانید که خنده های من عصبی وازجنس له له زدن برای کورکردن نیست. خنده های من ازجنس بازپس گرفتن "سهم زندگی طبیعی وخدادادی"م دراین دنیاست. هرچند که بازپس گیری همۀ ازدست داده هایم محال قطعی است. ولی این دلیل نمی شود که بخشی را هم که می توانم بگیرم به قلب های مهربان! شما ببخشم. پس فقط بخش کوچکی از خسارت وارده بخودم را بعدد وبه ماده تقویم می کنم وبا شما وارد معامله می شوم. آمنه می گوید: چشمان مجیدموحدی درمالکیت من است. ولی نه برمبنای قانون "قصاص" که حقوق بشرآلرژی سیاسی دارد به آن؛ بلکه طبق قانون "حق حیات طبیعی". بنابراین خواهش می کنم راحتم بگذارید واگرمی خواهید به مجید موحدی کمک کنید. بسیارخوب من تخفیف می دهم وحاضرم چشمهایش را بازپس بفروشم بخودش. وشما می دانید که زندگی چقدرخشن است درآینده بامن دخترازریخت افتاده وکور. پس جل وپلاستان را جمع کنید وبروید سراغ سوژۀ مورد نجاتتان. وبه مجید موحدی کمک کنید که چشمهایش را بازپس بخرد. ازارقامی هم که می گویم یکه نخورید. زیرا که اگرعدد دریک جا درشت بنظرمی رسد به دوموضوع خوب دقت کنید: اولاً یکباردیگربمن خوب نگاه کنید وسعی کنید شش سال گذشتۀ مرا وتمام عمر باقی ماندۀ آیندۀ مرا به حس انسانی برسید. وثانیاً شما بیشمارید وانبوه وبا پول خورد های ته جیب تان ازیک یورو تا 5 یوروعدد من بهمین کوچکی وکم ارزشی خُرد می شود. یالله رفقا دست به جیب شوید. ومهمتراینکه دنیای بدون خشونت تان را وادارید تا راه حلی ازجنس عملی بیابد برای وقایعی ازجنس چشمان من وتکرار شونده درجهانی که دروپیکرندارد. چون انسان خودخواه براوزیست می کند وباید هم بکند." والسلام. 
ومن اضافه می کنم که:

1- خشونت یک غریزۀ ذاتی انسان عقلمند درجستجوی لذت وحد اکثرکردن سهم خود از منابع لذت کمیاب ومحدود دنیاست. همانطورکه رقابت. وهمانطور که مهربانی. و همانطورکه بهترحواهی. وهمانطورکه زیبایی خواهی. وهمانطورکه جلوه گری و همانطور که.... بنابراین دنیای بدون خشونت یعنی دنیای بدون انسان. چه آمنه ای که با بدترین شکل ممکن خشونت بخش مهمی ازامکانات لذت جویی طبیعی اش را از دست داده وچه همۀ آن ضدخشونت های باسمه ای یا واقعی درآیندۀ ادامۀ زیست خود دست به انواع خشونت های ریزودرشت خواهند زد؛ چون انسانند.

2- موضوع اصل قصاص ودیه درمناسبات حقوقی -چه حقوق شرعی وقدیم وچه حقوق مدرن وجدید- اصلی پذیرفته شده است. چون برمنطق آزادی طبیعی انسان استواراست. لذا می بینیم که درحقوق بین الملل با نام ادعای غرامت های جنگی و غیره دربین کشورها ودرحقوق داخلی کشورها مانند "سو" کردن درکشورهای پیش رفته برای دریافت ضرروزیان ناشی ازعمل شخصیت های حقیقی وحقوقی؛ جاری و مورد تبلیغ مدافعان حقوق بشر وعدالت قضایی درجهان است.

3- درکشورما ایران نیزاین اصل چه درمناسبات حقوقی ومدنی اخذ شده ازاروپا -تلفیقی- درسال های قبل ازانقلاب. وچه درمناسبات حقوقی اخذشده ازاسلام دربعد از انقلاب این اصل دریافت مابه ازای مادی خسارت معنوی جریان داشته ومتناسب با "میل حاکم دیکتاتوربه چه باشد وکه" اجرا شده ومی شود. -منظورم این است که اگردرکشورهای پیشرفته این قانون است که اجرا می شود. درکشورهایی مثل ما اجرای قانون بعد ازمیل حاکم وحکم اوست که اجرا می شود یا نمی شود یا چگونه اجرا می شود. وروند ثابت قانونی ندارد.-

4- لذا درخواست غرامت ازسوی آمنه امری درجریان وقانونی وپذیرفته شدۀ حقوقی است. عملی که آمنه به آن دست زد وبنظرم یک خدمت بسیاربسیاربزرگ به یادگیری فرهنگ مدرن درجامعۀ ما ست؛ این است که مردمان یاد بگیرند که برای درخواست غرامت های زیان های ناشی ازعمل دیگری سرشان را بالا بگیرند وشرمنده نباشند. چه این فقط بخشی ازحقوق پایمال شدۀ "حق زیست طبیعی" آنانرا جبران می کند ولی بازهم تشفایی است برزخم های غیرقابل جبران! یا...هو

۷ نظر:

Dalghak.Irani گفت...

ازلطف همۀ عزیزانی که درپست قبلی مرانوازش کرده بودند بسیارسپاسگزارم. این پست جا نداشت که بسازوکارتعبیه شده درحکومت های تمام ومسئول برای این قبیل حوادث دردناک بپردازم. وتصمیم داشتم که دراینجا وطی یک کامنت مواردی را ذکرکنم. اما بعد ازفرستادن پست حاضرمواجه شدم با مصاحبه ای که آمنه با رادیو فردا کرده وبعنوان یک قربانی خشونت درحکومت های بی حکومت ولاجرم غیرمسئول به فصاحت وبلاغتی بی نظیرسخن گفته است. او همۀ زوایای رفتارهای حکومت های مسئول را ازطرفی ونقش جوامع مدنی حاضردراین قبیل حکومت هارا بدرستی بازشکافته ویاد آورشده است که حکومت نا تمام ملایان درایران نه خودش ونه جامعۀ بی مدنیت کرده اش هیچکدام حاضربه پذیرش مسئولیت خود درمقابل آسیب های این چنینی را نیستند. حکومت ها که با رفتاربی اعتنا وبمن چه اصلاً صورت مسأله را پاک می کنند وبنگاه خیریه وگروه های مدنی هم وجود ندارد که بتوانند کاری بکنند. وافراد تک تک ظاهراً مدافع حقوق بشرهم فقط می خواهند هیاهوی سیاسی ووا حقوق بشری راه بیندازند. ومن خبرنداشتم که آمنه همۀ تمهیدات قبلی را دردرخواست کمک ازهمۀ بشرهای دهان گشاد ولی خودبشرپندارسنتی وقرون وسطایی را که ایجاد حساب وتأسیس سایت وازاین قبیل را هم انجام داده است. ولی بازهم کسی ککش نگزیده چون باید بدون هیاهو ونفع تبلیغات سیاسی برعلیه مخالفان خود اقدام می کردند واین با ذائقۀ سیاسی آن ها سازگارنیست.وهرکدام ازما که کمترین احتمالی درذهن مان شکل بگیرد که مادی کردن این قضیه ازبارعاطفی وانسانی موضوع کم می کند شک نکنیم که باید دراسرع وقت به روان درمان گذارازسنت به مدرنیته مراجعه کنیم. زیرا که زندگی به همین صراحت مدرن وشفاف آمنۀ نازنین بی رحم وخشن است. همانطورکه آمنه ارزوکرده که رسانه ای شدن زندگی باختگی اش کمک کند که کسان دیگری درآینده یاریگری مسئول پیدا کنند. من هم مطمئنم که این گام ها بسیارروشنگرواساسی است برای ازکرختی وبی حسی درآمدن جامعه ومطالبات آنان ازحکومت ها. درجاییکه قوانین محکم وبسیارخشن مثل غرب وجود ندارد وقوانین شل وبی ثمرهم درهنگام ازصدورحکم تا اجرا به زیر میزی وروی میزی وعفو این وآن وابستۀ مطلق است جزهوارزدن وتلاش فردی هیچ گزینه ای دیگر نمی ماند. آفرین به این دختربا پشتکاردراحقاق حقوقی که بیشترین فایده اش را جامعه خواهد برد. قطعاً. یا...هو

آیلا جاذبی گفت...

من وقتی گفتند آمنه قرار است قصاص کند نه تنها سرزنش نکردم؛ بلکه حق طبیعی وی دانستم؛ چرا که چطور می شود یک نفر به خودش اجازه تجاوز به حریم دیگران را بدهد و بعد به راحتی از جرمش گذشت کنیم. خودمان را جای آمنه بگذاریم. آیا می توانیم ببخشیمش. من با تمام مطالبی که اینجا نوشته شده موافقم. آنانی که آمنه را سرزنش میکنند، دست به جیب شوند و انسانیتشان را که فقط در زبان است به مرحله عمل بگذارند.

خ.آ گفت...

اميدوارم اون كثافتي كه اين كار را با آمنه كرده زودتر قصاص شود و به نظرم تنها ريختن اسيد در چشمش كافي نيست بلكه بايد به صورتش بپاشند كه ديگر كسي نگاهش هم نكندتا درس عبرتي باشد براي همه پسراني كه ميپندارند هر چه ميخواهند بايد بدست بياورند و گرنه ان را نابود ميكنند.هر چند كه اين مبناي سياست آخوندها نيز هست.

ناشناس گفت...

باسلام با توجه به نحوه پاسخگوئی شما قصد نداشتم چیزی بنویسم تا در عالم خود در تار توهمات خود همچون انکس که نداند بمانید ولی وقتی دیدم وارد حیطه تخصصی شدهاید که نه عرصه جولنگه شماست و دیدم که با تحلیل اگر مبارزه با حجاب عمل شد پس چنان که دیدیم شد و من همانم که فرمودید در پاسخ ترسیدهام که دیدید تهران در حال اجرای طرح حجاب است اما خواهشمندم امر توجیح کردن و مبنای جزا را بگذارید برای انان که درس انرا مکتب رفته اند امروز درسی تحت عنوان کیفر شناسی وجود دارد مبنای کبفر در دنیای مدرن حفظ نظم اجتماعی است در این راه حقوق جزا از مراحلی همچون اجرای عدالت که امری کشدار و بدون اندازه گیری کمی و پیشتر از دوره قصاص گذشته است.بد نیست بدانید مبنای اعاده به وضع ماقبل صدمه و خسارت در مبنای مشترک تاریخی عدم تفکیک بین امر حقوقی و کیفری بوده است.این که میفر مایید حق طبیعی بد نیست نگاهی به کتاب وزین فیلیپ مالوری در زمینه حقوق طبیعی و حقوق الهی بنمایید.جستجو در خصوص یافتن مبنایی محکم برای چرائی و علت حق انسانها بما هو انسان بحثی تاریخی است و چیزی

ناشناس گفت...

و اما بعد اگر از مبانی حقوقی که بگذرید و چنان کنید تا سخن نگفته باشید این چه استدلالی است بر مبنای اصل نه طببعی که واکنش بدوی ماقبل دنیای مدرن که اگر قرار باشد حیات جانی در شکل ابتدائی ان به مجنی علیه واگذار شود البته صحنه جنایت باری که فوکو در ابتدای کتاب خود از ایین مجازات سوئ قصد کننده به پادشاه فرانسه ترسیم کرده از قصاص دست ضربه زننده که برای ان ایین نمایشی ویزه اجرا شده بسیار خواهیم دید. البته که من و شما هم فرزند همان پیره زنی هستیم که وقتی میگویند نان نا ماکول است میگوید اگر چهار نفر را به تنور انداخته بودند نان درست میشد یعنی ملتی کیفر گرا که در ان کلاس دو ساله نانوائی و بررسی علمی جائی ندارد واین تفاوت دارد با عجوزه زن فرانسوی که به من تذکر داد اگرچه پول اب میدهی ولی اب را هدر نده اب مال ان افریقایی هم هست.اری روشنفکر گرامی خاصیت روشنفکر ایرانی اظهار نظر در مواردی هم هست که از حوزه او خارج است.سالی صدها اعدام ایا در حوزه جزای فایده گرا جز ترویج خشونت وزنجیره بی نهایت خشونت مجازات خشونت داشته است؟امروز مجازات صرف متهم ما را از بررسی علمی از قبیل نقش جامعه ومجنی علیه و سایر عوامل روانی اجتماعی ژنتیکی باز میدارد.سوال این است اقای دلقک تا کجا و برای خنک شدن دل؟این خود تا کی و با چه حدف ایا اثر بخش؟این نه اولین بود نه اخرین برای حل علمی و عملی مشکل بکوشیم والابرای خواننده عکس مار نکشیم.والسلام.بعد التحریر نهایتا در این غربت دیدید که کلاویه فارسی یافتم تا در دهان حاکم را ببندم تا طعنه نزند!!

Dalghak.Irani گفت...

سلام خانم/آقای ناشناس.
بسیارسپاسگزارم که وقت گذاشته اید وبحث آکادمیک ومفصلی را پیش کشیده اید که البته من توان پاسخگویی با رفرنس به فوکو یا مالوری را ندارم. والبته ادعایش را هم هیچگاه نکرده ام. من برمبنای منطق زیست وطبیعت بشرواززاویۀ حکومت ها وجوامع مدرن درحدفکرواندیشه وبضاعت خودم خواسته ام موضوع را ازنظرفلسفۀ اجتماعی ساده سازی وبفهم خوانندگان وبلاگم که احتمالاً بیشترشان هم مثل شما روشنفکرآکادمیسین نیستند توضیح بدهم. والبته نتوانسته ام با فکرپیشرودانشمندان مورد اشاره وخود شما ارتباط برقرارکنم. که البته قصد من هم این نبود. بهرحال من اززاویه ای کاملاً متفاوت با شما وارد موضوع شده ام وکاری به کیفروحقوق جداشده درغرب را نداشته ام. حرف من این بوده است که یا جامعه مدرن است وباید نقش خودش را درپیشگیری وجبران بخشی ازخسارت های مجنی علیه را برعهده بگیرد واگرنیست پس بدوی است وجامعۀ بدوی هم شرایط خودش را تحمیل می کند. من درپست بعدی هم منظورم را با عبارت خشن تری بیان کردم ومنظورم این بود که خواننده حساس بشود ودرک کند که نمی شود ازناف لندن وپاریس برای جامعه ای درحاکمیت ماقبل تاریخ فتوای حقوق بشر صادرکرد آن هم بضرر دختری که همۀ هستی اش ازسهم زندگی را باخته است. ومخلص کلام اینکه من خیلی به یافته های ذهنی فوکو ومالوری بیشترازیافته های منطقی وعقلانی خودم ارزش قایل نیستم. البته اگرقضاوت شما وتطبیق مصداق شما دراختلاف رأیی که بامن دارید درست ودقیق باشد با منطق گفته های این دانشمندان. وضمن اینکه مرا زیادی جدی گرفته اید شما. مثل آن موضوع پلیس سکس درخیابان های تهران. که من گفته بودم عرصۀ عمل را ازنزدیک ومیدانی معاینه کنید وبه می گویند وگزارش های تبلیغاتی سرداران زیاد بها ندهید والباقی که دیگرکشش ندارم وبازهم ازعنایت شما متشکرم. یا...هو

ناشناس گفت...

دوست گرامی ممنون از پاسخ صریح وسریع شما.عذر کمی تند روی که من کردم. پیرو استادی که در ابتدا از او نام برده اید فتح بابی است برای اموختن من.غرضم ان بود که شما را جدی میگیرم چنانکه دقت فرمایید به پاسخها که همه از همان لفظ شما استفاده کرده اندو عباراتی که بوی انتقام میدهد.نسخه ای ندارم برای نوشتن که گر کل طبیب بود امروز ساکن کوی دوست و نه در غربت.اگر کسی باید که غرامت دهد البته دستگاهی است که میگوید نمی تواند تهدید کننده را قبل از اسید پاشی دستگیر کند.اما خواهشم این بود که بیش از حد ساده سازی و عوام سازی موضوع اصل چاره نهایی را لوث میکند.من به مجیدی دیگر میاندیشم که در هنگام اتش شهوت و نیاز بدون توجه به عقوبت پیشینیان /خواهرم /دختر همسایه و دیگری را با اب جهنمی خواهد سوزاند.چرا این موضوع را به بحث نگذاریم.این فرانسوی در عقل و شعور چه تفاوتی با هموطن من دارد؟ایا این ادم بدوی است و باید بدوی هم بماند؟بیش از سه دهه از قانون تشدید مجازات اسید پاشی میگذرد ابا دردی از جامعه مصیبت زده ایرانی حل شدکه در ان مجازات مرگ هم تعبیه شده است؟در ضمن دستاوردهای اندیشمندانی که نام بردم متعلق به جامعه بشری است و نه فقط خود انها.کمترین هموطن شما .اینجا!!