مقدمه: اسکار یک جشنوارۀ سینمایی به قوارۀ جشنواره هایی که ما می شناسیم و در ذهن داریم مثل کن و برلین و ... بگو حتی فجر نیست. اسکار مراسم تمجید و تشویق یک سال سینمای امریکاست که مثل همه چیز امریکا جهانی هم است. بنابراین:
الف- در اسکار فیلم هایی مورد داوری قرار می گیرند که حتماً اکران عمومی شده باشند. برعکس جشنواره های مرسوم که معمولاً یکی از شرایط پذیرش فیلم ها اکران نشدن آن در عرصۀ عمومی است.
ب- اسکار هیئت داورانی که دولتی یا ملتی یا هرچی و هرکی تعیین کرده باشند و بنشینند فیلم ها را ببینند و چانه بزنند و داوری نهایی کنند ندارد. آکادمی اسکار بیش از 6000 نفر عضو پیوسته و فعال دارد که فیلم های اکران شده در طول سال را می بینند و بوسیلۀ پست - حالا دیگر اینترنت و آنلاین - نظرشان و فیلم منتخب شان را با توجه به رشته ای از ده ها رشتۀ مربوط به سینما - ئاز کارگردانی گرفته تا جلوه های ویژه و بهترین فیلم و هنرپیشه و تدوینگر و فیلمبردار و ... - که در آن رشته صلاحیت داوری دارند برای آکادمی اسکار ارسال می کنند.
پ- این اعضای 6000 نفر فعال که اکثرشان امریکایی و اقلیتی هم در سرتاسر جهان پراکنده هستند در داوری خود نسبت به انتخاب فیلم ها همۀ فکر و عقل و احساسات و گرایشات اجتماعی و سیاسی و ... خود را هم دخالت می دهند مثل هر کار انسانی دیگری و بدیهی و طبیعی.
ت- یکی از بزرگترین شاخص هایی که داوران 6000 نفرۀ اسکار در نظر می گیرند همیشه؛ بخش صنعتی و اقتصاد سینماست. زیرا همۀ اعضای انبوه آکادمی خودشان دست اندر کار درجه یک سینما هستند و رونق گیشه های سینما برای آنان اهمیت فوق العاده دارد.
ث- ده ها مورد دیگر اختلافات اسکار با سایر مراسم سینمایی در کشورهای دیگر را می توانم بشمارم که لزومی نمی بینم و این چهار مورد را هم گفتم که خوانندۀ صفر کیلومتر در این زمینه زمینۀ ذهنی پیدا بکند.
1- بنابراین جایزۀ بهترین فیلم در مراسم اسکار بدون استثناء به فیلم هایی تعلق می گیرد که پرفروش و پرطرفدار باشند همیشه. و سابقه نشان نمی دهد که جایزۀ بهترین فیلم اسکار را به فیلمی بسیار فاخر ولی با گیشۀ ناموفق داده باشند.
2- ژانر انتخابی در بهترین فیلم از مؤلفۀ اصلی دیگری که بغیر از پرفروش بودن تبعیت می کند احساسات و عواطف رأی دهندگان است که اگر گرایش اکثریت آن سال با سیاست باشد فیلم سیاسی و اگر گرایش عام سال با جماعت باشد فیلم اجتماعی و قس علیهذا انتخاب می شود بین پرفروش ها.
3- آرگو فیلمی در مورد سیاست است که با استقبال فوق العاده در گیشه نیز همراه بوده و بدلیل ارتباط آن با غرور شکستۀ امریکایی در جریان گروگانگیری دیپلمات های امریکایی در تهران؛ گرایش احساسی بسیاری از اعضای رأی دهنده را هم با خودش همراه کرده است. و علیرغم ضعف های تکنیکی اعم از کارگردانی و بازیگری و غیره - در مقایسه می گویم - بعنوان بهترین فیلم انتخاب و اسکار گرفته است.
4- وقتی ملت امریکا چنین گرایشی دارند بطور بدیهی دولت امریکا نیز که در مرکز ثقل ماجرای گروگانگیری بوده است باید و طبیعی است که از چنین انتخابی خوشحال شده باشد که شده است. زیرا اگر رأی دهندگان فقط حسشان ارضاء شده دولت امریکا علاوه بر حس مشترک مسئولیت آن واقعه را هم التیام یافته یافته است.
5- اینکه میشل اوباما از طریق ویدیو کنفرانس برنده بودن آرگو را اعلام می کند نه بخاطر این است که دولت امریکا به شش هزار نفر دستور داده باشد - مثل شمقدری به داوران فجر مثلاً - که آرگو را انتخاب کنید تا زن من جایزه اش را اعلان کند. بلکه چون داوران - با اکثریت امریکایی - چنین گزینه ای را انتخاب کرده اند به میشل اوباما گفته است که دولت هم از طریق ورود تو به صحنه حس مشترک و مسئولیتش را اعلام کند. بعبارت دیگر اول انتخاب آرگو بطور طبیعی اتفاق افتاده است و آنگاه میشل اوباما از این انتخاب استقبال کرده و وارد شده است.
6- در مورد اسکار پارسال و جدایی فرهادی اما قطعاً گرایش مسلط اجتماعی بوده در داوران رأی دهنده. زیرا اگر می خواستند - و اصلاً سیاست های جهانی حالی شان بود انبوه رأی دهندگان - نمی بایست به فیلم فرهادی رأی می دادند زیرا فیلم جدایی ساخته ای در وزارت ارشاد آیت الله خامنه ای بود قبل از اینکه شخص سازنده اش چه گرایش سیاسی دارد - غربی ها که مثل ما هفت خط نیستند که فکر کنند فیلمی ساخته شده در دستگاه ولی فقیه می تواند ضد ولی فقیه باشد. آن ها آدم های روراستی هستند که وقتی می گویند فیلمی از ایران "ملتی- دولتی" نمی کنند چون ذهنیت این چنینی ندارند هنرمندان و هر ساختۀ ملتی را مورد قبول دولت هم می شناسند - البته که ممکن است بعد از انتخاب جدایی و برنده شدنش و شناخت کارگردان گمنامی بنام فرهادی کمی هم سیاسیون غربی مانور ضد رژیم داده باشند در تبریک و تهنیت و از این قبیل. که خود این هم از حماقت خامنه ای و دولتش بود که نتوانست فرهادی و جدایی را مال خود کند که مال خودش هم بود. و وقتی همه بالا آوردند از غصه که "یک خمینی شهری یک لاقبا اسکار را برده" دنیا معطل نماند و فرهادی را اپوزیسیون معرفی کرد. که نبود و نیست و هنوز هم چنین انگی را قبول ندارد.
7- جویده جویده و نفس بریده نوشتم تا اینجا که بگویم: شریعتمداری و اراذل اوباش سردار قلم در روزنامه ها و نشریات و سایت هایشان شروع کرده اند به ناله و بی شرمی برای رسوایی فرهادی که دیدید گفتیم اسکار سیاسی است و پارسال هم فرهادی را سیاست به اسکار رساند و نه ارزش های جدایی! و مرجع همه شان هم استناد بنوشتۀ سخیفی از یک نویسندۀ بی نام - چون من - بنام ف.م.سخن است در گویا نیوز - در خودنویس هم نوشته بود که نیک آهنگ چنان تحت فشار قرار گرفت که حذفش کرد - که بلی من آنم که رستم بود پهلوان. و فقط این من (ف.م.سحن) بودم که در اوج شادی و افتخار و هلهلۀ پارسال این موقع ایرانیان برای فیلم فرهادی؛ نوشتم که فرهادی و فیلمش بی ارزشند و جایزۀ اسکارش بوده سیاسی.
8- ماجرا هم تلخیص شده این بود که جناب ف.م.سخن تنها ایرانی قلم بدستی بود که در آن بحبوحۀ شور و هیجان جامعۀ هنری و جوانان ایرانی با یادداشتی سفیه و بی انسجام در قالب هزل و هجو خطاب کردن تحقیر آمیز فرهادی به "اصغر آقا" (تداعی اصغر آقای هادی خرسندی) یک مشت چرت و پرت بار فیلمساز مؤلف مان کرده بود و جز تحقیر و مسخره نه از نقد فیلم خبری بود در نوشته اش و نه از کمترین احترامی به مخاطب - تو بگو هیجان زده حتی - و فیلمساز را هم که گفتم به سخره گرفته بود. من البته همانموقع اشاره ای محترمانه در وبلاگم کردم و کامنتی فاخر هم برای پوچ نوشته اش در گویا نیوز گذاشتم. اما این بار دیگر جای درنگ نبود و باید جواب هیاهوی منم منم های او را می دادم. اگر من بی نامم او هم بی نام است. حداقل من بغیر از اسمم که بخواست شما منتشرش نکرده ام بقیۀ مشخصات سنی و شغلی و ... ام را تمام و کمال گفته ام، ولی از او بغیر از "ف.م.سخن" چه می دانیم. هر بداخلاقی کثیفی را که فقط برای اثبات خود باشد حتی در تخریب یک ملت و اسطوره هایش همچون فرهادی؛ جواب داده ام و باز هم خواهم نوشت بدون مخاطب عام هم اگر شده برای ثبت و ضبط در دنیای مجازی که اصغر فرهادی افتخار ماست و اسکارش کمترین و کمترین و کمترین شائبۀ "انتخاب بخاطر سیاست" نداشته و ندارد به دلایلی که کمش را گفتم و زیادش را جناب ف.م.سخن بهتر از من می داند زیرا که او دستی هم در حوزۀ هنر و ادبیات ادعا دارد و ریز دقایق و قوانین و مقررات حاکم بر اسکار را از بحر است. یا...هو
۲۲ نظر:
timsar in daafeh out zadi lotfan dar hozeye khodet harf bezan mamnoon
سلام بر دلقک عزیز مرسی که دعا کردی که تیم تراختور مردانه برنده شود .دیدید که چگونه مردم تبریز جشن گرفتن وهیچ اتفاقی نیفتاد پلیس هم فقط دخالت نکرد وبیش از یکصدهزار نفر شادی برد تیم خود را به خوشی وبدون درگیری جشن گرفتن تشویق یک پارچه را دیدید براستی که تیم الجزیره به اقتدار مردم تبریز باخت واگر مردم تهران وسایر شهرها هم چنین یک پارچه ویک دست دست به هر کاری بزنند موفق میشوند .ماموران ساواک وسیا که تبریز را برای شروع درگیری های انقلاب در29بهمن 56انتخاب کرده بودند میدانستند که چه میکنند وتا زمانی که مانیز هدف نداشته باشیم ومکان را درست انتخاب نکنیم همچنان 34سال گذشته در گل گیر خواهیم کرد .آفرین بر ملت ایران ومردم تبریز که هر وقت بخواهند حماسه میسازند.
دلقك عزيز
من نوشته ف م را چند ساعت قبل خونده بودم و برداشت من اين نبود كه او ميخواسته كار فرهادى رو سخيف نشون بده و بيشتر به ايرانيانى ايراد ميگيرد كه اگر كسى جرات ميكرد كه فيلم جدائى رو دوست نداشته باشد ميخواستند خرخره ش رو بجوند. من و همسرم شخصا اين فيلم را دوست نداشتيم و در همان دوره فيلمهاى خارجى ديگرى بودند كه پيام خاص و ارزش هنرى هم داشتند مثل فيلم where do we go now محصول لبنان و فرانسه. اگر هم جرات ميكرديم كه ابراز عقيده اى در مهمانى ها و مجالس ديگر كنيم مورد حمله بسيارى از دوستان كه آنچنان در مورد سينما مطلع هم نيستند قرار ميگرفتيم. جالب اينكه اكثر اين دوستان فيلم رو بعد از مراسم اسكار تماشا كرده بودند و نه بخاطر علاقه به هنر سينما.
من هميشه افتخار ميكنم كه يك ايرانى نائل به دريافت اسكار شده و به همين دليل امسال ناراحت شدم كه در ارگو اين برهه شرم آور تاريخ كشورم به نمايش گذاشته شده اما ( از اون اماهاى مهم شما) احساسات من دليل نميشود كه برخورد من با اين موضوع سياسى باشد مثل بسيارى از ايرانيان كه اسكار گرفتن اين دو فيلم را سياه يا سفيد ميبينند. فكر ميكنم مخاطب ف ميم هم همين هموطنان بوده كه پارسال اسكار و اعضاى اكادمى و فيلم جدائى رو تا حد خدائى بالا ميبرند و همانها امسال شروع به كوبيدن اسكار و آرگو با همان شدت پارسال مشغولند.
دلقك عزيزم، من هم فكر ميكنم كه اسكار و راى دهندگان ان تحت تاثير شرايط اجتماعى وقت به فيلمها راى ميدهند كه اين خود نشات گرفته از مسائل سياسى و اقتصادى روز آمريكاست ، در حال حاضر به علت چند سال وضعيت نابسامان اقتصادى و دعواهاى سياسى كنگره ناشى از آن مذاق آمريكائيان با فيلمى كه آنها را بر حق و قهرمان نشان دهد خوش ميشود مخصوصا اگر مربوط به تاريخ معاصر و دشمن فعلى و سرسختشان باشد پس اين ٦٠٠٠ راى دهنده تحت تاثير شرايط هستند. چه بسا اگر اين اسكار در زمان ديگرى اتفاق ميفتاد فيلم زيباى انگ لى life of Pi و يا موزيكال فوق العاده les misrables برنده ميشدند. همين استدلال را ميشود براى فيلم اقاى فرهادى هم كرد. نكته مهم براى ما ايرانيان كه بايد ياد بگيريم اين است كه همه چيز را نبايد با احساس وطن پرستى داورى كنيم
با عرض پوزش از زياده گوئى
دوستدار تو ، افشين
من هیچ تخصصی در هنر سینما ندارم. به عنوان یک بیننده عادی واقعاً نفهمیدم این اصغر فرهادی و فیلمش دقیقاً چرا اسکار گرفتند. یک فیلمی بود که از اول تا آخرش یک عده آدم عصبی و بیمار در حال گرفتن پاچه همدیگر بودند و بهم پارس میکردند. مسخرگی آنجا به نهایت رسید که سازنده این فیلم پر از پرخاش و جنگ و دعوا در مراسم دریافت جایزه مردم ایران را آرام و صلحجو معرفی میکرد. بعد از پایان فیلم هم چیزی جز خستگی و احساس حماقت در من نماند. وقتتان را برای متهم کردن من به درک نکردن هنر تلف نکنید. چون خودم از ابتدا اعتراف کردم.
به به جناب تیمسار فکر کرده هنر و سینماو اسکار همه پادگان است و همه به خط باید از سلیقه او پیروی کنند. حتی ف.م.سخن که اگر نه به سن ,ولی به نویسندگی پر سال تر است از تیمسارمان و بسیار هم با انصاف تر و آگاه تربه هنر وادبیات و کتاب و سینماکه خود تیمسار هم میدانداینرا ولی ارزشهای ارتشی اش نقاب دلقک شیرین سخن را اندخته زیر ضرب چکمه رضاخانی اش . دلقک جان, ف.م.سخن را نترسان که طبع خیلی لطیفی دارد درست به لطافت بعضی جمله های خودت و بیشتر نوشته های خودش. ودلمان را نلرزان که دلقکمان که هر هفته از رواداری و تحمل مخالف میگوید ناگهان تیغ بر میکشد و چون نادر و رضا خان گردن میزند!آنهم گردن از مو باریکتر ف.م.سخن نازنین را.
شماره 5 واقعا دلیل مضحکی بود
چطور میشه حمایت از یک طرف چشمان مارو به قسمتی از حقیقت می بنده؟
بنظرم این یکی از ضعیف ترین نوشته های این چند روزه ی شما بوده که فارغ از موافقت یا مخالفتم با متن ، بشدت احساسی و با فاصله ی معنی داری از منطق نوشته شده
دلقک جان از قرار معلوم نوشته سخن عزیز را درست نگرفتهایی پیشنهاد میکنم نوشته ایشان را با دقت بیشتری مطالعه کن
استفاده یا سو استفاده و اینکه چگونه از مقوله هنر میتوان در اهداف سیاسی ( در آرگو از نوع سیاست بین الملل)موردی است که در تفسیر و نقد ها کمتر به آن اشاره میشود - در حالیکه این موضوع یکی از دلایل پنهان انتخاب بهترین فیلم اسکار میباشد . و استفاده از مقوله هنر در این فیلم بیشتر ارزش پیدا میکند وقتی میفهمیم که اصل داستان واقعی است و فقط با ادبیات هالیوودی ساخته شده است .
این موضوع : استفاده از هنر برای سایر منظورهای سیاسی و اقتصادی و روانی در فیلم ایرانی (( پرده آخر ))هم در داستانی بسیار زیبا و جذاب ارائه شد که آن فیلم هم در جشنواره فجر جوایز متعددی گرفت .
همین مونده که قلم بدستان مزدور خاندان دزد هاشمی، به دیگران بگویند قلم بدست لول
غیر از کامنت اول و کامنت آخر که من متوجه حرف شان نشدم و تبریک به تبریز و تبریزی برای جشن زیبای پیروزی تراختور. و احترام به اظهار نظرهای سایر دوستان. عرض می کنم که من نفیاً یا اثباتاً نقد فیلم ننوشته ام نه در مورد جدایی فرهادی و نه در مورد آرگوی بن افلک. - علاقمندان به نقد این دو فیلم می توانند به مطبوعات و مدیاهای سینمایی رجوع کنند و نقدهای مثبت و منفی از بهترین منتقدان فیلم را ببینند. همانطور که ف.م.سخن هم نقد فیلم ننوشته است و نقد او نقدی اجتماعی است به رفتار احساسی منتقدان و روشنفکران و مردم. منتها ایشان با پیش فرض "اسکار آرگو سیاسی بوده" و آن هم از نوع سیاست محض و دولتی و معطوف به قدرت - و نه سیاست بمعنای نمایندگی افکار عمومی همانطور که من گفته ام و افشین عزیز هم تأیید کرده است - و از آنجا خودش را پرتاب کرده روی فیلم فرهادی که وقتی او (ف.م.سخن) پارسال گفته که اسکار به فیلم جدایی هم سیاسی بوده این تنها او بوده که بقول خامنه ای "بصیرت" داشته و حق با او بوده ولی همۀ دیگران نفهمیده اند و بصیرت نداشته اند و او را تخطئه کرده اند. تا بگوید دیدید حق با من بود و اسکار سیاسی است. من هم دمدعایم این بوده که اسکار به آن معنای "سیاست معطوف به قدرت" سیاسی نیست و این گرایش عام داوران انبوه است که ممکن است سیاسی باشد یا اجتماعی و غیره. ضمن اینکه یادآوری کرده ام که نوشتۀ پارسال ف.م.سخن مطلقاً نه نقد فیلم بوده و نه نقد فیلمساز و قلم انداز سخیفی بوده برای هزل و هجو و تحقیر فرهادی. و الا طبیعی است که هر فیلمی از جمله جدایی و آرگو موافقان و مخالفان زیادی داشته باشند مثل هر پدیدۀ انسانی.
راستش فکر می کردم که موضوع ساده تر از این باشد که نیاز به آی کیوی بالای 50 داشته باشد برای فهمیدن. لذا تطویل کلام را مصدع اوقات شریف می دانم. یا...هو
کسانی که یک جو سواد سینمایی داشته باشند ارزش هنری فیلم فرهادی را درک میکنند، در ضمن فرهادی فقط این یک فیلم را نساخته، رقص در غبار، شهر زیبا، درباره الی، و چهارشنبه سوری، این ۴ فیلم را هم میتوان به نقد گذاشت و به توان نویسندگی فرهادی پی برد.
نظريه نه چندان جديد توسط ناشناس فوقانى: هر كس كه قيلم جدائى و فيلمهاى جناب فرهادى را نپسندد به اندازه يك جو سواد سينمائى ندارد.
من فكر نكنم خود آقاى فرهادى و يا هيچ هنرمند ديگرى اينچنين نظر ديكتاتور مابانه اى رو قبول داشته باشند. مشكل ما ايرانيان خصوصا قشر روشنفكر كه فكر ميكنند بيشتر از يك جو سواد در هر زمينه اى و در مورد هنر دارند مجازند با قلم سياه و سقيد مسايل را تحليل كنند و نظر خودشان را سفيد و مخالف آنرا سياه ترسيم كنند. موضوع نه فيلم جدائى است نه آرگو ، مشكل ما مشكل فرهنگى عميقيست كه از هر نفر يك ديكتاتور كوچك ساخته و به عقيده من تا زمانى كه اين فرهنگ توسط تك تك ما خصوصا روشنفكرانى با بيشتر از يك جو سواد ، اميدى به خروج از دور باطل ديكتاتورى نيست. ميان قلم سياه و سفيد رنگ بسيار است و هيچ اثر هنرى و يا نظريه علمى دارا صد در صد موافق نيست و به نظر من اولين كارى كه ما بايد بكنيم تمرين خويشتن دارى و گوش سپردن و ياد گرفتن از ديگران است.
خالى از لطف نديدم كه كار يكى از دوستان رو كه با تغيير شعر حافظ در جواب دوستانى كه بسيار از توهين آرگو به ايرانيان در فيس بوك هياهو كردند رو كپى كنم.
آرگو چو نقش تو بنمود راست
خود شكن اسكار شكستن خطاست
دوستدار دلقك، افشين
سلام دلقك عزيز
فيلم جدايي در امريكا پخش كننده خوبي مثل SONY داشت كه باعث شد فيلم توسط اعضاء اكادمي ديده بشه و دسترسي داشته باشند به ان راي دهـندگان ، ولي در بريتانيا پخش كننده قوي نداشت و فقط در يك سينما اكران شد و نتوانست جايزه بفتا رو ببره .
اگر فرض كنيم كه اسكار اقاي فرهـادي سياسي بود ( به هـيچ وجه اينگونه نبود) وامريكاييان به خاطر سياست دو دولت به جدايي راي داده بودند ، پس چرا بريتانيا خبيث ( به قول خامنه اي احمق ) جايزه بفتا رو به فرهـادي نداد؟
فيلم جدايي را شايد بعضي هـا دوست نداشته باشند ، كه طبيعيست و نمي توان منكر فيلمنامه قوي ، ضرباهـنگ مناسب ، بازيه عاليه بازيگران ان شد ، و به نظرم اسكار حق اين فيلم بود كه به ان رسيد خوشبختانه.
پاينده باشيد
"هر كس كه فيلم جدائى و فيلمهاى جناب فرهادى را نپسندد به اندازه يك جو سواد سينمائى ندارد."
بنده چنین بیربطی نگفتم، شما میتوانید فیلمی را دوست نداشته باشید و بگویید من از داستانش خوشم نیامد، اما هنگامی که پای ارزش هنری یک فیلم و انتقاد از آن به میان میاید دیگر بحث از زیبایی شناسی شخصی نیست و شما با ادبیات سینما باید یک فیلم را نقد کنید، مثلا بگویید اینجای فیلمنامه اشکال داشت، آنجای کارگردانی اشکال داشت، و نمیشود به سبک گترهای که چون من خوشم نیامد بی ارزش بود حرف بزنید، در ضمن بدانید که، چند نفر میتوانند بی سواد باشند اما همه بیسواد نیستند، سری به سایتهای معتبر مثل metacritic.com بزنید که نویسندگانش منتقدان بنام دنیا هستند، آنوقت حساب کار دستتان میاید، و توصیه میکنم پیشتر از اینکه حرفی بزنید کمی در موردش از منابع معتبر مطالعه کنید.
ولي اين جالبه كه تلوزيون ج.ا. موقع اسكار فرهادي حناق گرفته بود اما براي آرگو به شيوه جنگ زرگري كلي تبليغ كرد!!
سلام.ما نباید ارگو را از دید خودمان ببینیم چون واقعا" سخته.من اول فکر کردم که چی بود این فیلم ؟ .بعد یکساعت به این نتیجه رسیدم که ما ایرانیها هم نمیتوانیم فضای 57-59 را بااین دقت بازسای کنیم .قصه واقیه وزیادچیزی بهش اضافه نکردن و الحق با فیلمهای ناب اسکار فاصله داره .اما خب این مسائل رو هم اونایی که رای دادند لحاظ کرده ان. لکلک
دوست عزيز با بيشتر از يك جو سواد هنرى، ما بى سوادان هنرى را كه گتره اى از قيلم مراد شما خوشمان نمآيد را به بزرگى خودتان ببخشيد. خود من به عنوان يك هنرمند كه ارزنى سواد دارم ( البته بيش از يك جو نيست) فقط يك نكته را به شما گوشزد ميكنم. مخاطب هنرمند مردم هستند و نه منتقدين معتبر. همانگونه كه شما گفتيد و من هم ميدونم بسيارى از منتقدين نقد بسيار مثبتى كرده اند. ولى اين دليل نميشود كه شما به خودتون اجازه بديد به مخاطبين اين اثر هنرى توهين كنيد. روش شما هيچ فرقى با فنانيكهاى مذهبى ندارد و مشكل من با اين روش است و نه با اصغر فرهادى. اگر نميدانيد اين روش را فاشيزم هنرى ميخوانند
عزت زياد، افشين
فیلم ساختن و مشاغل مرتبط به آن هرکدام برای خودشان یک تخصص هستند ولی نمیدانستیم بلیط سینما خریدن و فیلم دیدن و چگونگی پسندیدنش هم میتواند برای بعضیها تبدیل یه یک شغل تخصصی شده باشد.
"فیلم ساختن و مشاغل مرتبط به آن هرکدام برای خودشان یک تخصص هستند "
با توجه به اينكه من كاملا با جمله بالا موافقم انرا مانند هر تخصص ديگرى يك شغل حرفه اى ميدانم و در نهايت محصول ان يك كالا ويا يك كالاى هنريست كه توليد كننده آن بطور طبيعى مثل هر شغل ديگرى دغدغه فروش و برگشت سرمايه، تامين مخارج و سود دارد وگرنه نميتواند به توليد و يا آن حرفه بخصوص ادامه دهد و اين قانون بازار است ، و بله خريدارى كه دست به جيب ميكند و كالائى را ميخرد و ميپسندد ويا نمى پسندد مهمترين فاكتور ادامه آن حرفه است. البته به استثناى فيلمهائى كه به فروش نياز ندارند و به سفارش دولتها ويا گروهها ويا كمپانيها جهت فروش ايده ويا كالاى ديگرى ساخته ميشوند و به استثناى تماشاگرانى كه اصولا به تماشاى نسخه دزدى فيلمها بدون هيچ هزينه و حمايت مالى از توليد كننده مينشينند.
اينجا توضيح بدم قبل از اينكه مريدان آقاى فرهادى دوباره با شمشير آخته به ميدان بيايند. منظور سخن من كاملا كلى است و قصد پايين اوردن تبحر حرفه اى و هنرى ايشان نيست ، فقط يك كلام دارم نظر و پسند هر بيننده به اندازه بزرگترين و معروفترين منتقد وجاهت دارد براى خودش و من مخالف ترويج پذيرش اجبارى نظر ديگران در مسائل نظرى ، هنرى و علوم انسانى هستم چون بر خلاف علم رياضى همه چيز نسبى است. پس نگوييم چون فلان منتقد اين را گفته هر كس بر خلافش گفت قران را غلط كرده. اين برخورد برادران حزباللهى است كه تو را به رساله و حديث و ولايت فقيه در هر بحث و موضوعى حواله ميدهند. لطفا در مورد فيلم جدائى دست از امر به معروف برداريد خسته شديم به مسائل مهمتر مشغول شويد.
مخلص دلقك، افشين
افشین عزیز که به ظاهر فروتنی میکنی اما افاده فروشی از سرو پای نوشته ات میبارد، حرف من ساده بود و قابل درک، سینما مثل تمامی شاخههای علمی و هنری و ادبی، ساز و کار مخصوص خود را برای نقد دارد، شما میتوانید بگویید که از فیلم خوشم نیامد، اما وقتی ارزش هنری یک فیلم را به چالش میکشید باید با دلیل و زبان سینمایی انتقاد خود را بیان کنید، و دیگر حسّ زیبایی شناسی شخصی شما برای نقد فیلم معتبر نیست چون شما اعتبار منتقد بودن را کسب نکرده اید، و نظر شما حد اکثر در حد یک بیننده با میزان دانش نامشخص که بر اساس حسّ شخصی تحلیل میکند (و نه لزوماً بر اساس سواد سینمایی) ارزشمند است. اگر از قضاوت عمومی مردم هم صحبت میکنید و به منتقدان ارزش نمیگذارید که باز هم سایت imdb.com جواب شما را میدهد که نظرات مردمی را بازگو میکند. باز هم میگویم شما محترمید اما نظرتان میتواند پرتو پلا و نامحترم باشد، پس انتظار نداشته باشید سایرین بگویند به به چه پرت و پلای خوبی.
دوست عزيز ناشناس بى نام ، گريا متوجه نميشويد كه من نه نقد سينمائى ميكنم و نه اصرار به قبولاندن نظرم در مورد سينماى آقاى فرهادى دارم ، نقد من كاملا سياسى در مورد روش برخورد شما و بسيارى نظير شما با مسائل گريبانگير جامعه است و در چند كامنت اخير هم سعى بر روشن كردن اين موضوع داشته ام و لحن گفتار شما كاملا نمونه روشنى از اين مشكل جامعه ماست، حمله به طرف مقابل با تهمت و پيشداورى. اگر شما متوجه نيت من نيستيد و آنرا حمل بر افاده ميكنيد جواب من به شما خاموشيست
موفق باشيد
آقا افشین که نامت قشنگ است، متاسفانه انگار شما درک نمیکنید من قصد قبولاندن نظرم به شما را ندارم، دو بار نوشتهام که شما میتوانید دوست نداشته باشید، یادآوری من به شما آن موقع بود که من از "ارزش هنری" گفتم که امری تخصصی است و تحلیلش سواد میخواهد و نظر متخصص، و شما از دوست داشتن گفتید که امری شخصی و نسبیست. شما خلط مبحث کردید، من هم گوشزد کردم. حالا خاموشی یا جنجالتان و ربط دادن مساله به دیکتاتوری و این شامورتی بازیها دیگر به خودتان مربوط است.
ارسال یک نظر