۱۳۹۱ اسفند ۳, پنجشنبه

انقلاب احمدی نژاد پیروزشده است. ما وارد جمهوری اسلامی دوم شده ایم!

Hip, hip, hurra


سؤال:
می خواستم خواهش کنم چند تا مطلب هم در رابطه با سوال زیر بنویسید: (البته اگر صلاح می دانید و امکانش را هم دارید):

فرض کنید حرف شما را کامل قبول کنیم. که تیم دولت در صورت موفق شدن نوید حکومت تثبیت شده تری را می دهد و ایران بهتری را شاهد خواهیم بود. اما می دانید که سیاست با تعارف تغییر نمی کند. تیم دولت عملا و به صورت نقد در دستهایش چه چیزی دارد که در مقابل ساخت سنتی سیاسی قرار دهد؟
ببینید آن طرف به صورت سنتی حوزه های متعددی را در اختیار خود دارد. مثلا سپاه یا صدا و سیما یا آستان قدس رضوی یا ... که لیست درازی می شود. این طرف چه دارد؟ به قولی پاسخ قدرت را فقط قدرت می دهد. در پاسخ با قدرت حاکمان سنتی در ایران  تیم دولت چه چیزی دارد که نقدا علم کند و پیروز شود. می دانم که جسته و گریخته در این باره هم نوشته اید. اما خواهش من این است که به صورت مشخص تری در این مورد صحبت کنید. -پایان سؤال-

پرسش فوق سؤالی است که دوستی فرهیخته و یاریگر اینترنتی ام و بصورت خصوصی و از طریق ای میل از من پرسیده است. با توجه به اینکه سؤال بسیارکلیدی و مهمی است. من آنرا به اقتراح عمومی می گذارم و بدواً خودم نیز پاسخی به آن می دهم. لزومی ندیدم که نام پرسشگر را ذکرکنم به این دلیل که اولاً اجازۀ قبلی نگرفته ام و ثانیاً به این دلیل که پرسش مزبور پرسشی عام است و بهتر بود بدون نامی در پشتش مطرح شود تا خواننده قبل از ورود به متن دنبال نام ایشان و انگیزه های سؤال کننده روان نشود. - چنانکه افتد ودانی -

پاسخ من:

1- پاسخ ابتدایی به این سؤال و از منظرمادی و سیاست صرف و منطق ریاضی این است که تقریباً هیچ (و شما حتی می توانی بخوانی تحقیقاً هیچ). و در اینجا پاسخ سؤال تمام می شود. چرا که نگاه سیاسی و مادی صرف به پرسش بما می گوید که تمام سخت افزار قدرت در دستان الیگارشی سی ساله منحصر و متمرکزاست و احمدی نژاد و تیم او دارای هیچگونه اقتدار ناشی از زور سیاسی در اختیار ندارد. اما - و این اما مهم است - اگر پاسخ ریاضی و دقیق بالا را قبول کنیم باید به یک سؤال پیشینی پاسخ داده باشیم که: "پس این شاخ و شانه کشیدن های غیرمعمول و بی سابقه در جمهوری اسلامی تا کنون بر چه مبنایی و با تکیه بر کدام قدرت مادی و سیاسی انجام پذیرفته است؟

2- پاسخ به این سؤال پیشینی هم می تواند پاسخ ساده ای باشد مثل: "این یک جنگ زرگری است که خود آخوند ها راه انداخته اند بدلایل بسیار معلوم و نامعلوم و یک اختلاف ریشه ای نیست. لذا بهترین کار این است که نیروهای آزادی خواه منفعلانه ناظر صحنه باشند و گرگ و گرگ زاده را به بازی خویش رها کنند. ولی اگراین پاسخ هم سوراخ سنبه های عینی بسیاری را نشان داد - که می دهد - و قانع کننده نبود. آیا پاسخ سومی هم می تواند موضوع را توضیح بدهد یا نه؟ من می گویم آری. و با این پیش فرض نمایشی نبودن اختلاف و حتی بسیار عمیق بودن این اختلاف است که پاسخ بسیار مفصل فشرده شده در چند بند محدود خودم را می نویسم:

الف- سرمنشاء قضیه برمی گردد به قدرت نرم احمدی نژاد در برابر قدرت سخت روحانیان سیاسی. که خود این منشاء هم ریشه در این واقعیت بیرونی و عینی دارد که بدنۀ جامعۀ ایران و از سال 76 و انتخاب خاتمی سکولاریزه شده است. به این معنی بدیهی که جمهوری اسلامی به تعریف الیگارشی و از نظر پایگاه و جایگاه در نزد مردم و در سال 76 بپایان رسیده است. و بعبارت باز هم دقیق تر اینکه: نه رأی انبوه مردم به خاتمی سال 76 وجهۀ مذهبی داشته است و بطریق اولی - چون جامعه ای که ازیک پدیده گذشته 8 سال بعدش به آن برنمی گردد - رأی احمدی نژاد درسال 84 . من البته قبلاً این سکولارشدن بدنۀ جامعۀ ایران را بر مبنای جامعه شناسی میدانی و مشاهداتی مدلل گفته ام و در اینجا تکرارش مجال ندارد-

ب- نکتۀ کلیدی دراین جاست که خاتمی و یاران این را نفهمیدند و یا بخاطرمنافع الیگارشی وابسته شان نخواستند بفهمند. چرا که رآی 8 میلیونی جبهۀ خامنه ای و با آن صراحت حمایت بنام ناطق نوری علامت پنهانی نبود که حتی کوران متوجه آن نشوند. اینکه گفته شود مردم به قرائت نواندیش دینی رأی دادند یک نوع مغلطۀ فلسفی و فرار بجلواست. زیرا که ما یک دین سنتی هژمونیک داریم و بس. و هر قرائت دنیوی از دین خواسته یا ناخواسته سکولار است. که خاتمی نتوانست این را درک کند و بهمین خاطرهم هیچ گاه نتوانست و حاضر نشد در یک گفتگوی چالشی از نظریه اش دفاع کند. و البته هنوز هم نمی توانند و تا قیامت هم نخواهند توانست. اما احمدی نژاد این پدیده را هم می دانست و هم بعد از انتخاب شدن به قطعیت سکولار بودن بدنۀ جامعه مطمئن شد. در اینجاست که ما متوجه می شویم که جناح راست هم این پدیده را درست تشخیص داده بود. ولی چون در نزد روحانیان سیاسی و نسل اول انقلاب راه برون رفتی نبود؛ ازپدیدۀ "آبادگران" نسل دوم با مشارکت احمدی نژاد استقبال کرد.

پ- جمهوری اسلامی که تا انتخاب احمدی نژاد بدلیل فقرمطلق تئوریک نتوانسته بود از یک انارشی مبتنی بر هژمون دین سنتی به یک حکومت - باهرصورت بندی هم - عبورکند؛ پدیدۀ احمدی نژاد را چونان مائده ای آسمانی پذیرفت و حلوا حلوا کرد. چه می دید که آهنگرزاده ای مصمم وارد حوزۀ سیاست شده است که نه تنها از آنان طلب تئوری نمی کند که بالاتر خودش با اراده و تصمیمش هم خلاء تئوریک حکومت را پر می کند و هم با سخت کوشی مثال زدنی در پی پیاده کردن آن است. اینکه برخی ناز و اداها و سرپیچی های ابتدایی احمدی نژاد با طیب خاطر پذیرفته می شد و اینکه آیت الله خامنه ای اجازه نداد هیچ آدم مهم دیگری از جناح راست الیگارشی وارد انتخابات 88 شود. و اینکه حاضر شد در انتخاباتی مشکوک از پیروزی زودرس او حمایت قاطع بکند. و اینکه با آن سبوعیت مثال زدنی از ریاست جمهوری دهم احمدی نژاد در مقابل سبزها محافظت کرد. همه به این علت کلیدی برمی گشت که او بهتر از همه می دانست که جناح راست سنتی فاقد کمترین تئوری حکومتی نیست و تئوری شترگاوپلنگ جناح چپ هم جز در فروپاشی رژیم نمی تواند توقف کند. زیرا که اسلام تئوری حکومتی ندارد. لذا همۀ قوتش را جمع کرد پشت احمدی نژاد با این امید که او فراتر از اذیت و آزار قابل تحمل دورۀ اولش سرکشی نخواهد کرد.

ت- اما احمدی نژاد هم نقشه ها در سر داشت و حتی می شود گفت طولانی شدن اعتراضات خیابانی تحت عنوان جنبش سبز مقدار زیادی از وقت مفید شروع پروژۀ احمدی نژاد را به تأخیرانداخت. بهرصورت احمدی نژاد بعد از آن دندان قروچۀ اولیه در انتخاب مشایی به معاون اولی نتوانست پروژه اش را عملیاتی کند تا آخرین سفرش به نیویورک و تلاش برای آشتی با امریکا، که متأسفانه شکست خورد. ولی احمدی نژاد پروژه اش را تعقیب کرد در سیاست خارجی و وقتی دید با موانعی مثل متکی و اخیراً هم مصلحی پروژه اش خوب جلو نخواهد رفت در دواقدام شوک آور با هدف آچمز کردن آیت الله خامنه ای و الیگارشی آن دو را برکنار کرد که اولی موفق شد ولی دومی به ماجرای اخیرمنجرشد.

ث- احمدی نژاد که فقدان تئوری حکومتی در نزد جناح راست را می شناسد و می داند. و در ماجرای اخیر در حقیقت با صراحت تمام به رهبر گفت که این من هستم و این تئوری من است که به شما الیگارشی ارزش افزوده می دهم و نه بر عکس. زیرا که شما بدلیل فقر تئوری حکومتی در دین 1400 ساله اصولا نه حکومتی دارید و نه قادر به تأسیس حکومتی هستید که بخواهید بمن بگویید از حکومتم برو بیرون. و من (احمدی نژاد) تصمیم گرفته ام که حکومتم را بنام خودم و امام زمانم؛ و نه به نام شما ثبت کنم. و اگر از جلو راهم کنار نروید به ملت خواهم گفت که چه خیانتی کرده اید در پیش از این و آنان را سر دوانده اید بلاتکلیف.

4- و از این جاست که الیگارشی آشفته و فروپاشیده درمانده شده اند در دست احمدی نژاد. چه اگر او را از دست بدهند جایگزینی برایش ندارند که خودش هم صاحب تئوری شخصی  باشد و هم بساز الیگارشی برقصد. به اضافۀ اینکه می دانند بدنۀ مردم به بلاتکلیفی و بلاتصمیمی قبل از احمدی نژاد بر نخواهند گشت. و همین طورمی دانند که اسلام تئوری حکومتی ندارد. لذا یا باید باهر ترفندی احمدی نژاد را راضی کنند که بماند و کج دار و مریز آنان را بسال 92 برساند. ودرپایان دورۀ دوم خودش یک تئوری ایجادشده از اصل حقوقی "وحدت رویه" از خود و بنفع الیگارشی بیادگار بگذارد تا نفرات بعدی هم با ویرایش بخش های انسان محور این تئوری در قسمت های آزادی های اجتماعی و زنان و فرهنگ عام؛ حاکمیت کمی منظم ترشدۀ خودشان را ادامه بدهند.

5- اما این موضوع فقدان تئوری حکومتی در اسلام اگر چه علت العلل است و لیکن با فاکتورهای دیگری تقویت می شود که نتوانند براحتی با احمدی نژاد برخورد کنند. اهم این دلایل هم چنین است:

وضعیت فروپاشیدۀ الیگارشی روحانی:
الف- نسل اول الیگارشی دربخش روحانیت یا مرده اند و یا در سنین بالای 75 سال در حال احتضارهستند. اینان که دیگر توانی برای بازگشت ندارند. با رنجیدگی حاصل از احمدی نژاد هم اصولاً رغبتی برای بازگشت ندارند. و تلویحاً به تزجدایی دین از حکومت رسیده اند - درمثال آیت الله استادی درپست های چند روزپیش نمونه آوردم-. اینان گروه روحانیان ارشد و مرجعی هستند که بویژه دریک سال اخیر کاملاً ازسیاست کنده اند و به حوزۀ دین عقب نشسته اند.

ب بعد از این گروه نسل اول؛ روحانیان نسل دوم و میانه ای هستند که تمام سی سال گذشته را در حوزۀ سیاست گذرانده اند و کمترین صلاحیت لازم علوم دینی را برای نشستن بر جای نسل اول ندارند. و بیشترشکل تکنوکرات های عمامه ای هستند تا روحانیان دینی. اینان تنها بخش مصمم روحانی در مقابله با احمدی نژاد هم هستند. چون قدرت و ثروت و منزلت ها در این گروه بیشتر متمرکزاست. بلافاصله بعد از این گروه طلاب و روحانیان نسل سوم و جوانی هستند که بتبعیت از بدنۀ جامعه سکولار شده اند. اینان که نه عقده های تحقیر و فقر دوران پهلوی ها را دارند و نه توانسته اند به آلاف اولوف مادی و فراوان روحانیان نسل اول ودوم برسند - تأکید می کنم هرکدام ازاین نسل ها چنان انحصارگربوده اند که حاضرنباشند برای جانشینان خود جایی بازکنند در کنارشان - و نه توانسته اند بدلیل بی آبروشدن روحانیت در بین مردم - حتی بخوان دربین خانواده های خود - آبرویی روحانی و لذتی معنوی ببرند از روحانی بودنشان؛ رو به روحانیت سکولار شدن مثل روحانیت قبل از انقلاب آورده اند. و می خواهند حوزۀ سیاست از دین جدا باشد. تشکل وعاظ ولایی تهران برهبری امیری فر فقط نوکی از قلۀ کوه یخ پنهانی است که بخشی از آن را در دسته های عزادار در راه حرم حضرت معصومه در چند روزپیش بشما آدرس داده بودم. پس مجدداً خلاصه می کنم: نسل اول و مراجع از حکومت دینی نا امید شده اند و اینان مدرسان فعلی حوزه هستند. بخش میانی در حال بخور و بخور و در کار سیاسی و دولتی هستند و در حوزه نیستند و مقابل احمدی نژاد صف کشیده اند. بخش سوم طلاب جوان درپای درس مدرسان خسته از حکومت دینی و با توجه به محرومیت های خود وشناخت نارضایتی جامعه از دین سیاسی؛ سکولارشده اند و حاضر به بازگشت برای کمک به الیگارشی روحانیان جدید و مادی و تکنوکرات و انحصارگرا نیستند.

پ- لذاست که الیگارشی روحانیان کاملاً فروپاشیده است وکسی توان جمع کردن و بازسازی مجدد آن را ندارد. از طرف دیگرتوده های سکولارشده در14 سال پیش کمترین رغبتی برای بازگشت به حکومت بلاتکلیف الیگارشی مذهبی ندارند. که در این بین فرزندان خود الیگارشی وبدنۀ حزب اللهی فریب خورده و زندگی باخته در رأس هستند. و البته تا تمام سگ وگربۀ ایرانی هم که قشر خاکستری جامعه را تشکیل می دهند منتظر کمترین فرصتی هستند که از حکومت آخوند ها برائت رسمی اعلام کنند. و اینجا این پاسخ کلیدی هم پاسخ می گیرد که علت اصلی عدم استقبال توده های مردم از جنبش سبز به این دلیل بدیهی بود که بوجود آورندگان و هدایت کنندگان نامتعین آن یکبار و بمدت 8 سال عمرملت را تلف کرده بودند و توده اعتمادی به اندازۀ قهرمان حاضر در میدان (احمدی نژاد) به آنان نداشتند.

6- حالا اگر این توضیح مادی را در کنار عنصر ایمانی هم قرار بدهیم اوضاع باز هم پیچیده تر می شود در برخورد با احمدی نژاد. چرا که اکثریت مؤمنان سکولارحزب اللهی - سکولاراذیت تان نکند. منظورم عرفی گرایان آگاه یا ناخود آگاه سیاسی مؤمن هستند که  دراین بخش قرارمی گیرند - هم با احمدی نژاد و امام زمانش بهتر و امیدوارتر ارتباط می گیرند تا روحانیانی که سی سال است وعده داده اند ولی نتوانسته اند محقق کنند. اینان بخش بزرگی ازبدنۀ قدرت سخت نگهدارندۀ الیگارشی تاکنون بوده اند و هستند. و رهبر بدرستی می ترسد که در روزمتارکۀ نظام با احمدی نژاد نتواند و نخواهد توانست این بدنۀ مؤمن فریب خورده تاکنون را کنترل و وادار به حمایت از خودش و الیگارشی فروپاشیده و فاسد بکند.

7- لذا برخورد با احمدی نژاد کار بسیار زیاد مشکلی است که رهبر نمی تواند روی آن ریسک کند. اگر فائزه می گوید که هاشمی بسیار خسته و اندوهگین است. و اگر مرتضی نبوی می گوید که همۀ الیگارشی خواهان برخورد جدیتر با احمدی نژاد از سوی رهبر هستند ولی آقا دنبال حجت شرعی قوی تری می گردد برای این برخورد. به این معنای بدیهی است که هاشمی تأسف روزهای گذشته و حرف های ناشنیدۀ خودش را می خورد و می بیند که گویا کار از کار گذشته. وحجت شرعی قویتر خامنه ای جز این نیست که بتواند مطمئن شود که برکناری و برخورد حذفی با احمدی نژاد زودتر از موعد در پیش؛ جمهوری اسلامی را بپایان نخواهد برد. تا بلکه فرجی شد و راه حلی پیدا کردند برای به تأخیرانداختن مرگ محتوم و پیدا کردن جانشین. البته بهترین راه حل هنوز هم نگهداری احمدی نژاد و تحمل برخی سرکشی های اوست اگر او قصد همۀ کیک قدرت را نکند دوباره!

8- واین جاست که من می گویم انقلاب احمدی نژاد پیروزشده است و جمهوری اسلامی درشروع سال 90 خورشیدی وارد جمهوری دوم خودش شده است. وآنچه که بعدازاین بنام جمهوری اسلامی تبلور بیرونی خواهد داشت شباهتی به جمهوری اسلامی اول نخواهد داشت. اگر الیگارشی نیم جان بتواند پیروزشود با سخت افزار در دستانش؛ جمهوری دوم بسمت توتالیتاریسم خواهد رفت. واگراحمدی نژاد پیروزشود مطمئن نیستم: فاشیسم بدترین آن ویک جمهوری لیبرال مستبد پوپولاربهترآن خواهد بود البته که قیافه وحرکات ومنش وگفتارمشایی حتی یک جمهوری شبه دموکراتیک لیبرال را هم حامل است. مهم برای من این است که حکومت احمدی نژاد قطعاً حکومت خواهد بود و از لحاظ صورت بندی هم بسیاربهتر از ادامۀ سلطۀ روحانیان.

9- باهر جویده جویده ای هم گفتم دو برابر این که نوشتم باقی ماند. بلکه هم مقداریش را شما کمک کردید ومن هم در کامنت ها برخی توضیحات بیشتررا دادم. با این بعلاوه که احمدی نژاد کمی هم  قدرت سخت و اهرم های مالی و سپاهی و بویژه ارتشی دارد اگر موضوع بیخ پیدا کند. و مهمتر از همه وحدت فرماندهی و یکپارچگی اردوی احمدی نژاد است در مقابل اردوی بشدت شلخته و آشفته و نامصمم رقیب که مثال زدنی است. یا...هو

توضیح: من این مطلب را در 21 ماه پیش در اردیبهشت 90 نوشته و منتشر کرده ام (اینجا). هنور هم بر ترجیح احمدی نژاد به باقی ماندن خامنه ای در رهبری استراتژی 23 ساله اش پایبندم و آرزوی اولم رفتن به درک هر دوست. اما اگر قرار بر انتخاب بین خامنه ای - متکی و حداد عادل و ولایتی و باهنر و آل اسحاق و لنکرانی و جلیلی و فتاح و سعیدی کیا و فتاح و ... اف؛ - بغیر از هاشمی رفسنجانی و تا حدودی قالی باف - امر مقدر باشد من هنوز هم احمدی نژاد را برخواهم گزید. هر چند اینک او را خرابکارتر از آنموقع هم ارزیابی می کنم.

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

این مربوط به زمانی بود که هنوز در جرگه مجیزگویان رفسنجانی درنیامده بودی :)

ناشناس گفت...

دلقک جان این رو خوندم خوشم اومد گفتم برای تو هم بگذارم

http://sibestaan.malackut.org/archives/2013/01/post_916.shtml

ناشناس گفت...

یه نکته ای که من کمتر جایی دیدم بهش اشاره ای شده باشه، اطلاعات احمدی نژاد از برنامه ی هسته ای ایرانه که می تونه برگ برنده اش در مواجهه با حکومت باشه. دلایلم برای این حرفم اینه که:
1- من جزو گروهی نیستم که معتقد باشم دولت های غربی پر زدن پشه تو هوا رو زیر نظر دارن.
2- اگه ایران دنبال سلاح هسته ای باشه و کسی در حد رییس جمهور این موضوع رو بیان کنه، اقناع کردن افکار عمومی و رهبرای کشورهای غربی و شرقی کار خیلی ساده ایه.
3- من باور ندارم که با عزل احمدی نژاد انقلاب یا چیزی شبیه این میشه. تنها دلیلی که می تونم برای طرفداری از احمدی نژاد تصور کنم یارانه ها تو اقشار کم درآمد ه که برای اون ها هم فرقی نداره این شخص احمدی نژاد باشه یا لنکرانی. فقط کافی ه کسی باشه که قول یارانه های پولی بده. در نتیجه به نظرم علت مقابله با احمدی نژاد شورش های مردمی نمی تونه باشه.

دردی کش گفت...

محبوبيت احمدی‌نژاد نزد توده‌ی محروم و کم‌سوادِ عرب و تلاشِ نظام برای حفظِ وجه‌ی اسراييل‌ستيزِ خود در عرصه‌ی بين‌المللی را هم می‌توان به اين سیاهه افزود. يادداشتی نوشتم در اين خصوص که خوشحال می‌شوم نظرتان را بدانم
http://www.dordikesh.com/1391/12/%d8%a8%db%8c%d9%84%db%8c-%d8%a8%d9%87%d8%b1%d9%90-%d8%a8%d8%a7%d8%ba%da%86%d9%87%e2%80%8c%d9%85%d8%a7%d9%86/

ناشناس گفت...

سلام دلقك عزيز
چه دليلي داشت كه اقاي خميني در بدو ورودش به ايران در بهشت زهـرا ان هـمه وعدههـاي اقتصادي بدهد !
مردم كه او را به عنوان رهبر و امام پذيرفته بودند ، غير از اين است كه ما ايرانيان ملتي به شدت منفعت طلب و مفت خور هـستيم .
چون مثل مردمان ديگر ملل زحمت كش و سخت كوش نيستيم ، هـر كسي با وعده و وعيدي اقتصادي ما رو به دنبال خود ميكشد و ما هـم به خاطر كمتر كار كردن ، راحت طلبي ،در پييش روان مي شويم
اين اخوندهـا قديمي رو به موت هـستند كه طلبه ها رو راه نميدند به سر سفره والا با سر ميدويدند طلبهه ها ، كه انهـا هـم از هـمين مردمان منفعت طلبند
هـرگز از خود پرسيده ايد كه چطور پس از اعتراضات انتخابات ٨٨ ناگهـان حكومت به اين نتيجه رسيد كه جراحي اقتصادي از نان شب هم واجب تر است ؟
چندين دولت قبل از احمدي نژاد مي دانستند كه پرداخت يارانه غير مستقيم ، كار غلطي است ، پس چرا اقدامي نكردن ؟ اقاي هاشمي هم كه فهـميده بود ، هـمين جناح راست نگذاشت تا اجرا كند ، خاتمي هم كه به قول خودش ارزو به دل رفت و اجرا نكرد
بلافاصله پس از جنبش سبز جناح راست به صرافت اجرا افتاد و چند روز پيش ازين اقاي خامنه اي توصيه كرد به مجلس و دولت كه خوب نيست اين كار نيمه تمام بماند
ما ايرانيان به خاطر منفعتي شخصي و حتي نا چيز پا روي هـمه چيز مي گذاريم ، حكومت با پولي كه در دست دارد ، مردم سود جو و تن پرور ايران را به دنبال خود مي كشد و به حكومت خود ادامه ميدهد
اقاي احمدي نژاد و اقاي خامنه اي هم به اين امر واقفند .چنانكه مردم به جاي رأي خود اين روزها در صف عابر بانك هـستيم به خاطر گرفتن يارانه !
درد ما از اول هم اسلام نبود ، اين بود كه خاندان پهـلوي مي خورند ، چرا من نخورم
امروز هم درد ما حكومت ديني يا سكولار نيست.
امروز هم باز با وعده اي اقتصادي خام مي شويم
اگر اقاي احمدي نژاد عزم جدي دارد براي نبرد با روحانيت و قصد قبضه كردن قدرت را دارد ، با دادن وعده هاي اقتصادي به مردم ، انان را با خود همراه كند ، با بگم بگم كاري پيش نمي برد ، چون چيزي را مي گويد كه هـمه ميدانند ( فساد حكومت)
بنده به تحليل هاي شما بسيار علاقه دارم و هر روز وبلاگ شما رو چك مي كنم و مقالات شما را مطا لعه مي كنم و لذت مي برم ، ولي اين انتقاد رو هم به شما دارم كه بعضي وقتها مسايل را خيلي جدي فرض مي كنيد
ما مردم خيلي منفعت طلب شديم و خيلي راحت رنگ عوض مي كنيم
دعوا در حا كميت هم از همين دست مي باشد ، تك تك ما ساكنان ايران
( چه مردم و چه حاكمان ) با به دست اوردن منفعتي ، تغيير مسير ، تغيير روش و تغيير سخن مي دهيم
تحليل چنين مردماني تنها از راه كنكاش در منافع امكان پذير است به نظرم. حتي اگر پاي يك انقلاب در ميان باشد
پاينده باشيد

ناشناس گفت...

رجوع شود به مطلب عجيب و غريب و كمي هم ترسناك فرهاد جعفري در مورد اسب تروآي اليگارشي دانستن مشايي در
جبهه احمدي نژاد!!

چایی شیرین! گفت...

حکومت ایران حکومت روحانیون است بواسطه قدرت نظامیان سپاه. در حقیقت قدرت اصلی دست آن کسی است که اسلحه دست اوست و آن کسی نیست بجز سپاه. در اینجا آخوند دارد مفتخوری می کند یعنی از قدرت یک عده برای بهره برداری عده دیگر استفاده می کند ولی وضع اینگونه نمی ماند و پس از مدتی نظامیان سپاه خود متوجه منشا قدرت خود شده و آخوند را کنار خواهند زد و از سر خود باز خواهند کرد. احمدی نزاد یکی از مصادیق این کار است و حتی اگر او موفق نشود گروهی دیگر در سپاه این کار را حتما خواهند کرد. شاید منتظر مرگ خامنه ای باشند و یا یک بلوا تا قدرت خود را از سلطه آخوند رها کنند. ولی در اینکار چه چیزی عاید ملت ایران می شود؟ نتیجه مهم این کار ساده شدن صورت مسئله خواهد بود نقاب دینی حکومت که آخوند سمبل آن است فرو خواهد افتاد و قدرت خود را بی آرایش نشان خواهد داد. دیگر مردم تکلیف خود را خواهند دانست و همان کاری را خواهند کرد که با دیکتاتور های تاریخ کردند. بنظر می رسد ما باید کمک کنیم تا این پروسه که دیر یا زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد جلو بیافتد که یک قدم به پیروزی دموکراسی نزدیک تر است.

چایی شیرین! گفت...

روی کار آمدن نظامیان در ایران علیرغم نکات منفی فراوان دارای یک حسن نیز هست و آن خصلت منظم بودن ذاتی یک فرد نظامی است . در این حالت ایران بسیار منظم تر از بلبشو بازار خامنه ای اداره خواهد شد.

ناشناس گفت...

sepas az timsare gerami. doste nashenas aziz ba comment khoobeshon.

ناشناس گفت...

سلام ninam عزیز

خواننده وبلاگ شما و عضو جنبش آزادی خواهان هستم
لطقا یک دعوت نامه بالاترین برایم بفرستید

experts@mailinator.com