۱۳۹۱ اسفند ۱۰, پنجشنبه

آتش بس در آلماآتی. خامنه ای به اوباما آری گفت. از ترس احمدی نژاد!

Malaya Sadovaya


1- اگر هم اظهار نظرهای دو طرف نبود راجع به رضایت نسبی از نتیجۀ مذاکرات آلماآتی؛ همان تعیین تاریخ قطعی دور بعدی مذاکرات به این نزدیکی در 16 فروردین در همین آلماآتی خودش گویای این موفقیت می توانست بحساب بیاید. زیرا که می دانیم بعد از مسکو چه بکش واکشی داشتند دو طرف در زمان و مکان مذاکرات که نهایتاً به 7 ماه بعد کشید و پایتخت قزاقستان. بنابراین در اینکه هر دو طرف راستگو بوده اند در خوشبینی به نتیجۀ مذاکرات شکی نیست.

2- قبلاً هم نوشته بودم که امریکا و غرب علی رغم روبنای سخت در تعیین و تشدید تحریم ها علیه ایران در زیربنا اما خواهان مدارا و محک زدن دوبارۀ خامنه ای هستند تا انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران در اواخر بهار. علت را هم گفته بودم که قبل از اینکه چشم امیدی به نرمش خامنه ای فعلی داشته باشند بیشتر می خواهند "رفتار منطقی" خود را بداخل ایران با هدف تأثیر گذاری بر انتخاب یک رییس جمهور میانه رو پالس کنند. زیرا که امیدوارند در بقدرت رسیدن یک آدم منطقی و متعادل در  دورۀ بعدی و ضعف نسبی خامنه ای در پایان چالش نفسگیرش با احمدی نژاد؛ رییس جمهور جدید بتواند تأثیر تعیین کننده تری داشته باشد در تصمیمات استراتژیک جمهوری اسلامی. البته مشکلات داخلی غرب و اوباما هم مزید بر علت است در این زنگ تفریح شش ماهه که دولت و وزرای جدید جا بیفتند و انسجام بیشتری پیدا کنند و بلکه هم اقتصاد داخلی امریکا و غرب هم نشانه های مثبت تری فراهم کند برای یک دورخیز آخر برای چالش نهایی با ایران.

3-  در ماهیت بستۀ پیشنهادی غرب اما نه گمانم تغییر عمده ای رخ داده باشد اگر اظهارات خانم اشتون در کنفرانس خبری پایان مذاکرات را ملاک ارزیابی قرار بدهیم. چرا که ایشان کماکان بر اجرای قطعنامه های سازمان ملل از سوی ایران متعهد ماندند و کیست که نداند شاه بیت قطعنامه های شورای امنیت توقف غنی سازی اورانیوم است در ایران. محتمل است که غرب کلمۀ "توقف" غنی سازی در فردو را با واژۀ "تعلیق" عوض کرده باشد، به این دلیل بدیهی که فعلاً که خطر بالفعلی از ارتقاء کمی و کیفی غنی سازی وجود ندارد و ایران در حالت فریز فعالیت هایش در مقیاس یک سال گذشته متوقف است می توانند حسن نیت نشان بدهند که گره از جایی شروع به باز شدن بکند. و اگر چنین نشد دست شان پر باشد از جنبۀ تبلیغاتی برای بعد از تابستان 92. 

4- در سویۀ ایران اما بیشترین تغییر را متغیری بنام احمدی نژاد فراهم کرده است. بنظرم می رسد که آیت الله خامنه ای دیگر امیدش را از احمدی نژاد کاملاً قطع کرده و اعتمادی به او و دولتش ندارد. او که هم اکنون هم چالش های ایذایی احمدی نژاد را رو به تزاید از ده روز و هفته به روزی یک چالش با سایر بخش های حکومت می بیند؛ می ترسد از اینکه اگر فشار تحریم ها کمی تعدیل نشود باعث فروپاشی کامل اقتصاد کشور شود بزودی و احمدی نژاد مرد روز قبول مسئولیت نیست و نخواهد بود. لذا این فروپاشی کنترل کشور را از این هم که است ضعیف تر و پرهرج ومرج تر بکند. لذا نیازی نبود امروز احمدی نژاد بخواهد با جواب های طنز خود به خبرنگاران پالس بدهد که من هیچکاره ام در مذاکرات هسته ای و فقط سکوت و لبخند و تماشا سهم من است. زیرا که فرستادن طولانی مدت لاریجانی به هند از سوی خامنه ای نشان می دهد که او ریل ارتباطات خارجی را بسمتی دیگر سوق داده. بویژه که این بخش از مذاکرات لاریجانی با هندی ها مهم بود که از آنان درخواست کرده بود اجازۀ تأسیس و ثبت شرکت های ایرانی در هند را تسریع بکنند. این شرکت ها و بنگاه ها که همگی در امارات و دبی بودند و بعد از تعطیلی در انجا به ترکیه و استانبول نقل مکان کردند اینک با سخت گیری های ترک ها دارند موقعیت ارتباط اقتصادی حکومت ایران با دنیا را به حداقل ممکن هم از دست می دهند.

5- بنابراین آیت الله خامنه ای چاره را در این دیده که او نیز چون اوباما جو را کمی آرام بکند تا از طریق تنفسی در داد و ستدهای تحریمی؛ هم از فروپاشی یکبارۀ اقتصاد کشور جلو بگیرد و هم رفتارهای غیر قابل پیش بینی و پیشگیری احمدی نژاد در چنین حالتی را به کنترل نسبی در آورد تا انتخابات و رها شدن از این پسر سرکش و راه پدر گم کرده. بعبارت دیگر احمدی نژاد به تنهایی چنان سهمگین و خرابکار نشان می دهد برای خامنه ای که او را ناچار کرده به دامن مار غاشیه (اوباما) پناه ببرد از دست عقرب جرّارۀ خود پرورده (احمدی نژاد). او که توان آرام کردن احمدی نژاد را ندارد می خواهد با کمک گرفتن از غرب در موضوع تحریم ها چهار ماه باقیمانده را مختص پاییدن احمدی نژاد صرف بکند و جلوگیری از رفتارهای زیگزاگی او که نظام و الیگارشی را به سرگیجه انداخته.

6- پیش بینی می کنم که ایران خیلی زود بلی را خواهد گفت در جلسۀ کارشناسان قبل از عید در استانبول و بستۀ غرب را خواهد پذیرفت. تا اوباما تشویق شود و خواهد شد که در مذاکرات فروردین آلماآتی کمی هم چربتر کند چشم پوشی از برخی تحریم های حیاتی را. زیرا خوب می دانیم که تحریم ها فقط با ارادۀ اجرایی و پیگیری ان هاست که معنا پیدا می کند و الا ممکن است روی کاغذ صدها تحریم باشد و در عمل کسی سماجت نکند به اجرای دقیق ان ها. تشویق های شفاهی بعدی اوباما و غرب از این نوع خواهد بود: "شتر دیدی ندیدی" در مورد مته بخشخاش گذاشتن در مورد برخی دیگر از تحریم ها.

7- اما همۀ این ترفند ها نخواهد توانست به خامنه ای و نظام خدمت مؤثری بکند اگر احمدی نژاد از این متلک و تحقیر و ایذاء روزانه بسمت گزینه های بدتری برود. جواب او به خبرنگاری که پرسید از نامزدی مشایی حمایت خواهد کرد یانه خیلی متلک نابی بود. احمدی نژاد به خبرنگار گفته: "کمی هم راجع به سؤالی که می پرسی فکر کن". بعبارت دیگر احمدی نژاد بزبان بسیار برّا و حاضر جواب خودش می گوید که سفیه تر و بیهوده تر و "جواب بدیهی تر" از این سؤال هم در دنیا پیدا می شود که تو از من راجع به فدا کردن خودم در پیشگاه بهترین انسان موجود روی کرۀ زمین - قبل از ظهور انسان کامل در بهار که همان مشایی باشد - سؤال می کنی. و چه خبرنگار بیهوشی! یا...هو

۹ نظر:

ناشناس گفت...

خداازدهانت بشنود.امیدوارم صلح کنند.فشاراقتصادی کمر شکن شده.راستش همه ازچشم احمدی میبینند.تاامریکا یارهبری.به امید روزهای بهتر برای ایرانیان.
لکلک

ناشناس گفت...

موافقم دلقک جون

ناشناس گفت...

دلقك جان،

بعد از اين دوره كوتاه تفاهم اجبارى، فكر ميكنيد جه سياستى پيش گرفته شود؟ چه از طرف خامنه اى چه از طرف اوباما.
افشين

ناشناس گفت...

سلام دلقک جان. اگر به این بلی گفتن هم خبر مرخصی محسن میردامادی و 2 نفر دیگر را اضافه کنی .....!!!!

محمد گفت...

جنگ تحمیلی 8 سال طول کشید در حالی که می توانست بعد از فتح خرمشهر تمام شود .
بعد از گذشت 20 سال تازه فهمیده اند اگر جنگ 8 سال طول کشید خواست امریکا در کار بوده و سیاست "لاقالب و لامقلوب" را اعمال می کرده اند .
در این مسئله هم همان اتفاق تکرار شده است . 8 سال احمدی نژادرا بیهوده زیر فشار متوسط امریکا تحمل کردند . حالا که فشار واقعی آمریکا از خرداد شروع شده 9 ماه هم دوام نیاوردند .
امیدوارم تجربه کسب کنند و به جای تمرکز بر روی فلسطین و لبنان و یمن و سوریه و عراق و افغانستان و . . . کمی هم به درون کشور و ملت خودشان متمرکز شوند که چراغی که به خانه روا است به مسجد حرام است .

ناشناس گفت...

باز هم داستان سرایی کردی دلقک جان. این خوشبینی هایت همه از خوشحالیت از انتخاب هیگل است. متوجه نیستی که مشکل اصلی ایران کنگره آمریکاست و اگر دولتشان نرم تر شود تحریم های بیشتر از سوی کنگره اعمال میشود که بسیار طولانی مدت تر و لغو آن بسیار سخت تر است. تقصیر خودت نیست. ایرانی شطرنج بلد نیست. گرچه ادعایش... خر...

ناشناس گفت...

زنده باد بهار...روز به روز ارادتم به احمدی نژاد بیشتر میشود. شما هم بهتر است کمی فکر کنی ! همه چیز آنطور که شما فکر می کنی (یا وانمود می کنی) نیست. احمدی نژاد یک مرد واقعی است نه یک ترسوی منافق

آینده گفت...

سلام به دلقک عزیز و خوانندگان
من وزن بیشتر و مستقیم تری برای احمدی نژاد در جریان اتفاقات منجر به مذاکرات قایل هستم نه از جنبه ای که به قول شما خامنه ای برای نجات خود و سلطنتش از دست احمدی نژاد جراره به آمریکای غایشه پناه برده است بلکه از این جهت که احمدی نژاد برای کسب قدرت و محبوبیت بیشتر در آینده، حکومت را در روند اجباری تن دادن به مذاکرات تحت مدیریت خودش اما با ابزار ولایت فقیه قرار داده است و معتقدم آن «آدم منطقی و متعادل در دورۀ بعدی» برای رابطه ی قوی و منطقی با غرب همان «روی مدرن» دولت احمدی نژاد است. نقش پنهان احمدی نژاد با ابزار حکومت این نتایج را برایش دارد:

1- مشروعیت بخشی به روابط آینده از طریق رهبر که او به تنهایی نمی توانست آنرا کسب کند.

2- آویختن ننگ سازش به گردن رهبر برای فرار از انتقادهای احتمالی در آینده.

3- افتخار شکسته شدن طلسم این رابطه در دولت وی با اهداف تبلیغاتی در انتخابات 92.

بعضی شواهد دال بر تاثیر گذاری احمدی نژاد بر روند مذاکرات:

1- سخنرانی او در 22 بهمن 91 و تکرار همان حرفهای خامنه ای اما با وضوح و بی پردگی بیشتر و پر رنگ کردن نقش خود به عنوان یک «دیپلمات» و نه یک «انقلابی».

2-زمان انجام مذاکرات بعدی 5+1 یعنی: «بهار» 92.

از نظر من قطعا مذاکرات بعدی مثبت و نتیجه بخش است و منجر به کاهش تحریمها و کاهش قیمت ارز در آستانه ی انتخابات خواهد شد که نتایج تبلیغاتی آن برای احمدی نژاد لازم به توضیح نیست.

اما نکته اصلی اینجاست که قبل از انتخابات 92، چه این مذاکرات با دست بالای رهبر باشد یا دست بالای احمدی نژاد. برنده ی قطعی تبلیغاتی آن 100% احمدی نژاد خواهد بود.
شاد باشید.

ناشناس گفت...

دوست عزیز، به نظر میاد احمدی نژاد داره خودشو به بچه های جنبش سبز نزدیک میکنه. چند اتفاق مهم افتاده: ١. در روزنامه ایران یکی از نزدیکان میر حسین رو معاون سر دبیر کرده، که صدای همه در اومده. ٢. رفته منزل آقای نقره کار از نزدیکان میر حسین موسوی. ٣. تلاش برای ابطال انتخابات نظام پزشکی که بیشتر رد صلاحیت شده ها از فعالین ستاد میر حسین بودن. فکر میکنم دنبال اتحاد استراتژیک با جنبش سبزی هاست. چی فکر میکنی؟