Pinkie |
1- مجبورم این پست را بشیوۀ ویدیوهای سمج و روزانۀ محسن سازگارا آغاز کنم از بس که موضوعات مورد علاقه ام زیاد بود برای گفتن و وقت نداشتن. البته نه از نوع مبارزات سازگارا که مثلاً سنگ پرتاب کردن یک کارگر به بلوطی خشک شده در دامنه های زاگرس! مهمترین اتفاق روز باشد. بلکه چند موضوع کار درست و یک فکاهه در بین گزینه های مورد پسندم قرار داشتند برای گزارش:
یکی اینکه این ماجرای مصاحبۀ تلویزیون دولتی چین با رضا پهلوی و اعتراض جمهوری اسلامی بدنبال آن خیلی بی شیله پیله و محض رضای خدا نبوده است و مارا یاد ضرب المثل "آش اینقدر شور شد که خان هم فهمید" می اندازد و معلوم می کند که فقط ما نیسبیم که مرتب رسوایی و ضعف رو بزوال خامنه ای را می بینیم و رصد می کنیم. بلکه مهمتر و خطرناکتر این است که چین هم تأیید می کند که ماندن پشت دست بلوف های صدتا یک غاز خامنه ای قافیه باخته منافع آینده اش در ایران بعد از خامنه ای را تحفیظ و تأمین نخواهد کرد؛ و باید لابی هایش با اپوزیسیون را هم کمی علنی کند که ماهم هستیم کماکان.
دوم اینکه یادم رفته بود این را بگویم که یکی از معترضان به سخنان مهدی طائب در ارجحیت سوریه به خوزستان حسین شریعتمداری بوده است که در کیهان سخت توپیده است به طائب که این چه مزخرفاتی است که گفته ای و خوزستان حداکثر یک استان معمولی است از سی و چندتایی که فراوان داریم و چه جای قیاس دارد با کشور برادرمان سوریه که نه یک استان تابع ما که کشوری همعرض و مستقل و مهم و دوست استراتژیک ما در محور مقاومت است. و حرف طائب را دوستی خاله خرسه دانسته بود که بدتر از آن نمی شود اسد قهرمان و شجاع را در برابر ملتش رسوا و بی آبرو کرد. زیرا حرف طائب ترجمان رسمی "دست نشاندگی رژیم اسد است در حد بخشی از فرمانروایی منطقه ای و جهانی خامنه ای و هویت کشوری مستقل با مرزهای مشخص جغرافیایی و سیاسی را ندارد."
سوم اما یک زنگ تفریح کوتاه است که لبخندی بزنیم از این همه نمایش های تراژیکی که بر روی صحنۀ سیرک مان است در این روزها! و آن این جملۀ تاریخی جواد شمقدری است که امروز گفته: "اصغر فرهادی و فیلم جدایی اش با برنامه ریزی و پیش بینی و لابی گری او و رفقایش بوده است که جایزۀ اسکار گرفته و این وفا به وعده ای بوده که هنگام نشستن به صندلی ریاست هنر و سینمای ایران در سال 88 به زنده یاد رییس جمهوری مهرورز و هنرشناس و هنرمند و ... احمدی نژاد داده بوده است".
2- اما فعلاً این هر سه موضوع را نمی گویم - زیرا که دومی و سومی را گفتم و بیشتر از این لازم نیست و اولی را هم در موقعیتی بهتر در آینده بسط خواهم داد چون جزو پروژه های بین المللی است و لاجرم کوتاه مدت و در همین نزدیکی شش ماهه نیست که نگران سوختن سوژه باشم - تا بپردازم به مهمترین اتفاق بدبختانه ای که دیروز از آن رونمایی شده و بنظرم وجه "بداد خامنه ای رسیدن"ش خیلی پررنگ تر و تابلوتر از بُعد "بداد اصلاحات رسیدن"ش بوده است. و آن ملاقات مجید انصاری و موسوی لاری و اسحاق جهانگیری با خامنه ایست. اما مشکل اینجاست که از محتوای ملاقات مزبور چیزی به بیرون درز داده نشده است و من ناچار فقط به چند مورد ایراد مشکوک و شکلی این ملاقات وارد خواهم شد تا اگر قابل بود و اصلاح طلبان تحت هدایت ناخواسته ولی اجبار اختیاری! خاتمی عنایت فرمودند بدانند که داریم می بینیم شان.
الف- تاریخ این ملاقات اعلام نشده است. لذا مشخص نیست که این ملاقات چه روزی و چه ساعت و چه دقیقه و چه ثانیه ای اتفاق افتاده است. زیرا که اوضاع بی ثبات سیاسی حکومت جمهوری اسلامی تحت رهبری داهیانۀ آیت الله خامنه ای وقایع تأثیر گذار بر هر کنش یا واکنش سیاسی را به "هرثانیه یک تغییر" ارتقاء داده است. به این معنا که شما اگر در لحظۀ حاضر بخواهید گعده ای سیاسی بزنید موضوعی متفاوت از گپی خواهید داشت که در لحظۀ بلافاصله بعد از "این لحظه".
ب- این ملاقات بدرخواست چه کسی و یا بدستور چه کس دیگری انجام گرفته است. آیا درخواست اصلاح طلبان بوده است یا دستور خامنه ای.
پ- و از همین جا این موضوع که چرا این سه نفر که هرسه آدم های حداکثر متوسطی هستند در میان اصلاح طلبان - حتی میانه رو - و شأنی ندارند از نقطه نظر افکار عمومی هوادار اصلاحات انتخاب و روانۀ گردنۀ "حیران" شده اند.
ت- زیرا درست است که این سه آقایان - فقط محترم و دیگر هیچ - شأنیت اصلاح طلبی ندارند در حد نمایندگی اصلاحات در سویۀ خودی اما برای خامنه ای آوردۀ خوبی می توانند داشته باشند در بازی تبلیغاتی "بار عام دادن حضرت آقا به اصلاح طلبان"!
ث- گفته شده است که بلی ملاقات انجام شده است و ملاقات خوبی هم بوده است و راجع به محتوا نمی شود اطلاع رسانی کرد و فقط می توان گفت که بحث راجع به انتخابات نبوده است و راجع به اوضاع کلی کشور حرف زده شده است.
ث1- خوب اگر نمی شود راجع به محتوا حرفی زد اصلاً چرا از این ملاقات بکلی سری پرده برداری شده و علنی گشته است با توجه بشرایط روز و ضعف مفرط خامنه ای در اردوی حتی اصولگرایان. تا جائیکه خود اصولگرایان احتیاط می کنند از نزدیک تر رفتن رسانه ای به پیش خامنه ای و همه دست بقلم شده اند از دور و نامه نگاری که "آقا این ره که تو می روی به ترکستان است" و با عرض معذرت ما نیستیم. گفته باشیم.
ث2- اگر این ملاقات در مورد بحث در بارۀ اوضاع کلی کشور بوده است همانطور که انصاری گفته؛ این پرسش بی پاسخ می ماند که شما سه نفر آدم که نه سر پیازید و نه ته پیاز و نه مسئولیتی دارید و نه کارشناس نخبه ای - در معیار طرف مشورت درجه یک رهبر قرار گرفتن - هستید چرا انتخاب شده اید برای بحث راجع به اوضاع کلی کشور. آیا شما رهبر حزب مخالفید. آیا شما اپوزیسیون را نمایندگی می کنید. آیا شما مسئولیتی داخلی یا بین المللی دارید. آیا شما روشنفکران بی طرف و بی بدیل شناخته شدۀ سیاسی کشور هستید. اصلاً شما کی هستید که - آنهم - خامنه ای وقتش را بگذارد برای شنیدن حرف های شما در تحلیل اوضاع کشور.
ث3- اما چیزی که بدیهی می نماید کارگردانی خاتمی است پشت این ملاقات و لابد اینان با اطلاع خاتمی رفته اند پیش مقتدایشان تا بلکه یک روزنه ای گدایی بکنند برای پر کردن خلاء ایجاد شده توسط احمدی نژاد در بین اصولگرایان؛ و به خامنه ای اطمینان بدهند که "از تو به یک اشاره / از ما بسر دویدن". تا هم تو اینقدر تنها و تکیده و ضعیف نمانی و هم ما بتوانیم به دهه های طلایی قبل از احمدی نژاد برگردیم.
3- بنظر خود من و با اتکاء به شناختم از هر دو سو این ملاقات حتی یک "پذیرش صوری اصلاح طلبان" هم نبوده از طرف خامنه ای. به این معنا که مجموعۀ تصمیم گیر - اگر وجود داشته باشد البته - اصلاح طلبان برهبری سید محمد خاتمی درخواست سازمانی برای این ملاقات نکرده اند. زیرا اگر چنین بود طبیعی بود که ملاقات کنندگان خود خاتمی باشد و عبدالله نوری و - حتی - موسوی خوئینی ها - که من از اسم ایشان هم بدم می آید چه برسد رسمش و نقشش در اوضاع جاری - یا دیگر در پایین ترین مرتبه شخصیتی مثل غلامحسین کرباسچی. و این نام های تا اندازه ای درشت در افکار عمومی هیئت ملاقات کننده را تشکیل می داد.
4- باقی می ماند این واقعیت تلخ که حواریون بیت رهبری در وحشت از تنهایی روبزوال خامنه ای این سه را برگزیده اند برای بدام انداختن و بی آبرو کردن اولاً اصلاح طلبان و ثانیاً با این بهره برداری که خامنه ای در اوج اقتدار و هیمنه است به این نشانی که نمایندگان اصیل اصلاح طلبان (انصاری و لاری و جهانگیری) را بحضور پذیرفته است. تا بهره برداری تبلیغات سیاسی بکنند. و الا دلیلی ندارد که در این موقعیت خاص اصلاح طلبان صلا در دهند که: "بلی ما چنان از آزادی عمل برخوردار هستیم که با رهبر عظیم الشأن نظام نه به گفتگوی شفاف و مطالبه محور سیاسی که حتی به گعدۀ مزخرف گویی می نشینیم ساعت ها.
5- و آخرش می ماند این سخن تلخ با محمد خاتمی که: عزیز من؛ چین هم فهمیده که فقط پشت دست خامنه ای نشستن برای شیتیله های کلان، دیگر برد سابق را نخواهد داشت تا یکسال آینده. و دارد برای خودش یارگیری جدید می کند در ایران فردا - تشخیص دقیق و نادقیقش را کار ندارم دعوا راه نیاندازید؛ نفس یارگیری را می گویم -. آیا شما هنوز هم مصرّی که چو خامنه ای نباشد تن من مباد است مثل همۀ سال های وبا و هدر شده از سوی مانع رهبری شما برای تغییر خواهان بی جنگ و فروپاشی!؟ البته باید منتظر ماند و اگر راست گفته باشند محتوا را نیز بزودی رونمایی کنند تا از نزدیک و مستند نشان بدهیم که "ملاقات در جستجوی نجات رهبری مادام العمر برای خامنه ای" گمانه ای درست است از سوی ما؛ از اتفاقی که افتاده. و چه کابوس تابلویی! یا...هو
۱۲ نظر:
دلقک عزیز. من سازگارا را تحسین میکنم که با امکانات محدود خود همچنان متعهد و پیگیر مانده است. گاهی برای ارایه یک تصویر از ایران باید وقایعی ریز را نمونه آورد. من مخلص هر دوی شما هستم و آرزو میکنم روزی سازگارا رییس جمهور شود.
چه خوب و نازنین هستی که به این زودی آمدی و اتفاقاً مطلبی را یادآوری کردی که مدت هاست دلم می خواهد بنویسم و فرصت نمی کنم. و امشب هم وقتی می خواستم با سازگارا شوخی کنم ته دلم تلخ بود که نکند خوانندگان این شوخی صمیمی را هزل و هجو تشخیص بدهند و گمان کنند که من مخالف کار سازگارا هستم. زیرا که نیستم.
چون من به پشتکار قبل از همۀ عناصر مؤثر در کامیابی یک فرد یا یک جامعه اهمیت می دهم و آن را اصیل ترین راه موفقیت می دانم. لذا نفس عمل هر شخص و گروه و دسته را نه در بزرگی و کوچکی و شعارهایش بلکه در تداوم راهش جستجو می کنم و می دانم. و محسن سازگارا یکی از این افراد است و من روشش را صد در صد تأیید می کنم. حالا که این فرصت را بمن دادی که این توضیح را بنویسم می خواهم از نمونۀ کم نام و گمنام دیگری هم نام ببرم در همین لندن.
دوستی را می شناسم من بنام "کریمیان". او که در جریان شروع و اوج جنبش سبز در قوارۀ یک تدارکات چی سمج و بی ادعا فعالیتی تحسین برانگیز داشت بعد از اینکه تنور سرد شد و دیگر نانی از تویش متصور نبود برای نامداران و سیاسیون و دانه درشتها و جنبش را مرده پنداشتند و رفتند به قفا. کریمیان با همان تیم چند نفره اش ماند در صحنه و بهر مناسبتی رفقا را با هر زور و زخمتی بود و هر چند نفر مختصری هم که بود دور هم نگه داشت و به تظاهرات مورد - و همۀ موارد بدون استثناء رنگ و حزب و مذهب و ... فقط بنام انسان - ادامه داد و از پاننشست تا امروز که برای خودش شأنی فراهم کرده در حد رهبری جنبش سبز لندن و از وقتی هم که سفارت تعطیل شد محل اعتراضات را برده جلو پارلمان انگلیس و دیگر قطبی شده برای خودش هم از لحاظ کمی و هم به جنبۀ کیفی. و خواستم از همین جا به او هم دستمریزاد بگویم و اگر نمی شناسید معرفی اش کنم. یا...هو
دلقک جان سلام
اعصابم خورد میشه از این که امریکاییها با رجوی قرار مدار میزارن.. از این گروه نفرت دارم.. میشه یه کم باز تر کنی هدف امرکاییها چی هست؟
بقول امام خمینی من سلطنت طلب نیستم ولی سلطنت را دوست دارم!!نکته جالبی اشاره کردی. العاقل یکفیه الاشاره! احتمالا چین پس از بررسی هایی که وزارت امور خارجه اش از اوضاع سیاسی ایران انجام داده دریافته است که مهمترین برگ اپوزیسیون که می تواند در طرح های کشور های غربی برای ایران نقشی اصلی را بازی کند رضا پهلوی است در ست مانند افغانستان که پس از طالبان بخاطر خصلت قومی و عشیره ای خود احتیاج به یک شاه صوری داشت و ظاهر شاه به صورت نمادین برای عامه ای که اصولا بجز شاه روش سیاسی دیگری را نمی شناختند به افغانستان وارد شد, رضا پهلوی نیز برای مردم ایران که از نظر تشکل های اجتماعی و رفتار های مدنی دارای ضعف های عمده ای هستندحکم عامل وحدت را خواهد داشت.و مصداق از طلا گشتن پشیمان شده ایم مرحمت کرده و ما را مس کنید!! این ایده آل هیچ آزادیخواهی نیست ولی ما در جهان ایده آل های رنگ باخته زندگی می کنیم. آزادی و دموکراسی کفتر توی هوا هستند و تا بتوانیم آنها را روی زمین بنشانیم خیلی زمان لازم دارد و تا آن موقع شاید اساسا ایرانی باقی نباشد که که ما دلشوره دموکراسی برای آن را داشته باشیم! این مصاحبه تلویزیون چین دارای معانی زیادی است بویژه آنکه اعتراض شدید سفارت ایران را بدنبال داشته است و احتمالا چین تهدید به عدم فروش نفت به این کشور هم شده باشد!! و حتما پاسخ هم شنیده اند که اگر بروید و مارک شورت رهبرتان را ببینید ساخت کشور ما را خواهید یافت!
در مورد ماست وا رفته نظام یعنی خاتمی حق با شماست. اگر همه مردم دست به دست هم بدهند و انواع موانع را سر راه او بردارند و آقا را باز بار دیگر به پست شیرین ریاست جمهوریش برسانند , ایشان در مراسم تحلیف حکم ریاست جمهوریشان باز تاکید خواهند کرد که منظور از " مردمسالاری دینی همان ولایت فقیه است!!" اصولا مشرب سیاسی ایشان بر اساس "گدایی حق" بنا شده است . ناله و نفرین و نفرین و نفرین راهبرد استراتژیک اصلاح طلبان برای رویارویی با استبداد است . آدم یاد پیرزن های دم مسجد شاه می افتد!
از این جمع سه نفره مجید انصاری که دو رو و حقه باز و نان به نرخ روز خور است.موسوی لاری هم مانند خاتمی بی خاصیت است و کبریت بی خطر و در این میان اسحاق جهانگیری خیلی شجاع نیست ولی بد هم نیست . حال با این نیمچه پهلوان به مصاف چه کسی رفته اند و چه گفته اند نمی دانیم ولی تصور سخنان رد و بدل شده چنین مجلسی زیاد سخت نیست. فرضا " ما امروز اینجا خدمت جنابعالی رسیدیم تا نظر ایجابی شما را در مورد اینکه در انتخابات شرکت کنیم یا نه بدانیم! و آیا اگر شرکت کردیم و بر فرض محال خاتمی رییس جمهور شد ایا اجازه می دهید قدری دست و پای شما را بر ارکان حکومتی کوتاه کنیم یا نه؟
حدس زدن تضمینهای که اصلاح طلبها به خامنهای داده اند در این دیدار با توجه به گفتههای بردگان خامنهای زیاد سخت نیست. اصلاح طلبها باید مرز بندی روشن با براندازان از یک طرف و جنبش سبز از طرف دیگر کنند. کلید این پروژه خیلی وقت است که زده شده و نیروهای اصلاح طلب بیشترین توان خود را صرف انتقاد از رژیم پهلوی و تقدیس انقلاب اسلامی میکنند تا به رهبر بفهمانند هنوز همان خط امام سابق هستند و ذرّهای از آرمانهای انقلاب اسلامی دست بر نداشته اند. در پاسخ به درخواست مرز بندی هم به وضوح شاهد حملههای شبانه روزی اصلاح طلبها به هر فعال مؤثری (که این بار قرعه به نام رضا پهلوی خورده بابت فعالیتی که در سطح بین الملل میکند) و از طرف دیگر زمزمه این که در انتخابات فقط تخلفات کوچکی بوده و تقلب نبوده و موسوی تندرو است هستیم. در این میان البته وضعیت نیروهای بازی خورده در انقلاب ۵۷ توسط امام خنده دار است که از همان سوراخ دوباره گزیده شده اند و تصور میکنند این همهمه از سر دموکراسی خواهی است و دنبال خط امام راه افتاده اند و مرگ بر شاه گویان خاطرات انقلاب را مرور میکنند. اصلاح طلبها اشتباهات بسیار کردند ولی تصورم بر این است که این شاید بزرگترین اشتباه سیاسیشان باشد که در این شرایط که خامنهای در اوج حقارت است خود را به او چسباندند بابت تکه استخوانی که البته آن هم بعید است آن چنان دندانگیر باشد با توجه به روحیه کینهای خامنه ای. به نظرم خامنهای با خود میگوید "اگر قرار است من چنین خار و خفیف شوم چرا خط امام را با خود پائین نکشم، مگر امام کمتر از من جنایت کرد که اینها میخواهند قسر در بروند و همه چیز را گردن من بیندازند"
اگر منظور از دیدار این سه نفر تلاش برای بازگرداندن خاتمی به انتخابات است که آب در هاون کوبیدن است ولی اگر برای ایجاد نوعی هماهنگی و تجدید سازمان و تشکیلات اصلاح طلبان به بهانه انتخابات است باید روی آن تامل کرد اینکار در دراز مدت شادی فایده هایی داشته باشد. اصلاحات باید اصلاحات را از خود شروع کند!
اصولا مذاکره حکم روغن را بر این درگیری های سیاسی دارد ولی از طرف دیگر این اصلاح طلبان اکثرا مذاکره را با ثنا گویی اشتباه می گیرند و بنا به عرف جامعه ایرانی مذاکره یعنی دورویی و آغاز حقه بازی! یعنی جلوی مردم یکی حرفی بزنی و در پشت پرده کار دیگری بکنی! دز زمان خاتمی هم مردم خیلی به مذاکرات او دل بسته بودند ولی عملا دیدند که حقه بازی بوده است برای همین هم مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد و آقای واحدی هم احتمالا بر اساس همین برداشت عرفی جامعه از مذاکره و سیاست بازی به تقبیح آن زبان گشوده است. بهر جهت ضمن استقبال از نفس مذاکره باید مواظب مذاکره کننده بود تا زیر آبی نرود!!
سلام دلقك عزيز
از اقاي خاتمي ايراد نيميشه گرفت
در كدوم سيستم سياسي در ايران يا حتي اكثر كشورهـاي جهـان ، اقاي خاتمي امكان رياست دولت را پيدا ميكرد !!!!!
انهـم با سواد حوزوي و عدم تجربه در مديريت حتي يك واحد صنفي
به نظر بنده اقاي خاتمي وامثال ايشان ( چه اصلاح طلب و چه اصولگرا ) تا روز اخر عمر نظام ، موضعي غير از هـمين كه در حال حاضر دارند ، نخواهـند داشت
پاينده باشيد
من با ریاست جمهوری آقای خاتمی 100 درصد موافقم و حمایتش می کنم.
تنها لازمه که حداقل برای یک سال پیش احمدی نژاد سیاست را آموزش ببیند.
در بارۀ پرسش ناشناس محترمی که راجع به مجاهدین خلق و رابطه شان با امریکا و وحشتش گفته باید بگویم که بنظر من سهمیه قائل شدن برای مجاهدین ئر ایران آینده از سوی دولت امریکا - اگر آنان عامل تغییر باشند که انشاءالله اینطور نخواهد بود - محال است زیرا امریکا به شخصیت ها و گروه هایی که از حداقل مقبولیت داخلی و ضریب پایبندی به دموکراسی را نداشته باشند میدان نمی دهد زیرا بنفعش نیست و کشور مبداء دچار بی ثباتی می ماند که امریکا در مورد دوستانش ثبات را ترجیح می دهد. اینکه مجاهدین لابی هایی می کنند هم طبیعی است یکی بخاطر بده بستان های مالی که در میان است و دیگری بخاطر نوعی رادیکال نشان دادن خود به حکومت ایران است. ولی برای روز آزادی خیلی نباید روی این گزینه ها ترسید و نگران بود. یا...هو
ba arze ehteram be dalghake aziz va doostan, faghat mikhaham begooyam,dorane riaste jomhooriye khatami va majlese sheshom, barge zarini dar sarzamine estebdad zadeye iran ast. va bar khalafe dalghake aziz man az shenidane khabare didare eslahtalaban ba khamenei khoshhal shodam,chon omidvar be baz shodane rozanei shodam. besyar omidvaram ke keshvareman rahe berme ra dar pish begirad va na sooriye ra. pas be siasatmadari niyaz ast ke az har forsati baraye chane zani estsfade konad, ta marire mobareze be khoshoonat keshide nashavad. mesaha kam nistand. amirkabir ke vezarat ra dar hokoomate fased ghajar paziroft, ke eslah namayad.
ارسال یک نظر