Rideau, Cruchon et Compotier |
1- ابتدا از سایت خودنویس و نیک آهنگ کوثر تشکر می کنم که - بهر دلیل - به بازنشر مقالۀ بسیار زیبا و مستند به تاریخ شفاهی دکتر صادق زیبا کلام (اینجا) در معرفی هاشمی رفسنجانی کرد و بلافاصله پاسخ کوتاه و عصبی عباس عبدی (اینجا) به این مقاله را نیز بطور کامل از هفته نامۀ آسمان نقل نمود. زیرا که بسیاری از ما در خارج - از جمله خودم - دسترسی به نسخه های چاپی نشریات داخل کشور را نداریم و اگر این مطالب در دنیای مجازی منتشر نشده باشند راهی برای مطالعۀ آن ها - که از نان شب واجبتر است برای تحلیلگران - پیدا نمی کنیم.
2- همانطور که گفتم صادق زیبا کلام طی نوشته ای نسبتاً طولانی و مستند به تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی کارنامه و سیر تحول فکری و سیاسی اکبر هاشمی رفسنجانی را بررسیده است؛ و در طول این بررسی و کاملاً بی طرف - و ناگزیر هنگام نقل مخالفت اصلاح طلبان رادیکال با هاشمی در بعد از دوم خرداد - اشاره ای بسیار گذرا به نام های دو نفر از خودشیفته ترین و معروف ترین روشنفکران ایرانی بنام های اکبر گنجی و عباس عبدی هم کرده است. زیبا کلام که بدرست تندروی جناح چپ دهۀ شصت و اصلاح طلبان رادیکال دهۀ هفتاد را یکی از عوامل اصلی وضعیت فعلی دانسته و همواره نقد کرده است - ناچار - به نقش مخرب آنان در افول دادن شخصیت هاشمی به لجن زار پدرخواندۀ اشرافیگری و ریخت و پاش و فساد نیز اشاره ای گذرا کرده است.
3- اما عباس عبدی در نوشته ای کوتاه و "درمانده" و عصبی با عجله در مقام پاسخگویی برآمده است؛ و چون هیچ - با تأکید به هیچ - دستاویزی برای تندروی و خرابکاری های تندروان چپ پیدا نکرده برای دفاع از خودش؛ لذا مستقیم و یکراست رفته است بسمت هجوم و تخریب اولاً هفته نامۀ آسمان؛ و آنگاه تحقیر و تخفیف زیبا کلام؛ و حتی کنایه به دانشگاه تهران تا در نهایت با مشروط کردن هاشمی یا به اعتراف و توبه یا پذیرش عدم صداقت و نفاق؛ به گمان خودش هم دال و هم مدلول را با هم به گوشۀ رینگ کشانده و به بیرون پرتاب کرده است. او ابتدا و بطور ضمنی از چاپ مقالۀ زیباکلام در هفته نامه آسمان متعجب و ناباور شروع کرده؛ و سپس بتلویح زیبا کلام را جیره خوار هاشمی و بطور صریح زیباکلام را مدیحه سرایی که همۀ واقعیت ها را مخدوش و وارونه کرده معرفی؛ و بعد از کلی گویی ها و هجو و هزل های توصیفی - ادبی بدون ارتباط با نقد نظر نویسنده و رفتن به سراغ دانشگاه تهران و مرثیه برای دانشگاهی که چنین استادی (زیباکلام) سفیه دارد؛ به شاهکار نوشته اش خطاب به هفته نامۀ آسمان و هاشمی رسیده است.
4- او مدعی شده است که با استناد به گفته ها و اعمال هاشمی در گذشته و بویژه در خطبه های نماز جمعه؛ هاشمی اویی نیست که زیباکلام مدعی شده؛ اما یک راه ساده هم اندیشیده برای محک زدن درستی و نادرستی حرف های زیبا کلام. و آن این بوده است که هفته نامۀ آسمان هرآنچه را که زیباکلام گفته برای هاشمی بفرستد و از خود هاشمی استعلام کند که آیا موافق نوشتۀ زیباکلام است یا نه! و خودش نتیجه را هم پیش بینی کرده و مدعی شده است که اگر هاشمی این گفته ها راجع بخودش را تأیید نکند معلوم می شود که مدیحه سرا چرت گفته و حرف همان است که عبدی می گوید راجع به هاشمی. اما اگر هاشمی حرف های زیبا کلام را تأیید کند معلوم می شود که هاشمی صداقت ندارد (بخوانید از نظر مذهبی منافق است) و در تمام 16 سال گذشته با مشارکت حداکثری در حکومت؛ عدم باور به معیارهای انقلابی را پنهان کرده است. البته موضوع مهمتر و عمیق تر از این است که من در یک نگاه کلی می نویسم و بهتر است خودتان هر دو مقاله را با دقت مطالعه کنید.
5- خوانندگان خیلی قدیمی می دانند که من ابتدای این وبلاگ عباس عبدی را یکی از مراجع روشنفکری خودم معرفی می کردم و به او استناد هم زیاد داشتم. تا اینکه بعد از فروکش کردن جنبش سبز و ماندن عبدی در همان پوستۀ "من گفته بودم" که در این اواخر دیگر به تکرار حال بهم زن خودش تبدیل شد و نتوانست حرف هایش را جمع و جور منسجم و مرتبط بکند. تا رسیدیم به دو سه ماه پیش و من بر سر مقایسۀ تورم زمان هاشمی با زمان احمدی نژاد از او گله و عبور کردم و فهمیدم که این روشنفکر خوشفکر اما "جهشی" ما هنوز در نظریۀ ده سال پیشش گیر کرده و معلوم نیست جهش مجدد او به جلو کی و چه زمان اتفاق خواهد افتاد.
6- فقط می ماند توضیح دو واژه روشنفکر خود شیفته و روشنفکر جهشی برای کسانی که با ادبیات من و نوشته های قبلی من آشنایی ندارند.
الف- روشنفکر خودشیفته به روشنفکری می گویم که هنگام نقد هر پدیده ای و از جمله انسان ها و شخصیت ها طوری در گذشته و حال او ریز می شود که گویی در حال آزمایش یک ماده در زیر میکروسکوپ است. اما هنگام انتقاد از خود یا مطلقاً دم بتله نمی دهد (نمونه اکبر گنجی) و یا در بهترین حالت با ارعاب "مناسب بودن و درست بودن موضع گذشته اش با توجه به عنصر زمان و مکان" موضوع نقد خود را مسکوت می گذارد (نمونه عباس عبدی).
ب- روشنفکر جهشی را هم به روشنفکری می گویم که بنیان و فونداسیون فکریش ایدئولوژیک و در مقام نظریه پرداز است. اما برای تلفیق روشنفکر بودن که نیازمند تغییر مدام و توجه بواقعیات است با مقام خودشیفتگی و خود مرجع پنداری و نظریه پردازی خویش ناچار هر از گاهی پرش و جهش می کند و از فازی وارد فاز دیگر می شود مثل جهش از چپ مارکسیستی به چپ میانه و از آنجا به لیبرال دموکرات و ... ولی بمحض هر بار جهش، تغییر را متوقف و در همان جا رسوب می کند تا جهش لاجرم بعدی. بعبارت دیگر کسی مثل عبدی خیلی دیرتر از همۀ رفقای چپش پشیمان می شود؛ اما وقتی پشیمان شد بصورت جهشی مجدداً خودش را در رأس رفقای قبلی اش بعنوان روشنفکر مرجع و نظریه پرداز قرار می دهد. مجدداً اینقدر در موضع جدید می ماند تا کهنه شده و همۀ رفقا از او عبور کنند و نوبت یک جهش دیگر برسد که روشنفکر (در اینجا عبدی) انجام بدهد و بازهم در نقش "من آنم که رستم بود پهلوان" به رأس رفقا و مرجعیت آنان برسد. عبدی هنوز در آخرین جهشش در 9 سال پیش مانده و آخرین تلاش هایش را می کند که خودش را در جلو صف نشان بدهد؛ ولی نیست. حتی اگر بخواهد این اتهام دوستانش را هم رد کند که طرح اولیۀ پول نقد دادن به مردم را او طراحی کرد و احمدی نژاد با تیزهوشی اجرا. حالا دیگر بسیار دیر شده که احمدی نژاد از عبدی بپرسد جگونه هدفمندی مرحلۀ دوم را اجرا کند با نوشتن در روزنامۀ اعتماد! یا...هو
۲۰ نظر:
به نظر من که پاسخ عباس عبدی منطقی بود و توپ را مجدداً به زمین حریف شوت کرد. زیباکلام باید توضیح دهد اگر رفسنجانی خواهان سیاست بازار آزاد و پیوستن به اقتصاد جهانی بود ( که فینفسه امریست بسیار نیک و ضرور) آن خطبههای پرشمار تحت عنوان "عدالت اجتماعی در اسلام" که سالیان متوالی در نماز جمعه ایراد میکرد و مضمونی بسیار متاثر از شعارهای چپهای ضد امپریالیست داشت چه بود.
در کل تنها ایرادی که به عباس عبدی وارد میدانم این است که اصلاً چرا درگیر پاسخ به شخص کم مایه و پرهیاهویی مانند زیبا کلام شد. البته وقتی تریبونهای رسمی و پرمخاطب دولتی در اختیار این فرد است شاید یک بار پاسخگویی لازم بوده.
بنظرم در صورت پذیرش صحت گفتار شما - شخصاً تردید دارم - حداقل تنها همین چپگرایی و گفتن از عدالت اجتماعی جزو ایرادهای عبدی به هاشمی نبوده و نیست و نمی تواند باشد زیرا عبدی خودش در آنموقع یکی از سرسخت ترین مخالفان اقتصاد بازار بود.یا...هو
سلام.تمام عمرم ازهاشمی خوشم نیامد.زمانی که اقای خامنه ای رهبر شدند نزدیک بود از خوشحالی ضعف کنم فقط بخاطر مقاله ای که دررد سانسور کتابها نوشته بود وحتا صحنه های سکسی کتاب راهم صلاح ندانسته بود حذف شوندوایده اش هم جالب بود درمملکتی که تیراژ کتاب 2000تاست اگرهمه اش هم فروش برود خواننده کتاب انقدرفرهیخته هست که بادوخط توصیف رختخواب منحرف نشود .البته کتابهای کلاسیک وترجمه منظورشان بود.بگذریم میگفتم ...مشکل اقای هاشمی این بود وهست که از اول انقلاب دایما"یارییس مجلس بود یارییس جمهور .موقع دوم خردادملت غافل از مسائل پشت پرده گفتند به خاتمی رای بدهیم که ازدست ناطق(ایشان هم داشت مسیررفسنجانی را طی میکرد ؟علی الظاهر)وبقیه راحت شویم باورکنیداکثرمردم اینگونه فکر میکردند(یعنی تمام کاستی ها را وازجمله عدم رابطه باامریکا..ویاقتلهای زنجیره ای و....غیره)راازچشم ایشان میدیدندوغافل از اینکه درپشت صحنه نبردی دیگر برقراراست وحتا ناطق هم بطریقی خون به دل است .خاتمی رای اورد ودر مسئله قتل های زنجیری ادرس راستاحسینی سعید اسلامی راایشان کف دست خاتمی گذاشت واین راهم اضافه کرده بود که درتوالت خانه منهم دوربین کارگذاشته و...و
چشم فتنه را اقای خاتمی اینجوری دراورد .دران هیجان اولیه جز واجبی راهی برای کمک به اقاسعیدنبود...انتخابات مجلس شروع شد دوباره هاشمی کاندیدا شد برق از کله ملت پرید که عجب رویی دارد این عمو واصلاح طلبان-امثال من-البته من سرصندوق ها نبوده ام مثل میزنم-براش زدند حسابی وکردنش اغاسی؟؟؟غافل غافل ..کار به جایی رسید سهنفربعدی رانیز کنار کذاشتند وحضرت اوالعزم حداد عادل بعنوان نفر سی ام وارد مجلس شد .دراینجا (مشاهدات روزنامه ای من است شخصا")هاشمی چندنفری راکنارکشید تا مطبوعات راقانع کنندکم ایشان رابکوبند.وبرایم جالب بودمسعود بهنود وماشالله شمس الواعظین دوتن ازکسانی بودند(فعلا"اینهایادمه)که بعداز دیدار باهاشمی پاک از این رو به انرو شدندولقب جیره خوار وپولهای هاشمی و.... از ان زمان مد شد -که فعلا"شامل تیمسار هم میشود-(که نیک اهنگ هم گول همین حرفها راخورد؟شاید)هرچه گفتندهاشمی رانکوبید دردمان میخورد هیچکس حالیش نمی شد خلاصه بگویم روزی که رهبری خودشان رابه احمدی نژادنزدیکتردانست تاهاشمی تازه فهمیدیم مسائلی هست وقتی نه خاتمی ونه حتا احمدی نژادنتوانستندیک قدم به امریکا نزدیک شوند بعضی چیزها مشخص شد .ما بیرحمانه درطی سالها هاشمی را کوبیدیم بعد انتظار داریم بپرد وسط وناپخته حرف تندی بزند تامادلمان خنک شود .صادقانه بگویم مافقط لدیم بگویم پس چرااونموقع اینجوری نکرد اینجوری کرد ولی همه چیز رانمیدانیم هاشمی هم نمیداند.بایدیکبار برای همیشه قضاوت درباره هاشمی را به وقتی دیگر موکول کنیم .حداقلش اینست که او جزومعدود ایرانی هایی است که ازدفترخاطراتش استفاده میکندحتااگربمیردخاطراتش هست میتوانیم انموقع قضاوت کنیم .حالابروم ببینم زیبا کلام چی گفته.دلهاتان شد.
بله چپگرا بود و هنوز هم احتمالاً هست. ولی صداقت دارد و خود را آنچه نبود معرفی نمیکند. در ضمن از نظر من کسانی که ماجرای گروگانگیری را آفریدند باید بدون قید و شرط و بلافاصله بعد از احراز هویت با طناب دار و در ملا عام اعدام شوند.
من ۸۰ درصد عمر سیاسی ام را در مخالفت تند و تیز با هاشمی گذرانده ام و الان عمیقا شرمنده ام. هاشمی در جغرافیای جمهوری اسلامی بیشترین خدمات به ایران را داشته است و مانع حذف نیمچه جمهوری و در نتیجه، مانع خلافت اسلامی شده است. هاشمی جنگ را خاتمه داد. کشور را به مدیران کاردان سپرد و فضای جنگ را به سازندگی برد. از تقلب در انتخابات ۲ خرداد جلوگیری کرد و جلوی تقلب در سال ۸۸ ایستاد و از خود و خانواده هزینه کرد. اینهه فایده برای عمر یک سیاستمدار کافی است تا از او فردی موجه بسازد. او به تنهایی اکنون دغدغه اصلی دیکتاتور ایران است. خامنه ای بیش از همه دقیقا بیش از همه از هاشمی میترسد چرا به خوبی میداند هاشمی بزرگترین مانع حکومت مطلق و خردگریز او بوده است.
زیبا کلام خیلی در مورد هاشمی غلو کرده . یک جوری در مورد دموکراسی خواهی او چاخان کرده که انگار نه انگار که قتل های روشنفکران زیر نظر دولت او شروع شد!! در باب مسایل اقتصادی او یک دزد بیشتر نبود منتها می خواست این کار را در تحت پوشش سازندگی انجام دهد . هزار سد ساخت که اکثر آنها فاجعه های زیست محیطی بار آوردند. کارخانه های بشمارش یکی پس از دیگری تو زرد از کار در آمدند.می گویند در جهنم مارهایی هستند که مردم پناه می آورند به اژدها! خال مردم از فرط ظلم خامنه ای پناه به رفسنجانی آورده اند!!
علت شکست اصلاحات برآورد اشتباه چپ های رادیکال امثال آقای عبدی در مورد عرضه آقای خاتمی بود!! آنها فکر می کردند که این مردک حداقل عرضه ای برای تثبیت اصلاحات دارد! و با این اشتباه محاسبه شروع به تخریب رفسنجانی کردند ولی غافل از آنکه ختمی بقول منتظری فردی بی خاصیت و ثناگوست! در رسانه ها شعار اصلاحات می دهد و در پنهان دست خامنه ای را بوسه می زند! پس با سقوط رفسنجانی که مردم نیز دل پری از دزدی های او داشتند عملا از اینجا رانده و از آنجا مانده شدند!! اگر عبدی می دانستند که این سید خندان مصلح تقلبی است , در تخریب رفسنجانی با احتیاط بیشتری عمل می کردند! همه راه ها به خاتمی تدارکاتچی ختم می شود. دعوای زیبا کلام و عبدی بی مورد است
کهکشان عرفان سلام.
فقط اگر ابهت نام مبارکتان به لکنتم نیاندازد چند کلمه عرض می کنم:
شما درست می فرمائید و خود زیبا کلام هم در آرای قبلی اش نسبت به عدم اعتقاد - یا بهتر است بگوییم عدم اهتمام - هاشمی به توسعۀ سیاسی و آزادی های دموکراتیک بارها نوشته است. اما در اینجا دو نکته است. اول اینکه موضوع مقایسه است در زمان. که هاشمی قطعاً از جناح چپ نیمۀ اول 70 مداراگرتر بوده است. انتشار نشریات وزینی چون آدینه و دنیای سخن و کیان و ... شاهدی بر این مدعاست. و ثانیاً موضوع زیبا کلام دفاع از جزئیات رفتار هاشمی نبوده و نیست بلکه او از یک جهان بینی و نوع نگاه استراتژیک صحبت می کند و مدافع یک لنگه پای تاکتیک ها نیست. هرچند تاکتیک های کلان هاشمی در اقتصاد بازار و سیاست های تعدیل عقلانی و کاملاً قابل دفاع است. گذشته از اتهام سفت و سخت دزدی به هاشمی از سوی شما که من نفیاً یا اثباتاً موضعی ندارم تا مشخص شدن اسناد مدعا؛ در مورد برخی زیاده روی های سد سازی و از این قبیل هم با شما نزدیکم. و یک نکته را هم تذکر می دهم که توسعه در جهان سوم لاجرم همیشه با مقداری بریز و بپاش و فساد همراه است و از آن گریزی نیست. باید مقدار این فساد ملاک باشد و نه صرف خود فساد برای قضاوت درست. و البته فراموش نکنیم که ما الان در چه وضع تهدید کننده ای هستیم و علت اصلی اش هم استراتژی آیت الله خامنه ایست. لذا برای نوشتن از معایب رفسنجانی اولین نفر مرا ثبت نام کن. یا...هو
آقای ایرانی!
چندی پیش در کامنتی نوشتم در حال حاضر اگر نجاتی از درون برای ایران متصور باشد مرد اینکار هاشمی رفسنجانی است نه آدم های خود باخته ای همچون خاتمی. این را گفتم که بدانید من نیز استراتژیک فکر می کنم و حب و بغضی با شخص او ندارم. نجات ایران مهم تر است ولو به بهای آویزون شدن به هاشمی است.حقیقتش را بخواهید در اینکار هاشمی خود نیز خیلی مقصر بود . اگر چه شما برای دزدی هایش مدرک می خواهید ولی عامه مردم زیر فشار اقتصادی که در زمان او بوجود آمد و دلار 160 شد 800 تومان و با چشم خود ریخت و پاش های او را می دیدند و حتی شایع شد در میان 100 ثروتمند اول جهان دارای رتبه خوبی نیز هست!او را به ضرص قاطع یک دزد محسوب می داشتندو برای اینکار حرف های امثال عبدی و گنجی خریدار بسیاری داشت و مردم تصور می کردند با قدرت عظیمی که به خاتمی داده اند دیگر کار خامنه ای تمام است و چه بهتر که شر رفسنجانی را هم همزمان با او بکنند!! و با یک تیر دو نشان بزنند!! حتی یک درصد هم شکست اصلاحات تصور نمی شد! ولی غافل از اینکه دون کیشوت آنها مرد جنگ نیست و همچون سلفش خمینی با شعار دادن را خوب بلد است ولی در عمل ثناگو ست.عبدی نیز مرد خوبی بود و چه زمان رفسنجانی و چه زمان خاتمی بخاطر صراحت قلمش به زندان افتاد و جزو اولین کسانی بود که خیانت خاتمی را احساس کرد و طرح عبور از خاتمی را عنوان کرد و بعد هم تاوان این حقیقت جویی خود را داد.در مورد لازمه بریز و بپاش باید گفت که شخصا کینه ای از دزدی های رفسنجانی ندارمو خیانت او را در یک عمر تقلب و قدرت پرستی می دانم. خامنه ای زاییده توطئه های اوست. مطمئنم اگر او رهبر می شد روی خامنه ای را سفید می کرد از خود رایی . اگر چه مقداری مد روزتر از خامنه ای بود و مسلما وضعیت کشور به این حماقت آشکار نمی رسید.ولی حالا وظیفه همه مردم است که بطور تاکتیکی از رفسنجانی دفاع کنند ولی نه به بهای کتمان حقیقت در مورد او. بهتر است این موضوعات را مسکوت بگذارند تا ایران از گردنه خطر بجهد و تا آن موقع فیلم "شاید وقتی دیگر" را تماشا کنند. که الان موقع انتقام نه از هاشمی و نه از عبدی و نه از زیبا کلام است.
آقای ایرانی قالب این وبلاگ شما برای طرح اندیشه های بحث انگیز شما کوچک است. می خواستم پیشنهاد بدهم که وبلاگ خود را به ورد پرس منتقل کنید که امکان بحث و جواب دهی و جوابگیری برای خوانندگان فراهم است.و نسخه ای از آخرین نظریات خوانندگان و جواب ها به ایمیلی که خود آنها معرفی می کنند فرستاده می شود و لزومی به چک کردن مدام وبلاگ نیست. فیس بوک هم خوب است ولی بدی آن این است که چون آی دی ها مشخص هستند همه مایل نیستند با صراحت چیز بنویسند.
دلقک عزیز کمی تند و بی انصافانه و عصبی به عبدی تاخته ای , او هم اشتباهاتی داشته اما خیلی بیش از دیگران راست میگوید بیشتر از زیبا کلام هم! زیبا کلام حرف درستش فقط این است که هاشمی به توهین ها پاسخ نداد اما نمیگوید که هاشمی سحابی را به زندان انداخت برای روکم کنی به قول خود هاشمی نمیگوید همین طبرزدی بهترین سالهای عمرش رادر زندان گذراند به خاطر انتقاد از هاشمی و سیاستهای او و انگار هنوز هم زندانی است. هاشمی به کسانی پاسخ نداد که خودی بودند,غیر خودیها را زیبا کلام آدم حساب نمیکند که به پاسخ هاشمی به آنها بپردازد.هرچند زیبا کلام حرفهای درستی میزند بیشتر اوقات اماصداقت عبدی رانداردونخواهد داشت.میدانم که میگویی باید درمقابل خامنه ای ازهاشمی حمایت کرد بله امانه اینطور یکطرفه یکی را بستایی (زیبا کلام) و یک را بکوبی .
سلام،
آقای کهکشان عرفان، اگر آقای خاتمی نبود الان شما حتا بلد نبودی کلمات آزادی و دموکراسی را روی کاغذ بنویسی
هاشمی و خامنه ای دو روی یک سکه اند این اصرار شما برای در تقابل قرار دادن آنها واقعا عجیب است ! مگر اینکه از قبل این تقابل قرار باشد هدف دیگری را دنبال کنید و گرنه خودتان هم خوب میدانید که مردم ایران از هر دویشان متنفرند
دلقك گرامي مدتي است از تحليل هاي منطقه اي تو خبري نيست- اتفاقات مهمي در حال رخ دادنه. وبلاگ kajdoum1.blogspot.com خبرهاي قابل توجهي از حوادث خطرناك اينده ميده.
هاشمی اشتباهات کلان زیاد داشته است. اما در مورد موارد گفته شده اگر همۀ واقعیت پیدا و پنهان هم تأییدش کند نوعی تعریف از هاشمی است تا گفتن از معایب او. مثلاً اگر بزرگترین جنایت هاشمی این باشد که در مقابل بازداشت نویسندگان 134 نفر و نسبت به مرحوم سحابی گفته باشد رویش باید کم می شد و در چه موقعیت و ادبیاتی گفته باشد باید در مقایسه به او مدال مدارا هم داد. ضمن اینکه هم خود مرحوم سحابی و هم اعقاب فکری او از این موضوع عبور کردند و اینک هوادار مشروط هاشمی هستند. می توان حتی زندانی شدن خود عبدی را هم اضافه کرد. او اولین بار در دولت هاشمی بزندان افتادکه بهر دلیل خودش تمایلی برای ورود به این پرونده را ندارد و در جواب زیبا کلام هم اشاره ای نکرده است.
عزیزمان حشمت الله طبرزدی با تأسیس گروه خودش ابتدا در برابر سیاست های اقتصادی رفسنجانی و با شعار "امام خامنه ای" - برای اولین بار - در هفته نامۀ پیام دانشجو شروع کرد و خاطره ام کمک نمی کند که مستند بگویم بخاطر انتقاد از هاشمی یا بعد از عبور از خامنه ای تحت تعقیب و فشار و زندان قرار گرفت. دوستان اگر مستند خبر دارند مرا نیز یاری کنند.
در مورد صداقت عبدی نسبت بزیبا کلام مطلقاً مخالفم زیرا شخصیت عبدی را بسیار بسیار پیچیده تر از زیبا کلام می دانم و زیبا کلام فردی بسیط و با شخصیت قابل خواندن است.
من تلاش نمی کنم هاشمی را در تقابل با خامنه ای قرار بدهم. من هاشمی را از نظر فکری در تقابل با خامنه ای می شناسم و شکاف ها هم ذاتی حکومت فعلی است بدلیل ناکارآمدی استراتژی خامنه ای. من البته می خواهم از این گسل های ذاتی و تفاوت نگاه هاشمی و خامنه ای استفاده کنم برای ایران یک گام به پیش در شرایط فعلی. یا...هو
من چندتا سوال دارم. در دوره خاتمی قاضی مرتضوی دریک روز17 وتااخرهفته درنهایت 23 روزنامه ونشریه ومجله و... راتعطیل کرد.حالا تقصیر خاتمی بود یا قوه قضاییه ازجای دیگری دستور میگرفتند .دردوره هاشمی یکصد و نمیدانم چند تن هشداری درمورد وضعیت اقتصاد و.. بصورت نامه مودبانه به هاشمی دادند.همه این افراد یکی یکی وارام ارام دستگیر شدند (خاطرات فرهاد طباطبایی)...قضیه کشتار نویسندگان ودگراندیشان-مثلن-و ان نقشه به دره انداختن اتوبوس وهمه این حرفها یادتان است طباطبایی میگویدبازجوی او شخص اقاسعید و شریعتمداری کیهان بوده اند .وقتی درمملکت داخل وزارت اطلاعات سازمان مخفی میساند وفتوای قتل مردم را از دو یا سه مفتی نامریی میگیرند.رئیس جمهور بدبخت هرکه میخواد باشه چه گلی به سرخودش بریزد .این بلا را به شکل دیگری سر احمدی نژاد هم دراوردند. مطلب دیگری که خواستم عرض کنم .بعد دوم خرداد مشخص شد تا احزاب واقعی ومستقل ودرست وحسابی درمملکت نباشد 100 دوم خرداد دیگر فایده ندارد خاتمی ودور وبری ها خوب بودند اما دررده های پائین هرچه راست گرای بالذات بود تحت نام اصلاح طلبی پست های ریز ودرشت را گرفتند وروسای قبلی را هم کردند معاون خودشان .لابد برای روز مبادا-نان قرض دادن -یکی ازشان که خیلی ادعای اصلاح طلبی اش میامد راه میرفت میگفت یادتون من ازهمون اولش اصلاح میکردم .باور کنید جوک نمی گویم همین الان باز هم داره همین ها را تکرار میکنه. اقای عبدی بااین سیاهی لشکر میخواست از کی عبور کنه ؟خاتمی واقعا" تنها بود مردان عمل وکاردان وتعلیم دیده ای نداشت فقط مردم را داشت ولی .... سوم دزد بازار در این مملکت اززمان اصلاح طلبان شروع شد ودوره احمدی نژادگندش درامد. در اخر چطور است مامور کاگ ب درروسیه میشود پوتین ؟ وکسی هم ازدمکراسی اروپایی حرف نمیزند؟ امادرایران مصر تونس و...همه الا وبالله فقط دموکراسی عین فرانسه؟ میخوان .وقتی فرهنگش نیست حزبش نیست .چطور میشه از رویا حرف بزنیم .هروقت اکثریت مردم ازدرون دموکرات شدند حکومت هم یواش یواش دموکرات میشه . وملت هم بدون امزش هیچوقت دموکرات نخواهند شد.ببخشید چندخط اخر اضافه بود . ولی کلا"اگر هاشمی یکبار دیگر محک بخورد .اوضاع از این بدتر که نمیشود .یکی گریه میکرد دستمال کاغذی تعارفش کردند گفت نه لطفن نوار بهداشتی بدید دهه فجره میخوام خون گریه کنم . دلها تان شاد
شما هم نشستي كنار گود و مي گي لنگش كن. متن نوشته عباس عبدي چيزي ديگر را مي گود نه آنكه شما برداشت كرده ايدhttp://www.ayande.ir/1391/11/post_1287.html#comments
ناشناس محترم.
من سطح بینش خوانندگان وبلاگم را بالاتر از سطح دریافت وب گردهای حرفه ای می دانم. یا بهتر است بگویم آرزو دارم. لذا هم بخاطر گل روی شما و هم برای رفع تردید خودم که برخی خوانندگان نقد عبدی را تند و بی رحمانه تشخیص داده بودند مجبور شدم بروم و مجدداً هر دو مقاله را در وب سایت خود عباس عبدی بدقت بازهم بیشتری بخوانم. حالا دیگر بضرس قاطع مطمئنم که نه تنها برخوردم با این موضوع تند و بی انصافانه نبوده بلکه بسیار هم نرم و لطیف بوده است. سه چهارم پاسخ عبدی به زیبا کلام مطلقاً توهین و تحقیر و تخفیف نویسنده بوده و از آنجا پند و اندرز پدر خواندگی به نشریۀ آسمان که اگر می خواهند جایگاه خوب و مورد تأیید عبدی - تنها تفکر درست و صواب - را حفظ کنند باید حواسشان جمع باشد که از نشر نوشته هایی مثل مقالۀ زیبا کلام خود داری کنند. و یک چهارم باقی ماندۀ نوشته اش هم دروغ بین و آشکار است اولاً در مورد جایگاه فعلی هاشمی در هیئت حاکمه - مثل در جایگاه بالای سر سه قوه قرار گرفتن. یا مثل بالاترین منصب انتصابی را داشتن و ... بدون اینکه به محظورات خامنه ای در نگهداری تشریفاتی هاشمی در حداقل های درون نظام هم اشاره ای کرده باشد - و ثانیاً تأیید این نظریۀ شریعتمداری و مصباح و خامنه ای که رسیدن به آرمان های انقلاب فقط از راه مقابله و دشمنی و افراطیگری و انقلابی گری کور ممکن است و اگر هاشمی بنا بگفتۀ زیبا کلام از این استراتژی عبور کرده است بنابراین او یک ضد انقلاب و ساختار شکن است و باید توبه کند و از سیستم و رژیم کناره گیری نماید. در حالیکه همۀ ادعای خود عبدی و رفقا هم این است که راه خامنه ای به صلاح و هدف های انقلاب و منافع ملی منجر نمی شود و باید استراتژی تعامل با دنیا و لیبرالتری را برگزیند. و ... لذاست که گاف عباس عبدی هم حتمی و هم بزرگ است و باید منتظر بمانیم که در روزهای بعد تعداد بیشتری این نوشتۀ بی سر و ته و از جایگاه غیض شخصی عبدی هم نسبت به هاشمی و از آن طریق نسبت به زیبا کلام بیشتر مورد نقد و توجه قرار بگیرد و حتی من پیشنهاد می کنم که کامنت های سایت خود عبدی - اگر منتشر کند - اولین گواه درستی نظرم خواهد بود. یا...هو
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2013/02/130202_l45_iran_telecom_ministry_military.shtml
این دو کامنت که دومی مال من است و اولی مال جهانشاه در سایت ایرون دات کام آوردم که ببینید:
Jahanshah
۴ ساعت قبل
اگر زیباکلام در محیطی آزاد، بدون خفقان حاضر، به تعریف از هاشمی و انتقاد از جپی ها و اصلاح طلبان می پرداخت اشکالی نداشت. اما در ایران فعلی، در این جمهوری اسلامی که هیچکس حق اطهار نظر جز در چارچوب بسیار تنگ موجود ندارد دفاع از هاشمی و حمله به مخالقانش خیلی به چشم می زند و انصاف زیبا کلام را بیشتر زیر سوال می برد. این یک. دومن ببینید در چه قحط الرجالی به سر می بریم که یک تحلیل گر سیاسی باوزنه و ظاهرن عاقل هاشمی را یک چهره مثبت ارزیابی می کند. و اقدام چپی ها علیه حکومت را تند می داند و عکس العمل حکومت در قلع و قمع آنها را طبیعی و قابل توجیه؟ و اصلاح گران ولایت پذیر را محکوم می کند؟ این ها یاد آورد گرایش بسیاری به پذیرش رفتار قدرتمدان در برابر ضعیفان است. تا این را در نیابیم که قدرت بیشتر مسولیت بیشتری می آورد سوُ استفاده ها و جنایت های حاکمان و روٌسا را تحمل و مسایل فرعی و دیوارهای کوتاه تر را نشان خواهیم کرد.
Dalghak
۳ دقیقه قبل
نه! بنظرم موضوع هیچ ارتباطی به فضای بسته و باز ندارد. ضمن اینکه نه اتهام شما به زیبا کلام درست است و نه ادعای شما در مورد عبدی صادق. – کامنت حوصلۀ درازی پرداختن را نمی دهد – اما مسأله چیست از نگاه من:
مسئله بر سر گزاره و مشکل و سوال کلی زیر است که "چگونه جوامع پیرامونی از سنت به مدرنیته بگذرند". راست کلاسیک (در اینجا هاشمی رفسنجانی) معتقدند که تجربه و علم و راه طی شده فرمولی به شرح زیر را تقریرو تقدیر کرده است: "رشد اقتصادی، توسغۀ اقتصادی، توسعۀ سیاسی، دموکراسی، عدالت اجتماعی" و هیچ جامعه ای بمرحلۀ آخر نرسیده است. پیشرفته ترین جوامع حداکثر در مرحلۀ دموکراسی هستند و دارند تلاش می کنند برای رسیدن به عدالت اجتماعی و پسا مدرن ها را در اینجا نشان می دهند.
اما چپ پشیمان (در اینجا عبدی) که تا دیروز آرمان نهایی اش سرمایه داری دولتی بود بعد از تو زرد از آب در آمدن مارکسیسم لنینیسم و برای اینکه نخواهند بگویند غلط کردیم آمدند قیف را وارونه کردند و فرمول زیر را تحریر کردند: "عدالت اجتماعی، دموکراسی، توسعۀ سیاسی، توسعۀ اقتصادی و نهایتاً پیشرفت اقتصادی". جنگ روشنفکران که اغلب بدلیل فقیر تر از سرمایه داران بودن و حسادت به آنان اکثریت چپ هستند با سرمایه داران و ثروتمندان که اکثریت هم راست هستند بر سر این دو نظریه است و حواشی اش اهمیتی ندارد. زیبا کلام که خودش روشنفکر است و فاعدتاً کمی هم چپ می زند و دموکراسی برایش خیلی مهم است و قبلاً هم هاشمی را بخاطر اصرار بر رشد اقتصادی و توسعۀ اقتصادی کم ننواخته است همانطور که رضا شاه را! این بار نظریه ای کمی خشن تر صادر کرده بر مبنای فرمول راست کلاسیک و عبدی بخاطر خود مرجع بینی و خرده حساب های (هاشمی در ریاستش ما را داخل آدم حساب نمی کرد و با ما مشورت نمی کرد) شخصی از این صراحت راستگوی یک روشنقکر که باید از نظر او حتماً چپ باشد بر آشفته و آن دشنام نامۀ محض را نوشته که حتی یک کلمۀ مستدل و مرتبط با موضوع در آن پیدا نمی شود. قصه طولانی است بلکه هم مفصل تر نوشتم بزودی در وبلاگم. یا...هو
ارسال یک نظر