۱۳۹۱ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

نیامدن هاشمی رفسنجانی در سال 92 همانقدر اشتباه است که آمدنش در سال 84 بود!




1-همانطور که می دانید نوع نگاهم به وقایع سیاسی ایران خیلی زیاد به طرز نگاه دکتر صادق زیبا کلام نزدیک است. اما در یک مورد خاص هیچگاه منطق او را نپسندیدم و با او هم نظر نشدم. وآن زمانی بود که در انتخابات سال 84 زیبا کلام بجد از آمدن هاشمی برای نامزدی دفاع و تشویق می کرد ولی من معتقد بودم که هاشمی اگر به گفته و قول خودش مبنی بر "اگر کسی مناسب نیامد خودم خواهم آمد" وفادار می ماند نباید خودش را کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری 84 می کرد. زیرا باور داشتم که بعد از اعلان نامزدی محمد باقر قالی باف نظر هاشمی تأمین شده بود و او باید بجای نامزدی خودش از قالی باف حمایت می کرد. منطقم هم پشتوانه داشت به این ترتیب که قالی باف هم یک نیروی فراجناحی بود و هم جوان و مدیر اجرایی موفق و تثبیت شده. در حقیقت معتقد بودم که قالی باف نسخۀ جوانتر خود هاشمی رفسنجانی می توانست باشد.

2- اما هاشمی آمد و هم خودش باخت و هم قالی باف نتوانست از سد مرحلۀ اول عبور کند بدلیل نداشتن تجربه و رسانه و حمایت سازمان یافته در برابر چرخش خامنه ای به سمت احمدی نژاد؛ و شد آنچه نباید می شد و جمهوری اسلامی مخرب ترین دورۀ حکومت نیم بندش را تجربه کرد در 8 سال گذشته. اینک اما شرایطی نسبتاً مشابه پیش آمده است و طرفه اینکه هاشمی مجدداً همان تاکتیک سال 84 را در پیش گرفته و صحبت از "اگر غیر از من کسی نبود خواهم آمد" می کند. و بدیهی است که بازهم مثل سال 84 تا آخرین روزهای ثبت نام رسمی کاندیداها طول خواهد کشید که مشخص شود آیا هاشمی خواهد آمد یا نه!

3- اما من هرچقدر مخالف سرسخت نامزدی هاشمی در سال 84 بودم بیشتر از آن موافق متعصب و سرسخت نامزدی هاشمی در انتخابات 92 هستم. زیرا تحقیقاً معتقدم که اگر جمهوری خامنه ای در این چند ماه باقی مانده یکباره نپکد و احمدی نژاد هم بتواند تا آخر دوره اش ادامه بدهد و مهمتر از آن حاضر بشود انتخابات را برگزار بکند؛ آمدن هاشمی یک ضرورت است و نه یک انتخاب. و بغیر از شخص هاشمی هیچ شخصیت دومی قادر نیست کارکرد مورد نیاز در ایران امروز را عملیاتی نسبی بکند:

الف- مشکلات ایران ناشی از استراتژی آیت الله خامنه ایست و بغیر از هاشمی هیچ شخصیت دیگری در جمهوری اسلامی وزن و اعتبار سیاسی تعدیل این استراتژی را ندارد.

ب- اصلاح طلبان با تنها نامزدهای معیار (خاتمی و موسوی و کروبی و تا حدودی نوری) مجوز به صحنه بازگشتن را پیدا نخواهند کرد. موسوی و کروبی که حاشا و کلا. خاتمی و نوری با احتمال خیلی زیاد. اما اگر هم خاتمی بعنوان شاخص رهبری اصلاح طلبان اجازۀ بازی بیابد و خودش هم ایثار کند نامزد بشود و حتی با رأی بالا  پیروز هم بشود قادر به کمترین کار مفید در زمینۀ استراتژیک نخواهد بود. زیرا او نه وزن سابقه ای و روحانی هاشمی - هموزن و سنگینتر از خامنه ای - را دارد و نه سیاستمدار برجسته و مبتکر و جسوری است. آمدن او جز افزایش کشمکش های جناحی و حیرانی و بلاتکلیفی و تنش های بیهوده با خامنه ای و یاران رادیکالش حاصلی نخواهد داشت.

پ- جناح راست سنتی بطور مطلق از شخصیت تهی است و تنها قالی باف سال 84 هم بدلیل پیوستن رسمی به زیر پرچم خامنه ای و ائتلاف "آدم خراب کن" با ولایتی و حداد عادل مهره ای سوخته شده و قادر به اولاً کسب آرای طبقۀ مدرن نیست و ثانیاً کارآمدی مستقل قبلی را نخواهد داشت. ضمن اینکه جناح راست چنان اتمیزه و شقه شقه شده و هر آدم بی سر و پایی هم خودش را در هیبت نامزد معرفی خواهند کرد که نیامده شکست را پذیرفته باشند. تازه مصیبت زمانی است که کسی از اینها رییس جمهور هم بشود در زیر بیرق دشمن دشمن خامنه ای.

ت- جناح دولت و احمدی نژاد اما با همۀ اهن وتلپی که راه انداخته اند بدون دستور خامنه ای برای مهندسی آرا وضعی بهتر از جناح راست سنتی نخواهند داشت و اینکه می گویند مشایی رأی بالایی دارد جز افسانه ای بدون مبنا و سست چیز دیگری نیست. زیرا اولاً کاریزمای پوپولیستی از شخص پیامبر (در اینجا احمدی نژاد) به دیگری (در اینجا مشایی) قابل انتقال نیست و ثانیاً مشایی اگر شهرت مثبت ضد خامنه ای هم دارد در بین مدرن های سطحی؛ شهرت منفی یارجانی احمدی نژاد بودن را بیشتر دارد. و بطور قطع طبقۀ متوسط شهری و تحصیلکرده های ایران کمترین اقبالی به او نخواهند داشت.

ث- در چنین شرایطی اگر هاشمی نیاید صحنۀ انتخابات تبدیل خواهد شد به آمدن ده ها نامزد بی عرضه و هم سطح و بی بنیه؛ و آرای کم ملت هم فال فال شده و محتمل 15 درصد آرای سازماندهی شدۀ حزب اللهی های بسیج و غیره  - هواداران همیشگی و سازمانی خامنه ای - خواهند توانست کسانی از جبهۀ بسیار خطرناک پایداری را با نمایندۀ احمدی نژاد بدور دوم بفرستند و با احتمال بالا پیروز نهایی کنند. کسانی مثل حسن روحانی و از این قبیل هم اصولاً در جایگاهی نیستند که نه گروهی را به اجماع برسانند و بدتر از آن گروهی را به پای صندوق رأی بکشانند. چون کسی که سابقه اش معلوم است و امروز هم می گوید "با هاشمی مشورت می کنم و تابع مقام معظم رهبری هستم" معلوم است که چه کارنامه ای خواهد داشت.

ج- دلایل بازهم زیاد است که ادامه نمی دهم تا بگویم: اما اگر هاشمی شخصاً نامزد شود بلافاصله صحنه کاملاً تغییر خواهد کرد و هرچه آدم در پیتی است دستش را جا خواهد رفت و محتمل سه نامزد اصلی باقی خواهند ماند که عبارت باشند از هاشمی و نامزد خامنه ای از سوی جبهۀ پایداری و نامزد دولت و احمدی نژاد. البته خودم حدس می زنم که در چنین حالتی خامنه ای و جبهۀ پایداری مجبور خواهند شد به دولت بپیوندند و از نامزد مرضی الطرفین هر دو حمایت کنند در مقابله با هاشمی. اما این مقابله قطعاً جواب نخواهد داد و محتمل هاشمی با رأی شکننده ای در دور اول پیروز خواهد شد - بهترین وضعیت برای آیندۀ ایران - و یا با آرای اکثریت نسبی در دور دوم هاشمی رییس جمهور خواهد شد و با احتیاط بیشتری به اصلاح امور خواهد پرداخت. پیش شرط مهم را هم این می دانم که هاشمی باید از تذبذب و ببینیم چه می شود و تواضع محافظه کارانه کمی دور شود و همانطور که در مورد ماندنش در صحنه صریح و قاطع است هنگام پاسخ به سؤالات؛ در مورد آمدنش و وعدۀ قطعی اصلاح امور هم چنین کند تا روشنفکران و جامعۀ دانشگاهی فرصت تبیین و تبلیغ اولاً و سم زدایی از برخی طبقات اجتماعی فرودست در مورد او - باقی مانده از تخریب چپ و سواری گرفتن راست از آن - ثانیاً را داشته باشند تا روز موعود. یا...هو

۱۲ نظر:

چایی شیرین! گفت...

فکر نمی کنم هاشمی در صورت کاندید شدن باز کار راحتی داشته باشد . اگر منظور اقبال میلیونی مردم به اوست که موسوی هم داشت ولی جلوی چشم همه تقلب کردند و رایش را خوردند. هیچ تضمینی وجود ندارد که این بلا مثل دفعه قبل هم سر هاشمی نیاید. از طرفی اختلافات دبه اوج رسیده است و معلوم نیست کدام گروه نامرد تر خواهد بود و بقیه را حذف خواهد کرد. هرچه هست فعلا همه کاره انتخابات احمدی است و تا نظر ایشان چه باشد!! ما با یک معادله وسیع و پیچیده چند مجهولی روبرو هستیم و ابتدا باید مقداری آن را ساده کنیم تا قابل حل باشد. شخصا فکر می کنم حوادث غیر قابل انتظار زیادی روی بدهدو به هرج و مرج عمومی بیانجامد و نتیجتا سپاه مجبور به دخالت مستقیم (بخوانید کودتای علنی) در کشور خواهد شد.حال سپاه بر له و یا علیه چه کسی وارد می شود خود جای س<ال دارد . از طرفی این امکان هم هست که چند دستگی به سپاه هم سرایت کند و آن وقت ما شاهد درگیری بین جناح های مختلف سپاه خواهیم بود و در اینصورت برنده کسی خواهد بود که بتواند مردم را پشتیبان خود داشته و از نیروی مردم برای مقابله با طرف دیگر استفاده کند.

ابوالفضل گفت...

عمو دلقک یه چیزی بنویس این کاخ ستم فروبپاشه! خسته شدیم ازین زندگی و بلاتکلیفی...

mohammad1360 گفت...

جناب دلقك وقتي داشتي دو قطبي هاشمي و مشايي رو مينوشتي فكر نكردي به اين كه مخاطب كه ملت ايران باشه چطوري بين يك معمم و يك مكلا ميره بچسبه به شق اول دارم به روزي ميخندم كه مجبور هستي براي هشت سال ديگه به قول فرهاد جعفري عزيز تداوم حاكميت فرزندان جمهور مردم رو ببيني ميگم بد نيست شروع كني به اماده كردن تحليل هاي خودت واسه اون روز كه چطوري اين قضيه رو بايد مست مالي كن زنده باد بهار زنده باد بهار زنده باد بهار

دردی کش گفت...

در تحليل شما دو ايراد اساسی وجود داره: يکی اينکه پيوستنِ قاليباف به گروه ولايتی و حداد عادل برای بستنِ دهانِ منتقدين و جلبِ حمايتِ ولايتی به شيوه‌ای مردم‌سالارانه هست. حضور حداد عادل صرفاً برای احترام به رهبر هست وگرنه حداد عادل نه وزنی در حکومت داره و نه رايی ميون مردم. قاليباف خودش واقفه که رای و محبوبيتش از ولايتی بيشتر هست (حداد که اصولاً عنصرِ خنثای معادله به حساب می‌آد). تنها چيزی که می‌تونه مانع نامزدی قالیباف بشه مخالفتِ صريحِ رهبر هست که بعيد می‌دونم اتفاق بی‌افته. مخصوصاً با وضعيتِ اسف‌بارِ اقتصادیِ کشور که آدم قاطع و باکفايتی نظيرِ قاليباف رو می‌طلبه که گند هشت سال اخير در زمينه‌ی اقتصادی و روابطِ بين‌الملل رو با کمترين هزينه تميز کنه.
در ثانی نگاه شما به هاشمی خيلی نخبه‌گرا هست. هاشمی حداکثر رايی که داشته باشه همون ده ميليون دور دوم سال 84 هست. متاسفانه مردم عامی نگاه منفی به هاشمی و خانواده‌اش دارن و هوچی‌گری افراطی‌های اصلاح‌طلبان در سال‌های اولِ دورانِ اصلاحات هم مزيدِ بر علّت شد. من بيشتر با مهندس عبدی موافق هستم که هاشمی همين جايی که هست باشه و نقش کاتاليزور رو ايفا کنه. هيچ نشانه‌ای مبنی بر اينکه رای هاشمی نسبت به سال 84 افزايش پيدا کرده وجود نداره و اومدن ايشون تنها رای قاليباف رو کاهش می‌ده.
عزّت زياد

Dalghak.Irani گفت...

دردی کش عزیز.
تحلیلت را قبول دارم. می دانم که قالی باف برای اولاً ضریب اطمینان غیرخودی انگ نخوردنش و ثانیاً برای جلب حمایت یا حداقل خنثی کردن تخریب سازمان رأی بسیج و هواداران خامنه ای بطور اجباری و با اکراه به ائتلاف پیوسته و هنوز هم خودش هیچ اظهار نظر صریحی نکرده است. اما جوانان مدرن خیلی حساسند به رادیکالیسم و سخت است چنین معادلاتی را در نظر بگیرند و بحساب پاچه خواری و تحت قیمومیت رهبر رفتن ندانند. اما در مجموع قبول دارم که قالیباف با هوش و زیرک است و احتمال زیاد دارد بتواند از این مخمصه سالم بیرون بیاید. راجع به هاشمی هم کمی قبول دارم هنوز آثار تخریب چپ و راست در ذهن محرومان را اما معتقدم که وضع به بدی سال 84 نیست و می تواند بسرعت هم بهبود یابد از سوی حمایت نخبگان و بویژه اگر دانشجویان فعال بشوند. حرف مهندس عبدی را نمی پسندم چون ایشان هاشمی را داخل مناسبات بهردو طر ف رهبر و مردم یکسان نزدیک می داند و پیشنهاد نقش کاتالیزور را می دهد در حالیکه هاشمی رسماً از حکومت بیرون گذاشته شده و بودنش در تشخیص مصلحت فقط اسمی و تشریفاتی است.
نهایتاً اینکه بازهم پیشتر برویم اوضاع قابل خواندن تر خواهد شد و من هم خواهم نوشت. اما بری اینکه ابوالفضل هم بی نصیب نماند می گویم که بنظر من فروپاشی اجتماعی که لاجرم پیامد حتمی فروپاشی کامل حکومت خامنه ای و جمهوری اسلامی است نه بنفع است و نه در چشم انداز قابل حصول نزدیک. بنابراین بنظر من ایران اگر با فرمول های زیر روبرو شود می تواند خیلی سریع مشکلات را حل و به انچه که شما آرزویش را داری نزدیک شود. این دو فرمول اولی کمی بعید اما دومی می تواند واقعی تر باشد.

1- هاشمی رفسنجانی بجای خامنه ای رهبر بشود و قالی باف هم بشود رییس حمهور. در اینصورت ایران در یک دورۀ 8 ساله به مدار توسغه یافتگی بدون بازگشت وارد می شود.
2- هاشمی رفسنجانی 4 سال رییس جمهور بشود با معاون اولی قالی باف و در ادامه 8 سال هم خود قالی باف رییس جمهور بشود. در این حالت هم در 12 سال امکان عبور از مشکلات زیاد است البته اگر خامنه ای رهبر باشد و همراهی کافی نکند. در غیر اینصورت و اگر خامنه ای نباشد یا همراهی کند و یا ناجار از همراهی نسبی باشد سرعت تغییرات بیشتر و بهتر هم می شود. توضیحات مفصل را بگذاریم برای مطالب مشروح تر و آینده. یا...هو

پسر حاجی گفت...

مگر اقا نگفت در مورد انتخابات صحبت نکنید!؟
سیرک ولایت نباید تابع ولایت باشد، عایا؟

اما اینکه تقلب را هنوز مثل اینکه قبول نداری و یا قبول هم داری در معادله ات وارد نمیکنی درد بزرگی میشود برای من که هرسری بنویسم یا بنویسند در کامنتها!!!

یا اینکه این نوع پست ها مخصوص تحریریه کیهان (و امثالهم در الیگارشی)است که بخواند و بلرزد...

Dalghak.Irani گفت...

پسر حاجی.
خیلی وقت است که تو سیرک می چرخی و به هرکس می رسی یک خسنه نباشیدی می گویی و سلام خودت خسته نباشی!
اما راجع به تقلب فرمودید. اگر بنا را بر تقلب بگذاریم که زیرش هم باید درشت بنویسیم تحریم و کرکرۀ سیرک را بکشیم پایین و برویم تجریش بلال سق بزنیم و دیگر تحلیل نمی خواهد چنین پایه ای از شروع.
ضمن اینکه اگر اوضاع طوری نباشد که خود احمدی نژاد تقلب کند نظام (خامنه ای) در شرایط دست بالا نیست که بتواند تقلب گسترده بکند این بار. لذا من هم با مبنای انتخابات با سلامت قابل قبول دارم وارد می شوم. یا...هو

ناشناس گفت...

جناب دلقک جان
به نقل از سایت "صراط نیوز" عرض میکنم:
مگر برای ریاست جمهوری شرط سنی 75 سال تعیین نشده؟
اگر اینطور باشد که هاشمی 78 ساله نمیتواند بیاید

چایی شیرین! گفت...

خیلی از سلامت انتخابات مطمئن حرف می زنید! ولی اکثریت مردم به ضرس قاطع تقلب را حتمی می دانند.اگر مولفه تقلب را هم در محاسبات خود وارد کنید بهتر است از اتلاف وقت و انرژی مردم جلوگیری خواهد شد و بهتر هم با مهره های موجود بازی خواهید کرد.

Ali گفت...

ولایتی در مصاحبه با مهر:
صرفنظر از اینکه رئیس جمهور یکی از این سه نفر باشد یا خارج از آنها، این سه نفر هسته مرکزی کار در سیستم اجرایی کشور خواهند بود.

http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1801446

علی39 گفت...

علت اینکه هاشمی میگوید که نمیاید اینست که آمدنش شدیداً موجب وحدت بین اصولگراها(کلا گروه های خامنه ای) خواهد شد و الان که دعوا ها بالا گرفته نباید او در جهت ایجاد وحدت آنها قدم بردارد!لذا بسیار خوب تاکتیکی بکار برده برای پولاریزه کردن جناح مقابل و روند تسری اختلافات آنقدر سریع است که تا چند ماه دیگر که هاشمی احیانا تصمیم بگیره بیاید با وضع دیگر رقبا قابلیت اتحاد نخواهند داشت و هاشمی راحتتر پیروز خواهد شد.فکر میکنم هاشمی در نهایت با چراغ خاموش بیاید و خودش رسما کامدید نشود چون باید قاعدتا از سمتهایش استعفا بدهد(البته مطمئن نیستم) که ممکنست به صلاحش نباشد.

ناشناس گفت...

خاک بر سر ما ایرانی های کور و کر و احمق که با التماس می خواهیم، قاتل میلیونها ایرانی که در همه جنایات و کشتار ملت و ادامه یافتن جنگ و ...، نفر اول بوده و همه او را پدرخوانده حکومت اسلامی می دانند، منت بر سرمان گذاشته و تشریف بیاورد و رییس جمهورمان شود در راه آزادی و استقلال میهن/
خاک بر سر ... همانند شما که خود را برای چند صباح بیشتر خوردن پول مردم ایران، می فروشند و آنگاه تن فروشان و خودفروشانی را شماتت می کنند که فقط ضررشان به خودشان رسیده است.
اف بر ادم فروشانی همانند شما که کار شما میلیاردها بار از تن فروشان بدتر است.
ای خاک بر سرتان باد