Stars |
1- پست قبلی راجع به عقب نشینی آیت الله خامنه ای از سازش با غرب با حساسیت و توجه روبرو شد و قطعاً دوستان را بیشتر ناراحت کرد تا خوشحال. البته دوستانی را منظورم است که مطالب من نوشته را جدی می خوانند و تا اندازه ای هم مقبول می دانند. بنابراین برآن شدم که در اینجا یک توضیح بازهم دقیق تری بدهم تا هم رویکرد تحلیلی و تبلیغی توأمان خودم در مورد جمهوری اسلامی را از ابهام در بیاورم و هم بگویم که جای نگرانی نیست و هنوز از جنگ دوریم به امید خدا.
الف- استراتژی: استراتژی نوشتاری من در این وبلاگ از استراتژی "روزنامه نگاری جنگ روانی" پیروی می کند که در نقطۀ مقابل همین نوع روزنامه نگاری از سوی حسین شریعتمداری بنفع رژیم نشأت گرفته است. و هم در متن و هم بویژه در تیتر و هم اصرارم به اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی پربیننده مثل بالاترین و گودر و گوگل پلاس تحت همین استرتژی قابل شناسایی است.
ب- اما تاکتیک های عمده ای که بکار می گیرم شامل موارد زیر است:
ب1- تمرکز بر نام خامنه ای بعنوان بزرگترین و اصلی ترین مانع بهبود شرایط داخلی و خارجی ایران از راه 1- جامعیت در متن ها بطوری که بتواند همۀ مشکلات رژیم ایران را در قالب "یک کلیت بلاتکلیف و انقلابی" تحت رهبری خامنه ای ثابت کند بدون اینکه در دام جزء جزء کردن مشکلات به حوزه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و غیره بیفتد و بخواهد راه حل موردی ارائه کند یا حتی قابل ارائه بداند. 2- گنجاندن نام خامنه ای در تیترها برای استفاده از عنصر تکرار جهت جا انداختن مقصر اصلی دانستن آیت الله خامنه ای.
ب2- کمک به جلوگیری از ترمیم اختلافات بروز کرده در هیئت حاکمه و تلاش اصلی برای تشدید آن با بهره گیری از 1- یافتن و پررنگ کردن این اختلافات در درون هیئت حاکمۀ بالفعل. 2- حمایت از هر عنصری در داخل قدرت که جهت گیری کلی یا جزیی اش با نشانه روی تصریحی یا تلویحی بسمت مقصر نشان دادن خامنه ای قابل بهره برداری و بزرگ نمایی باشد. لذا برای من مهم نیست که عنصر مخالف یا منتقد خامنه ای از چه سنخ و دسته و طرز تفکری است. آنچه که برای من اهمیت دارد فقط هدف گیری مستقیم بسمت تضعیف خامنه ایست.
ب3- برجسته کردن ناکارآمدی های عمدۀ رژیم در سیاست های داخلی و خارجی در بعد مادی و این اصرار که ناکامی مادی نه تنها و برعکس ادعای خامنه ای بخاطر اهمیت به معنویات نبوده بلکه درست برعکس و لامعاش له باعث لا معاد له هم شده و جرم و جنایت و حرام خواری و دزدی و رشوه و خیانت و خودکشی و فرزند کشی و همسر کشی و ... را رواج داده و علاوه بر دنیای مردم دین آن ها را هم از حیز انتفاع انداخته است.
ب4- جا انداختن این گزاره در بین خوانندگان و ایرانیان با اولویت هواداران رژیم که خواست ما مخالفان مدنی معارض قدرت سیاسی هیچ فرد و گروه و نحله و طرز فکری اعم از مذهبی یا غیر آن نیست. بلکه هدف ما کارآمد کردن رژیم سیاسی کشور است و خواهان توسعه و آبادانی و زندگی بهتر و شادتر در داخل وطن هستیم. و اگر خامنه ای را بعنوان مقصر معرفی و خواهان خلع ید از ایشان هستیم نه بخاطر شخص خامنه ای و روحانیون و حزب اللهی ها و غیره است بلکه به این دلیل بدیهی است که ایشان حاکم نالایقی است و در 23 سال حکومت مستقیم خود نتوانسته است حکومت را بسمت کارآمدی هدایت کند.
2- البته من یک جزء کوچکی در حد همین وبلاگ است که تلاش می کنم و بسیاری دیگر هم هستند که تلاشگر همین تز هستند که شاخص ترین آن ها رضا پهلوی است. اما برای اینکه نشان بدهم هم تزی که انتخاب کرده ام درست است و هم ما موفق بوده ایم و داریم به جاهای خوب می رسیم به جدید ترین نوشته ای در کیهان ارجاع تان می دهم:
3- مهدی محمدی که یکی از سرمقاله نویسان کیهان است در روزنامۀ امروز چهارشنبه علاوه بر سرمقالۀ آشفته و متوهمی که نوشته راجع به مذاکرات هسته ای (اینجا)* یک رسالۀ مفصل تری هم نوشته است در صفحۀ اختصاصی سیاسی کیهان (اینجا). محمدی در این رسالۀ دوم ضمن اشارۀ مشخص به نقشه های اپوزیسیون و اعتراف به موفقیت آن ها از اصولگرایان خواسته است که بکمک این نقشه فعالیت و اقدام نکنند. محمدی در چهار محوری که در نقشۀ مخالفان رژیم احصاء کرده است سه محورش دقیقاً همان تاکتیک هایی است که من هم بکار می برم. بنوشتۀ او این سه محور داخلی عبارتند از: 1- نشان دادن همۀ تقصیرها در رهبر انقلاب آیت الله خامنه ای و اینکه تنها خامنه ایست که مسئول و مسبب همۀ کاستی ها و سوء سیاست هاست و نه هیچ فرد و گروه دیگر. 2- بزرگنمایی اختلافات داخل هیئت حاکمه و سعی در بزرگنمایی آن ها و جلوگیری از هرگونه تفاهم و وحدت بین اجزاء و ارکان رژیم. 3- ناکارآمد نشان دادن رژیم و برجسته کردن نقاط ضعف و بزرگنمایی ناکامی های مردم. او ضمن اعتراف به موفق بودن اپوزیسیون در این سه زمینه، عنصر خارجی چهارمی را هم برجسته دیده و اعتراف کرده که در این زمینه هم اپوزیسیون بسوی موفقیت است. او می گوید؛ دول خارجی مخالف جمهوری اسلامی ایران با محوریت غرب در راه یک کاسه کردن اپوزیسیون تکه پاره است و کنفرانس های پیاپی اپوزیسیون در این اواخر را هم علامت آن و هم نشانۀ کامیابی نسبی آن معرفی کرده است. می خواهم بگویم که راه انتخاب شده از سوی من و ما هم درست بوده و هم اثرگذار.
4- در سوی سوم اما موضوع سرسختی خامنه ای در سیاست خارجی است و احتمال بروز جنگ. من قبلاً و بارها بطور مفصل اشاره کرده ام که اگر خامنه ای بسوی جنگ برود از داخل الیگارشی راه حل خلع او جلوتر از شروع جنگ بداد ایران خواهد رسید. و اینطور نیست که خامنه ای هم بسمت جنگ برود و هم موفق به ورژن نهایی (وادار بیگانه به حمله به ایران) بشود. در این مورد توضیح بیشتر را لازم نمی دانم برای جلوگیری از تطویل کلام. زیرا به اندازۀ کافی قبلاً بحث کرده ام. فقط از یک حس منطقی ام در نگاه به یک کامنت ناشناس در وبلاگ خودم اماره ای مثبت می آورم.
5- در پست اعتراضی به خندۀ دسته جمعی هاشمی و احمدی نژاد و لاریجانی ها در مجمع تشخیص مصلحت که پربیننده هم بود از معدود کامنت هایی که دریافت کردم یکی هم مربوط به خوانندۀ ناشناسی بود که می گفت:
دلقک جاناین کامنت خیلی متعارف نیست برای من زیرا که خوانندۀ معمولی معمولاً تحلیل "چرا صبر داشته باشم" خودش را هم در کامنتش می آورد و چون قرینۀ دیگری هم از این خواننده در پست دیگری راجع به هاشمی گرفته ام ظن غالبم این است که این خواننده آدمی نسبتاً مهم و نزدیک به هاشمی است و توصیه اش به صبر قبل از اینکه یک ژست امیدوار و تحلیل شخصی باشد یک اطلاع از پشت صحنه و نزدیک به سیاست جمهوری اسلامی است. البته حتی اگر این ظن 60 در صدی من هم خطا باشد بازهم فرقی در این نظرم نمی دهد که جمهوری اسلامی سیستمی یکپارچه و تحت اتوریتۀ مدرن خامنه ای نیست مثل حکومت صدام حسین یا سایر دیکتاتوری های کلاسیک و اگر سنبه بجای حساس بخورد شکاف ها تا رودر رویی قطعی بین مخالفان سیاست های جاری خامنه ای با او از قوه بفعل می رسد در داخل همین هیئت حاکمۀ فعلی. یا...هو
چرا با یه قوره سردیت میکنه و با یه مویز گرمیت؟
صبر داشته باش عزیز، صبر...
*یک نقطه نشانه برای فهم متن های جدی و توهمی روزنامۀ شریعتمداری و اگر کلمۀ استانبول در آن ها باشد این است که: هرگاه در نوشته و تحلیل و تفسیری از کیهان واژۀ "استانبول" را دیدید متوجه باشید که متن جدی است و از حداقل منطق و درستی برخوردار است. اما هر زمان با متنی روبرو بودید که نویسنده از واژۀ مجعول و نامتعارف "اسلامبول" بهره برده بدانید که این نوشته سمت و سوی توهم و ایدئولوژیک و جعلی دارد!
۷ نظر:
در ابتداي اين ديدار همسر شهيد عليمحمدي با ابراز خرسندي از فرصت ديدار با رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام، حفظ سرمايهها و بزرگان نظام را از تاكيدات آن شهيد بزرگوار خواند و گفت: آخرين كتابي كه شهيد عليمحمدي در دست مطالعه داشت و با شهادت ايشان ناتمام ماند، خاطرات آيتالله هاشميرفسنجاني با عنوان «اوج دفاع» بود و همواره تاكيد داشت كه جوانان بايد با مطالعه تاريخ دفاع مقدس به زحمات و ايثارگريهايي كه براي حفظ انقلاب شده است، واقف شوند. همچنين همسر شهيد شهرياري با يادآوري ايمان و زحمات بيشائبه شهيد شهرياري براي ارتقاي مقام علمي كشور در جهان و با تجليل از سابقه و خدمات آيتالله هاشمي به انقلاب و نظام اسلامي، قدرناشناسي برخي تازه به دوران رسيدهها نسبت به بزرگان نظام را مايه تاسف خواند و گفت: به رغم اختلافسليقهها، همه ما و بهخصوص جوانان بايد قدردان زحمتكشان نظام و انقلاب باشيم
دلقك جان
1- با توجه به اين بخش از نوشته ات حرفي دارم:
«ظن غالبم این است که این خواننده آدمی نسبتاً مهم و نزدیک به هاشمی است و توصیه اش به صبر قبل از اینکه یک ژست امیدوار و تحلیل شخصی باشد یک اطلاع از پشت صحنه و نزدیک به سیاست جمهوری اسلامی است.»
از كجا و با كدام قرينه نوشتههاي خودت را انقدر پر خواننده ميداني كه يكي كه به هاشمي نزديك است يا از پشت پردهها مطلع، تحليلهاي شما را بخواند و تازه به شما اميد هم بدهد. (اشتباه نكن نميخواخم حرفي بزنم كه حاوي تحقير يا تمسخر باشد. اتفاقا واقعا دلم ميخواهد اين برداشتت درست باشد اما واقعا مرز «به گوش رسيدن» تحليلهاي خودت را تا كجاها ارزيابي ميكني؟ اين سوال را از آنجايي ميپرسم كه گاهي شده كه عميقا دوست داشتهام خواهشهايي را كه از هاشمي در جهت كاهش اين بيعملي هاي گاه به گاه يكي به گوشش برساند و بهش بگويد اين خواستهى خيليهاست. حالا كه ميگويي حس ميكني يكي از نزديكان او ترا مطالعه ميكند خيلي خوشحالم ولي راستش اصلا خوشم نميآيد خودم را گول بزنم اصلا.)
2- در مورد ناراحتيات از رفسنجاني راجع به آن عكسي كه در حال خنديدن با احمدينژاد بود خواستم بگويم شايد اين صحنه از ديدگاهي خوشحال كننده باشد. مثلا در نظر بگير هاشمي سرمست است از اينكه مرد كوتولهاى كه فتحالفتوحش بي حيثيت كردن هاشمي بود حالا بعد از مدتها چموشي باز هم در جلسهاى كه رئيس جلسه هاشمي است، نشسته و با او دستش را بالا ميبرد و با او ميخندد و در تبليغات انتخاباتي كانديداهاي طرفدارش براي كسب اعتبار عكسهاي هاشمي را كنار عكسهاي خودشان ميچسبانند. درست نميگويم؟
این کامنت یکی از خوانندگان عزیز است که بدلیل موفق نشدن برای فرستادنش در زیر مطلب بصورت ایمیل برایم فرستاده. می گذارم اینجا که همه ببینید و اگر لزومی داشت پاسخی هم در وقت مقتضی خواهم نوشت:
ناشناس گفت...
نكته اول اينكه : در رابطه با اين بخش از نوشتهات «ظن غالبم این است که این خواننده آدمی نسبتاً مهم و نزدیک به هاشمی است » خواستم مطلبي عرض كنم و سوالي بپرسم:
از كجا و به كدام قرينه نوشتههايت را آنقدر پرخواننده ميداني كه شخصي از نزديكان هاشمي و مطلع از وقايع پشت پرده آنها را بخواند و تازه نظر هم بدهد. اشتباه نكن نميخواهم با لحن تحقير و تمسخر بگويم خودت را اينقدر مهم ندان. اتفاقا از ته دل دوست دارم همينطور باشد. يعني دايرهى نفوذ حرفها و تحليلهايت آنقدر باشد كه به گوش خود رفسنجاني هم برسد كه مردم چقدر از بيعمليهاي گاه و بيگاه او كلافهاند و بي صبرانه منتظر حركات نابش در صفحهي شطرنج ايران. واقعا دوست دارم حتى خود او گلايههايي را كه مبني بر « رفسنجاني بجنب پس چكار ميكني» ترا كه حرف دل خيليهاست بخواند و بشنود ولي راستش اصلا دلم نميخواهد خودم را گول بزنم اصلا.
نكته دوم اينكه : در رابطه با مطلبي كه پيرامون عكس خندهى هاشمي با احمدينژاد نوشتي خواستم بگويم از ديدگاهي ديگر شايد اين عكس خوشحال كننده هم باشد. اگر از اين منظر نگاه كني كه هاشمي سرمست است از اينكه آدم كوتولهاى كه فتحالفتوح سياسياش را بيحيثيت كردن رفسنجاني ميدانست، حالا بعد 7 سال جفتك انداختن رام شده و در جلسهاي كه رئيس جلسهاش خود هاشمي است با دست او دستش را بالا ميبرد و با او ميخندد و در تبليغات انتخاباتي طرفدارانش عكس هاشمي را براي تبليغ و راي گيري روي بعضي از پوسترهايشان ميچسبانند. درست نميگويم. اتفاقا اين حرف آن بنده خدا كه چرا انقدر زود سرد و گرم ميشوي با لحني ديگر به ذهن من هم گذشت بعد از خواندن آن مطلبت.
اما پاسخ مختصر به ایمیل شما:
1- من خودم را آدم مهمی نمی دانم چون آدم مهمی هستم!
2- از اینکه وبلاگم را چه در سطح کارشناسان و چه در سطح سیاسیون و چه در سطح رسانه داران می خوانند کمترین تردیدی ندارم.
3- من روزنامه نگار معروفی هم نبودم افسر بسیار معروف و محبوبی که بودم بویژه اینکه اطلاعات ارتش از روز اول روی وبلاگم اشراف دارد.
4- من دوسال و نیم است که بیشتر از چندین هزار صفحه وبلاگ و کامنت نوشته ام که فقط پست های اصلی متجاوز از هزار پست است که اکثریت قریب به اتفاق هم مقاله و تحلیل و یادداشت بوده است.
5- مینی موم هر دوهفته یکبار وبلاگم جزو وبلاگ هایی است که مطالبش از سوی برنامۀ نوبت شمای بی بی سی فارسی بازخوانی و معرفی می شود.
6 - هنوز چهارماه از وبلاگ نویسی ام سپری نشده بود که صفحه ام در واحد مرکزی خبر و هیئت تحریریۀ خبر صدا و سیما باز می شد و مورد استفاده بود.
7- کیهان یکی از وبلاگ های مورد عنایتش وبلاگ من هم بوده است.
8- برای این مورد خاص گفتم که کامنتی هم سر پست هاشمی گاد فادر گرفتم و نویسنده گفته بود که اگر تو هاشمی و بچه هایش را رصد می کنی کسی هم است که تو را ودلقک را رصد می کند.
9- اینقدر توی گوگل نامم پلاس است که هر کس هرچیزی را جستجو کند نامی هم از من پیدا می کند از سکس تا مرثیه.
10- من فقط 500 خواننده و تعقیب کننده در گودر دارم و تعداد زیادی هم در گوگل پلاس. بعلاوه بطور متوسط 1300 بازدید روزانه در صفحۀ وبلاگم.
11- پدرم جلو چشمم آمده در سن پدر بزرگی تا این همه مطلب تازه و بروز و اولین بنویسم. تازه توسط شبکه های ایمیلی دیگری مثل پیک سبز هم هر روز پخش می شوم.
و ... 1000
1001-دیگر کسی چنین تشکیکی نکند زیرا اگر من در توهم هم باشم به این دلیل می نویسم که مطمئنم دیده می شوم. یا...هو
با سلام،
با خلاف اسم طنز وبلاگتون، مطالب خیلی پر مغز و جالبی مینویسید. مطالب کاملاً جدی و تحلیلهای پخته؛ برخلاف ۹۵% وبلاگ هأی فارسی که جفنگ هستند و پر از دری وری که آدم از خوندنشون کهیر میزنه!
امیدوارم موفق باشید و همیشه پیروز.
درود دلقک عزیز
باتایید تمام دلایلت این نکته را هم من اضافه میکنم که ادبیات نوشتن تحلیل هایت در نوع خود نه تنها اولین که بی نظیرترین هم است و بدون شک ورود چنین وازه ها و تعبیر ها در ادبیات سیاسی بیش از تاثیر سیاسی تاثیر فرهنگی عمیقی دارد.که همگان را به درکی جدید از مفاهیمی غریب(با سیاست) و شعر گونه در ادبیات سیاسی دعوت میکند.
با سپاس فراوان
دلقک فکر کنم که این تحلیل رو اشتباه کردی. بر خلاف سایر اوقات که نشانه های توپخانه خامنه ای بر عدم نرمش در مقابل غرب تقریبا همسو با جهت گیری های علنی سیاسی بود. اما این بار حس میکنم که ژست سیاسی مشابه تنها جهت تبلیغات داخلی و حزبی بوده و در عمل ادامه توافقات انجام خواهد شد. چرا که خود خامنه ای بهتر از هرکسی میدونه که الان غرب بشدت نیاز به مقصر داره چه اوباما با انتخابات پیش رو و چه اروپا با وضعیت اقتصادی خراب و چه حتی روسیه با تغییر موضع های جدیدش در مقابل سیستم هسته ای ایران و خب نزدیک شدن به پایان تعهدات چندین و چند سالش! و خب تحریم های جدید در راه نفتی هم که مزید بر علت خواهد بود در تنگ کردن گره گردن حکومت خامنه ای. و خب بدیهی است که نفس ایدئولوژی از تنگی حلقه اقتصادی در نخواهد امد.
کنترل و حکومت اعتقادی نیاز به بریز و بپاش ها و سرمستی نفتی داره وگرنه حکومتی که محل درامد اقتصادش از نون بازو باشه نمیتونه ایدئولوژیک حکومت کنه.(مثال کوچکش شیخ نشین شارجه و دبی هست. اولی نفت داره و دومی نداره!)
در هر حال این سری (عراق) دوحالت بیشتر نداره یا خرید زمان بیشتر به نفع هر دو طرف و یا تموم شدن بی سر و صدای شیطنت های هسته ای ایران. و خب بدنبالش پیشروی قدم به قدم دیپلماسی غرب و احتمالا به دنبال اون بزودی گشایش های داخلی و عقب نشینی خامنه ای در جبهه داخلی.
شاد و موفق باشی.
آرسین.
ارسال یک نظر