۱۳۹۱ خرداد ۱۱, پنجشنبه

خاتمی "قطره عسلی" که بجای مِری پریده توی نای ملت وباعث سرفه های کشنده است!

Girl Reading a Letter at an Open Window


1- دیروز دوم خرداد بود. روزی که لقمه ای عسل ناب را در حال فروبردن بودیم. اما هنوز شیرینی به ذائقه مان نرسیده  آن اتفاق دهشتناک افتاد: درشت ترین و شیرین ترین قطرۀ این لقمۀ لذیذ (سید محمد خاتمی) نه از راه طبیعی مری بسمت معده که با جهیدن به راه "نای" مان و مسدود کردن راه تنفس مان چنان ما را وادار به سرفه های وحشتناک کرد و می کند که 16 سال است یکریز سرفه می کنیم و همه جور درمانی را اعم از خوردن مکمل های متعفن و کوفتن مشت های گره کردۀ سنگین به پشت مان تجربه کرده ایم اما هنوز نتوانسته ایم این قطره عسل دردسرساز این سرفۀ "خفگی ملت" را چاره کنیم. و سید محمد خاتمی کماکان بر نیمه راه نای تنفس مان خوش آوازی می کند و سرفه مان را تداوم می دهد به خفگی نهایی!

2- سید محمد خاتمی که قرار بود لقمۀ خوشگواری باشد برای لذت و انرژی و زیبایی و تداوم حیات خوش مان. نه فرو می رود در شش مان و حیات مان را بپایان می برد و نه بر می گردد بمسیر مری و رفتن به معده و هضم و دفع. یک لنگه پا در همان میانه ای که پریده در سال 76 ایستاده لجوج و بی عمل و کور. و یک روز حرف می زند و روزی دیگر ساکت است و اما در هر دو حالت بما یاد آوری می کند که کماکان راه تنفس مان را بسته است و خیالی برای یکسویه شدن ندارد برای خلاصی مردم ایران از خفگی اش!

3- در تازه ترین اعلان موجودیتی که سید محمد خاتمی کرده به بهانۀ همین دوم خردادی که راه تنفس ما را به سرفه ای همیشگی انداخت مجدداً پس و پیشی گفته است که دوستداران و منتقدان و مخالفانش بیکار نمانند در دنیای مجازی و حسابی از خجالت هم در بیایند که خاتمی خوب است و خاتمی بد است. که البته در تعریف از ذات خاتمی هم که جنسی از عسل دارد همه متفقند از مخالف و موافق. اما من که دیگر واقعاً نایی برایم نمانده در این سن و با این سرفه های وحشتناک تولیدی "برند خاتمی عزیز".

4- بر مبنای روایت هر دو گروه موافقان و منتقدان خاتمی که هردو نیز از دوستداران مخلص او هستند و بوده اند و به محضرشان شرفیاب شده اند ایشان نسبت به "نظام" حرف زده اند و به داخل نظام بودن خودشان و اصلاح طلبان تأکید مؤکد کرده اند و هم از آن دفاع کرده اند. اما مشکل کار خاتمی جای دیگری است. و آن مشکل این است که ایشان همانگونه که از هیچ یک از مفاهیم مورد استفاده و تبلیغش مثل "جامعۀ مدنی" ، "آزادی" ، "مردم سالاری دینی" و ... برداشت و تعریف روشن و علمی و مصداقی و عملیاتی نداشته و ندارد و پاسخ هیچکس را نداده و نمی دهد؛ در مورد "نظام" هم همین مشکل بنیادی را دارد. خاتمی مشخص نمی کند که منظورش از نظام چیست. آیا منظورش همان تعبیری است که مصباح یزدی و حسین شریعتمداری و غلامعلی حداد عادل و ایثارگران و پایداری و همۀ اراذل و اوباش اطراف خامنه ای دارند که "نظام" را نام مستعار و دومی برای آیت الله خامنه ای و دیکتاتوری مطلقۀ او می دانند. یا نه منظور خاتمی از نظام جمهوری اسلامی ایران است که یکی از ارکان آن هم "ولایت مطلقۀ فقیه" در رأس آن است.

5- اگر منظورش از نظام برابر است با دیکتاتوری شخص آیت الله خامنه ای که دیگر این بساط نارضایتی چیست که راه انداخته است. زیرا که اگر نارضایتی ایشان از عملکردهاست باید نهایتاً به عمل کننده هایی ختم شوند و الا عمل مجرد از عمل کننده که معنی ندارد. و اگر این عمل کننده را دولت و احمدی نژاد می شناسند و می دانند چرا از آقای خامنه ای درخواست نمی کنند که جلو این بدکاری های دولت را بگیرد. و اگر درخواست می کنند و ایشان وقعی نمی گذارد پس چرا هنوز هم خامنه ای اصل نظام شناخته می شود در نزد خاتمی. اما اگر منظورش از نظام شخصیت حقوقی است با عنوان جمهوری اسلامی چرا از انتقاد صریح یا حتی تلویح مستقیم به خامنه ای خود داری می کند. نه اینکه کم انتقاد می کند یا در لفافه می گوید یا غیره بلکه ایشان (محمد خاتمی) حتی یک مورد هم در کارنامه ندارد که بتواند نشان دهد که انتقاد و ایرادش را متوجه مستقیم خامنه ای کرده باشد.

6- برای اینکه نمونه بدهم و ایشان را از قیقاج رفتن همیشگی و سرگردان باز بدارم اشاره می کنم به موضع گیری های علی مطهری در مقابل اصل ولایت فقیه قانون اساسی. او که با جسارتی مثال زدنی اولین عنصر سیاسی - هم مؤثر و هم اصولگرا - بود که گفت ولایت فقیه ولایت مکتب است و نه شخص. و وفاداران بنظام فقط در مقابل ایدئولوژی است که منقادند و نه در ایدئولوگ خاص (رهبر) و مورد طرد و نفی و لعن واقع شد؛ یک حرف فعال سیاسی زد و احترام موافق و مخالفش را برانگیخت. چطور است که اصلاح طلبان مذهبی و بویژه سید محمد خاتمی 16 سال است از گفتن جمله ای مشابه حرف علی مطهری عاجز مانده است. من خیلی به آقای خاتمی التماس حقیقی در دنیای مجازی کرده ام که دست از سیاست بشوید و در نقش مورد علاقه اش که روشنفکری و خطیب اخلاقی بودن است جدیت کند ولی او بی رحم ترین آدم خوب و متواضع و دوست داشتنی است که بدترین بلاها را به سر مردمان کشورش آورده و می آورد و خواهد آورد با ورود در "سیاست"ی که بقول خودش "کارِ گِل" است و مربوط به فعله ها! یا...هو

پی نوشت: این پست را سوم خرداد نوشته بودم ولی منتشرش نکردم. امروز که مجدداً خاتمی تیتر شده و البته بخاطر همراهی با خشایار دیهیمی عزیز هم در مصاحبه با عبد الجواد موسوی منتشرش می کنم. و البته خاتمی چنان بدون تغییر و صلب است که هر متن کهنه ای در بارۀ او همیشه تازه است: چه یک هفته پیش نوشته شده باشد و چه 12 سال پیش. چون من خودم 12 سال پیش هم همین نظر را نوشته ام.

۱ نظر:

پیام امروز گفت...

با سلام و احترام
ممنون از لینک مصاحبه خشایار دیهیمی
واقعا خواندنی بود..
تعبیر خاتمی به عسل هم تشبیه کاملا مشابهی بود..
تنها میماند اختلاف من و شما در مورد هاشمی ... من قبل از خاتمی از او قطع امید کرده بودم..