۱۳۹۱ اردیبهشت ۳۱, یکشنبه

اخطار امروز مطهری: خامنه ای حق ندارد حداد عادل را تحمیل کند! نگاهی به نطق علی مطهری.

The Wood

1- روزی که وبلاگ نویسی را شروع کردم جنبش سبز در اوج بود و هدف ما عبور از جمهوری اسلامی به یک رژیم سکولار. اغلب دیگران هدف شان سواری گرفتن از محبوبیت میرحسین موسوی برای رسیدن به حکومتی دموکراتیک هم بود. اما من جزو معدودی بودم که هم هوادار حکومت عرفی بدون اصرار به دموکراتیک بودن ناب آن بودم و هم "خر لگد پران" لمپنیسم احمدی نژاد را برای سواری گرفتن مناسب تر از موسوی اصولگرا می دانستم. اما در عمل هیچکدام موفق نشدیم. دموکراسی خواهان موفق نشدند زیرا نه موسوی مرد تغییر رژیم بود و نه خامنه ای خام کوتاه آمدن در مقابل طبقۀ مدرن شهری شد. و توده ها که دغدغه ای از جنس گلاویزی مجدد در یک شورش انقلابی نداشتند و ندارند. من حکومت عرفی خواه هم موفق نشدم چون لمپنیسم احمدی نژاد بیش از آن منفور و بی برنامه و بی نقشه و بی جاذبه بود که بتواند نخبگان را به پشتیبانی از خودش متقاعد کند. لذا هرچه تلاش کرد ته کاسه اش بغیر از خودش و رحیم کسی نیفتاد!

2- افت و خیز دو سال ادامه یافت و نتیجه جز آشفتگی بیشتر جامعه در همۀ سطوح برون داد مشخص سیاسی بنفع تغییر خواهان نشان نداد. و این خامنه ای بود که از همۀ این آب گل آلود ماهی گرفت برای تسویه های نهایی در درون الیگارشی و بردن ایران بسمت یک استالینیسم نظامی حقیر و بی بنیاد. اما این چالش ها و کشمکش های هر روزه و پیگیر داخل الیگارشی مرا متوجه نکتۀ بسیار مبارکی کرد که در جهت عکس خواستۀ خامنه ای به امیدهای من چراغ می زد. و آن اتفاق مبارک این بود که هرچقدر خامنه ای تلاش می کرد هستۀ قدرت بالای هرم سیاسی را فشرده، کوچک و خالص بکند؛ قاعدۀ هرم چه در سطح پیاده نظام و چه در سطح دامنۀ کارگزاری دچار واگرایی و گسیختگی می شد. به این معنا که با بی بصیرت خواندن هر نخبه ای در حکومت علاوه بر مسأله دار شدن خود آن نخبه؛ گروهی از هواداران حکومت اسلامی هم ریزش می کردند و اغلب تمایلات عرف نگر و سکولار پیدا می کردند. البته وقایع بین المللی چه در رابطه با تحریم های اقتصادی غرب و چه شورش های رخ داده در کشورهای عربی و چه موقعیت ترکیه و سیاست ورزی اسلامی اردوغان تأثیر بیرونی این ماجرا را پیش می بردند.

3- تا اینجای کار که اوایل سال 90 است برندۀ مطلق خامنه ای بود و هنوز شکاف عمده ای بین ردۀ دوم حکومت در مجلس و دیگر سازمان ها با شخص خامنه ای قابل نشان دادن نبود. و بیشتر مخالفت ها نیز متمرکز بر دولت و مشایی و با اختیاط احمدی نژاد بود. تا اینکه تمرد احمدی نژاد اتفاق افتاد و ردۀ دوم حکومت - بویژه مجلس - شروع کرد به قهقهه و ریشخند که دیگر کار دولت تمام است و حالا می توانند به پشتیبانی از خامنه ای حق احمدی نژاد و مشایی را کف دستش بگذارند. اما اشتباه کرده بودند و با تعجب دیدند که خامنه ای هنوز هم احمدی نژاد را به کل آن دیگر کارگزاران در مقننه و قضائیه و ... ترجیح می دهد. و این چنین شد که بخش وسیعی از نمایندگان مجلس در این مقطع با خامنه ای زاویه پیدا کردند. اما چون ذاتاً شخصیت های متشخصی نداشتند؛ به رفتار کج دار و مریز خود ادامه دادند و بیشتر سکوت را بر تأیید و تکذیب خامنه ای ترجیح دادند.

4- تا اینکه این کشمکش نه چندان علنی به یک نقطه عطف ویران کننده برای خامنه ای رسید. و آن زمانی بود که خامنه ای در سخنرانی سالیانه اش برای نمایندگان در سال 90 آنان را بموهن ترین وضع و با بدترین کلمات و لحن مورد سرزنش قرار داد که چرا در مورد دستور "طرح نظارت بر نمایندگان" کوتاهی کرده و با تصویب سریع آن مهر ابطال تاریخی بر نمایندگی و پارلمان را نزده اند. هنوز نمایندگان این توهین سخت را هضم نکرده بودند که آن "آخرین میخ تابوت روابط خامنه ای با مجلس" و از سوی خامنه ای زده شد. و آن هنگامی بود که نمایندگان در مجلس با دو دو گفتن احمدی نژاد را هو کردند و خامنه ای در کسری از ثانیه هیئت رئیسه و نمایندگان شاخص مجلس را احضار کرد و ضمن سرزنش بسیار تند آنان در رفتار با رییس جمهور لفظی را استفاده کرد که معمولاً برای بدترین دشمنانش و از جهت تحقیر مطلق استفاده می کرد و می کند. آن واژۀ فرعونی کلمۀ "رذالت" بود. خامنه ای به لاریجانی و مطهری و سایر بزرگان مجلس گفت که دو دو گفتن در هنگام حضور رییس جمهور در مجلس عین "رذالت" بوده است. و اینجا بود که آن بند نامریی منافع طرفینی و تعارف و بزرگی و رهبری و ... دریده شد و نمایندگان نتوانستند این لحن و این توهین را برتابند و متوجه شدند که مشکل فقط در احمدی نژاد نیست بلکه این خامنه ایست که اجازۀ گستاخی های بی پایان به رییس جمهور را داده است. در بین همۀ نمایندگان سرخورده از عدالت و تدبیر خامنه ای علی مطهری شاخص ترین بود و شد.

5- در اینجا بود که من بر مبنای تحلیل مشخص به علی مطهری خوش آمد گفتم و او را دارای پتانسیلی که می تواند از سرعت دیکتاتوری پرولتاریای خامنه ای بکاهد و آن را متوقف کند دانستم. به سه دلیل: اول اینکه ما کمترین شانسی برای تأثیر گذاری در مناسبات قدرت فعلی از بیرون هیئت حاکمه را نداشتیم و حتی همۀ اصلاح طلبان مذهبی هم از دایرۀ قدرت حذف شده بودند. دوم اینکه جز استفاده از عناصری در درون حاکمیت برای متوقف کردن تخریب چاره ای نداشتیم و سه دیگر اینکه تحلیلم این بود و است که بدلیل اتفاقات بروز کرده و گسیختگی در بین الیگارشی از سویی و پراکندگی و دگر دیسی بدنه و پیاده نظام از جانب دیگر اگر ما بتوانیم خیز بلند خامنه ای برای کلون اندازی ایران بمثابه کرۀ شمالی را متوقف کنیم خواهیم توانست در مرحلۀ دوم و با سرعت بیشتری آب رفته را بجوی بازگردانیم و اصلاحاتی عمیق تر و سریع تر را انتظار داشته باشیم.

6- لذا در اینجا دیگر برای من نوع تفکر فرد یا گروه (در اینجا علی مطهری) مطرح نبود. چون چنین شخصی در داخل حاکمیت وجود نداشت. برای من مهم شخصیت و پرنسیپ و توان تأثیر گذاری فرد یا گروه مطرح بود تا بتوانیم با تقویت و حمایت از او جلو یکه تازی مطلق و مخرب خامنه ای را سد کنیم. بازهم تأکید می کنم که در یک فرایند - حتی - نیمه عقلانی هم جامعۀ ایران بطور خودکار اصلاحات مورد آرزو و نیازش را تحمیل خواهد کرد. بنابراین همۀ فکر و ذکر من متوجه این نکته است که اجازه ندهیم خامنه ای این حداقل عقلانیت را هم از رژیم بیرون بیاندازد. می توانید بگویید چه می خواستیم و چه شد. - مثل همیشه - اما من معتقدم که جز با تکیه بر واقعیت تلخ یا شیرین واقعاً موجود در روی صحنۀ سیاست هیچ کاری قابل انجام و درست شدنی نیست.

7- و بالاخره برسم به حرف های نطق امروز مطهری که همه اش عالی بود حتی در آنجایی که من مخالفم و آزارم می دهد راجع به بحث حجاب و عفاف! لذا ابتدا همین نقطه ضعف را بشکافم تا بروم سراغ بقیۀ سخنرانی. او می گوید احمدی نژاد و مشایی به حجاب اعتقادی ندارند لذا باید کاباره و دانسینگ هم تأسیس کنند. حرف او از نظر علمی دقیق و از منظر حکومتی عین درستی است. او می گوید حکومت هم مثل هر ارگان زنده ای باید هارمونی داشته باشد تا با به حداقل کارآمدی رسیدن به هدف های خود نائل شود. نمی شود پاره ای زنگی و پاره ای رومی درست کرد و انتظار عملکرد بهره ده - گیرم ایدئولوژیک - هم داشت. من هم بارها اعتقادم را به "خود حکومت مقدم است بر نوع حکومت" بیان کرده ام و حتی مثال زده ام که یک طالبانیسم منسجم بهتر از یک آش شله قلمکاری اسلامی است. و البته توجیه علمی و عینی دارد و واردش نمی شوم برای تکرار مکررات.

8- صحه گذاشتن و اعلام صریح وبدون پرده پوشی علی مطهری در مورد دخالت سپاه در انتخابات حرفی از جنس گفته های تا کنون اصلاح طلبان نیست و براحتی آن حرف ها نمی تواند مورد بی اعتنایی خامنه ای قرار گیرد. یا این جملۀ کلیدی که چند روزی بود وارد ادبیات سیاسی روز شده بود و مطهری منشاء اش را معرفی کرد. و آن جمله این بود که "ریاست مجلس نهم باید توسط نمایندگان در داخل مجلس تعیین شود و خارج از مجلس حق ندارد برای مجلس تعیین تکلیف یا رییس کند". پرواضح است که باید این واژۀ ترکیبی "خارج از مجلس" را به خیل ادبیات کنایی پیش از این مثل "ارکان نظام" ، "مقامات عالی رتبه" ، "مقامات ارشد نظام" و ... که همه القاب متفاوتی است که خامنه ای مصداق آن هاست افزود. و الا چه مقامی بغیر از خامنه ای قدرت و جرأت دخالت تأثیر گذار در مجلس را دارد. و بنظرم همۀ نطق مطهری با این پالس تنظیم شده بود که به حداد عادل ابلاغ کند که آن "ممه" را لولو برد و خامنه ای خیلی مرد باشد بتواند عمامۀ خودش را نگه دارد که غرب از سرش برندارد در بغداد! یا...هو

۳ نظر:

کورد فرزند دیاکو گفت...

دلقک!یعنی ، مثلا اگه فرضا اقای مطهری و همفکرانش در ضمن اینکه قدرت رهبر رو کم کنند در زمینه ی حجاب و عفاف ، مانتو رو ممنوع کنند و چادر اجباری بشه، شما این رو برای ایران بهتر میدونین؟یا اینکه مغز من قد نمیده و نمیتونه پاراگراف 7 رو کدشکنی کنه!؟ ا

و سوال دیگه ام اینه که آش شله قلمکار اسلامی یعنی چی ؟ مثلا ترکیه یا دبی مصداق آش شله قلمکار هستند یا نه؟
به نظر من در کل تاریخ حکومت های ایران،هیچ چیزی نه رومیه رومی بوده نه زنگیه زنگی. و این مثل "یا رومیه رومی یا زنگیه زنگی" فقط در حد حرف ها و اردهای ایرونیمونه... مانند اینی که میگیم : " هنر نزد ایرانیان است و بس"،که اینم حرفی بیش نیست.

احسان راد گفت...

«یک طالبانیسم منسجم بهتر از یک آش شله قلمکاری اسلامی است.»
مبارک است ! البته اگر طبع لطیفتان آزرده نمی شود .
آشی که برای الیگارشی زاده پخته ای در مجموع خیلی بد نیست . ولی ... چطور بگویم که ناراحت نشوی ... ولی گاهی اوقات مثل این جمله بی دلیل جوگیر و احساساتی می شوی .

ناشناس گفت...

http://www.facebook.com/photo.php?fbid=460928453923067&set=a.158173240865258.40017.135566226459293&type=1&theater
بل گرفتن حسین بازجو از مقاله "وی او ای" را تعطیل کنید !