۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۳, چهارشنبه

آیا احمدی نژاد یکبار گفته است لعنت به تو رحیم مشایی؟ بلی دلیل دارم!

Apocalyptic Rider


مقدمه: خیلی زیاد تلگرافی می گویم تا آنانی که می دانند بیاد بیاورند و آنانی که نمی دانند ازش بگذرند که فهم متن نیازی به فهم مقدمه ندارد: در قدیم جامعه ساده بود و مدیریت ها آدم محور. یعنی اصل این بود که یک آدم خوب و قابل اعتماد سرکار باشد و همۀ اختیارات و امکانات را بگیرد و بدون قرطاس بازی و بوروکراسی مدیریت کند و سریع کارها را پیش بیرد. دنیا که جدید شد و مشکلات پیچیده گفتند این مدیریت بدرد نمی خورد و آمدند مدیریت ها را سیستم محور کردند. یعنی مدیر را فارغ از اینکه آدم خوب باشد یا نه و نابغه باشد یا هالو در مناسبات پیچیده ای از قوانین و مقررات و سیستم های بازرسی و نظارت و غیره محصور و محدود کردند. تا اواسط 1970 میلادی  با این سیستم بورکراتیک کار کردند. اما در این سال ها متوجه شدند که اینهم جوابگو نیست زیرا توانایی مدیران از سویی و سرعت کارها از جانب دیگر در این بوروکراسی تنبل و یکنواخت و بی انگیزه هدر می رود. لذا آمدند و این بار تلفیقی از اعتماد به آدم ها و سیستم ها را جایگزین کردند و به این ترتیب دست مدیریت ها باز تر شد و هم کارها سرعت گرفت و هم مدیران نابغه پیدا شدند در سایۀ یکی بودن دوغ و دوشاب در بوروکراسی مطلق سابق.

1- نمی دانم مشایی و احمدی نژاد مدیریت متکی بر اعتماد به آدم های خوبشان را چقدر از دنیای قدیم آورده اند یا از تغییرات مدیریت علمی دهۀ 1970 به بعد غرب گرفته اند. اما عملکردشان نشان می دهد که بیشتر تحت تأثیر ساده انگاری جوامع سادۀ ماقبل مدرن بوده اند تا درس آموختۀ مدیریت انسانی جوامع مدرن غربی. لذاست که این دو رفیق از روز اولی که آمدند نشان دادند که چون خودشان همان آدم خوبه هستند بنابراین نیازی به محدودیت و نظارت و قرطاس بازی های کند کننده را ندارند و کافی است همه به این دو دردانۀ امام زمان اعتماد کنند و شاهکارهای کارآمدی شان را به تماشا بنشینند. برای عواملی هم که باید کارهارا انجام می دانند در سطح وزیر و معاون و مدیر کل فقط یک معیار را شرط کردند. آدم خوب و قابل اعتماد بودن. بعد هم تعریف کردند که آدم خوب و قابل اعتماد هم کسی و کسانی هستند که مطیع محض آدم خوب های کبیر و اصلی (احمدی نژاد و رحیم مشایی) باشند. زیرا که مطیع یک آدم خوب گنده مثل رییس جمهور لاجرم نمی تواند آدم بده باشد یا از کار در بیاید.

2- لذا سوار ماشین دولت شدند و در حالیکه هردو هم راننده بودند و هم کمک راننده و تا امروز هم کسی نفهمیده که مرغ (احمدی نژاد) اول بوده یا تخم مرغ ( مشایی) از رانندگی با ماشین پول ملت لذت بردند و کیف کردند. تا اینکه فیل شان یاد هندوستان کرد و پارسال تصمیم گرفتند فرمان ماشین (خامنه ای) را هم بکنند بیاندازند دور، و ماشین را بگذارند روی اتو پایلوت و حسابی حال کنند. مثلاً دعای توسل بخوانند یا پاسور بازی کنند یا بخوابند بعد از سفرهای دولت توی طبقۀ هفتم هتل لاله. مشکل اما زمانی پیدا شد که فرمان سرتقی کرد و از جایش در نیامد و مشایی و احمدی نژاد هرچه زور زدند دوتایی حاصلی نداشت غیر از اینکه ماشین دولت شروع کرد به زیگزاگ رفتن توی جاده و هم تماشاگران کنار جاده (ملت) و هم  سرنشینان توی ماشین (بقیۀ هیئت حاکمه) این قیقاج رفتن ماشین را فهمیدند و حس کردند و آمدند جلو که سرک بکشند ببینند چه اتفاقی افتاده در کابین رانندگان ماشین حکومت هم جمهوری و هم اسلامی و هم نه یک کلمه کم و هم نه یک کلمه زیاد!

3- مدت ها زل زدند اصولگرایان دین و دنیا باخته و این همکاری هماهنگ - یک ،دو، سه؛ حالا! - احمدی نژاد و مشایی را نگاه کردند در سعیی که می کردند برای کندن خامنه ای از هدایت ماشین؛ و بالاخره توجه شان جلب شد به یکی از کیف کشان رحیم مشایی که تلو تلو می خورد و سرمست بود. و اینجوری بود که یقۀ مه آفرید امیرحسروی را گرفتند و بردند در عقب ماشین لختش کردند تا ببینند این آدم خوب و مورد اعتماد رحیم مشایی چه مصرف کرده است که اینقدر کیفش کوک است و تلو تلو می خورد. هنوز تنبانش را سرش نکشیده بودند که "معجون اختلاس 3000 میلیارد تومانی از لای پستان های بلورینش افتاد کف ماشین حکومت و عملۀ اکرۀ مرعوب احمدی نژاد در همه جای حکومت سرود پیروزی خواندند.

4- یکی از خوانندگان وبلاگ چنان از مظلومیت احمدی نژاد در طول تاریخ سؤال کرده که جداً تحت تأثیر قرار گرفتم و وقتی با خودم فکر کردم دیدم راستی هم احمدی نژاد این روزها چقدر قابل ترحم و دلسوزی است واقعاً در این هجومی که برادران لاریجانی تیز کرده اند بسویش. اما خوب که نگاه می کنم می بینم که همۀ این بدبختی ها و ضعف ها و بیچارگی هایی که احمدی نژاد دچار شده است این روزها همه را باید در همین یک نام "مه آفرید امیرخسروی" معروف به امیر منصور آریا معتمد رحیم مشایی جستجو کرد. زیرا که احمدی نژاد برای هر حرفی و هر حقه ای و هر حمله ای از سوی حریف تمهیدی دارد بغیر از این پروندۀ اختلاس 3000 میلیارد تومانی لعنتی. که هر چه می کند نمی تواند از دست این آدم خوبۀ مشایی خلاصی پیدا کند. بدیهی است که هر کس به چنین سرنوشتی دچار شود در خفا هم شده یک لعنتی می فرستد به بانی و مسببش. حتی اگر عزیزترین پدر یا فرزندش باشد. به این ترتیب بود که یقین کردم که احمدی نژاد حداقل یکبارهم شده پیش خودش گفته: "رحیم لعنت به تو با این آدم خوبه ات".

5- نتیجه اینکه احمدی نژاد هرکاری می کند نمی تواند از کابوس نتایج این اختلاس در دستان رقیبانش رهایی یابد. کار تا آنجا بالا گرفته است که با بلندتر شدن بوی الرحمن احمدی نژاد دیگر در بدنۀ دولت هم اتوریتۀ لازم را ندارد و زیردستانش دارند تغییر مسیر می دهند بسمت قبله ای که قدرت را از احمدی نژاد ربوده است. بخشنامۀ احمدی نژاد برای باطل کردن ابلاغ های لاریجانی قبل از اینکه دعوای جدید آن هم از رو و زور احمدی نژاد باشد؛ نشان دهندۀ این است که زیردستانش در دولت دیگر دستورات شفاهی او را معتبر نمی دانند و خواستار ابلاغ کتبی می شوند برای روز مبادا. این را به این جهت می گویم که تا کنون نیز در بدنۀ دولت به ابلاغیه های لاریجانی وقعی نمی گذاشتند و عمل نمی کردند که احتیاج به ابلاغ کتبی دوباره باشد. اما حالا که بدنۀ دولت احمدی نژاد را در نقطۀ افول قدرت و شانس می بیند شروع کرده به اجرای مصوبه های تطبیق قوانین لاریجانی و به احمدی نژاد هم گفته اند که اگر می خواهی اجرا نکنیم کتباً ابلاغ کن که مسئولیت فردایش بگردن ما نباشد. یا...هو

۷ نظر:

خ.آ گفت...

استاد عاشق اين تمثيل ماشين و حكومت شما هستم يعني حرف نداره. توي يكي از پستها هم تمثلي بوداز اينكه ماشين لب پرتگاه گير كرده ...واقعاً بي نظير است . دستتان درست

آرش گفت...

قضیه ابلاغی ها خیلی جالب بود. دارند به ریسمان های محکم تر چنگ می‌زنند.

mohammad1360 گفت...

سلام به دلقک سابقا عزیز مثل این که از رهبرتون با احتیاط جناب اکبر چاپندگی دستورات جدید اومده که پروژه جداسازی احمدی مشایی رو این بار با هیبت جدید پی گیری مینمایید ولی مثل این که عادتی شده دیر پیدا کردن طرف برنده واین بار هم بازنده ای بد نیست در موقع طرفداری خیلی سرگاز نریم تا موقع فراق مجبور بشیم به روح طرف هزار لعن وسب کنیم از فرط درماندگی هزار سال زنده بمونی امیدوارم ویه سال صبر کن ببین این زوج جدانشدنی کشتی امال ارزوهای اکبر شاه وشرکا از قبیل سید خندان ونخست وزیر محبوب رو به چنان چاه ویلی بفرستن که داستان کشتی تایتانیک کاریکاتوری بشه در سایه سقوط تاریخ ساز به هرحال بار فعلا

بچه شجاع کاشی! گفت...

ظاهرا پیام "کش ندهید" را نگرفته اید. "جهرمی" را اگر مد نظر داشته باشید، ای بسا سکوت شیخنا را از باب بی تنبانی ندانید! بلکه پتانسیل بازی روانی بهتری در آینده خواهد داشت. بگذار حضرات پروژه را به قصد زدنش جلو ببرند، جا که افتاد و هنگام میوه چیدن که شد، رفیقمان سرخواهد رسید!

بهروز_س گفت...

سلام دلقک ، من از این ۲تا کامنت آخری محمد۱۳۶۰ و بچه کاشی سر در نیاوردم ، نمیدونم زبان فارسی‌ سخت تر شده یا من سوادم نم کشیده تو این ۴-۵ سال دوری از وطن. دوستان اگه یه کم ساده تر و واضح تر بنویسند به نظرم بهتره ، البته من تابع نظر سیرک و اهالی اش هستم.مرسی‌

Dalghak.Irani گفت...

سلام دوستان.
بهروزجان بزبان دلقکی می نویسند رفقا که دلقک زیادی بور نشود در مقابل پته ای که روی آب دارم برای محمد1360 که رفیقی قدیمی است گویا از اهستان تا حالا یاهم سایت عبدی و یاهیچکدام. و بگم بگم خالی بند احمدی نژاد از چند صد هزار سند در دست جوانفکر برای بچه کاشی. اما بهر دو می گویم این خط و این نشان که احمدی نژاد نه سند دارد برای روکردن و نه هاشمی را می تواند بفرستد ته دره. او فقط مملکت را می فرستد ته دره. البته که خدا کند که شناخت دوستان درست باشد و احمدی بتواند همه را با خودش بفرستد به ته دره. ما که بخیل نیستیم و کوری هستیم که منتظر دوچشم بینای احمدی مشایی کورمال کورمال می کنیم. یا...هو

بچه شجاع کاشی! گفت...

کی حرف از سند زد جناب تیمسار؟! بازی با ذهن آشفته و جان خشمگین عوام توده ی کف بر لب، کجای عالم سند خواسته که این جا بخواهد؟ /// گمان نکنم شما نیز جز این معتقد باشی که ماجرای این اختلاس شمشیر دموکلوسی است بر سر ا.ن که در مهار بماند و کنترل شده باقی بماند. کش اش ندهید هم لاجرم یعنی شما ندهید، من خودم بلدم چه طوری کش اش بدهم. هدف من رویکرد شفاف دنیای آزاد با مفاسد و ... نبوده و نیست. بلکه برافراشتن شمشیر دموکلوس است. وسط کشیدن پای "جهرمی" که روزگار مدیدی زیرخواب جنتی بوده و ... و جو سازی پشت سرش (نه ارائه ی سند! دلت خوش است حاجی!) توسط جناب رابین هود، پله ی آخر اقدام است. یعنی تا وقتی دادگاه پای ا.ن را وسط نکشیده، او هم مدارا می کند ببیند چه می شود. عرض من این بود که این که گفته ای دست الفنون کاملا خالی است، به این شدت نیست و مختصر چیزی به نام جهرمی دارند و اگر علم نمی کنند از بهر تاریکی نگه داشته اندش! ورنه این 100 هزار سند و ... جملگی اراجیف است. من روز اول که این حرف ها را شنیدم، جایی نوشتم که اصلا لحن و نوع بیان و عدد و رقم گذاشتن (100 هزار و 50 هزار و ...) کاملا نشان می دهد که دستشان خالی است و کسی که سند دارد -ولو یک دانه باشد- نیاز به این تهدید کردن ها ندارد! بگذریم تا دوباره دعوایمان نشده!