Metamorphosis |
1- فرمول خیلی ساده است: من زندگی و رفاه و لذت می خواهم. این از دو منبع قابل دستیابی است: پدری خرپول و مرده. یا کار و تلاش و کسب درآمد.
2- راه هم ساده تر از اولی است: اگر ارث پدر دارم که جیب هایم را پر می کنم می روم دنبال کیفم تا ارثیه تمام بشود. ولی اگر ارث پدر ندارم. یا باید خودم پولی داشته باشم تا دکانی بزنم. یا یک آقای متشخص دیگر بنام سرمایه دار باید باشد و یک دکان بزند و من بروم برایش کار کنم. یا اینکه خود دولت همۀ پول ها را جمع کند توی جیب خودش و یک دکان بزند تا من هم بروم توی دکان دولتم کار کنم.
3- تجربه هم ساده تر از دومی در دسترس است: دولت دکاندار خوب و لایق نبود و در اتحاد جماهیر شوروی ورشکست شد و رفت به زباله دان تاریخ. فرانسویان پدران ثروتمندی نداشتند که ارثیه ای تمام نشدنی گذاشته باشند برای غارت و تنبلی و دریوزگی مثل کشور خودمان ایران در مثال نفت. پس فرانسوی جماعت باید کار کند و برای کار کردن دکان می خواهد. دکان ها هم همیشه در دست آدم حسابی ها (سرمایه داران) است.
4- نتیجه هم معلوم است: ما چیزی بنام سوسیالیسم و چپ و راست و دیگر مفاهیم 80 سال اول قرن بیستم را نداریم در دنیای واقعی. و این مفاهیم بیشتر به شهرت خاص آدم ها تبدیل شده اند بجای نمایندگی یک فکر و برنامۀ سیاسی متفاوت. بعبارت دیگر ما نمی توانیم بگوییم تونی بلر کارگر؛ یا بیل کلینتون دموکرات؛ یا فرانسوا اولاند سوسیایست. بلکه حداکثر چیزی که وجود دارد تونی کارگر راست و بیل دموکرات جمهوری خواه نه بیشتر. ته همۀ کاسه ها یک واژه بیشتر نمانده غیر از سرمایه دارانی که دکان بزنند و بی پول ها بروند داخلش کار کنند.
5- هیچ سیاستمدار و دولتی هم قادر نیست که به این آدم حسابی ها (سرمایه داران) از گل نازک تر بگوید چون قهر می کنند و دکانشان را تخته می کنند و بی پول ها را بیرون می کنند و می فرستند برای اعتصابات در خیابان ها سراغ اولاند. حق هم دارند چون نمی شود که به یک آدم حسابی صاحب دکان بگویی هم دکان بازکن و دیگران را کار بده و هم روزی سه دست با آن ها پاسور بازی کن و اگر راضی نشدند اجازه بده تنبانت را هم بکشند روی سرت و .... چون چنین کاری نمی کند دکانش را که بست دنیا پر از دکان دونبش است که باز کند در چین در سنگاپور در برزیل در مکزیک حتی در ایران انشاءالله اگر خامنه ای بمیرد بزودی.
6- فرانسه که سنت چپ قوی هم دارد و تا همین اواخر قرن بیستم هم چه در دست راست ها و چه در دست چپ ها دولت های رفاه داشته است؛ بنیه ای خیلی قوی تر از ایتالیا و اسپانیا نداشت در هنگام ورود به سازوکار پول واحد اروپایی یورو. و اگر بهتر از دیگر کشورهای اروپایی عمل کرد و تا اندازه ای از بحران رکود وحشتناک جهانی و اروپایی اقتصاد کمتر آسیب دید بسبب سیاست های اقتصادی و سیاسی سارکوزی بود در پیوند با برترین اقتصاد اروپا آلمان و صاحب رعنایش آنجلا مرکل.
7- بنظرم می آید که چپ ها و آرزوهای شعارهای بدون عمل شان فقط یک راه بیشتر ندارند و آن کوچ کردن بدربار ملک عبدالله سعودی است یا به بیت حضرت خامنه ای. چون در هر دوجا پول نفت یا مفت فراوان است و نیازی هم بدکان و کار و زحمت نیست. کافی است همۀ گداها وذلیلان و علیلان و دریوزگان و تنبلان را بصف کنی و چند قطره از معجون نفت سیاه را بچکانی در حلقشان. تا هم کرامت انسانی شان برباد رود و هم ثروت خدادادیشان و هم انگیزه های کاریشان.
8- البته که فرانسوا اولاند هیچکدام از این کارها را نخواهد کرد زیرا که اسم کامل او حداقل سه تا حرف "ژ" دارد و یک فرانسوا؛ و نسبت به نیکولا صد در صد فرانسوی تر است و فرانسه را دوست دارد. پس اگر میتران دوسال طول داد که از شعارهایش فاصله بگیرد و تونی بلر و بیل کلینتون حتی یک روز هم درنگ نکردند در تعقیب خط مشی بهداشتی تر تاچر و ریگان؛ فرانسوا رولان سر دوماه شعارهایش را تعدیل خواهد کرد و برخواهد گشت به تنها پهلوان باقیمانده در جهان: "سرمایه داران"!. اما پیروزیش این حسن را دارد که نیمی از جمعیت فرانسه با اولویت مهاجران هم فرصت خواهند داشت در همین دو ماه فترت پایکوب و شاد باشند نسبت به حل مشکلات شان. و دیگر هیچ!
۵ نظر:
سلام دلقک، البته اینجا تا حدودی مردم انگار انتظار یک نفر چپی را میکشیدند که کمی بساط سرمایه داری را از کشور جمع کند، توی این چند سالی که من اینجا هستم ،براحتی میشد فهمید که جامعه فرانسه توان سرمایه داری بسان آمریکا یا کانادا را ندارد. اینها گیر افتاده اند در سرمایه داری که سارکوزی برایشان آورد،یعنی طرز تلقی فرانسویها از زندگی تحمل تئوریها و تفکّرات سرمایه داری سارکوزی را نداشت. همانطور که میگویی داشتن حتی یک بیزینس ساده هم در فرانسه جرأت میخواهد. مردم هنوز هم از دوره فرنسوا میتران به عنوان داشتن یک زندگی راحت یاد میکنند .البته که اولاند هم یک چپی محض نیست ، یعنی نمیتواند باشد ،چون فرانسه تغییر کرده و سوسیالیست به معنای آکادمیک آن قابل پیاده کردن نیست ولی قطعا سیاستهای باز اقتصادی سارکوزی ادامه نخواهد یافت و تعدیل خواهد شد و من فکر میکنم مردم اینجا اینرا خواهند پسندید . اولاند یک بار در میتینگهای تبلیغاتی گفته بود که حتی ممکن است برای خروج از پیمان شنگن هم رفراندم برگزار کند.به هر صورت یک سری معادلات سیاسی هم در اروپا به هم خواهد خورد ، مثلا ممکن است که اولاند به اندازه سارکوزی پیرو غرب به آن معنی که ما میدانیم نباشد. مردم اینجا انتظار دارند که اولاند کمی درهای فرانسه را ببندد ، در معادلات جهانی کمتر شرکت کند و بیشتر به مردم برسد برای زندگی بهتر،پس جبهه غرب کمی تضعیف خواهد شد ، هر چند که آمریکا برای انجام کارهایش اگر لازم باشد بدون شریک هم اقدام خواهد کرد . مرسی
بلی، سارکوزی هر عیبی داشت(میگفتند لات است و ...) آدم رک و راست گویی بود. کارش هم با این بحران اقتصادی خوب بود.
ولی زمانی میرسد که مردم از فرط نا امیدی کسی میخواهند که به آنها وعده دروغ بدهد چون میدانند حقیقت خیلی دردناک است.
در واقع اولاند دروغ گو نیست فقط چیزی را میگوید که مرده گفتهاند بگو.
استاد
عجب دست راستی هستی پس.
سرمایه داری جز نابودی منابع طبیعی و انسانها چیزی به دنبال نخواهد داشت.
یا هو
دلقک جان مطابق اصول همان لیبرالیسمی که به آن معتقدی و دموکراسی ای که حد اقل در کشورهای پیشرفته نمیتوانی بگویی زود است که بیاید , انتخابات را برای این گذاشته اند که گروهای مختلف کشور را بگردانند نه یک گروه. و من نمیفهمم با همه این آشفتگی ها که رهبران محبوب و تو و نفرت انگیز برای من مانند سار کوزی و براون و بوش ایجاد کرده اند باز هم از آنها ستایش میکنی و کارهایشان را درخشان میخوانی که چه ؟ که چپ بد است . وتازه به قول خودت فرانسوااولاند چپ هم نیست . از چه میترسی از اینکه از گل نازک تر به سارکوزی جنگ طلب گفته شده؟ادعای دموکراسیتان در همین حد است که همیشه راست جنگ افروز در همیشه حاکم باشد؟
سلام و معذرت از دیرکردم. خب قبول دارم که من یکی از فقرای هوادار تیفوسی سرمایه داران هستم و گاهی خودش را در نوعی خود تحقیری و ارزش هایی که با آن ها زندگی کرده ام و علیه خودم هم جلوه می دهد. اما راستش نمی توانم واقعیت های دیده ام و جاری در همۀ تاریخ که برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی بوده است را نادیده بگیرم و مرثیه از عدالت چپ و مهرورزی احمدی نژادی را اینجا بنویسم. من راست افراطی هم نیستم و اتفاقاً مدل های محبوبم بیشتر در بین لیبرال های براست گرویده ای مثل کلینتون و حالا کمی هم اوباما هستند.
از اقتصاد هم در تئوری و هم در عمل بی بهره و بی ذوقم و اگر چنین نبود حداقل به چهار کامنت مصر دوستی که می خواست خرید و فروش دلار بکند و از من راهنمایی! می خواست جواب می دادم که او هم ناراحت نشود. لذا این پست منعکس کنندۀ نظرات کارشناسان اقتصادی بعلاوۀ بغض خودم از جمهوری اسلامی و ایران توسعه نیافته هم متأثر بود و احتمال چرخش در سیاست های خارجی فرانسه برای بهم زدن بازی یورو در اروپا که هزینه های زیادی را تحمیل کرده و باید به سرانجام برسد و بازگشت نوعی عقبگرد است.
قبول دارم که کشورهای اسکاندیناوی در انتقال آرام تر کشورهایشان بسوی سیستم بازار عمل کرده اند اما دو تا از مهمترین دلایلش این است که همه ثروتمندتر از فرانسه هستند ولی حجم اقتصاد کوچکتری دارند و سه دیگر اینکه نقشی مؤثر در سیاست جهان ندارند و نمی خواهند داشته باشند. فرانسه نمی تواند با احتیاط انان هم وضع داخله اش را کنترل کند و هم وجهۀ نقش جهانی اش را حفظ بکند.
اما همۀ این ها در تئوری است که از دیگران یاد گرفته ام و محتمل است که معجزه بشود و آقای اولاند بتواند هم اوضاع داخلی را بهبود بدهد و هم از نقش بین المللی فرانسه حفاظت بکند. و در آنروز اورا بعنوان سیاستمداری شش دانگ خواهم ستود.
درست است اگر قوانین بین المللی و یکپارچه ای باشد - اگر باشد - در محدود کردن قدرت سرمایه در همۀ کشورهای مهم دنیا با هم امکان کمی مهار بیشتر هاری سرمایه و سرمایه داران خواهد بود ولی این آرزوی تعلیق بمحالی است و با اوضاع سیالیت سرمایه بسمت کشورها و بازارهای پرسود تر و ارزان تر سخت است هم به آن ها سخت گرفتن و هم وادار کردنشان بماندن در کشور مادر (دراینجا فرانسه) و دایر نگاه داشتن کسب و کار عادلانه تر برای بیکاران و ضعیف تر ها .
من به دموکراسی و پیروزی اولاند ورأی فرانسوی ها هم اعتراضی ندارم من فقط گفته ام این انتخاب مبارک ممه ای برای شیر بیشتر برای توزیع برابرتر تولید نخواهد کرد. و شیر هم که نباشد بچه ها بیشترین گریه را می کنند و بیشترین آسیب را می بینند. والا من چاکر هرچه دموکراسی هستم و به فرانسویانی که دست به تغییر زدند به امید دنیایی بهتر درود می فرستم. یا...هو
ارسال یک نظر