۱۳۹۱ خرداد ۳, چهارشنبه

خامنه ای سوخته مؤدب در سپاه؛ احمدی نژاد باخته در کار تکل خطرناک؛ و جلیلی ابلق در بغداد!


سعید جلیلی- دبیر شورای عالی امنیت ملی و مسئول پروندۀ هسته ای جمهوری اسلامی ایران- و خانم کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیۀ اروپا


1- آیت الله خامنه ای امروز در مراسم نظامی فارغ التحصیلی دانشگاه امام حسین سپاه شرکت کرده است و تا کنون بغیر از یک جملۀ آبکی کوتاه که گفته است: "جبهه ظلم و استکبار و زورگویی برخلاف هیاهوی ظاهری، رو به ضعف و اضمحلال است." شاخ و شانه و حرف و حدیثی از خبیث و رذیل و ... بالا نیاورده و مخابره نشده است. این نشان می دهد که حواس آیت الله شش دانگ سازش نماینده اش جلیلی با غرب در بغداد است و الا در جمع نظامیان - آن هم سپاهیان - از گل و بلبل و اشک شمع گفتن خلاف آمد عادت است از رهبری که کمترین هنرش دشنام های ریز و درشت بوده است بغرب تا اکنون. خامنه ای که حس می کند قافیۀ داخل کشور را کمی باخته و کسی حاضر نیست به طناب پوسیدۀ پشتیبانی از "مقام معظم رهبری" هزینه بدهد؛ تصمیم گرفته است با کسب مشروعیت در سیاست خارجی برگردد و مشروعیت داخلی خودش را از نو بازسازی کند. البته تیغ دولبه ایست و امکان دارد همین سازش با غرب در بین هوادارانش ضعف تلقی و در بین مخالفانش به سؤال از هزینه های سنگین سیاست ضدیت با غرب در سال های گذشته اش تبدیل و مشروعیتش را بیش از پیش بچالش بکشد.

2- محمود احمدی نژاد اما بسان بازیکنی که علی رغم در زمین بودن نه کسی به او پاس می دهد و نه کسی از او انتظار حمله و دفاع مؤثر دارد با خشن ترین تکل های ممکن به طرف رقیبان و همبازیان می رود تا جاییکه گاهی تماشاگران فکر می کنند که او نه برای متوقف کردن و از کار انداختن بازیکن حریف که بیشتر بقصد خودکشی چنین تکل خطرناکی رفته است. او بعد از اینکه در اقدامی مشابه بر سر قانون نظارت بر نمایندگان طرفی نبست در جدید ترین اقدامش این بار قانون بودجه را ابلاغ نکرده و نامۀ مجددی نوشته به شاهرودی که من این قانون را قبول ندارم و تو بجای رهبر دخالت کن و بنفع من این قانون را ملغی کن. تشخیص احمدی نژاد در مورد دوستی هاشمی شاهرودی با خودش - احیاناً با توصیۀ خامنه ای هم - درست است بویژه اینکه شاهرودی تنها عضو مؤثر نظام بود که با استخدام محمد شریف ملک زاده به مشاورت خودش احمدی نژاد را تقویت کرد در کوران چکاچک بر "رأس امور بودن" با مجلس لاریجانی. اما اینکه در مورد بودجه هم تیغش ببرد جای شک و تردید جدی است زیرا طرف مقابل (مجلس و لاریجانی) هم شمشیر (علی مطهری) از رو بسته و حاضر به عقب نشینی نیست تا چه رسد به وادادگی کامل مجلس هشتم مثل تا سال 90. بنظرم احمدی نژاد در این یکی شکایت هم شکست خواهد خورد و بیشترین منظورش از این حرکات یک نوع القای "من دیوانه ام زیادی سربسر من نگذارید" است و منع مجلس نهم از پیشروی بیشتر برای بستن منافذ بی انضباطی دخل و خرج و ریخت و پاش یارانه ایش در هنگام اجرای فاز دوم همین قانون. احمدی نژاد یک تمام شده است و فقط هیکل گنده (قوۀ مجریه) و خزانۀ نفتی در دستش است که او را به تکل های ترسناک قادر می سازد.

3- همۀ سیاست جهان گویی امروز در دستان جلیلی ابلق پوش ایرانی است که باید در مقابل کاترین اشتون سرخ پوش (شرابی) اروپایی بنشیند و به حرف های نه او که یک خانم دیگری از غرب گوش کند بنام "وندی شرمن" امریکایی. از یک نکتۀ شکلی شروع کردم در نوع پوشش دو طرف مذاکره کننده تا فضای ذهنی دو کشور لیبرال و ایدئولوژیک را برجسته کنم. حالا که هنوز از مذاکرات امروز محتوایی نرسیده است اجازه بدهید با یک تمثیل شکلی - اینبار رفتاری - بپایان ببرم این کوتاه نوشت اهمیت تاریخی تصمیم امروز را! سعید جلیلی مرد تراز دین اسلام و جمهوری اسلامی با نگاهی جنسیتی صرف به زن در مقابل مذاکره کنندگانی قرار گرفته است که اتفاقاً - یا عمداً - دو نفر از برجسته ترین و مهمترین آنان زن هستند. زنانی که درست است از سنتی برابر با سنت زن ستیز همۀ ادیان آمده اند اما کمترین نسبتی با جوامع اروپای اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 ندارند و امروز بسان ژن های جهش یافته ای که محتمل از ژن های اصلی کارآمدتر و قوی تر باشند در کسوت دو دیپلمات خوش سابقه و بسیار قوی در برابر جلیلی خواهند نشست. نگاه سر بزیر جلیلی در حالت خبردار نظامی در مقابل اشتون چه از باب ممنوعیت حرام حلال اسلامی باشد که معتقد است "مردان جز به چاک های اندام زنان نباید نگاهی و مقصودی داشته باشند و ندارند باشد و چه بر مبنای دیدگاه تکمیلی ادیان که زنان فقط هنگامی اجازۀ حیات پیدا کردند که مردان تصمیم به دور انداختن دنده ای چپ از بدن کامل خود گرفتند؛ در یک موضع مشترک پیوند خواهد خورد که این مرد عهد عتیق از پس این دو زن "ژن جهش"ی نخواهد برآمد. زیرا که او از نظر ذهنی فقط مردان را توانا برای غلبه بر یک مرد را قبول دارد و زنان را جز به حیات خلوت خویش باور ندارند. و چه بسا در پشت درهای بستۀ جلسات مذاکره این حقه هم دست این دو بانوی دیپلمات باشد که با نیش های جنسی تحقیر کننده بخواهند تمرکز مذاکره کنندۀ "خیلی مرد" ایرانی را بهم بزنند. مگر نه اینکه در سیاست و مذاکره هر حقه ای عین صواب و مباح است. البته این یک زنگ تفریح روانشناختی بود و خودم هم باور به تأثیر تعیین کننده اش را ندارم - بل نگیرند دنبال کنندگان زمین خوردن تحلیل من - و فقط گفتم برای دیدن از همۀ زوایا و خالی نبودن عریضه! که سکس همیشه منطقۀ فراغ و خوشحالی است! یا...هو

۵ نظر:

آرش گفت...

بنده خدا جلیلی... حتما زنش گفته ششدانگ مواظبم، جنب بخوری می‌جنبانمت!
به هر حال ظاهرا نقش اصلی را معاونان آقای جلیلی و خانم اشتون دارند که هردو کار کشته تر هستند.

فکر کنم مذاکرات بیشتر در جهت کسب یک آتش بس تا بعد از انتخابات آمریکا باشد.ایران هم چون سرش را زیر آب کردند دنبال نفس گرفتن است و پیامد قطعی پس از انتخابات آمریکا معلوم خواهد شد.

اسراییل صد درصد ناراضی است ولی منتظر نتیجه انتخابات خواهد بود تا شاید رییس جمهور بعدی کس دیگری باشد یا اگر اوباما ماند، با توجه به اینکه او دیگر بهانه انتخابات را ندارد فشار سنگینی وارد کند.

می‌ماند ملت ایران. از بین حکومت ایران و ۵+۱ هیچکدام کمترین اهمیتی به ما نمی‌دهند. اینکه عاقبت ما چه خواهد شد باید منتظر ماند و دید.

ناشناس گفت...

دو خبر آمده
یکی بسته پیشنهادی غرب که مهمترین گذاره آن تعلیق 20% و پرتکل الحاقی است
خبر دوم که اینها منتشر کردند در جواب آن بسته پیشنهادی آن ها با این تیتر که "در مورد مسائل هسته ای و غیر هسته ای"
مطمئناً این غیر هسته ای همان زدن زیرش آغا است

ناشناس گفت...

چه حوصله ای داری دلقک با اینکه در خارج از به اصطلاح جمهوری مثلا اسلامی هستی و کلی میتوانی هم خوب زندگی کنی و هم زندگی خوب را به دیگران هدیه کنی هر روز چرندیات خامنه ای را با این همه جزئیات گوش میکنی تا بیایی و تکرار کنی خامنه ای رو به اضمحلال است و البته اگر حاضر شود در دیکتاتوری اش شما را هم شریک کند الساعه برای دستبوسی خواهید آمد و تکرار بیش از هزارمین بار این جمله که احمدی نژاد تمام شده است و معلوم نیست چرا و شاید برای اینکه هر روز به خودت بیشتر بباورانی که تمام شده است و خوشحالی ات را هر چند تصنعی باشد تکمیل کنی و باز هم یادم نمیرود چند ماه پیش از سقوط حتمی و بدون برو برگرد اسد میگفتی که محقق نشد و خیلی چیزهای دیگر که حافظه ام یاری نمی کند به بیانشان البته از شما پر حوصله تر ( و شاید بیکارتر) من هستم که هنوز دلبسته ی این سیرک هستم که نه شادی می دهد برای لحظه ای رها شدن از هیاهوی مزخرف این تهران دود گرفته و سیاست کثیف جمهوری اسلامی که گویی همه جا آویزانش کرده اند تا جلوی چشم مردم باشد و نه خودآگاهی که چشم مرا باز کند به آنچه هرگز ندیده ام یا نخواسته ام ببینم. راجع به مطلب امروزت هم که گویی خبری آوردی برای کتاب های تاریخ آیندگان که اگر خدا بخواهد بعد از پایان دوران سلطنت آخوندها مینویسند برایشان در دوران سیاه حکومت جمهوری اسلامی در سال فلان قرارداد ننگین بغداد...البته اگر تاریخ نویسان آن زمان درباری نباشند شاید چیزهای بهتری هم بنویسند. امان از عادت که هیچ وقت مرا رها نمی کند...

کورد فرزند دیاکو گفت...

دلقک! دل خوش کرده بودی ولی متاسفانه همونطور که انتظار می رفت طرف ایرانی باز سیاست وقت کشی و لاس زنی رو داره پیش میبره. به این سیستم هیچ رقمه نباید دل خوش کرد حتی برای یک اپسیلون عقلانیت و عرفی گری!
بیش از 30 ساله ،اقلیت حکومت عرفی و عقلانی خواه، همه ی راه ها رو امتحان کرده ولی افسوس...!
سیستمی که در میکونوس طرف مقابلش رو پای میز مذاکره میکشاند و روی میز مذاکره اش طرف مقابلش رو به رگبار میبنده و این ننگ تاریخی رو به بار میاره و ککش هم نمیگزه ، به هیج وجه قابل اعتماد نیست حتی به اندازه ی یک ذره دلخوشی!
ای کاش پیر پائولو پازولینی مجال داشت که سه گانه ی خود رابه دنبال سالو تکمیل میکرد و زنده میماند و میدید که انچه که 37 سال پیش به تصویر کشید ،کپی برابر اصلش، بر سر مردمان ایران گذشت!پرده ی اول این سه گانه در این 30 و اندی سال دریده شد، الان در پرده ی دوم هستیم...و کی پرده ی سوم دریده میشود!؟...مرگ!
روانت شاد، پازولینی

Dalghak.Irani گفت...

فقط برای ناشناس عزیز.
خیلی خوب می شد که کامنت مهربان و بسیار درستت را در نیکخواهی برای خودم و زندگیم و کارهای خوب و لذت بخشی که می توانم بکنم و ... تمام می کردی که چقدر محتاج و نازمندم به اینگونه نصایح صادقانه و واقعگرا. اما وسطش که رفتی برای دروغ در آوردن از من در سقوط قطعی بشار اسد - مطلقاً نمی توانی چنین حرفی را در نوشته های من پیدا کنی - و نوستالوژیای مشترک مان راجع به تمام شدن اوس محمود دیدم تو هم ترجیح سیاسی مهمی داری و فقط دلسوز زندگی من نیستی. اما هرچه بود اصل حرفت نه به آن پررنگی که گفته ای ولی پررنگ درست است و من که خودم هم گرفتاری تو را دارم در آمدن و بالا زدن کرکرۀ سیرک که شما پشت در نمانی؛ بزودی در کمتر از یک هفته به تعطیلات همیشه المدت! خواهم رفت انشاءالله. تا اگر تو ارادۀ ترک عادت آمدن به سیرک را نداری با دربسته روبرو شوی و نفسی به آسودگی بکشی از دست دلقک. مرسی بخاطر راهنمایی ات. و من ایران نخواهم آمد نه برای سهمی از خامنه ای و نه سهمی از هیچ دیکتاتور و خر خائنی. لذا خیالت تخت که دارم زور زندگی باخته ام را می زنم که مجبور شدم بفرزندانم هم ظلم کنم و شرمنده شان باشم. یا...هو