۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۸, پنجشنبه

آیت الله خامنه ای مسئول مستقیم کشته شدن کودکان در برنامۀ "شادونه"است! پاسخ به خسرو معتضد.



1- مکرر در مکرر گفته ایم و توافق کرده ایم که ایران بدلیل عدم توان ذاتی دین اسلام در حمل و زایش ایدئولوژی حکومتی نتوانست از انقلاب عبور کرده و تبدیل به یک حکومت متعارف بشود. بتعبیر دقیق تر ایران بعد از سی سال گذشته از انقلاب اسلامی حتی نتوانست یک گام هم از آرزو و خواست مهدی بازرگان نخست وزیر موقت در سال 58 که می گفت "انقلاب تمام شد اجازه بدهید حکومت تشکیل بشود و کشور را اداره کنیم" جلوتر نیامده ایم. لذا تنها راه تشکیل حکومت دینی اسمی - و نه رسمی - در ایران و یا هر جای جهان مثل جمهوری اسلامی پاکستان یا جمهوری اسلامی افغانستان استفاده از عرف است - که خود این عرف در بخش مهم و وسیعش شکل یافته از دین اسلام بعنوان دین اکثریت مردم است - همان مدلی که هاشمی رفسنجانی در اوایل دهۀ 70 خورشیدی سعی کرد تشکیل بدهد ولی خامنه ای مانع شد. بعبارت دقیق تر حکومت دینی بر مبنای شریعت امری محال ممکن است و کشوری که داعیۀ داشتن چنین حکومتی باشد بدون تردید دروغ می گوید و سلطۀ امنیتی و پلیسی دیکتاتور را تحت نام حکومت معرفی و از فرط تکرار نهادینه می کند. همان چیزی که در ایران اتفاق افتاده و کمتر کسی - چه در سطح نخبه یا توده - در ایران است که در حکومت بودن انقلاب ایران شک بکند.

2- این را از این جهت برای هزارمین بار تکرار کردم که بگویم انقلاب و حکومت دو امر نه تنها همپوشان و یا حتی موازی نیستند بلکه دو امر کاملاً و بشدت متضاد و متنافرند. این تضاد و تنافر بین حکومت و انقلاب در جزء جزء این دو پدیدۀ بشری ساری و جاری است و از جمله در حوزۀ ادبیات معرف هر کدام. به این معنا که اگر در حکومت همۀ واژه ها بار ایجابی و هماهنگی و سیاست ورزی و همیاری و همدلی و سازندگی و پیشرفت و ... دارد؛ در انقلاب اما هیچ واژه ای در هیچ حوزه ای اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و ... بدون یک واژۀ کلیدی و همیشگی و ثابت بنام "مبارزه" که در پیشوند جمله می آید معنا و مفهوم ندارد. نگاهی سطحی به همۀ ادبیات تولید شده در جمهوری اسلامی طی سی و سه سال عمر جمهوری اسلامی نشان می دهد که ما هیچ کاری را بجز با هدف مبارزه انجام نمی دهیم. سیاست می ورزیم برای مبارزه با استکبار جهانی. کار اقتصادی می کنیم جهت مبارزه با تحریم اقتصادی. کار فرهنگی می کنیم برای مبارزه با تهاجم و شبیخون فرهنگی. کار اجتماعی می کنیم برای مبارزه با ابتذال اجتماعی غرب و ... خلاصه در انقلابی که ما باشیم هیچ عمل و ترک عملی ماهیت ارزشی ندارد غیر از اینکه در مبارزه با یک عمل و ترک عمل دشمنی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی یا اجتماعی باشد. در یک تعریف ساده تر انقلاب همیشه در حال واکنش است و خودش رأساً مبدع و مجری هیچ عملی نیست.

3- هنگامی که همۀ شئون کشور انقلابی بر واژۀ "مبارزه = جنگ و ستیز" فونداسیون گرفته باشد و از سیاست تا فرهنگ در خدمت مبارزه با دیگری شکل گرفته باشد. بدیهی است که نیروهای مسلح و پلیس و امنیت و ... که در ذات خودشان هم نوعی مبارزه نهادینه دارند اوضاعی دوچندان فاجعه بار خواهند یافت. لذاست که ما در ایران امروز پلیسی را تربیت و بکار می گیریم که کارش فقط و فقط مبارزه است: مبارزه با قاچاق اقتصادی، مبارزه با جاسوس بیگانه، مبارزه با دگر اندیشان پایگاه دشمن!، مبارزه با مواد مخدر، مبارزه با اراذل و اوباش، مبارزه با بدحجابی و بد پوششی، مبارزه با ساحل دریا، مبارزه برای امنیت اجتماعی، مبارزه با میهمانی های مختلط، مبارزه با ضدانقلاب و ... این موضوع از دو جهت بسیار پر اهمیت است یکی بخاطر ذهنیتی که برای همۀ مسئولان و از جمله پلیس مستولی پیشینی می کند. و دوم از این جهت که کلیۀ برنامه های تربیتی و آموزشی و تخصصی پلیس هم برای این کاربرد "مبارزه" که بداهتاً امری خشن است انجام می شود.

4- حالا شما پلیسی دارید که از نظر ذهنی فقط مبارزه را می شناسد و از نظر عینی هم غیر از آموزش ها و تربیت های مبارزه و خشونت و سرکوب مطلق چیز دیگری را یاد نگرفته است. به او هیچ کس نگفته است که پلیس اولین وظیفه اش حفاظت از جان شهروندان؛ برقراری نظم اجتماعی و هدایت توأم با آموزش مهربان مردم بسمت قانون و قانون گرایی است. اینک اگر به این پلیس مأموریت برقراری نظم یک مراسم سادۀ اجتماعی واگذار شود چون هدایت کردن و نظم بخشیدن و اهمیت جان ادم ها دانستن را نه در ذهنیت دارد و نه آموزش دیده است نمی تواند از عهدۀ ساده ترین مأموریت ذاتی پلیس در هر حکومت بر بیاید.

5- کلیات بالا نشانه شناسی مجملی است از علت اصلی بوجود آمدن فاجعۀ برنامۀ خاله شادونه در ابهر و خرمدره. اما آن کلیات که همۀ رژیم های انقلابی طول تاریخ را پوشش می دهد برای توصیف نکبتی که بنام جمهوری اسلامی برهبری خامنه ای سر ما آوار شده کفایت نمی کند. زیرا که در حوادث این چنینی - که در همۀ کشورها با اولویت فقیر و عقب مانده مثل ایران امکان وقوع کم و بیش دارد - در وطن گیر افتاده مان عامل اختصاصی پررنگ تری هم دخالت تام دارد. و آن عامل مهمتر در دو چیز است: اول ضدیت هیستریک و تمام عیار انقلاب خامنه ای با هر گونه شادی دسته جمعی در عرصه های عمومی. و دوم آدم حساب نکردن زن ها و بچه ها به این دلیل بدیهی که زنان و بویژه بچه ها بطور عام فاقد ویژگی خشونت و مبارزه طلبی پلیس "مبارزه" است. بعبارت دیگر هنگامی که مأموریت پلیس به برقراری نظم و حفاظت از برنامه های اولاً شاد و ثانیاً با غالب شرکت کنندگان زن و بچه می رسد. پلیس ایران آن را یک امر بی اهمیت و محلی برای زنگ تفریح خودش و گرفتن پاداش و زیر میزی و رشوۀ (زیادی شاد است و راپورت می دهم) خودش می داند و اصولاً وظیفه یا مسئولیتی برای خودش قائل نیست که مخاطرات را محاسبه کند یا طرح و نقشه برای ورود و خروج داشته باشد یا محل را بازدید میدانی کرده باشد از جهات مختلف مثل چینش بچه ها و درب های خروج و غیره. پلیس خرم دره هم مثل همۀ دفعات پیش از این رانتش را گرفته و رشوه اش را ستانده از مدیر طرح و رفته سراغ چشم چرانی هیز از مادران جوانی که فرزندشان را برای فرار از جهنم همیشگی خامنه ای برای ساعتی به خاله شادونه سپرده اند.

6- این وجیزه را به این جهت هم نوشتم بویژه که دیدم کاتب دربار خامنه ای تاریخ نگار محلل و مفسر و محرف و منحرف معروف جناب خسرو معتضد خودش را "خسرو خوبان!" کرده و در تحقیر و تنبیه و سرزنش ملیکا زارعی (خاله شادونه) کم نگذاشته است (اینجا) و دریغ از یک جو شرف و وجدان در اشاره به وظایف ذاتی پلیس که برقراری امنیت و حفاظت از جان بچه ها تنها دلیل حضور آنان در این جشن بچه گانه بود. ضمن اینکه از سوی تهیه کنندۀ برنامه نیز بهای مضاعف این انجام وظیفه هم به پلیس پرداخت شده بوده است. یا...هو

۷ نظر:

بهروز_س گفت...

سلام دلقک، تحلیل خوبی‌ بود، این آقای معتضد یک جوری مقاله نوشته که انگار قضیه توی یک قبیله دور افتاده وحشی اتفاق افتاده و خاله شادونه رو از شهر فرستادن اونجا که برنامه اجرا کنه ، من نمی‌‌دونم این نهاد‌های جورواجور که کلی‌ بودجه دارن در سال و مرتبط با این جور مراسم هستند مثل فرمانداری و پلیس و شهرداری و سازمان ارشاد و کوفت و زهر مار، توی مقاله این مرتیکه کجا هستند !! اون‌وقت نوشته که مجری گفته بچه‌ها برن پیش مادراشون و بعدش همه چی‌ به هم ریخته .. مگه مادرها قوم مغول بوده اند ؟اینجا در دیار کفر که همه راهی‌ جهنم هستند پس از مرگ ، وقتی‌ ۲۰ تا بچه را یک جا جمع میکنند ۴ تا آدم فهمیده رو میذارن بالاسرشون و همه با هم و هماهنگ جوری قضیه رو مرتب می‌‌کنند که انگار ۱۰ دفعه تمرین کرده اند قبلش، اون‌وقت تو اون مملکت که همه راهی‌ بهشت هستند پس از مرگ "انشاالله " ۴۰۰۰ نفر رو یه جا جمع کرده اند و اگه ۵۰ نفر آدم گذاشته اند بالا سرشون فقط محض این بوده که شئون اسلامی کنترل بشود و نه اینکه مواظب جان مردم باشند.ولش کن دلقک، سردرد شدم از جفنگیات این مردیکه معتضد. مرسی‌

Arsin گفت...

تحلیل و دیدگاه جالب و نویی بود به مشکل اخیر پیش آمده. متاسفانه در تمام مسئولیت های نیروهای انتظامی ایران مانند رانندگی وضع به همین منوال است و حتی دیدگاه قانون گذار هم بدین منوال است که جرایم بجای کاربرد پیشگیری. محل درامد دولت محسوب میشود. و متعاقب ان رشوه شیوع پیدا میکند و کرده است.
البته به نظر من این سیستم انتظامی و قانونی از خشت اول آن کج بنا شده در ابتدا و حکومت رضا شاهی. از ان زمان ترجمه پلیس در فرهنگ ایرانی متاسفانه همین شده است که بیان کردید. و خب وقتی از تعریف مشکل وجود داشته باشد باید انتظار داشت در آموزش، تربیت و ارزیابی هم همچنان مشکل باقی بماند.
با توجه به اهمیت موضوع و تخصص شما و تعداد مخاطب وبلاگ بهتر میدانم که به این موضوع بیشتر و بطور تخصصی تر بپردازید، شاید که (ارزو بر جوانان عیب نیست!) روزی شاهد تغییر فرهنگ پلیسی ایران باشیم.
با تشکر
آرسین

پیام امروز گفت...

دلقک عزیز سلام
ماجرای خرمدره بسیار دردناک بود و شنیدن دروغهای تکراری مسئولین مختلف که هر یک از خود سلب مسئولیت میکرد هم بر این دردناکی افزود. همچون هواپیماهای سرنگون شده که گناهشان بر دوش خلبانی است که از بین رفته و این فرافکنی ادامه دارد...
در این بین آقای خسرو معتضد هم خواسته از جو احساسی که علیه خاله شادونه شکل گرفته استفاده کند و سوار بر موج شود چه اینکه ایشان موج سواری را خوب بلد است و اینگونه است که برنامه ای ثابت در صدا و سیمای ضرغامی برای خود دست و پاکرده و از ایشان لقب استاد! معتضد گرفته است.
فقط یک کلام به ایشان که خیلی هنر میخواد اگر به قول شما شخصی بی هنر بتواند در یک شهر نچندان بزرگ 4هزار کودک را به یک سالن کوچک بکشاند برای تماشای هنر بقول شما نداشته اش...

ناشناس گفت...

همه آنچه که در باره انقلاب و مبارزه و پلیس و . . . گفتی همه درست و بدیده منت اما و این اما از همه اماهای شما مهمتر است که تف به این پول پرستی وقیح ما که در زمانی که از منجنیق فلک سنگ بلا و کلک بر سر این با همان تنهایان می بارد ما هم میشویم دستیار خدوم همه دستیاران عزراییل در گرفتن جان این گوشه های دل . شما از بیرون به کلان کار دارید و ما از و در درون این مرداب عفن به همه این بی همه کسی و بی همه چیزی و زندگی آن چنانی به هر قیمتی و . . . مینگریم و میمیریم وچه میگویم . تف .به خدا و با خدا گریه میکنم . باور کن .

ناشناس گفت...

سپاس فراوان از دلقک گرامی . درود بر شرفت مرد. سپاسگذاری من شامل همه زحمات و مطالب مفید شماست . به امید فردای روشن برای ایران .

Dalghak.Irani گفت...

با سلام و تشکر از همه. اما بگذار به بهانۀ کامنت ناشناس اول که خیلی هم دلسوخته و مثل همۀ دچار تألم زیاد است و شده از این حادثه تا جاییکه کامنتش را شش بار تکرار کرده بود با ترس از اینکه نرسیده است بگویم که هر حادثه ای معلول بیشمار علت است همیشه و من فقط تلاشم این است که آن بعد کلان حکومتی وقایع را پررنگ و معرفی کنم. که البته نافی بقیۀ دلایل دیگر نیست. اما دو نکته:

اولین نکته این است که همۀ انسان ها و جوامعه مختلف روی کرۀ زمین در همۀ زمان ها - از جمله حالا - دچار انواع مشکلات و نارسائی ها و بی عدالتی ها و زیاده خواهی ها و حوادث و اتفاقات و از این قبیل هستند. اما جامعۀ ما تحت حاکمیت خامنه ای همۀ آن ها را دارد بعلاوۀ یک نکبت کلان اضافه بنام سیاست خامنه ای. بطوریکه اگر ما روزی موفق بزدودن این کلان عنصر بیچارگی مان بشویم تازه خواهیم شد یک جامعۀ معمولی و اندازۀ همۀ آن دیگرانی که در حد ما هستند و همۀ مشکلات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی متعارف جوامع همسان را خواهیم داشت. فاجعه آنجاست که سیاست خامنه ای نه تنها بوجود آورندۀ درد مضاعف ما نسبت بسایر جوامع همسان است بلکه مهمتر این است که مانع حل همین مشکل هم خودش است. یعنی هم مشکل را خودش تولید کرده و هم حل مشکل را غیر ممکن کرده است.

2- موضوع دوم مادی نگری و پول پرستی مورد اشارۀ این خوانندۀ عزیز است. می خواهم بگویم که تمدن جدید بر مبنای مادیت و لذت و رقابت بنا نهاده شده است و این اصلی است که همه قبول دارند اما - این اما مهم است - من که در غرب زندگی می کنم سوگند بنام جلاله می خورم و شهادت می دهم که در غرب ارزش های انسانی اینقدر که در رژیم دینی خامنه ای سقوط کرده است مطلقاً سقوط نکرده است. اینجا هم بی رحمی در کسب سود زیاد است اما این یک هنجار همه گیر و بی صفت نیست در حالیکه در جامعۀ بظاهر دینی و معنوی وعده داده شدۀ ما این خود نگری و خود خواهی و له کردن بغل دستی یک هنجار فراگیر شده است و فرهنگ ما را چنان سقوط داده اند که یک رفتگر صادق یا ساده یا ناچار یا ... می تواند با یک عمل هنجارمند به قهرمان ملی در حد ژنرال های حافظ استقلال کشور در یک جنگ میهنی تبدیل شود. می خواهم متوجه این نکته باشیم که این فرهنگ نیز نتیجۀ مستقیم سیاست خامنه ایست که بنام غرب و کاپیتالیسم و سرمایه داری و مدرنیته انداخته می شود و ما نباید فریب بخوریم. ما از پاشنه در آمده ایم و معلق و پادرهواییم. توسط این نکبت حکومت دینی. که خامنه ای در سیبل روزش است. یا...هو

ناشناس گفت...

معذرت میخوام از این تکرار بیخود هر چند که عصبانیتم از این همه حرص پول فروکش نکرده بخصوص در بازیگران و در مدیران میانی و اغلب بازیگران و شومن های تلویزیون.باز هم معذرت میخوام .هر بار که کامنت گذاشتم تایید نشد و چون شمارو دوست دارم خواستم به هر قیمتی فریادم به گوش شما برسه .