The Great Executioner |
1- من با اینکه جنبش سبزرا بعنوان یک جنبش فعال پایان یافته دانسته ومعرفی کرده ام ولی بدلیل بحث هایی که این روزها درگرفته است واعضای مجازی ومیدانی باور مندبه حیات جنبش هردو خواهان شرکت یا عدم شرکت جنبش سبز درراهپیمایی روز قدس درجمعه 12 شهریورشده اند؛ می خواهم اعلام موضع کنم واصرارخودم را به موافقت با شرکت جنبش سبز در راهپیمایی روز قدس مستدل نمایم.
2- واقعیت بسیار تلخ این است که جنبش سبز دارد می رود که مثل همۀ پروژه های اصلاح طلبان حکومتی- که ابتدا ازپروژه تبدیل به پروسه شده اند ومی شوند وبعد از مدتی پروسه هاهم پادرهوارها شده اند ومی شوند که معلوم نباشد آیا مرده اند یا زنده- مصداق معروف "ازقضا سرکنگبین صفرا فزود" بشود. وعوض قاتق نان، قاتل جان فعالان اجتماعی مستقل مثل روزنامه نگاران ومدافعان حقوق بشر شود. لذا بنظرم می رسد که آنانی که باوردارند جنبش سبز پرنشاط وبالنده! بحیات خودادامه داده ومی دهد نباید با دعوت جوانان برای شرکت درراهپیمایی روزقدس مخالفت کنند. بلکه واجب است که نه تنها خودشان با رسانه های زیادشان ازخارج کشور این موج بر خاسته را تقویت کنند بلکه باید به مهندس موسوی هم تکلیف کنند که این "عادت به پروژه های بلاتکلیف"اصلاح طلبان را یکباربرای همیشه قطع کند ومثل شیخ شجاع مهدی کروبی نه تنها اعلان حضوربکند بلکه ازهوادارانش هم بخواهد تا درروزقدس تظاهرات کنند. البته اگر ازلندن پالس های عدم شرکت صادرمی شود باید بیشتر از ترس روشدن دست های خالی شان باشد وباقی قضایا که جمله ایست با واژۀ نان!
3- بیشترازاین به خوداین تظاهرات وچگونگی هایش واردنمی شوم وبیشترمی خواهم به تبعات این"جنبش سبزآری/ جنبش سبزنه" "جنبش سبزهمه جا/ جنبش سبزهیچ جا" بپردازم:
الف- تحرک نداشتن خیابانی جنبش حتی درحد یک تظاهرات سمبولیک بی گاه یا باگاه دریک فضای محدود رئال باعث این است که فضای مجازی هم بدون داشتن حداقل خبرمیدانی نتواند کوچک ترین تحرکی درزمینۀ بزرگ نمایی رسانه ای وتحریک وجدان توده ها وافکار عمومی جهانی انجام بدهد. چون یک کلاغ را می شود چند کلاغ کرد ولی هیچ کلاغ را نمی شود حتی یک کلاغ کرد.
ب- واقعیت قطعی دوم این است که افکارعمومی فقط به امراجتماعی واکنش همدلانه نشان می دهد وامرسیاسی را نه جدی می کیرد ونه حاضرمی شود بنفع یکی از طرفین دعوای قدرت واردصحنه بشود. وچون دولت های جوامع پیش رفته فقط در برابر واکنش افکارعمومی کشور خودشان ورأی دهندگانشان مسئول هستند اولاً، و نیازمند هستند ثانیاً.
پ- نتیجه این می شود که " هرآن که ازدیده رود/ازدل برود" بشود. وخانم سکینۀ محمدی که مرتکب خیانت جنسی بعنوان سنگین ترین جرم ازدنیای قدیم تادنیای جدید ودرمطلق تمام جوامع بشری بوده، است وخواهد بود وبدلیل امرمدنی- دلیل عمده- بودن می شود گل سرسبد رسانه های غرب وبتبع آن انگیختگی افکارعمومی جوامع غربی -البته بدون ورود رسانه ها به جزئیات وعدم استفاده ازواژۀ خیانت- دولت هایشان را وادارمی کند که اعدام عنقریب "شیوا نظرآهاری" را پشت گوش بیندازند وهمه یک صدا شعار"سکینه سکینه بیا اینجا" سربدهند؛ تا جائیکه شیرین بانو هم صدایش دربیاید که: "کجا چنین شتابان".
ت- لذا چاره ای نمی ماند که ما نباید اجازه بدهیم که امراجتماعی ومدنی(جنبش سبز) به امرسیاسی (منازعۀ قدرت) فروکاسته شود وهمۀ شماره هایش ازروی پیشخوان جوامع آزاد برداشته شود. بدیهی است که دولت های خارجی درهنگام اطمینان از خون های پاک ریخته شدۀ جوانان درخیابان های تهران وزیرفشارشدید افکارعمومی ملت هایشان هم؛ با هزاراما واگرحاضربموضع گیری نصفه ونیمه بنفع جنبش می شدند. البته جای کوچکترین گله ای هم نیست چون سیاست فقط با کفۀ قدرت خودش راوزن می کند وبقیۀ خالی بندی های دیپلماتیک همان خالی بندی است ودیگرهیچ.
ث- برگشتن جنبش به خیابان زنده بودن آنرا شهادت می دهد وضمن هم افزایی در انرژی های سرخورده وبرگرداندن امید به بدنه ای که -مثل حقیر-دچارنگاه منفی وسر خوردگی شده اند؛ می تواند خبرپایه را برای پروپاگاندای مجازی وتحت تأثیر قرار دادن افکارعمومی جهانی فراهم کند تا دولت هارا وادارد که هنگام مذاکره با سیاسیون وروشنفکران اپوزیسیون ایرانی درخارج ازکشورامتیازات لازم برای حمایت ازجنبش وفعالان آن را بپذیرند. والا اگروضعیت فعلی ادامه یابد ودرنهایت دلسوزی حتی ما قادربه درخواست ووادار دول غرب برای حمایت اززندگی خودمان! هم نخواهیم بود.- منظورم پول چایی نیست-
4- تحقیقاً اینک بخش بسیار عمده ای ازبهترین فرزندان مستقل، صادق وپاکبازوطن درزندان ها وشکنجه گاه های حاکمان متحجر دینی اسیرند وحاکمان نالایق جمهوری اسلامی با استفاده ازبزرگ نمایی "جنبش سبزقوی وبالنده وشاداب ادامه دارد"که از زبان سخنگویان وصاحب منصبان ورهبران ِالا ماشاء اللهِ "جنبش سبز" ودرغیاب هشیاری جامعۀ حهانی تکرارمی کنند؛ بیشترین فشار وسبعیت را اعمال می کند، در حالی که اگرجنبشی درکارنباشد وکسی هم مدعی "من آنم که رستم بودپهلوان" ِ جنبش نباشد، محتمل است دژخیمان هم خسته باشند وبخواهند بطورموقت هم شده دست از ادامۀ این شکنجۀ سیستماتیک وبدون حساسیت جهانی بردارند.
5- من اصراری ندارم که ادعایم را به کثیف ترین حربۀ ضدبشری جمهوری اسلامی "گنه کرددربلخ آهنگری/ به شوشترزدند گردن مسگری" درجریان اعدام های تابستان سال67 خورشیدی مستدل کنم؛ ولی شما که خودتان هم اهل بخیه بودید آن زمان، خوب می دانید انتقام بیرونی ها(شاعران جنبش سبز زنده نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد) را ازدربندی ها گرفتن یکی ازروش های جاری است.
خلاصه ترحرفم می شود اینکه: "آقایان این پروژه های ناتمام، همۀ هزینه هارابه جامعه وعزیزان برومند ودربند مام وطن تحمیل می کند، بدون اینکه فایده ای به جامعۀ ما برساند. لذا اگرجنبش ادامه دارد ادامه اش را به دژخیم نشان بدهید تاهمه محظوظ بشویم و بیعت کنیم واگرجنبش بمثابه یک عمل لمس کردنی ادامه ندارد پایان مرحله ایش-حداقل- را اعلان بکنید. "پروسه" هم که ناموس خلقت است واحتیاج به رهبر وسخنگو ودفتردستک ندارد." یا...هو
2- واقعیت بسیار تلخ این است که جنبش سبز دارد می رود که مثل همۀ پروژه های اصلاح طلبان حکومتی- که ابتدا ازپروژه تبدیل به پروسه شده اند ومی شوند وبعد از مدتی پروسه هاهم پادرهوارها شده اند ومی شوند که معلوم نباشد آیا مرده اند یا زنده- مصداق معروف "ازقضا سرکنگبین صفرا فزود" بشود. وعوض قاتق نان، قاتل جان فعالان اجتماعی مستقل مثل روزنامه نگاران ومدافعان حقوق بشر شود. لذا بنظرم می رسد که آنانی که باوردارند جنبش سبز پرنشاط وبالنده! بحیات خودادامه داده ومی دهد نباید با دعوت جوانان برای شرکت درراهپیمایی روزقدس مخالفت کنند. بلکه واجب است که نه تنها خودشان با رسانه های زیادشان ازخارج کشور این موج بر خاسته را تقویت کنند بلکه باید به مهندس موسوی هم تکلیف کنند که این "عادت به پروژه های بلاتکلیف"اصلاح طلبان را یکباربرای همیشه قطع کند ومثل شیخ شجاع مهدی کروبی نه تنها اعلان حضوربکند بلکه ازهوادارانش هم بخواهد تا درروزقدس تظاهرات کنند. البته اگر ازلندن پالس های عدم شرکت صادرمی شود باید بیشتر از ترس روشدن دست های خالی شان باشد وباقی قضایا که جمله ایست با واژۀ نان!
3- بیشترازاین به خوداین تظاهرات وچگونگی هایش واردنمی شوم وبیشترمی خواهم به تبعات این"جنبش سبزآری/ جنبش سبزنه" "جنبش سبزهمه جا/ جنبش سبزهیچ جا" بپردازم:
الف- تحرک نداشتن خیابانی جنبش حتی درحد یک تظاهرات سمبولیک بی گاه یا باگاه دریک فضای محدود رئال باعث این است که فضای مجازی هم بدون داشتن حداقل خبرمیدانی نتواند کوچک ترین تحرکی درزمینۀ بزرگ نمایی رسانه ای وتحریک وجدان توده ها وافکار عمومی جهانی انجام بدهد. چون یک کلاغ را می شود چند کلاغ کرد ولی هیچ کلاغ را نمی شود حتی یک کلاغ کرد.
ب- واقعیت قطعی دوم این است که افکارعمومی فقط به امراجتماعی واکنش همدلانه نشان می دهد وامرسیاسی را نه جدی می کیرد ونه حاضرمی شود بنفع یکی از طرفین دعوای قدرت واردصحنه بشود. وچون دولت های جوامع پیش رفته فقط در برابر واکنش افکارعمومی کشور خودشان ورأی دهندگانشان مسئول هستند اولاً، و نیازمند هستند ثانیاً.
پ- نتیجه این می شود که " هرآن که ازدیده رود/ازدل برود" بشود. وخانم سکینۀ محمدی که مرتکب خیانت جنسی بعنوان سنگین ترین جرم ازدنیای قدیم تادنیای جدید ودرمطلق تمام جوامع بشری بوده، است وخواهد بود وبدلیل امرمدنی- دلیل عمده- بودن می شود گل سرسبد رسانه های غرب وبتبع آن انگیختگی افکارعمومی جوامع غربی -البته بدون ورود رسانه ها به جزئیات وعدم استفاده ازواژۀ خیانت- دولت هایشان را وادارمی کند که اعدام عنقریب "شیوا نظرآهاری" را پشت گوش بیندازند وهمه یک صدا شعار"سکینه سکینه بیا اینجا" سربدهند؛ تا جائیکه شیرین بانو هم صدایش دربیاید که: "کجا چنین شتابان".
ت- لذا چاره ای نمی ماند که ما نباید اجازه بدهیم که امراجتماعی ومدنی(جنبش سبز) به امرسیاسی (منازعۀ قدرت) فروکاسته شود وهمۀ شماره هایش ازروی پیشخوان جوامع آزاد برداشته شود. بدیهی است که دولت های خارجی درهنگام اطمینان از خون های پاک ریخته شدۀ جوانان درخیابان های تهران وزیرفشارشدید افکارعمومی ملت هایشان هم؛ با هزاراما واگرحاضربموضع گیری نصفه ونیمه بنفع جنبش می شدند. البته جای کوچکترین گله ای هم نیست چون سیاست فقط با کفۀ قدرت خودش راوزن می کند وبقیۀ خالی بندی های دیپلماتیک همان خالی بندی است ودیگرهیچ.
ث- برگشتن جنبش به خیابان زنده بودن آنرا شهادت می دهد وضمن هم افزایی در انرژی های سرخورده وبرگرداندن امید به بدنه ای که -مثل حقیر-دچارنگاه منفی وسر خوردگی شده اند؛ می تواند خبرپایه را برای پروپاگاندای مجازی وتحت تأثیر قرار دادن افکارعمومی جهانی فراهم کند تا دولت هارا وادارد که هنگام مذاکره با سیاسیون وروشنفکران اپوزیسیون ایرانی درخارج ازکشورامتیازات لازم برای حمایت ازجنبش وفعالان آن را بپذیرند. والا اگروضعیت فعلی ادامه یابد ودرنهایت دلسوزی حتی ما قادربه درخواست ووادار دول غرب برای حمایت اززندگی خودمان! هم نخواهیم بود.- منظورم پول چایی نیست-
4- تحقیقاً اینک بخش بسیار عمده ای ازبهترین فرزندان مستقل، صادق وپاکبازوطن درزندان ها وشکنجه گاه های حاکمان متحجر دینی اسیرند وحاکمان نالایق جمهوری اسلامی با استفاده ازبزرگ نمایی "جنبش سبزقوی وبالنده وشاداب ادامه دارد"که از زبان سخنگویان وصاحب منصبان ورهبران ِالا ماشاء اللهِ "جنبش سبز" ودرغیاب هشیاری جامعۀ حهانی تکرارمی کنند؛ بیشترین فشار وسبعیت را اعمال می کند، در حالی که اگرجنبشی درکارنباشد وکسی هم مدعی "من آنم که رستم بودپهلوان" ِ جنبش نباشد، محتمل است دژخیمان هم خسته باشند وبخواهند بطورموقت هم شده دست از ادامۀ این شکنجۀ سیستماتیک وبدون حساسیت جهانی بردارند.
5- من اصراری ندارم که ادعایم را به کثیف ترین حربۀ ضدبشری جمهوری اسلامی "گنه کرددربلخ آهنگری/ به شوشترزدند گردن مسگری" درجریان اعدام های تابستان سال67 خورشیدی مستدل کنم؛ ولی شما که خودتان هم اهل بخیه بودید آن زمان، خوب می دانید انتقام بیرونی ها(شاعران جنبش سبز زنده نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد) را ازدربندی ها گرفتن یکی ازروش های جاری است.
خلاصه ترحرفم می شود اینکه: "آقایان این پروژه های ناتمام، همۀ هزینه هارابه جامعه وعزیزان برومند ودربند مام وطن تحمیل می کند، بدون اینکه فایده ای به جامعۀ ما برساند. لذا اگرجنبش ادامه دارد ادامه اش را به دژخیم نشان بدهید تاهمه محظوظ بشویم و بیعت کنیم واگرجنبش بمثابه یک عمل لمس کردنی ادامه ندارد پایان مرحله ایش-حداقل- را اعلان بکنید. "پروسه" هم که ناموس خلقت است واحتیاج به رهبر وسخنگو ودفتردستک ندارد." یا...هو
۶ نظر:
آقا دلقك! زرنگ هاي اينا از همون 2 روز بعد از عاشورا كه صدا و سيما با نيم ساعت برنامه مهيج سبزها رو جاي شمر و يزيد جا زد و له كرد فهميدند كار تموم شد.
بيانيه هاي رهبران واكنش سبز هم صادر مي شود- و خواهد شد-، قدرت نمايي خياباني هم نخواهد شد- و چه قدرتي!- براي اين كه در آينده اگر يك وقت خبري شد و دري به تخته خورد، رهبران حقيقي واكنش (حالا جنبش!) از راه برسند زيبا و قوي.
"وخانم سکینۀ محمدی که مرتکب خیانت جنسی بعنوان........"
من این بند رو -که البته از همه دورتر بود به اصل مطلب - شمابیشتر دوست داشتم.
به نظر من مجازات های اسلام باید یه کم "به روز" بشن اما ...(مسخره نیست که میگم به نظر من؟حسرت زدهءآدماییم که در مورد دین دچار ایمان محکم یا بی ایمانی محکم هستن.
قاطی کرده ام انگار.دیروز با پدرم یه بحث پر سروصدای تلفنی داشتیم در همین موردا.اسلام.مجتهد.جمهوری اسلامی.آخرشم ناراحتشون کردم فکر میکنم.اینجا برای پرحرفی من زیاد جا نیست.شمادرموردش مینویسید؟
هیچکس نیست جواب اینهمه سوال روبده.بعدبابای من میگه مجتهد...اگه خدا توی قران با منم حرف زده بود همونقدر که بابابام، شایدمنم مث اون با یه یقین محکم آروم می گرفتم.
1- پروسه چه فرقی با پروژه داره؟! من تا حالا فکر میکردم یکیه!
2- پارسال بودم. امسال... هنوز شک دارم که برم یا نه.
محمدنازین. مرسی ازیادآوریت البته من اصلاً نمی دانستم چنین روزی را. سعی می کنم حرفی بزتم درحاشیه. ومتن که شما وبزرگان این عرصه خواهید فرمود. یا...هو
....................................
ابراهیم سالک عزیز. خیلی ممنون ازمشارکتت دربحث ها. منتظرمی مانیم باجبار. مرسی یا...هو
......................................
کیمیا ی کیمیا! همیشه گام هایتان مبارک است البنه دلم نمی خواهد شاهد بگو مگوی نسل های جوان با پدرها باشم بهردلیل. پدرهارا باید راه برد ودلخوش نگاه داشت ازفرزندان. حرف بیشتری درموقعیت بهتری خواهیم زد ونظرم را شرح خواهم کرد بعنوان پدری که با فرزندانش نه اختلاف عقیده که اختلاف سلیقه بسیاردارد. مرسی ازبودنت. یا...هو
................................
دخترم هلن بانوی گرامی.
پروژه به امورزمان بندی شده وسروته معلوم تعلق می گیرد واتلاق می شود. وپروسه به امور بی دروپیکر وببینیم چه می شود ودبیا! بعبارت کمی جدی تر پروژه معلوم می کند که شما دراثرهزینۀ کدام سرمایۀ ذات یا معنا به چه مقدار ودرچه بازۀ زمانی به چه هدف مشخصی می رسی. مثل مقاطعه کاری یک ساختمان. پروسه اما نه هزینه مشخصی دارد ونه زمان بندی معینی ونه بهره دادن قابل استنادی و... مثل پیش رفت بشر درطول زمان. بقیه اش هم باشد برای وقتی که بگویی منظورت از2 چه بود. من متوجه نشدم پارسال وامسال را! یا...هو
سبزهایی که من میشناسم دیگه تو هیچ راه پیمایی دولتی وغیر دولتی شرکت نمیکنن خسته شن از سی سال راهپیمایی و بیانیه وقطعنامه به نظر من خیلی نباید روی حضور سبزها در روز قدس حساب باز کرد کاشکی سران جنبش سبز میفهمیدن مردم از هرچیز منتسب به نظام بیزارن
:)
مرسی از توضیح.
منظورم از 2، تظاهرات بود. پارسال بودم و ...
ارسال یک نظر