۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه

تقدم لیبرالیسم به دموکراسی!


-->
1- چرا اتفاقی که منتظرش بودیم 104 سال پیش در ایران بیفتد هنوز هم در هیچ کدام ا ز کشورهای اسلامی نیفتاده است؛ و در دو مثال بزور دگنک مایۀ مباهات همۀ مسلمانان مدرن ( ترکیه ومالزی) هم اگر قانون اساسی خالص ترکیه و نا خالصی نژادی مالزی جلودار نبود بازگشت به خلافت اسلامی نه فقط حتمی که قطعی هم بود. تازه هر دوی این دو دموکراسی نیم بند و لرزان با دو مرد از جنس حرف مرد یکی است - آتاتورک مرده و ماهاتیر محمد زنده - تا اینجا هم آمده اند. و ترکیه که هر روز دل تودلش نیست که نکند اردوغان و گل رنگ و شادی و زن را از خیابان های استانبول (1) جمع کنند و ترکیه را دفن کنند مثل ایران. و مالزی که استعداد بازگشتش کمتر از ترکیه نیست.
2- فردا چهاردهم مرداد است و سالگرد نهضت مشروطه در ایران که بازهم گلی بگوشۀ جمالش که هرج و مرجش باعث تولد مردی مصمم و مدرن چون رضاشاه شد و ایران توانست در یک لحظۀ تاریخی سرنوشتش را طوری رقم بزند که میراث خواران شیخ فضل الله نوری 30 سال است هم از دست آوردهایش می مکند و هم حاصلش را تخریب می کنند ولی هنوز هم نتوانسته اند ایران را به دورۀ پرافتخار قجری - صفوی شان عقب برانند. البته که توانسته اند از پیشرفت سریع ایران جلوبگیرند ولی تغییرات رضا شاه چنان سترگ و همخوان بازمان بوده که زورِ پرزورِ ریای ِ قدرت طلب ِآخوندِ سیاسی را هم تاب آورده و به قهقرای برخی همسایگان و اغلب هم کیشان تن نداده است.
3- و فشار خون آدم را بالا می برند روشنفکرانی که 104 سال است آزادی سیاسی و دموکراسی بلغور می کنند و هنوز یک قاشق آش ساده هم نتوانسته اند درست کنند از این همه بلغور برای ایرانیانی که چشم به دستها و مغزها و قلم ها و قدم ها و... بی کفایت آنان دوخته اند برای یک لقمه زندگی به انتخاب خود.
4 نه گمانم دموکراسی قبل یا حتی همزمان با لیبرالیسم بتواند شکل بگیرد. همانطور که یقین دارم عدالت اجتماعی قبل از توسعه، و خود توسعه همزمان یا قبل از رشد اقتصادی، قابل دست یابی نیست. پس این سر گشاد سرناست که همۀ ما داریم فوت می کنیم برای دموکراسی در کشوری که کمترین آمادگی های جوامع در حال گذار سال57 خورشیدی را هم وانهاده زیر مهمیز نعلین روحانیان واپس گرا.

اشتباه کرده اید آقایان! آنی که شما راپورت داده اید در این سی سال از وجود و رشد دموکراسی در انقلاب دینی؛ جز هرج و مرجی ناشی از ناتوانی روحانیان در بستن همۀ فضای زندگی مدرن یادگار رضاشاه و جبرزمان هم؛ چیز بیشتری نبوده است. - لبّ کلام را می گویم؛ اگرمی خواهید با برخی فتواها و اقدامات در حاشیه "اِن قلت" بیاورید!مشکلی نیست. چون در آن صورت هم در"علت تامه"ی همیشگی نوشته های من خدشه نخواهد وارد آمد -
5- خب چرا روی ترش می کنید؛ نهضتی برای مدرنیته؛ سلطان می زاید یا ناپلئون یا رضا شاه. و انقلابی برای قهقرا بهترین فرزندش پیامبری خواهد بود در قوارۀ احمدی نژاد یا قذافی. و الا کدام انقلابی تاکنون فرزندی از جنس دموکراسی بدنیا آورده است که چنان آه سوزناکی می کشید از ته جگر که آدم جگرش آتش می گیرد برای آزادی بیان نداشته تان. تخفیف بدهید خواسته های مه آلود سیاسی تان را به کمترین نشانه های شفاف لیبرالیسم اجتماعی (آزادی سبک زندگی) تاهم مردم راهمراه خودببینید و هم در جبهۀ دشمن اختلاف بیندازید و بخش ضد زندگیش را - حتی - بترسانید ووادار بفرار از مهلکه!

6- هیچ کشوری عموماً و کشورهای اسلامی خصوصاً نتوانسته اند و نمی توانند قبل از رسیدن به سطحی ازرشد اقتصادی و تولید و انباشت ثروت مطمئن، و سطح توسعه ای غیرقابل برگشت وارد فاز توسعۀ سیاسی و دموکراسی شوند. و اگر هم شده اند جزعقب ماندگی بیشتر ناشی از هرج و مرج و ناپایداری سیاسی چیز بهتری نصیب شان نشده است. برای همۀ نمونه های نقیض استدلال منطقی دارم اگر کسی بخواهد. مثل امریکا که دموکراسی اش را بر روی یک پیشینه ای بسترگی توسعۀ جوامع با فرهنگ آنگلوساکسن عموماً و بریتانیای کبیر بویژه برپا کرد و هندوستان که اگر همۀ پروپاگاندای در مورد موفق بودن دموکراسی اش را هم بپذیریم - که جای حدیث بسیاری است - حاصل بیشترین تنوع فرهنگی حافظ موازنه اجتماعی و تساهل دینی اکثریت است.

7- این خواسته را هم از روشنفکران "اسلام برای بغل دستی" معروف به دینی مجدداً تکرار می کنم که دست از سر هم دین و هم خود مردم بردارید و بگذارید نسبت به مسلمانی شان خودشان تصمیم بگیرند. ضمناً جوگیر نشوید ومثل "آقا ابراهیم نبوی" فکر نکنید که این را از حسادتم می گویم و می خواهم کرور کرور انسان های سبزی را که له له می زنند برای تلویزیون جرس و سخنان گهربار جرسیان ولی همین کرور کرور آدم ها حاضر نیستند نفری یک دلار ناقابل هبه کنند به امنای خود در جرس تا تلویزیون راه بیفتد و بنشینند پای آن و گوش کنند به حرف یک رهگذر عاقلی که بیاید و بگوید: "پدرجان تو حرف درست و درمان و شنیدنی و امید بستنی تولید کن تا خودش همۀ فضا را و همۀ رسانه های عمومی را به تصرف عدوانی! دربیاورد". بلکه از این جهت می گویم که این شعار قیم مآب "مردم ایران مسلمان هستند" مثل یک قشر عایق، روی همۀ فضای تنفسی ایران نشسته و مردم را از فکرکردن بازداشته است. یا...هو

نقاشی این پست مال سالوادوردالی اسپانیایی است. یک آدم نامتعارف تر از هر هنرمند نامتعارف. و ما به ترک عادت نیاز داریم. و رفتن به دنیاهای تازه و اختراع سبک های تازه برای مبارزه!
....................................................................................................
پانوشت(1):
زن را از خیابان جمع کردن یک مفهوم مستولی بر ذهن مجتهدان و مفتیان است.
اشباح یا - حداکثر- اندام های متحرک زنان در خیابان های تهران را جدی نگیرید.
این یک حس توده را اگر روشنفکر درست ترجمه کند ما نصف راه تغییر را رفته ایم.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

تندرست و زنده باشید ،مثل همیشه لب مطلب را صاف و پوست کنده بیان میکنید.

Dalghak.Irani گفت...

مرسی که مراتشویق می کنید.