1- آیت الله خامنه ای نه تنها آدم کودنی نیست بلکه آدم کتاب خوانده ومسئله دانی هم است. بطوری که اگر بخواهیم اورا با همۀ آخوند های همطرازسنی ودینی همدوره وهمدرس وهم حجره اش مقایسه کنیم بدون هیچ تردیدی ازهمه می برد با این تفاوت مهم که آیت الله شعروادبیات ورمان واینک تاریخ خوانده هم است که بالای 90 درصد روحانیان سنتی چنین مطالعاتی را مکروه وحتی حرام می دانند.
واگراین ویژگی آیت الله راهم علاوه کنیم که ایشان دستی هم برآتش رنود دارد درعرفان؛ می بینیم که خیلی هم باآدم صاف وپوست کنده ای مواجه نیستیم که هرکسی ازراه برسد نمدی ازاو بدزدد برای کلاهش یا حتی جرأت جابجایی عمامه اش را داشته باشد.
2- هنگامی که درسال 84 احمدی نژادرییس جمهورایران شد تحلیل من این بود که آیت الله خامنه ای درابتدای امر ازاو استقبال خواهد کرد بدلیل عیارظاهر وزندگی وزیستش که نشانه های الگو ی تبلیغی را داشت- اینک بدلخواه یا به اجبار جایگاه رهبری، مورداستفادۀ آیت الله خامنه ای ومورد تبلیغ وبالندگی هوادارانش هم است- ولی بعداز شش ماه الی یک سال وبادیدن جاه طلبی های او ویکدندگی واستقلال خواهی نسلی -که اکثریت سپاهیان پاسدار حرفه ای رانیز تشکیل می دهند- او؛ آهسته آهسته ازپشتیبانی معمول اوهم دست خواهد کشید تاباپایان گرفتن دوراول ریاست جمهوری اش بتواند اورا با یک رییس جمهور قابل کنترل ووفادار(اصولگرایا اصلاح طلب) تعویض کند.
3- اعتراف می کنم که من حتی حمایت ها ی کمترآشکاردر2/5 سال اول وآشکارتردریک سال بعدی آیت الله ازاحمدی نژادرا هم بپای هوشمندی آیت الله خامنه ای می گذاشتم ومی پنداشتم که بدلیل شناخت او ازجنس "بازی بهم زن احمدی نژادورفقا" خودش را کنترل می کند که آبادگرهای ِآنموقع احساس خطر و مقابله نکنند. تا اینکه رسیدیم به ششماه آخردوراول ریاست جمهوری احمدی نژاد وحمایت های رهبر علنی تر، پرشورتر وتبلیغاتی ترشد. ومن بکلی گیج شدم. چون حمایت های آیت الله خامنه ای ازاحمدی نژاد را نه عاقلانه می دانستم ونه سیاستمدارانه ، نه اقتدار جویانه ونه حتی آرمانخواهانه.
4- حمایت از احمدی نژاد عاقلانه نبود زیرا طیف موردوثوق، مورد مشورت واندرونی سیاسی رهبروحتی شخص آیت الله صابون بی اعتنایی احمدی نژادرا برجامۀ خویش نشانه داشتند هنوز. سیاست مدارانه نبود به این دلیل که رهبر قطعاً می توانست محاسبه کند که قماربامهرۀ احمدی نژاد همۀ شاه ها ووزیر های آیت الله را خواهد سوزاند واو قادر نخواهد بود بازی نهایی را برگزار واز لشکرسالم وجبهه نرفتۀ احمدی نژادببرد. اقتدارجویانه نبود به این دلیل که همۀ قوت آیت الله از حوزۀ دین وتخصص آخوندی می آید واگر قرارباشد احمدی نژادهمۀ آنان را ضایع کند، آیت الله باچه پشتوانه وعقبه ای خواهدتوانست درمقابل هجوم بعدی سپاهیان احمدی نژاد مقاومت کرده وپیروزهم بشود. وبالاخره آرمان گرایانه هم نبود، زیرا که بدون دین ِروحانیت اگرسرت به عرش ربوبی هم بساید! نمی تواند همان آرمان اسلام ناب محمدی باشد. وبهمین خاطرهم است که درحالی که روحانیان اجازه دارند درهر موضوعی ازشیرمرغ تاجان آدمیزاد مداخله ومطالبه داشته باشند؛ ولی اگر یک فکلی کمترین حرفی درمورد دین بزند ذنب لایغفر است مثل همین ماجرای اسفندیارمشایی. وازاین روست که آخوندها رقیق ترین مضمونی که برای کلاهی های بدنبال دین کوک می کنند، ضرب المثل سخیفی چون "خراگرلقمان شودبازهم خراست" است.
5- البته من خودم یک سری دلایل همذات پندارانه با احمدی نژادرا در آیت الله خامنه ای سراغ دارم مثل: موعود گرایی،ساده زیستی، دیکتاتوری، مصمم بودن، لجبازی، فقیرنوازی، خطیبی، مشورت ناپذیری؛ ولی همۀ این هارا کافی نمی دانم برای خسارتی که آیت الله متحمل شده وهنوز فصل های رنگین ترش را در پیش دارد. ودلایل دیگرانی را هم دیده وشنیده ام -برخی را خودم هم تلویحاً گفته ام -که آیت الله خودش این خط ضدروحانیت ارشد دراحمدی نژاد را تقویت واجازه وتشویق می دهد که دنبال پروژۀ "سلطان"ی خویش است. یا این که آیت الله دیگر ازعهدۀ احمدی نژاد سپاهی ونفتی برنمی آید. ویا اینکه آیت الله خامنه ای می خواهد قدرتش رادرخانواده اش موروثی کند. یا اینکه آیت الله مثل همۀ دیکتاتورهای تاریخ جزبه منفعت وقدرت خویش بهیچ اصلی پایبند نیست، وازاین قبیل.
6- رییس حمهور همین دیروز بود که ضمن تصریح برغیرقانونی بودن مجمع تشخیص مصلحت نظام برای تصویب قوانینی که ازسوی شورای نگهبان رد می شود کد بسیار مهم وترسناکی را برای رقبایش فاش گفت. او گفت که راجع به قوانینی که قانون نمی دانم با آیت الله خامنه ای صحبت کرده ام وایشان دستور تشکیل کمیته ای مخصوص در شورای نگهبان را داده است تابه این موضوع رسیدگی شود. وآن اعتماد بنفس وقاطعیتی که احمدی نژادبکارمی برد درهنگام بیان این اعلان، نشان می داد که از نتیجۀ داوری بنفع خودش ومثل همۀ دفعات مشابه مطمئن قطعی است.
7- بنابراین ضمن این که من برخی از علل مادی گفته شده برای انگیزۀ حمایت آیت الله خامنه ای-بدلیل شأن فکری وانقلابی خامنه ای- ازاحمدی نژادرا قبول ندارم وبرخی دیگر آن هارا نیز توضیح دهنده وقانع کننده نمی دانم؛ لاجرم راه افتاده ام بدنبال یافتن عامل "چرا آیت الله خامنه ای خودش را وقدرت بی مهارش را دربست گذاشته است درسبدریاست محمود احمدی نژاد؟"
8- من یک باربعداز سخنرانی کاملاً اشتباه ازجنبۀ سیاسی آیت الله خامنه ای درنمازجمعۀ معروف بعدازانتخابات پارسال که رهبرعلاوه بر تأکیدمجددبرتأیید خودازنتیجۀ انتخابات، احمدی نژادرا به اسم ورسم همفکرخویش معرفی نمود وحتی رأس همۀ دیگر مدعیان یعنی هاشمی راهم بویژه به مقایسه آورد که بگوید بقیه خفه! درمقاله ای نوشتم که کارجنبش واصلاح طلبان زار است به این دلیل که آیت الله خامنه ای خودش را تحت ولایت رییس جمهور معرفی کرد درنماز جمعه. این جملۀ خرد حسی آنموقع من ازسوی برخی بطنز وازسوی گروهی دیگر بمسخره گرفته شد ازرفقا. وازرقبا هم که کسی نه داعیه ای چون من بمیان آورد ونه من درحد ادعا بودم که کسی عنایت کند بگفتارونوشتارم. وراستش من وقتی مجدداً برگشتم به گزینۀ "شیدایی خامنه ای به احمدی نژاد" که دروقایع روز 14 خرداد با اینکه می دانست هوکردن نوۀ امام برنامه ریزی رییس جمهور است وهاشمی هم شهادت داد که "آقا" بسیار عصبانی بودند از این عمل و عکس های منتشرۀ بعدی وبوسیدن سیدحسن درجلودوربین وجایگاه هم صحت ناراحتی وحتی خشم آیت الله را تأیید می کند؛ رهبرمطلقۀ جمهوری اسلامی از کوچکترین واکنش عملی درتذکرعلنی یامخفی به رییس جمهور باز ماند، وحتی چفیه اش را به اکراه واجبار به مدیرپروژه هوکردن(سردارقاسمی) اهداکرد.
9- خب اینک رسیدیم به سخن آخر که ازجنسی ناشناخته است برای خود من. وچنین ادعایی ازیک تحلیل گراجتماعی مدرن ودانش اندوخته چه بسا نعل وارونه باشد دربی اعتباری بقیۀ تحلیل وتفسیر ونطرهای او! ولی من چون ادعایی ندارم وآبرویی هم برای رفتن- بااینکه خودم هیچگونه تجربۀ عرفانی یا الهامی ازنوع خداباورانه اش را ندارم وهمۀ ملهمات سنم نتیجۀ خیالبافی ها ومالیخولیاهای تنهایی ام( مثل اغلب نویسندگان سوررئال)است- برداشتم را دراینجا ثبت می کنم وخوشحالم که شما هم داوری خواهیدکرد درمقایسه با آنچه که درآینده پیش خواهد آمد.
10- چنین باوردارم که شیدایی آیت الله خامنه ای به محموداحمدی نژاد جنسی ازنوع شیدایی تاریخ نگاشتۀ ملای روم دارد به شمس تبریزی. مگرنه اینکه به ثبت رسیده است همۀ بدایع وظرایف وکرامات ومقامات برای علامه وشاعر وعارف دردانه "مولوی"! وخودمولوی برای شمس تبریزی!
حتی جسارت می کنم بگویم که هرآنچه به شمس تبریزی هم داده شده ازعرفان وشعرومقام ومکنا درطول تاریخ چه بسا برای ضایع نشدن مولوی بوده است درشیدایی به یک آوارۀ گدا گشنه!
11- وآیا تاریخ بعداز800 سال بازهم دارد ازنو نوشته می شود برای ما واین بار درحوزۀ قدرت هم! واگرچنین باشد باید نگران باشیم وبفکرچاره. چرا که ازاین مردان موافق روی صحنه نه گمانم دلیرانی باشند هم درفهم وهم درخطر کردن وبتوانند برای خلاص شدن ازحقیری ِاحمدی نژاد هم شده، خامنه ای را بمسلخ ببرند. ازما گفتن. یا...هو
واگراین ویژگی آیت الله راهم علاوه کنیم که ایشان دستی هم برآتش رنود دارد درعرفان؛ می بینیم که خیلی هم باآدم صاف وپوست کنده ای مواجه نیستیم که هرکسی ازراه برسد نمدی ازاو بدزدد برای کلاهش یا حتی جرأت جابجایی عمامه اش را داشته باشد.
2- هنگامی که درسال 84 احمدی نژادرییس جمهورایران شد تحلیل من این بود که آیت الله خامنه ای درابتدای امر ازاو استقبال خواهد کرد بدلیل عیارظاهر وزندگی وزیستش که نشانه های الگو ی تبلیغی را داشت- اینک بدلخواه یا به اجبار جایگاه رهبری، مورداستفادۀ آیت الله خامنه ای ومورد تبلیغ وبالندگی هوادارانش هم است- ولی بعداز شش ماه الی یک سال وبادیدن جاه طلبی های او ویکدندگی واستقلال خواهی نسلی -که اکثریت سپاهیان پاسدار حرفه ای رانیز تشکیل می دهند- او؛ آهسته آهسته ازپشتیبانی معمول اوهم دست خواهد کشید تاباپایان گرفتن دوراول ریاست جمهوری اش بتواند اورا با یک رییس جمهور قابل کنترل ووفادار(اصولگرایا اصلاح طلب) تعویض کند.
3- اعتراف می کنم که من حتی حمایت ها ی کمترآشکاردر2/5 سال اول وآشکارتردریک سال بعدی آیت الله ازاحمدی نژادرا هم بپای هوشمندی آیت الله خامنه ای می گذاشتم ومی پنداشتم که بدلیل شناخت او ازجنس "بازی بهم زن احمدی نژادورفقا" خودش را کنترل می کند که آبادگرهای ِآنموقع احساس خطر و مقابله نکنند. تا اینکه رسیدیم به ششماه آخردوراول ریاست جمهوری احمدی نژاد وحمایت های رهبر علنی تر، پرشورتر وتبلیغاتی ترشد. ومن بکلی گیج شدم. چون حمایت های آیت الله خامنه ای ازاحمدی نژاد را نه عاقلانه می دانستم ونه سیاستمدارانه ، نه اقتدار جویانه ونه حتی آرمانخواهانه.
4- حمایت از احمدی نژاد عاقلانه نبود زیرا طیف موردوثوق، مورد مشورت واندرونی سیاسی رهبروحتی شخص آیت الله صابون بی اعتنایی احمدی نژادرا برجامۀ خویش نشانه داشتند هنوز. سیاست مدارانه نبود به این دلیل که رهبر قطعاً می توانست محاسبه کند که قماربامهرۀ احمدی نژاد همۀ شاه ها ووزیر های آیت الله را خواهد سوزاند واو قادر نخواهد بود بازی نهایی را برگزار واز لشکرسالم وجبهه نرفتۀ احمدی نژادببرد. اقتدارجویانه نبود به این دلیل که همۀ قوت آیت الله از حوزۀ دین وتخصص آخوندی می آید واگر قرارباشد احمدی نژادهمۀ آنان را ضایع کند، آیت الله باچه پشتوانه وعقبه ای خواهدتوانست درمقابل هجوم بعدی سپاهیان احمدی نژاد مقاومت کرده وپیروزهم بشود. وبالاخره آرمان گرایانه هم نبود، زیرا که بدون دین ِروحانیت اگرسرت به عرش ربوبی هم بساید! نمی تواند همان آرمان اسلام ناب محمدی باشد. وبهمین خاطرهم است که درحالی که روحانیان اجازه دارند درهر موضوعی ازشیرمرغ تاجان آدمیزاد مداخله ومطالبه داشته باشند؛ ولی اگر یک فکلی کمترین حرفی درمورد دین بزند ذنب لایغفر است مثل همین ماجرای اسفندیارمشایی. وازاین روست که آخوندها رقیق ترین مضمونی که برای کلاهی های بدنبال دین کوک می کنند، ضرب المثل سخیفی چون "خراگرلقمان شودبازهم خراست" است.
5- البته من خودم یک سری دلایل همذات پندارانه با احمدی نژادرا در آیت الله خامنه ای سراغ دارم مثل: موعود گرایی،ساده زیستی، دیکتاتوری، مصمم بودن، لجبازی، فقیرنوازی، خطیبی، مشورت ناپذیری؛ ولی همۀ این هارا کافی نمی دانم برای خسارتی که آیت الله متحمل شده وهنوز فصل های رنگین ترش را در پیش دارد. ودلایل دیگرانی را هم دیده وشنیده ام -برخی را خودم هم تلویحاً گفته ام -که آیت الله خودش این خط ضدروحانیت ارشد دراحمدی نژاد را تقویت واجازه وتشویق می دهد که دنبال پروژۀ "سلطان"ی خویش است. یا این که آیت الله دیگر ازعهدۀ احمدی نژاد سپاهی ونفتی برنمی آید. ویا اینکه آیت الله خامنه ای می خواهد قدرتش رادرخانواده اش موروثی کند. یا اینکه آیت الله مثل همۀ دیکتاتورهای تاریخ جزبه منفعت وقدرت خویش بهیچ اصلی پایبند نیست، وازاین قبیل.
6- رییس حمهور همین دیروز بود که ضمن تصریح برغیرقانونی بودن مجمع تشخیص مصلحت نظام برای تصویب قوانینی که ازسوی شورای نگهبان رد می شود کد بسیار مهم وترسناکی را برای رقبایش فاش گفت. او گفت که راجع به قوانینی که قانون نمی دانم با آیت الله خامنه ای صحبت کرده ام وایشان دستور تشکیل کمیته ای مخصوص در شورای نگهبان را داده است تابه این موضوع رسیدگی شود. وآن اعتماد بنفس وقاطعیتی که احمدی نژادبکارمی برد درهنگام بیان این اعلان، نشان می داد که از نتیجۀ داوری بنفع خودش ومثل همۀ دفعات مشابه مطمئن قطعی است.
7- بنابراین ضمن این که من برخی از علل مادی گفته شده برای انگیزۀ حمایت آیت الله خامنه ای-بدلیل شأن فکری وانقلابی خامنه ای- ازاحمدی نژادرا قبول ندارم وبرخی دیگر آن هارا نیز توضیح دهنده وقانع کننده نمی دانم؛ لاجرم راه افتاده ام بدنبال یافتن عامل "چرا آیت الله خامنه ای خودش را وقدرت بی مهارش را دربست گذاشته است درسبدریاست محمود احمدی نژاد؟"
8- من یک باربعداز سخنرانی کاملاً اشتباه ازجنبۀ سیاسی آیت الله خامنه ای درنمازجمعۀ معروف بعدازانتخابات پارسال که رهبرعلاوه بر تأکیدمجددبرتأیید خودازنتیجۀ انتخابات، احمدی نژادرا به اسم ورسم همفکرخویش معرفی نمود وحتی رأس همۀ دیگر مدعیان یعنی هاشمی راهم بویژه به مقایسه آورد که بگوید بقیه خفه! درمقاله ای نوشتم که کارجنبش واصلاح طلبان زار است به این دلیل که آیت الله خامنه ای خودش را تحت ولایت رییس جمهور معرفی کرد درنماز جمعه. این جملۀ خرد حسی آنموقع من ازسوی برخی بطنز وازسوی گروهی دیگر بمسخره گرفته شد ازرفقا. وازرقبا هم که کسی نه داعیه ای چون من بمیان آورد ونه من درحد ادعا بودم که کسی عنایت کند بگفتارونوشتارم. وراستش من وقتی مجدداً برگشتم به گزینۀ "شیدایی خامنه ای به احمدی نژاد" که دروقایع روز 14 خرداد با اینکه می دانست هوکردن نوۀ امام برنامه ریزی رییس جمهور است وهاشمی هم شهادت داد که "آقا" بسیار عصبانی بودند از این عمل و عکس های منتشرۀ بعدی وبوسیدن سیدحسن درجلودوربین وجایگاه هم صحت ناراحتی وحتی خشم آیت الله را تأیید می کند؛ رهبرمطلقۀ جمهوری اسلامی از کوچکترین واکنش عملی درتذکرعلنی یامخفی به رییس جمهور باز ماند، وحتی چفیه اش را به اکراه واجبار به مدیرپروژه هوکردن(سردارقاسمی) اهداکرد.
9- خب اینک رسیدیم به سخن آخر که ازجنسی ناشناخته است برای خود من. وچنین ادعایی ازیک تحلیل گراجتماعی مدرن ودانش اندوخته چه بسا نعل وارونه باشد دربی اعتباری بقیۀ تحلیل وتفسیر ونطرهای او! ولی من چون ادعایی ندارم وآبرویی هم برای رفتن- بااینکه خودم هیچگونه تجربۀ عرفانی یا الهامی ازنوع خداباورانه اش را ندارم وهمۀ ملهمات سنم نتیجۀ خیالبافی ها ومالیخولیاهای تنهایی ام( مثل اغلب نویسندگان سوررئال)است- برداشتم را دراینجا ثبت می کنم وخوشحالم که شما هم داوری خواهیدکرد درمقایسه با آنچه که درآینده پیش خواهد آمد.
10- چنین باوردارم که شیدایی آیت الله خامنه ای به محموداحمدی نژاد جنسی ازنوع شیدایی تاریخ نگاشتۀ ملای روم دارد به شمس تبریزی. مگرنه اینکه به ثبت رسیده است همۀ بدایع وظرایف وکرامات ومقامات برای علامه وشاعر وعارف دردانه "مولوی"! وخودمولوی برای شمس تبریزی!
حتی جسارت می کنم بگویم که هرآنچه به شمس تبریزی هم داده شده ازعرفان وشعرومقام ومکنا درطول تاریخ چه بسا برای ضایع نشدن مولوی بوده است درشیدایی به یک آوارۀ گدا گشنه!
11- وآیا تاریخ بعداز800 سال بازهم دارد ازنو نوشته می شود برای ما واین بار درحوزۀ قدرت هم! واگرچنین باشد باید نگران باشیم وبفکرچاره. چرا که ازاین مردان موافق روی صحنه نه گمانم دلیرانی باشند هم درفهم وهم درخطر کردن وبتوانند برای خلاص شدن ازحقیری ِاحمدی نژاد هم شده، خامنه ای را بمسلخ ببرند. ازما گفتن. یا...هو
۱۴ نظر:
به نظر من نه احمدی نژاد شیفته رهبر است و نه رهبر شیفته احمدی نژاد! اینها در ظاهر و برای حفظ موقعیت است. درست است که رهبر باسواد و زیرک است، ولی آدم های باهوش هم گاهی مرتکب خظا های احمقانه می شوند. در ضمن، بخت هم همیشه یاری نمی کند!
به نظرم این دو دلداده به فرمول جدیدی از اسلام+مدرنیسم دست پیدا کرده اند و هم قسم شده اند برای امتحان آن.
فرمول این است: مهندسی انسان (و علوم انسانی). البته فرمول غریبی هم نیست، چیزی است که سی سالی است در نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی به آن عمل میشود.
چیزی که آقای خامنهای را سر شوق آورد کاربرد موفق این فرمول توسط احمدی نژاد بود اولا در باب مدیریت افکار عمومی جهان در قبال ایران هستهای، دوما مدیریت آرا ملت بود توسط احمدی نژاد در انتخابات ۸۸.
رهبر آنقدر تحت تاثیر قرار گرفت که همان جا گفت: این درسته و منم همین رو میخواستم بگم.
که متاسفانه هر دوی این عزیزان کور خوانده اند و اوج بی خردی و حماقتشان در باب علوم انسانی را میرسانند. تا همین الان ماجرا، اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپ عسگر اولادی بگذارند دیگر به آقا اعتماد نخواهد کرد. زخمی که مصباح سر مکتب ایران خورد دیگر التیام پیدا نخواهد کرد.
یک شمه از این اوج حماقت را احمدی نژاد همان سال اول ریاست جمهوری اش سر نرخ بهره نشان داد، وقتی که گفت اگر تورم تابع نرخ بهره است، خب از تابع معکوس میگیریم، سود بانکی را کم میکنیم تا تورم کم شود. کرد و نشد و من یقین دارم احمق (ببخشید نمیتوانم جلو بگیرم) هنوز نفهمیده چرا نشد، هنوز فکر می کنه اگر بانکیها اخلال نکرده بودند جواب میداد!
پ.ن. و البته این هم یادم رفت بگویم که مهمترین دلیل دلدادگی رهبر به آن مهندسی انسان، بشارت برون رفت از تعلیق ۳۰ سالهای بود که هر ایرانی در ایران حسّش میکند و رهبر به حکم رهبر بودن بیشتر و درد آور تر از همه!
ازشما بانام ناشناس ممنونم که اظهارنظرفرموده اید. نظر حضرت عالی نظر محترم وغالبی است دربین نظریات مربوط به چرایی وچگونگی رابطۀ رهبرورییس جمهور. ولی بنظرم کمترقانع کننده است این جملۀ کلی "منافع مشترک" ولی نامکشوف ونادقیق وناگفته. تلاشم این است که با بسط موضوع درشاخه های مختلف بپاسخ دقیق تری برسیم. یادمان نرود که کلید حل هرمشکلی از مسیر ِ اول شناخت صورت مسأله می گذرد. یا...هو
و اما به ابراهیم سالک نازنین.
می بینم که گویی "ابراهیم درآتش" جامۀ رزم بتن کرده ای واز خودنویس تا خودکار وازمردک تادلقک شمشیرمی زنی ودشمن می تارانی! دست مریزاد وخدا قوت.
واما بعد:
بدلیل نزدیکی فکری بامن که حس می کنی لابد. این کامنت اینجا را چنان با ارجاعات ذهنی نا آشنا وتعریف نشده برای من نوشتی که من که خودم مبدع وسردستۀ بی سوادان مبهم نویس با پز "نوشتن با ارجاعات ذهنی خواننده" هم هستم هم نتوانم چیزی دستگیرم شود که چه می گوید ابراهیم؟!.
مهندسی وعلوم انسانی واحمق وجلوخودم را نتوانستم بگیرم وکورخوانده اند وعسگر اولادی وماه وخورشید وزمین وآسمان و افکارعمومی جهان و انتخابات پارسال و...وارتباط دادن همۀ این ها درذهن من بدبخت وارتباط مستقیم یا منحرفش باشیدایی دوتا آدم باهم و...
لذا بدلیل عدم درک همۀ مباحث مختلف وعمیقی که مطرح کرده ای اجازه می خواهم فعلاً به این بسنده کنم که وقایع بعد ازانتخابات یک دست آورد بسیار بزرگ داشت برای جامعۀ جوان ما که باعصبیت وپیش داوری من آنم که رستم بود پهلوان بسمت حل مشکل رفتن قاتل جان ماست تا قاتق نان ما.
لذاست که می بینی دیگر نوشته هایی پراز اَن ومموتی واحمق وسیدعلی گدا و...خودشان را با رییس جمهور باهوش، خامنه ای سیاست دان و...جابجا کرده اند.
واین درست است چرا که تا نتوانی ارزیابی کنی که دشمنت به چه سلاح وابزار وتاکتیک وحتی فضیلتی-چراکه نه- مجهز است رودررویی با او کمی فقط کمی بدترازخودکشی است. البته درمقام طنز فاخر اشکالی به برخی "آخیش راحت شدم" ول کردن ها نیست ولی آن دیگر عصبانیت همراه ندارد.
خواهش می کنم منظورت را باکلماتی بنویس که می دانی اغلب مردم هم ازجمله مثل من بلدهستند. لطفاً.
پایدارباشی ونه زبانم لال پای ِ دار! یا...هو
مهندسی انسان و علوم انسانی امهاتی دارد به این ترتیب:
۱. پیش فرض علوم انسانی، که مبتنی است بر انسان موجودی با مجهولات بی نهایت، غلط است.
۲. میتوان به انسان و پدیدههای اجتماعی نیز همانند علوم مهندسی معادلاتی ساده، مانند معادلات نیوتنی نظیر کرد. با داشتن این معادلات و دادن ورودی مشخص، خروجی مشخص است: نازلترین مثالش میشود مساله ی تعیین نرخ تورم. و زیباترین اش میشود مهندسی آرا مردم از طریق مهندسی خود مردم.
دوستی دارم پیر و اقتصاد دان که زمانی مشاور رفسنجانی بود، ایشان 5 سال پیش و سر مساله ی نرخ تورم بانکی بسیار عصبی تر از من شده بود، و البته راه هم به جایی نبرد و نخواهیم برد. و الان سالیانی است که دیگر ساکت شده. و اصلا به مساله ی ایران نگاه هم نمی کند، چه برسد به فکر.
حالا که شما گرای گلستان من را گرفته اید، مطمئنأ میدانید که خیلی هم از ان و مموتی و سید علی گدا توش خبری نبوده و نیست. و بنا بر این، هر چند خیلی ممنونم از توصیه برای کشف فضایل محمود و آقا، اما فکرکنم عقلام به این قدر ماجرا- لا اقل- میرسد.
اشتباه ازمن بود که دراول کامنتم ننوشتم "به بهانۀ پاسخ به..." والا من اینقدر دلقک هستم که بدانم شأن توصیه وپندندارم به بزرگان. وچون ازهربهانه ای می خواهم برای حرف مفیدی بنظرخودم استفاده کنم باعث این گاف ها هم می شود که معذرت می خواهم. البته که ازتوضیح روشنگرانه ات سپاسگزارم ولی بدلیل فقدان مطلق دانش من درحوزه ای که فرمودید بازهم نتوانستم موضوع را بگیرم. وعیبی هم ندارد. قطعاً برای خوانندگان اندیشمند وبلاگم بسیار مفید خواهد بود توضیح واضح تان. مرسی والبته که گلستان شما همیشه خوش منظر است برای من با این اطمینان که شما بسلامت ازآتش رد شده اید وخواهیدشد. یا...هو
خواهش میکنم. و من واقعا خوشحال می شوم از پند بزرگان، به خصوص پندی که نه به بهانه ی من، بلکه برای خود من باشد.
البته باز هم خیلی واضحش نکردم که چرا نتیجه ی این واضحات میشود این که شیدایی و دلدادگی در کار نیست و این وصلهها به مولوی اصلا نمیچسبد. جریان همان جریان میکنم پس میشود است.
باز هم ببخشید، انشاالله از خوانندگان وبلاگتان یک شیر پاک خورده بیاید حکم بشود این وسط.
یکی از دلایل اصلی و محوری که در این تحلیل جامع مد نظر قرار نگرفته است. تمکین آقای خامنه ای به رای مردم است.
حتا اگر ما اصرار داشته باشیم به طرح وقوع تقلب در انتخابات ، اما برای تحلیل و بررسی روابط رهبری و رییس جمهور باید شرایط را از دیدگاه رهبری ببینیم، یعنی ریس جمهور با رای قاطع مردم انتخاب شده و میزان رای ملت است. بی توجهی به این مساله(اگر عمدی نباشد) تحلیل ما را از مسیر خود منحرف میکند.
با سلام وبه بهانۀ پاسخ به برزو ناشناس.
مطلقاً رأی مردم به آقای احمدی نژاد نادیده گرفته نشده است ومن درتمام نوشته های مربوطم همواره رأی محبوب احمدی نژاد درنزد بویژه حزب اللهی های پیاده نظام رژیم را یکی از عوامل برجستۀ "چرا بزرگان جناح راست قدرت زدن احمدی نژاد را ندارند" را دانسته ومعرفی کرده ام. منتها درتحلیل رابطۀ آیت الله خامنه ای با رییس جمهور فعلی ایراد بخود رابطه و حمایت نرمال نیست. مشکل فعلی درمیزان این حمایت ودراختیارقراردادن همۀ امکانات واختیارات بی حد ومرز رهبری است که باعث شده احمدی نژاد سایرارکان نظام را مطلقاً بی اثر وزمین گیر کند. البته که شما هم متوجه هستید چون روشن نوشته ام ولی خب چون جزو عاشقان رییس جمهورهستید وقتی راجع به ایشان مطلب می نویسم، ذوق زدگی تان قطعی است. یا...هو
دلقک گرامی،
اول اینکه برزو همانقدر ناشناس است برای همه که دلقک .
دوم اینکه پرهیز بفرمایید از برچسب زدنها، هرچند که این حقیر مشگلی ندارم با انتساب داده شدن به این دسته و یا آن گروه، دلیل ناشناس ماندن و بی دکان و دستک بودنم هم همین است که بتوانم اندیشه ام را آزادانه بیان کنم.
سوم اینکه فکر میکنم مطلب مرا نگرفتید، به نظر این حقیر بالاترین دلیلی که مقام رهبری در حمایت بی چون و چرایش از احمدی نژاد مطرح کردهاند، "میزان رای ملت است" بود.
یعنی ایشان چه دیکتاتور و متحجری باشند که پارسال میگفتید و چه فرهیخته ای باشند که امروز میگویید، یک چیز قطعی است و آن اینکه ایشان دموکراسی را از شما بهتر تعریف میکنند.
چهارم اینکه اطمینان دارم که شما بیش از من بر اثر انقلاب ۵۷ آسیب ندیده و هزینه نداده اید. اما شاید بهتر باشد که همانطور که من هزار درس از شما آموختم شما هم این یکی را از من بیاموزید که به خاطر ایران مان بهتر است که فارغ از کینه ها و تعصبها نقد و تحلیل کنیم، تا مبادا دوباره مثل پارسال جوگیرشویم و راهکارهای رادیکال ارائه بدهیم (که البته کامنتهایش در بلوگ بهنود موجود است) تا مبادا وطن را از چاله به چاه بیاندازیم.
و در آخر اینکه اگرکامنتهای این حقیر شما را میرنجاند و عصبانی میکند، خوب چاپش نکنید وحتا نخوانیدش ( هرچند که همین حالا هم درست توجه نمیکنید و نصفه میخوانید) چرا که من از آزادی گفتمان استفاده میکنم و هیچ دلیلی برای خودسانسوری ندارم، بقیه اش در اختیار شماست.
برزو
برزو جان دمت گرم که هنوز دوام آوردی تو میدون آقا دلقک!
دلقک عزیز ما، هر چی دلقکی داره میریزه توی پستش و بعد زره میپوشه و با گرز آتشین مترصد شکار طعمه هایی مینشینه که جرات کنند براش کامنت بگذارند.
نه به بهانۀ پاسخ به برزو. بل دررابطه با پاسخ مستقیم به برزو آدم ناشناس مجازی! وفقط بخاطر آن ضرب المثل بی ادبانه که خودتان اول آنرا واگویه کنید وسپس جواب مرا بخوانید.
همۀ گفته هایت الکی است:
1- همۀ روحانیان متجحر هستند چون حرفه شان تبلیغ ودفاع ازدین است. ودین امری مربوط به قدیم است. ولی همۀ روحانیان بی سواد ونافرهیخته نیستند. ومن هیچ گاه هیچ کس را وازجمله آیت الله خامنه ای را با بی نزاکتی وتحقیر یادنکرده ام.
2- گفتی بیرون نیامدنت از بی چادری است ولی من می گویم که شما روی زیبایی نداری والا چندباره خودت را به آفتاب اینترنت امپریالیستی پهن کرده بودی.
3- مرا تهدید به نوشته های گذشته ام کرده ای. درصورتیکه من بالشم به همۀ آراء منسجم وپاسخگویم است ومولای درزش نمی رود که حرفی متناقض نزده ام.
4-همۀ نفهمی مرا دراین خلاصه کرده ای که رهبر-معظم بخاطروبه احترام شما-از احمدی نژاد به این دلیل سوپرحمایت می کند که رأی احمدی نژاد بسیار قاطع وزیاد بوده است ودموکراسی را بهتراز هرکسی تعریف می کند. البته که اینطور نیست ولی اگر هم باشد اوج حماقت چنین استدلالی مکشوف است. رهبر حق ندارد اگر همۀایرانیان هم به کسی رأی بدهند قانون را تعطیل کند وافساررا بیاندازد گردن خربزرگی که مثل صدام 99/9 درصد آراء را کسب کرده است. چرا متوجه نمی شوی حرف به این سادگی را!
5- من چه می دانم ترجیح تو ازبین احمدی نژاد وخامنه ای کدام یک است؛ تاحالا مرتب از احمدی هواداری می کردی من هم طنزم گرفت درنوشتۀ قبلی وعشق شما به رییس جمهور را تبلیغ کردم. اینک هم حرفم را اصلاح می کنم ومی گویم که ایهالناس برزوی غریب مجازی درصورت بروز اختلاف بین رهبر- معظم بخاطر واحترام شما- ورییس جمهور طرف رهبر- معظم بخاطر وبه احترام شما- خواهد بود.
6- من البته درکامنت قبلی ام عصبانی نبودم وکمترین تعرضی هم بشما نکرده بودم. البته قلم ونثر من بطور طبیعی یک طنز فاخروپنهان را دربطن دارد.
7- مجبورم آن پست "بیایید همدیگر را دست بیندازیم" را زودتر بنویسم تا همه بشویم طراز جمهوری اسلامی سی ساله واحمدی نژاد5 ساله که مارا دست انداخته اند وایران شده سیرک بزرگی که دلقک کوچیکه اش منم. وبزرگ دلقک تاران آیت الله خامنه ای. یا...هو
دلقک گرامی،
با چند بار دوباره خوانی کامنت خودم بیشتر مطمئن شدم که یا نمی خوانید و یا خود را به آن راه میزنید:
کجا گفتم که بیرون نیامدنم از بی چادری است؟ خواهش میکنم دوباره بخوانید و اگر کافی نبود این توضیح : میخواهم فارغ از اینکه دیگران چگونه درمورد شخص من نوعی فکر میکنند و چه انگی به من خواهند زد، برداشتم را بیان کنم وبگویم که چه راهکاری بهترین است برای ایرانمان.
این حقیر که باشد که حتا فکر کند به تهدید شما بزرگوار، یادآوری با رعایت نهایت ادب به قصد تهدید نیست!
نوشته ام که یکی از مهمترین دلایلی که خامنه ای از ...
و این ازفرهیخته گی خامنه ای بود که در نصیحت معترضین اقتدا کرد به نقل قول از امام که میزان رای ملت است .
البته اینکه سی سال است صلاحیت اکثریت کاندیداها رد میشود را قبول ندارم، اما معتقدم که رای آن روستایی هم به اندازه رای من (که البته رای نداده بودم) ارزش دارد. وبرعکس نظر شما که در گذشته گفتید ( و شاید هنوز هم) و شاید هم نگفته باشید دموکراسی را فبول دارم، حتا خام وبا سطح آگاهی پایینش در ابتدای کار.
خامنه ای دمکراسی را بهتر از شما (دلقک محترم ) تعریف میکنند و نه هرکس، عنایت بفرمایید، هر کس را از کجا آوردید. شما خودتان به تنهایی هم حریف من هستید و همین حالا هم اشکم را حسابی درآورده ید !
البته شما مجازید به هرچه میگویید و هر چه میکنید، حقیر هم فکر کرد اجازه دارد نظر بدهد که اگر تمکین رهبری به رای مردم را در رابطه با محمود و سید علی لحاظ نکنید. تصویر کاملی از روابط این دو ارایه نکردهاید.
هزار بار عذر میخوام و قصدم خیر است.
و آن ضرب المثل هر چه باشد حتمن مصداق این بنده ی گناهکار است.
برزو
ارسال یک نظر