پست قبلی اینقدرمهم است که تعمق شود. چون تبعات این همایش هنوز داغ داغ است-عکس-
یک نوشتۀ کوتاه از دردانه "آرامش دوستدار" آدرس داده ام که بخوانید. وتوجه کنید که مخالفان "شریعت درحکومت" بادین اشخاص مخالفتی ندارند. وشریعت را به این دلیل دورازتنها داوردرعرصۀ عمومی می خواهند که "دین"خودش قادر(حاضر)به پذیرش اندیشیدن بعدازدین نیست. یا...هو
یک نوشتۀ کوتاه از دردانه "آرامش دوستدار" آدرس داده ام که بخوانید. وتوجه کنید که مخالفان "شریعت درحکومت" بادین اشخاص مخالفتی ندارند. وشریعت را به این دلیل دورازتنها داوردرعرصۀ عمومی می خواهند که "دین"خودش قادر(حاضر)به پذیرش اندیشیدن بعدازدین نیست. یا...هو
۳ نظر:
سلام عزیز! گر چه بی نصیب نبودم در این دو هفته اخیر از نوشته هایتان ولی سهمم قدری کم شده بود از بهره بردن؛ باید جبران کنم // آن اسکندریون را نیافتم، از "علیرضا" - اسکندریون رفیق - سراغ گرفتم به جا نیاورد ... حاضر بود اما آن بوسه امانتی را تحویل بگیرد!
آقا دلقک سلام!
کسانی مثل آرامش دوستدار سعی دارند راهی رو که امثال فرانسیس بیکن- و بعد از رخداد باالفعل روشنگری در عالم واقعیت، یعنی علم- در غرب پیمودند، اینجا بپیمایند؛ یعنی سعی در هویت سازی فلسفی فرهنگی- ساختن محمل و ماوایی فکری که بتوان در آن اندیشید- از طریق نفی هویت دینی موجود- که لاجرم همه ی مان، از دین دار تا بی دین، به حکم با فرهنگ بودن در آن لانه داریم-. این ایده در اروپای ابتدای روشنگری، حیرت انگیز جواب داد، به ۲ دلیل: یکی، این که کلیسا اینقدر احمق بود که در هر امر مادی حکم روشن و دقیق صادر کرده بود، و با آن حکم گردن تفکر را می زد بی محابا- و لاجرم آماده بود برای ذبح شدن-. دوم، این که نتایج نا بدیهی علمی- موجود در دل روشنگری پنهان زیست شده در قرون وسطی در میان عالمان- در حال چشم نوازی بود، در میان مردم.
و دقیقا، به همین ۲ دلیل، اسلام با فلسفهای ستیزه گر و هویت ساز از صحنه به در نمیرود؛ اسلام عزیز ما این قدر هوشمند و پست مدرن شده که در اوج ابطال ناپذیری به سر برد؛ اگر به او بگویی "انگل علم"، به تو میگوید: "تلاش در باب مسائل بی ارزش این دنیا ارزونی خودت! نتایج بی مقدار علمیت رو هم به فضل خدا از تو میخرم، نمیخوای؟ نفروش! اگر هم میبینی گاهی دنیا را مهندسی میکنم، جدی نگیر!- که خودم هم جدی نگرفته ام-. "
به گمان من، تلاشی که اینجا برای "ساختن" خانهای هنرمندانه از کلام در جریان است، از تلاش دوستدارانه بسیار "چشم نواز تر" است (و به روح، راه حل چشم نوازانه ی علمای روشن فکر قرون وسطی نزدیک تر).
خب نه درژرفای اندیشه ورزان بل درحدنیازچون منی دلقک آشنا هستم با اندیشه ها وتواریخ. واتفاقاً همۀ زورمن اینست که همه زوربزنیمتا بلکهبعدازسی سال بلاتکلیفی حکومت دینی خودش راتعریف- بداهتاً مادی-کند تا به حماقت موردروایت شمادرکلیسا برسیم تادرآن چرخه بیشتراز "دوستدار"ها "آرامش" بگیریم. البته که همین اکنون نیز حرف هایشان راه گشاست درحوزۀ نظر. بویژه که ماآموزش می بینیم که با تلفیق آن با جامعه شناسی میدانی ذهن خودمان برای بهره برداری توده ای آماده کنیم. خواننده های اینترنت درایران وبویژه سایت ها جدی وسیاسی اجتماعی همه اذهان پیچیده وصافی دار دارند ومستقیم نمی روند بسوی : "حالا دیگر انکارهرچیز-حتی- دین"یا...هو
مرسی که مراتحریک می کنی برای تأمل وتفکر وتحرک بیشتر!
ارسال یک نظر