1- هاشمی رفسنجانی این بار برای جوانان تحصیل کرده و دانشجو حرف زده و صریحتر از همیشه علت تامۀ مشکلات کشور را در استراتژی آیت الله خامنه ای نشان داده است. او سپس گفته است که اگر آیت الله خامنه ای حاضر بقبول اشتباهات استراتژیک خودش بشود خواهم آمد و اگر نیامدم بدانید که تلاشم نتیجه نداده و خامنه ای حاضر به قبول اشتباهاتش نشده است. او از دعوا حرف زده و گفته است که نزاع بین من و خامنه ای بضرر جفتمان و همه و منافع کشور خواهد بود. صرف گفتن از نزاع بین "من و او" نشاندهندۀ همعرضی و هم وزنی دو حریف است. بعبارت دیگر هاشمی خودش را نه بعنوان عنصری درجه دوم و در حد رییس جمهور زیر دست خامنه ای بلکه در قامت دو رهبر هموزن و همرده از نظر تأثیر گذاری بر مناسبات قدرت در ایران معرفی کرده است.
2- اگر بخواهم چکیده ای از حرف های ناگفتۀ هاشمی که نمودش حرف های امروزش است را بیان کنم اینطور می شود:
هاشمی رفسنجانی می گوید:
الف- داستان به سال های 74-73 به بعد برمی گردد. همان زمانی که آیت الله خامنه ای بدلیل عدم حمایت از من و سیاست های تعدیل ساختاریم باعث شکست آن سیاست ها شد. زیرا او از نظر اقتصادی جزو هواداران عدالت توزیعی است و با اقتصاد بازار که مبتنی بر اول پیشرفت اقتصادی و ایجاد اشتغال و سپس توزیع ثروت تولید شده است مشکل بنیادی داشت. او همین سیاست کمیته امدادی توزیع فقر احمدی نژاد را بهترین نوع اقتصاد می دانست. القصه خامنه ای توانست با حربۀ رادیکالیسم ایجاد کرده اش در سیاست خارجی از استمهال مدت و زمان پرداخت وام های کمی که با سختی از کشورها و مجامع بین المللی گرفته بودیم جلو بگیرد و در نتیجه فشار وام دهندگان خارجی برای پرداخت بدهی ها در سررسید های قبلی، دولت دوم مرا با شکست مواجه و کشور را رودرروی بحران قرار داد. اما ماجرا طبق سناریوی خامنه ای پیش نرفت و با همۀ تمهیداتی که برای ریاست جمهوری ناطق نوری ذوب در ولایت اندیشیده بود انتخابات 76 یک سونامی خلاف خواست او را رقم زد. حالا خامنه ای نه تنها با تکنوکرات های لیبرال شدۀ معتدل دولت من - معروف به کارگزاران - بلکه با نولیبرال هایی مواجه شد که بسیار رادیکال بودند و بسابقۀ چپ باقیمانده از ایدئولوژی دهۀ شصت شان نه تنها خواهان اقتصاد بازار - البته التقاطی با سوسیالیسم - بودند بلکه خواهان توسعۀ سیاسی و آرادیهای مدنی هم بودند.
ب- آیت الله خامنه ای که بسیار ترسیده و وحشت کرده بود آمد نزد من که هاشمی دستم بدامنت یکجوری این سونامی را مهار کن. من در دوجبهه شروع بفعالیت کردم و خواستم با ورود به مجلس بتوانم مرکز ثقل سیاست تغییر خواهی را هم تعدیل بکنم. اما خود من هم بشدت زیر ضرب جناح چپ بودم و آنان باور نمی کردند که در مورد من اشتباه می کنند. بعبارت دیگر خودشان - بدلیل فروپاشی کمونیسم - از آموزه های چپ دست برداشته بودند اما در رفتار با من همان شیوۀ استالینیستی را عمل می کردند. من چاره را در این دیدم که به خامنه ای بگویم دست مرا در مجمع تشخیص مصلحت باز بگذارد تا من هم با نظارت بر بخش معتدل تر دولت - مشخصاً خود خاتمی - و هم با آزاد سازی برخی عرصه های بستۀ قانونی تند و تیزی چپ های پشیمان را درمان کنم. خامنه ای با روی گشاده استقبال کرد و دورۀ شکوفایی مجمع تشخیص مصلحت شروع شد. رهبری نه تنها بمن اجازه داد که نهاد ناظر بر دولت را در مجمع سازمان بدهم بلکه قبول کرد که با تجدید نظر در اصل 44 قانون اساسی و کنترل بر برنامۀ سوم و چهارم نیز کشور را از بحران زیاده خواهان عبور بدهم.
پ- خوشبختانه کارها خوب پیش رفت هرچند توقعات ایجاد شده از سوی چپ ها در بدنۀ طبقۀ متوسط باعث مقداری سرخوردگی شد اما کشور از التهاب و هیجان کاذب افتاد و دولت دوم اصلاحات رویه ای معقولتر بسمت بهبود اوضاع اقتصادی برداشت. زمان به سال 84 که رسید ما تقریباً به نوعی تعادل رسیده بودیم. درست است که جوانان هیجان زدۀ ناشی از تند روی چپ های پشیمان سرخورده و مأیوس شده بودند اما تقریباً طراحی ها و نقشه ها و کارهای ستادی "چگونه حرکت کنیم" را آماده کرده بودیم که خود من طراح و برنامه ریز اصلی بودم. لذا فکر کردم که حالا که همۀ اسناد بالادستی مثل سند چشم انداز و برنامۀ چهارم توسعه و تعدیل اصل 44 قانون اساسی را آماده کرده ایم بهتر است خودم برگردم بردۀ صف و در حوزۀ اجرا اسناد مزبور را بجریان بیاندازم. و آمدم و بقیۀ داستان را همه می دانید و احمدی نژاد رییس جمهور شد.
ت- اما آمدن احمدی نژاد اهمیتی نداشت زیرا او کسی نبود که از پس من و بدنۀ کارشناسی پشت سرم بر بیاید. بلکه مهم و فاجعه این بود که از فردای پیروزی احمدی نژاد خامنه ای از این رو به آن رو شد. او که دقیقاً یک همفکر "فقرنواز" - و نه حتی فقیر نواز - پیدا کرده بود؛ از فردای رییس جمهور شدن احمدی نژاد دیگر حاضر نشد حتی جواب سلام مرا بدهد. و معلوم شد که آن التماس در خواست های بعد از 76 و همۀ قدرت و هیبتی که به من و مجمع تشخیص داده بود نه از حب علی که از بغض معاویه بود. لذا من و مجمع تشخیص مصلحت و همۀ اسناد بالادستی از سند چشم انداز و برنامۀ چهارم و اصل 44 بکناری نهاده شدیم و آیت الله خامنه ای همۀ قدرت قانونی و فراقانونی اش را در اختیار احمدی نژاد گذاشت.
ث- او بهمین هم بسنده نکرد و غیر مستقیم با حمایت از احمدی نژاد و مستقیم با نیش و کنایه در سخنرانی های عمومی خود کمر به نابودی من بست. دیگر نه از اسنادو نقشه ها و پیشرفت کارها پرسشی بود و نه مجمع تشخیص مصلحت پرقدرت 8 سالۀ خاتمی محلی از اعراب داشت. نشان به آن نشانی که در 8 سال گذشته حتی یک دستور و خواستۀ بنیادی به مجمع احاله نکرد و هر آنچه را هم که آماده کردیم و برای تنفیذ و ابلاغ فرستادیم بایگانی کرد و پاسخی نداد.
ج- من اما بخاطر مصالح کشور و انقلاب صبر و تحمل پیشه کردم و کمترین تعرضی به جایگاه ایشان و شخص ایشان نکردم. و امیدوار بودم که با دیدن سقوط همه جانبۀ کشور خودش برگردد تا بتوانیم دنبالۀ رها شده در سال 84 را پی بگیریم. و الا من خر نیستم که ندانم چرا ایشان در خراسان از "شیطان اکبر" نام می برد یا می گوید من انقلابی هستم و دیپلمات نیستم یا اخیراً که تکنوکرات ها را مسخره کرده است منظورش من و استراتژی من است و نه بدبخت قالیباف که هر روز مورد سؤال قرار می گیرد که منظور خامنه ای از تکنوکرات او بوده است یا نه.
3- هاشمی اما بعد از نگفتن سناریویی که من در بالا گفتم دیشب به دانشجویان گفته است که استراتژی خامنه ای شکست خورده است. من البته حاضرم بیایم و مجدداً قطار را بروی ریل برگردانم و تنها یک شرط دارم و آن شرط پذیرش اشتباه از سوی آیت الله خامنه ای و یکبار دیگر برگشتن به شرایط سال 84 و شروع کردن کار بر روی نقشه ها و اسناد بالادستی تهیه شده و آماده برای اجرا است. شرایط بسیار بد و بحرانی است و اگر خامنه ای بخواهد به اشتباه وحشتناکش ادامه بدهد خطر گرسنگی و قحطی و جنگ و تاریکی آینده غیرقابل اجتناب است. من انتظار ندارم که ایشان مثل سال 76 بیاید و به دست و پایم بیفتد که جمهوری اسلامیش - چون رهبر اوست و هرکاری هم من بکنم بنفع و نام او سند خواهد خورد - را حفظ کنم انتظار من این است که او با حفظ اتوریته و جایگاهش از دخالت در سیاست های اجرایی اعم از ملی و بین المللی پرهیز کند و اجازه بدهد تا من - فقط به این دلیل که مطمئن نیستم در مورد دیگران وفای بعهد بکند - با پشتوانۀ اعتماد کاردانان بخودم کشور را از لبۀ پرتگاه نجات بدهم.
4- این شرط من برای آمدن برای ریاست جمهوری است و باز تأکید می کنم که اگر نیامدم تنها علتش عدم موافقت خامنه ای با تغییر استراتژی ادارۀ کشور است. البته اگر هم مقدور نشد بیایم با توجه به وضع بسیار خطرناکی که کشور دارد و طبق انتظار دلقک لندن نشین و قاطبۀ ایرانیان نگران و پریشان از آینده نباید دست روی دست بگذارم و کاری نکنم. باید حتی اگر برای ریاست جمهوری هم نیامدم - علتش فقط مخالفت خامنه ایست - اقداماتی در جهت کمک به مملکت انجام بدهم. البته هنوز نمی دانم چه ولی اگر آمدم که مطمئن باشید با قدرت تأثیر گذار خواهم آمد ولی اگر نیامدم اقدام مناسب را انجام خواهم داد. ولی بدون اقدام نخواهم بود. زیرا موضوع فقط من و حسن و حسین نیستیم که احساس خطر می کنیم بلکه در کشور یک آدم عاقل هم نیست که وضع را خطرناک نداند چه راست باشد و چه چپ و چه در حوزه باشد و چه در دانشگاه. - آقای هاشمی یادت نرود من قول دادم ها! دلقک ایرانی - یا...هو
۱۰ نظر:
چه زيبا سيرك را اداره ميكنى دلقك جان. كيف كردم از نمايش امروزت.
ارادتمند. افشين
نمایشی بس زیبا بود. احساس وقتی را دارم که سطح هیجان فیلم بر روی پرده آنقدر بالا رفته که تخمه و پاپ کورن را داخل بینیم میگذارم به جای دهان.
روایت است که داریوش کبیر(رضی الله عنه) قبل از فوت به پسرش وصیت کرد که :"دو عده آفت حکومتند؛ چاپلوس ها و دروغگوها. اینان را از اطراف خودت بران تا به حکومتت آسیبی نرسد." متاسفانه امروز جماعت ولایت مدار را همین دو دسته تشکیل می دهد و یک آدم معقول در بیت رهبر نیست که یک حرف معقول بزند و نتیجه این است که میبینیم. به خاطر دارم در سال 88 آقای نوریزاده گفت از این پس انتخابات در ایران بین دو حزب "چاکران جان نثار" و "نوکران خانه زاد" برگزار میشود و دیدیم مصادیق حرف ایشان را در انتخابات گذشته مجلس و آتی.
ایرانمان را که جماعتین فوق الذکر ویران کردند، اما از سیرکمان بر حذر باش که چندی است عده ای در لباس دوست! کامنت های متملقانه فراوان می گذارند و عنقریب است که با سیرک همان کنند که با ایران.
چو ایران نباشد خاک به سرم.
زیاده جسارت است
میثم
دقیق
هاشمی نه چنان است که خوانند و نه چنین است که گویی ...
هوشیار باشیم!
ميثم خان ، مشكل ديگر ايرانيان اين است كه در هر مورد صاحب نظرند و منتقد همه چيز و همه كس اما دريغ از تشويق يك ايده خوب و يا چيزى كه از آن لذت ميبرند مبادا چاپلوس، بادمجان دور قابچين و يا بى اطلاع ديده شوند. عزيز من كه نامت از نسل دوم انقلاب است ، نظرت را بگو و برو ولى به دوستانى كه از سخنان دلقك لذت ميبرند و به حق تعريف ميكنند انگ چاپلوسى و تملق نزن ، دلقك ها هم تشويق لازم دارند بنابراين اگر برنامه سيرك خوب بود همه به افتخار مجرى كف ميزنند نه براى خوشايند او بلكه براى محتواى برنامه. سيرك مال همه است پس لطفا به تماشاچيان انگ نزنيد. خود دلقك تشخيص بسيار بالائى دارد و لينكهاى ناوارد را حذف ميكند.
با احترام ، افشين
قول می دهم هاشمی نخواهد آمد. خیالت راحت باشد. فقط یک هفته صبر کن و اینقدر وقت وقلم را تلف نکن!
البته درسته همعرضی هم ارزی است دلقک جان.
ارادت.
سلام.
هم ارزی هم می تواند واژۀ درستی باشد از نظر دستوری اما چندان مصطلح نیست و در اینجای مورد نظر من مطلقاً کاربرد ندارد. زیرا هم ارزی گویای هم ارزشی محتوایی است در حالیکه همعرضی منظور شکلی دارد و بمعنای در کنار هم و بموازات هم بودن است در مقابل در طول هم و رییس و زیر دست بودن. لذا واژۀ صحیح همان همعرضی است و نه هم ارزی. یا...هو
دکتر علی اکبر ولایتی که ملیت آمریکایی دارد و سالها وزیر خارجه هاشمی رفسنجانی و از هواداران او بوده است صبح امروز اعلام کرد که هاشمی رفسنجانی طی دیدارش با رهبری با او میثاق وفاداری بسته و با دست گذاشتن روی قرآن متعهد شد که در صورت پیروزی در انتخابات مطیع رهبر بوده و ولایت مطلقه فقیه را میپذیرد
ولایتی که خودش نیز نامزد ریاست جمهوری است در بازار انتخابات به رفیق و مراد دیروزش هاشمی رفسنجانی پشت کرده است و هفته گذشته نیز اعلام کرده بود که هاشمی از سران فتنه میباشد که رهبری را چهار سال پیش تنها گذاشته است
علی اکبر ولایتی امروز پرده از راز بزرگی برداشته و مدعی شد که رفسنجانی با نامه ای از رضا پهلوی بدیدن آیت الله خامنه ای آمده بود که در آن نامه هم رضا پهلوی به آیت اللهی آقای خامنه ای صحه گذاشته بود و هم به به رهبری ایشان در جمهوری اسلامی ایران.
رفسنجانی گفته است این اول کار است و به رهبری وعده داده است که همه اپوزیسیون خارج از کشور را خاموش و چون رضا پهلوی وادار به پذیرش نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه خواهد کرد و همه برانداز ها را مخالف دموکراتیک خواهد کرد همچنانکه با رضا پهلوی و تمامی هوادارانش با تشکل مجمع شورای ملی کرده است
رفسنجانی در نامه رضا پهلوی به آیت الله خامنه نشان داد که وارث تاج و تخت نه اینکه دیگر مدعی پادشاهی نیست بلکه قول داده است تا نتیجه انتخاباتی که در آن مردم آزادانه به رفسنجانی یا مشایی رای بدهند را خواهد پذیرفت
رفسنجانی به آقای خامنه ای با نشان دادن نامه رضا پهلوی ثابت کرده است که خواسته او فقط سه چیز است
آزادی زندانیان سیاسی
بتعویق انداختن انتخابات ریاست جمهوری
فراهم نمودن شرایط یک انتخابات آزاد
همین و همین سه مورد خواسته ی رضا پهلوی و مجموعه ی هوادارانش میباشد
دکتر ولایتی تاکید کرد که این سه خواسته بمراتب از خواسته های اپوزیسیون داخل کشور که خواهان انحلال ولایت فقیه و تغییر قانون اساسی هستند کمتر و پیش افتاده تر است و این برگرفته از دو مورد است اول مبلغ کلانی که توسط رییس مجمع و عربستان و آمریکا هزینه شده است برای به بازی گرفتن رضا پهلوی و دوم اینکه دیگر اپوزیسیونی در خارج نمانده است زیرا وقتی سلطنت طلبها که مدعی هستند بزرگترین و پر جمعیت ترین اپوزیسیون هستند و در یک نشست عمومی فقط کمتر از دویست نفر جمع میشوند و کمتر از هزار رای به رضا
پهلوی میدهند این نشانگر مرگ اینها ست
علی اکبر ولایتی اضافه کرد شاید هاشمی رفسنجانی گمان کرده است که با این پروژه خواهد توانست از رهبری
بخواهد تا صلاحیتش در شورای نگهبان رد نشود غافل از آنکه رهبری در امور شورای نگهبان دخالتی نمیکند
و شئرای نگهبان بهتر از هر ارگانی رهبران فتنه هشتاد و هشت را میشناسند و میدانند که چه کسی رهبری را در آن بحران تنها گذاشت و تمامی دستگاه نامرئی و مرئیش را بکار گرفت در جهت نابودی رهبری
ارسال یک نظر