۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۷, سه‌شنبه

انتخاب طبیعی جامعه قالیباف است مگر اینکه هاشمی با پالس فیصله بخش "بی ثباتی" بیاید!


1- عدم شناخت از رفتار انتخاباتی تودۀ مردم ایران باعث شده است که هر کسی از ظن خویش یار این "موضوع بشدت ظریف جامعه شناختی" شود و گمان کند که با توسل به دستاویزهای جوامع باثبات و مدرن می تواند آرای مردم را تحلیل اولاً و جلب ثانیاً بکند و به قدرت برسد. در حالیکه دغدغۀ اصلی مردم "ثبات" است؛ گمان کنند که با وعدۀ تغییر می توانند موفق بشوند. بعبارت دیگر - بارها و بارها شرح کرده ام در این وبلاگ - رژیم جمهوری اسلامی ایران یک رژیم غیرکلاسیک (بخوان ناپایادار و متزلزل و بلاتکلیف) است که نه ایدئولوژی مشخصی دارد و نه بی ایدئولوژی مشخصی است. لذا در تمام 34 سال گذشته  مردم از بی ثباتی و هرج و مرج ایدئولوژیک رژیم رنج برده و دچار بدترین نوع "عدم احساس امنیت روانی" در جامعه بوده اند.

2- بعبارت دقیق تر انتخاب طبیعی مردم - بویژه بعد از دولت هاشمی رفسنجانی - بسمت رهایی از بلاتکلیفی - خودش مهمترین عامل ناکارآمدی هم است - بوده است و چون ایران بعد از انقلاب دارای کمترین سازماندهی نهادهای مدنی مدرن برای هدایت توده های مردم نیز بوده است؛ لذا مردم رها شده و اتمیزه با حس مشترک "رهایی از هرج و مرج و عدم تعادل و انقلابی گری و رسیدن به ثبات حکومتی" رأی داده اند و این بار نیز همان گمشده را تعقیب خواهند کرد. بعبارت دیگر مردم عادی قبل از اینکه دنبال "حاکم چه خواهد کرد" باشند بدنبال "حاکم کیست" هستند. باز هم جزیی تر بگویم مردم می خواهند بدانند "تکلیف"شان - و نه حقوق شان - را از چه کسی باید دستور بگیرند. و این است راز اینکه:

الف- چرا در ایران تحریم انتخابات بی معنی است. زیرا علاوه بر اینکه در جامعۀ اتمیزه انتخابات همانقدر بی معناست که تحریم آن؛ این هم مزید بر علت است که مردم نمی دانند که چه حاکمی را باید تحریم کنند چون خود حاکم مشخص نیست. 

ب- مردم به یک نحله و فکر و گروه بیشتر از یک فرصت حداکثر 8 ساله مجال بیشتری نخواهند داد مگر اینکه طرف توانسته باشد بلاتکلیفی و عدم امنیت روانی جامعه را پاسخ بدهد. و مصرم که تکرار مکرر بکنم که علت موفقیت احمدی نژاد در دور دوم قبل از اینکه به توزیع پول و سیب زمینی و سهام عدالت ارتباط داشته باشد - البته بی ارتباط نبود من علت تامه را می گویم - به این برمی گشت که احمدی نژاد توانست با تصمیم گیری های جسورانه و همراه کردن کامل خامنه ای با خودش در دولت نهم چنین حسی را در طبقات زیادی از توده های مردم - با اولویت محرومان و حاشیه نشینان - بوجود بیاورد که "حالا ما هم دارای یک حکومت نسبی هستیم که هم تاحدودی سگش مشخص است و هم صاحب سگ".

3- لذا طبق مدل جامعه شناختی میدانی فوق انتخابات پیش رو اگر از حداقلی از سلامت برخوردار باشد از مدل زیر پیروی و برنده اش را معرفی خواهد کرد.

اگر هاشمی و یا خاتمی وارد چرخۀ انتخابات بشوند فقط در صورتی برنده خواهند شد که بتونند پالس بسیار قوی از اراده و توان فیصله بخش "حاکم کیست" را در برابر خامنه ای به منصۀ ظهور برسانند. در غیر این صورت مردم قطعاً دست به انتخاب دیگری از راه آزمایش و خطا خواهند زد و این بار نیز متفاوت ترین نامزد در بین نامزدان را انتخاب خواهند کرد که تا کنون بطور رسمی آزمایشش نکرده باشند. و او کسی بغیر از محمد باقر قالیباف نخواهد بود. زیرا نظامیان تنها گروهی هستند که هنوز بطور رسمی ریاست جمهوری (بخشی مهمی از حاکم کیست) را تجربه نکرده اند. البته قالیباف دلایل مقومی را هم اضافه دارد بر فقط متفاوت بودن؛ و آن عملکرد او و تعلق گذشتۀ او به سپاه پاسداران که بازیگر پرقدرت پشت صحنۀ سیاست در ایران هم است.

4- قبول ندارم که خاتمی یا هاشمی ورودشان همان و ایجاد حماسه همان و انتخاب در دور اول با رأی بالا همان خواهد بود. این دو بزرگوار اگر وارد صحنه بشوند و همانطور که گفتم بتوانند پالس مهم فیصله بخش "حاکم کیست" را در مقابل خامنه ای عَلم کنند و به باور مردم برسانند؛ فقط قادر خواهند بود که با قالی باف - اگر نامزد بماند - به دور دوم بروند. بقیۀ نامزدها هم اعم از پایداری و جناح راست و مشایی و غیره ول معطلند و موفقیتی کسب نخواهند کرد.

5- مخلص کلام اینکه تودۀ مردم شدیداً دنبال یک حکومت هستند قبل از اینکه بخواهند به سؤال بعدی "چه نوع حکومتی" برسند. تا حالا که هرکس را آزمایش کرده اند به نتیجه نرسیده و فهمیده اند که مشکل اصلی خامنه ایست. بنابراین اینبار بکسی رأی خواهند داد که بتواند وعدۀ عملی ثبات روانی بدهد در مقابل ناتوانی خامنه ای. اما اگر چنین شخصیتی پیدا نشود دلیلی برای بازگشت به هاشمی و خاتمی نخواهند داشت و ترجیح خواهند داد قالیباف را انتخاب کنند تا بلکه او بتواند خامنه ای را تحت کنترل نسبی - از راه مدارا با خامنه ای تضعیف شده و عدم تحریک علنی او - در آورده و تکلیف مردم را اگر هم نه در حد حکومت های مدرن لااقل در حد حکومت های انقلابی با ثبات تر تعیین کند و ارتقاء بدهد. در پایان تأکید می کنم که من از علت تامه گفتم و البته همۀ دلایل دیگر نیز تقویت کننده و تأثیر گذار خواهد بود. اما نه در حد علت تامه! یا...هو

۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

دلقک عزیز اجازه بده در مورد آیتم "ب" به شما انتقاد کنم. وقتی هنوز خود بنده درس خونده و خیلی های دیگر باید به طور عمیق، و اصولا کل 30 سال گذشته رو جلوی چشمشون مجسم کنند تا متوجه بشوند که ای بابا این مملکت هنوز به یک ثبات نرسیده بعد 30 سال. به عبارت دیگر زیاد تحلیل دم دستی ای نیست که هر کس انجام بده. و اون احساس ناامنی که از حکومت به شما تحمیل میشه رو وقتی در پستوهای ذهنت جستجو میکنی تازه ردی ازش پیدا میکنی، چطور یک عده آدم با تحصیلات متوسط و حالا طبقات پایین تر(که بیشترین رای رو دارند و مهم هستند) میخوان متوجه بشن؟
من اصولا اعتقاد دارم که مردم فقط دنبال تغییر هستند- و برای این موضوع پی هر چیزی هم به تنشون مالیدند. 1- خاتمی : که احساس عمومی این بود که این آقا فرق میکنه با سیستم.2- احمدی نژاد 84 با شعار دزدگیر نفت 3- احمدی نژاد 88: (فرض بر 16 میلیون) در حالی که مهندس موسوی عزیز همش دوران طلایی طلایی میکردند احمدی نژاد کل 30 سال گذشته رو زیر سوال میبرد. و اصولا این حس خواست تغییر رو خودش تو ذهن مردم انداخت در سال 84 با متهم کردن دیگران به دزدی. و اتفاقا یکی از دلایل بی ثباتی این حکومت بی ثباتی تصمیمات مردم هست که دائم از این شاخه به اون شاخه میپرن و رای میدن. شما تصور کن سال 84 به معین یا هاشمی اگر رای میدادن مملکت دچار این هرج و مرج میشد؟ (تازه بدبختی ما این هست که نمیدونیم کجا چقدر تقلب شده، و تنها معیاری که میشه با اون کل جامعه رو محک زد از دست دادیم، به غیر از سال 76 و 80 به نظر من)

ولی باز هم معتقدم که شما هم خودت تو کوزه افتادی دلقک جان (راجب اون پارگراف اولتون و پیش بینی کردن). تنها راه حلی که در مورد درست پیش بینی کردن به ذهن علیل بنده میرسه این هست که، تمام این پیش بینی ها درسته ولی ما نمیدونیم در مورد چند درصد جامعه هر تحلیل صدق میکنه، اگر بشه یک تحلیل ارائه داد که تحلیل های دیگر رو هم در بر بگیره و برای هر کدوم یک درصدی قائل شده باشه میتونه موفق باشه.
ولی این رو با شما هم عقیده هستم که مردم به کسی رای میدن که یک تصور روشن از آینده کاری طرف داشته باشند(که این رو میشه در خیلی از جوامع مدرن هم حتی دید، با این تفاوت که این تصور در ایران از حس مردم سرچشمه میگیره و در جوامع پیشرفته تر بیشتر با عقل مردم که گندی مثل احمدی نژاد به بار نیاد).

ناشناس گفت...

اوه اوه دلقک عزیز لطفا اون کامنت بالایی (و خود این) که راجب انتقاد کردن به شما در مورد اینکه مردم خواهان تغییر هستند یا خیر رو منتشر نکن، من پاراگراف آخر نوشته شما رو نخونده بودم که گفتی مردم کلشون به سنگ خورده از بس آدمهای مختلف رو امتحان کردند. و حالا دنبال ثبات هستند. به گمونم این رو درست میشه روش کار کرد، چون با گندی که احمدی نژاد زد، ملت فهمیدن که همینطوری حسی رای ندن به کسی. واقعا هم عذر میخوام ، آخه تا حالا چند بار وسط نوشته کامنت گذاشتم براتون مشکل پیش نیومد اینجا پارگراف آخر شما مهم بود.

Dalghak.Irani گفت...

خب شما سؤال پاراگراف اول کامنت خودتان را که از من پرسیده ای "آن حس نا امنی با جستجوی زیاد و بسختی در ذهن الیت هم می آید تا چه رسد به توده و لذا چطور تودۀ عوام با استناد به چنین فهم دشواریابی رأی می دهند" را در آخر کامنت خودتان پاسخ داده ای: با حس شهودی و مشترک ناشی از غریزه!

من هم معتقدم که مردم دنبال تغییر هستند اما دنبال تغییر از بی ثباتی به ثبات. و نه برهم زدن وضع با ثبات. مثل زمان شاه خودمان یا بهار عربی منطقه که خواهان تغییر در ثبات بودیم ولی اکنون خواهان تغییر در بی ثباتی هستند. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

چون پاسخ نوشته بودم و شبهه ات هم می توانست مفید باشد بگذار بماند کامنت اولت. اما ناراحت هم شدم زیرا خود من اگر بعد از 24 ساعت از نوشتنم دوباره متن را بخوانم خودم نمی فهمم چه نوشته ام و باید دوباره و عمیق تر بخوانم. حالا چطور شما قبل از خواندن کامل متن کامنت می نویسی برایم تعجب برانگیز است. آن هم در متنی که بسیار سنگین است و در ترکیب با بی سوادی و نثر و کلی گویی من سنگین تر و پیچیده تر هم می شود! یا...هو

ناشناس گفت...

سلام و ارادت

پیشتر‌ها قولش را داده بودم که برایت بنویسم که بخوانی، خستگی‌ در کنی‌ و حال کنی‌ همانگونه که تو برای ما می‌نویسی بی‌ منّت، که ما بخوانیم خستگی‌ در کنیم و حال کنیم
آن را هدیه نامیدی که ناقابل تر از آنست که دانی
عمرت دراز باد رفیق




بُعدِ پنجم
(اسیری)


زندگی‌ به مثابهٔ سیالی است لزج
ما بین واقعیت در کف
و حقیقت در سطح
و بی انتها در افقِ زمان
و ما ذراتِ زبر و ریزِ معلق در آنیم،

آنان که به واقعیتِ ته‌ نشین شده نزدیک ترند، ثباتِ بیشتری دارند
و در تاریکیِ عُمقِ جهالتِ خود آسوده آرمیده اند
و آنانکه که به سطحِ حقیقت نزدیک ترند، جنب و جوشِ بیشتری دارند
و صرفا نورِ بیشتری دریافت میکنند،
بی آنکه چیزی بیابند

ولی‌ این هر دو گروه
و البته تمامِ ذراتِ معلقِ در این سیّال
از حقیقتِ محض بی‌ خبرند.

ذاتِ حیاتِ این سیال در حدِ فاصلِ حقیقت و واقعیت خلاصه میشود
آنجا که باور رسوب می‌کند
و شک موج میزند

تبدیلِ این هر دو به هم یا تغییرِ یکی‌ به دیگری به منزلهٔ پایان عمر این سیّال است
و این ناشدنی ست

هر برشی از این سیال مقطعی است از زمان
خواه یک آن
خواه یک قرن
و هر نقطه از این صفحهٔ محصور به حقیقت و واقعیت، مصداقی است از مکان،

من و تو هم اکنون در برشی یکسان از این سیال ولی‌ در دو نقطهِ جدا از هم، دست و پا می‌زنیم

آه

بی‌ نهایت برش
و در هر برش بی‌ نهایت نقطه
و این بی‌ نهایت‌ها اسیرِ نهایتِ خویش اند


عمو دلار

ناشناس گفت...

درست هست و حق با شما که با غریزه این مسئله رو حس میکنند، ولی آیا این احساس غریزی رو به شعور تبدیل و سپس نتیجه واحد میگیرند و از اون نتیجه در تصمیم بعدی استفاده میکنند رو من مطمئن نیستم در مورد جامعه خودمون. الان از 90 درصدشون بپرسین از کجا تو این 8 سال ضربه خوردین (ضربه خورده هاش تازه) 90 تا جواب مختلف میدن، هر 1 درصد یک جواب. مردم ایران هم اصولا شما میشناسین چقدر کله شق هستند و هر کس خودش رو علامه میدونه، اینه که چند صدایی زیاد هست و کار تحلیل سخت تر میشه.
آره واقعا کله من هم جدی به سنگ خورد با خودم فکر کردم گیرم اصلا نوشته رو کامل خوندی یک 5-10 دقیقه نباید بشینی فکر کنی راجب چیزی که میخوای بنویسی؟ همینطور فی البداهه شروع به نوشتن میکنی؟(البته آدم بیکاری نیستم، ولی وبلاگ شما برای من مهم هست ). تازه احساس کردم چقدر شبیه اون جماعت ایرانی ای هستم که بهشون انتقاد میکنم که فی البداهه و احساسی تصمیم میگیرن.

دیمیتری گفت...

با سلام به دلقک گرانمایه
به عرض می رسانم که اینجانب با تحلیل اتفاقات اخیر و به ویژه با توجه کدهای ارائه شده در سخنان اخیر خامنه ای و اطلاعات ناقصی که به بنده می رسد به کشف بزرگی! نائل شدم که از طریق آن می توان فهمید رئیس جمهور آینده کیست. چنین شخصی حسب خواست خامنه ای باید دارای ویزگی های زیر باشد:
1- بدون حاشیه باشد و حتی الامکان چهره رسانه ای نداشته باشد
2- عضو باند و گروه و جبهه از جمله اصلاح طلب اصولگرا پایداری و پایمالی و دولتی و امثالهم نباشد و کلا اهل سیاست بازی نباشد تا ایجاد مزاحمت نکند
3- گوش به فرمان و فاقد اراده باشد و به لحاظ شخصیتی آدم جسور و پر رویی نباشد
4- خامنه ای شناخت نسبتا کاملی از او داشته باشد و مانند محمود یهویی از آسمان بر سر بیت خراب نشود
5- بتواند نظریه مورد علاقه خامنه ای یعنی الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت!! را اجرائی کند.
با توجه به این مشخصات به احتمال بسیار بسیار زیاد می توان گفت رئیس جمهور آینده صادق واعظ زاده پسرخاله خجالتی و محبوب خامنه ای و مسئول تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت (این دیگه چه کوفتیه!) خواهد بود. جالب است که ایشان اولین شخصی بوده که جهت ثبت نام به وزارت کشور مراجعه کرده است که این خود می تواند مفهوم خاصی داشته باشد!اینجانب نظر قبلی خود مبنی بر ریاست جمهوری باقری لنکرانی را پس می گیرم.

ناشناس گفت...

با سلام
قبلاً درخواست کرده بودم که انتخابات را از پایین به بالا بررسی کنیم و نه از بالا به پایین .
در مهندسی کامپیوتر این پایین به بالا خیلی دشوار تر است . زیرا هر بخش کوچک را به تنهایی باید بررسی کرد و تاثیر آن را روی بخش های دیگر و کل سیستم مورد کنکاش قرارداد . کلیتی که هنوز به طور کامل شکل نگرفته و جزئیاتی که تحت تاثیر دیگران تغییر می کنند . این بحث در مهندسی نرم افزار که به بن بست خورد و امروزه صحبت از تکرار و اصلاح اشتباهات در تکرارهای بعدی می کنند . اما انتخابات تکراری ندارد .
لذا به طور نظری متدولوژی و روشی ساخت یافته برای بررسی این موضوع سراغ ندارم.
نظرسنجی هم مناسب نیست زیرا .
1. در نظر سنجی مردم لزوماً راست نمی گویند .
2. مردم با یک کلمه و یک اتفاق کوچک 180 درجه تغییر موضع می دهند .

اما
1. فکر می کنم رفسنجانی و خاتمی هم ورای همه ی حواشی اخیر این سوال بزرگ برایشان بی جواب بود .
2. سپاه و رهبری هم اگر جواب سوال را داشتند انتخابات را مهندسی می کردند نه اینکه در همه ی انتخابات ها تقلب را راه حل قطعی بدانند و پیگیری کنند .

لذا مرد می خواهد که موضوع را تحلیل کند و الا تحلیل سخنان عیان سیاسیون 30 ساله پس از ورق زدن تمام دنیای وب که دیگر هنر نیست . خود خبر همه چیز را می گوید .

ناشناس گفت...

عوام ميگويند چه كسي ميشود نميگويند چه كسي بهتر است بشود. عوام به اين مسايل فكر هم نميكنند، بنابرين اين وظيفه تحصيلكرده هاست كه موج درستي درست كنند از همين هاي كه هستند اگر راه ديگري نيست.
م.ب.

ناشناس گفت...

سلام دلقك عزيز
خاتمي و هاشمي در اين چند وقت اخير نشان دادن كه بازيگران خوبي هستند در عرصه سياست ورزيه جمهوري اسلامي ، با امدن و نيامدن كردنها خود به خوبي نشان دادن كه وقتي خامنه اي مي گويد- من يك راي دارم - معنيش چيست !
جمهوري اسلامي كه مي خواهد به زور سر نيزه ولايت يك فقيه احمق و مرتجع را به مردم تحميل كند ، در تحميل ان به كارگزاران حكومت خود ناتوان است تا چه برسد به مردم ايران ،
خاتمي هم كه اب از سرش گذشته ظاهرا ، امروز ضمن نوشابه باز كردن براي هاشمي ، خامنه اي را به تمسخر گرفته و مي گويد كه خود اغا گفته هيچكس برايش هاشمي نمي شود !
خامنه اي انقدر ترسو و بي وجود است كه مياد تو سر احمدي نژاد مي زند و براي وي گردن كلفتي مي كند كه هـيچكس نمي تواند انتخابات را بر گزار نكند سر وقت ، ضعيف كشي را خوب بلد است اين احمق ، در حالي كه احمدي نژاد مال اين حرفها نيست و فقط هارت و پورت مي كنه
هاشمي و خاتمي ( مخصوصا هاشمي ) با حرفهايي كه اين روزها ميزنند ، ديگه همان يك ذره ابروي خامنه اي را هم بردند ، با اين انتخابات برگزار كردنش ، در عوض خامنه اي مثل لاتها ي قديم همه اين حرفها را مي كشد به سبيلش و صداش در نمي ياد
انوقت يك چنين ادم بي وجودي ، رهبر كشوري به وسعت ايران است !
تازه مي خواهد جلوي استكبار هم ايستادگي كند ! حتما تا جايي خواهد ايستاد كه هزينه هايش را ايران و ايراني بدهد ، نوبت به خودش كه برسه به چيز خوردن مي افتد حتما .
استاد گرامي مردم به ناكارامديه حكومت اخوند جماعت رسيده اند و اين ازمايش كردنها ادمهاي مختلف ، دليلش خونريز بودن اخونداست ،ما مردم شديم مثل پرنده اي كه خود را به در و ديوار قفس مي كوبد براي رهايي ، و از طرفي ترس از حكومت مردم را به اين سمت كشانده كه ايشالله خودشون كلك خودشونو مي كنند ، به خاطر همين هي ادمهاي مختلف را امتحان مي كنند ، مردم ما به خوبي مي دانند كه اين اخوندا به اسم اسلام و مقدسات مي توانند ميليونها ايراني را بكشند ، از اين ميترسيم جناب استاد . كه هي به حسن رو مياريم ، هي به حسين .
هاشمي اگر با خودش كنار نياد كه ايا توان و شهامت اين را دارد كه تمام قد جلوي خامنه اي بايستد ( اگر گذاشتن كه انتخاب شود البته )
حتي به قيمت نزاع و جنگ ( به قول خودش ) ، بهتر است كه نيايد
تو اين هشت سال ، احمدي نژاد به اندازه صد تا اپوزيسيون به جمهوري اسلامي - خامنه اي مشخصا - لطمه و ضربه زده است
شايد يكي از همين كاسه ليسان بيت ، با امدنش و همراهيش در پرونده هسته اي با خامنه اي ، باعث سر كشيدن جام زهر توسط خامنه اي بزدل شود و مثل رهبر پيشين به درك واصل شود
پاينده باشيد

ناشناس گفت...

جمهوري اسلامي عوام را خوب شناخته و با علم دوست نشان دادن
خود و ماهواره فرستاديم كردناش و نانو نانو كردناش و تحريك ميهن دوستي مردم تو مسئله هسته اي و اينكه شهيد هسته اي داريم مردم! و از اين حرفاي دهن پركن عوام رو دچار ترديد كرده براي زدن ضربه نهايي. اين مسايل اقتصادي رو هم با جنگ تبليغاتي -كه حرفه ايند تو اين كار- ميندازن تقصير احمدي نژاد. هنوز خيلي ها مشكل اصلي رو نميدوند و در واقع نميذارند كه بدونند. بنابراين تو اين كانتكست بايد حرف زد و تحليل كرد.
م.ب.