1- اگر آدرسی که راجع به فیلسوفش می دهد حافظه ام درست باشد انشاءالله. باید خالق "لویاتان" باشد و جناب "هابز" که در فرازی واقع بین - مثل همۀ فلسفه اش - می گوید:
این داوری صحیحی نیست اگرچنانچه فکرکنیم همۀ آنانی که منصوبان درجه یک دیکتاتورهستند برسرکارها؛ لزوماً باید آدم های درجه یکی نباشند. برعکس در برخی زمان ها دیکتاتور برای محافظت از قدرت خودش لاجرم از استفاده از مدیران و کارگزاران بسیار کارآمد می شود، وبویژه این اتفاق در مورد نیروهای نگاهبانی محتمل تراست. (نقل به مضمون).2- وقتی در ماجرای وقایع کوی دانشگاه تهران درسال 78 خورشیدی، نیروی انتظامی چنان بدنام شد که دیگر ادامۀ مأموریت با کادر فرماندهی قبلی ممکن نشد آیت الله خامنه ای دست بدامان محمدباقرقالیباف شد برای برون رفت از این جنایت تابلو- جنایتی که باوجود اعتراف بعدی آیت الله به جنایت بودنش من اصراردارم که این خط جنایت از تفکر وخواست خود آیت الله آبشخور داشته، دارد و خواهد داشت - و محمدباقرقالیباف هم در جسارت قبول مسئولیت در آن شرایط ملتهب و پلیس نابودشده؛ کاری کرد کارستان و هم درعملکرد درخشان شش سال فرماندهی بر نیروی انتظامی مجروح و چندپارچه و تحقیرشده و منفور تا سال 1384 خورشیدی.
3- خیلی زیادگفته ام از دشواری قبول مسئولیت در ناحکومتی مثل جمهوری اسلامی. چون که در شرایط سیال و غیرمتعین مدیر چه وزیر باشد چه دربان نمی داند برمبنای کدام حکم و قانون و مقررات قطعی کدام کار را انجام بدهد کاری درست انجام داده و فردا یا یک سال دیگر یا در آیندۀ نامعلوم زیرسؤال نخواهدرفت بخاطر وظیفه ای که انجام داده است. و شما این سختی را بیاورید به حوزۀ نیروی انتظامی که بهترین و ملایم ترین کارش گازگرفتن است.
بازهم در نوشته های قبلی توضیح زیاد داده ام که شما پاسبانی را در نظر بگیرید که نمی داند برمبنای چه حکمی و به چه کسی تا کجا باید گیر بدهد. نه تنها خودش نمی داند بلکه رییسش هم نمی داند و نه تنها رییسش هم نمی داند بلکه فرمانده کل قوایش هم نمی داند. و قالی باف این نیروی انتظامی بلاتکلیف و هرکی هرکی را به اوج محبوبیت غیرقابل تصور در ناسیستمی مثل جمهوری اسلامی رساند.
4- وقتی همۀ زورش را زد و آن بنزهای الگانسش را خرید و زیر پای پاسبان هایش گذاشت همۀ آنانی که فریب خورده اند و گمانی برای عدالت در این دنیا دارند - من به مزخرفات سیاسی رقبا و دشمنانش وارد نمی شوم که مهوع است - چنین تبلیغ کردند که قالیباف بودجه حرام کرده و کار طاغوتی کرده و تکرار حرف های روشنفکران گدا. در حالی که همان کلاس بنزهای الگانس خیلی سریع رسوخ کرد در شخصیت لات های میراث کمیته های انقلابی و پاسبان های دو تومانی شاهنشاهی و پلیس قالیباف متشخص شد و زبان جوان خیابان "جردن"ی را هم آموخت.
5- من ازقالیباف بعنوان یک امید خوب در شرایط حاضر صحبت می کنم که اولویت همه مان خلاصی مطلق از حکومت برمبنای شریعت - نشدنی و بلاتکلیف - هستیم. ولی من که این جا نیستم شعارهای قلابی بدهم و امید های واهی. پس باید از حداکثر خواسته مان تا حداقل توان مان در رفت و آمد باشیم تا اگر به 100 نمی رسیم درزیر 50 هم نمانیم وبدانیم که بین وضعیت فعلی تا وضعیت ایده آل 50 تاشماره دیگر داریم که برای تک تک 50 درجه اش باید هم فهم و هم تلاش داشته باشیم.
6- هم احمدی نژاد(کمتر) و هم قالی باف (بیشتر) از نخبه کشی جان بدرنبرده اند اینان از "نطفه کشی" جمهوری اسلامی رسته اند و بهمین خاطر هم است که خیلی قابل شوخی کردن و خرید و فروش مرسوم درنسل اول انقلاب نیستند و قالیباف قطعاً می تواند رییس جمهوری سفت تراز احمدی نژاد هم بشود منهای لمپنیسم مخرب اوس محمود! اینان چون نگاهبانان این موحودیت بوده اند زبانشان خیلی درازتر است نسبت به آخوند ها که خودشان می دانند طفیل قدرتی هستند که نسل قالیباف برای آن ها جنگیده اند.
7- ما تا سال 64 خورشیدی که قیمت نفت افتاد زیر ده دلار و رسماً ورشکست شدیم و مجبوراز لحظه ای تأمل به حال زارکشور. همه چیزمان را از سخت افزار و نرم افزار نابود کرده بودیم در جنگی داخلی که درست روز بعدازپیروزی انقلاب و بتلافی بدون خونریزی بودن انقلابمان راه انداختیم در بین خودمان به اعدام و عقیده و قوم و منطقه؛ و جنگی خارجی که راه افتاد بدون کمترین آمادگی جنگی متصور. بهترین جوانان مان را هم از نظر استعداد و هم ازجنبۀ ایمان شقه شقه بعضویت گروه های سیاسی وجبهه های جنگ وزندانها ومیدان تیرهای آخوند های حکومتی درآوردند ونه نخبه ها را که هنوز نطفه بودند همه را کشتند.- کشتند کلمۀ دقیقی ممکن است نباشد بنابراین "نابود کردند" را هم می گذارم این جا که هرکس دوست داشت با آن تمام کندپاراگراف را -
8- محمدباقرقالیباف وقت انقلاب نوجوان 17 ساله بود برعکس احمدی نژادکه جوان بالغی 22 ساله و برخلاف مهندس موسوی که مرد پخته ای 36 ساله. و قالیباف فقط جنگ خاطره اش است ازهمۀ چرب و شیرینی که انقلاب بکام دریوزگان و طفیلان حاجیان شرخر بازار ریخت. و او یک استعداد وجوهرناب است که ازهمۀ این حوادث جان بدر برده و دست خدا را در پشتش دارد. فقط به همین تصادف - تصمیم - استعفای او از سپاه فکر کنید. آیا یک هدایت ویژه نمی بینید درپشت آن در حالیکه امروز می دانیم سپاهیان ژنرال به چه دنائتی سقوط کرده اند در رفتارهایشان با زیدآبادی ها و ستوده ها و نوری زادها و....
9- آن خواننده ای که از من پرسیده ممکن است خودم حقوق بگیر دستگاه قالی باف بوده ام مثل پدر محترمشان و راضی- که تأکید کرده همۀ زیردستان قالیباف راضی اند - می گویم که نه. من افتخار کارکردن با این جوان برومند را نداشته ام و ایشان را برمبنای مدیریت های کلانش و زیرکی بازیگری سیاسی اش در مقابل احمدی نژاد داوری کردم. و نهایتاً می خواهم بگویم که خیلی آلودۀ این تقسیم بندی های گروهی اصولگرا واصلاح طلب و...نشویم و در جایی که هیچ چیز جای خودش نیست آدم ها را از روی کارنامه شان داوری کنیم. هنوزهم جا دارد در این مقوله صحبت کردن. مشارکت کنید من هم قول می دهم که هرازچندی راجع به امکانات بالقوه مان برای تغییرات حرف بزنم. یا...هو
افزوده: از ابتدایی که تفکر سیاسی پیدا کردم لیبرال بوده ام و هیچگاه از بنیان تفکرم پشیمان و منحرف نمی شوم. البته که مثل همۀ لیبرال ها تفکر "معطوف به راه حل"م را با توجه به شرایط روز بروز می کنم. این را گفتم که بگویم هنوز هم از رأی سال 84 ام به قالیباف پشیمان نیستم و او را کماکان در دسترس "اگر فقط هاشمی با شرط تغییر استراتژی خامنه ای و پرقدرت نیاید" می دانم. لذا حتماً آرایش نامزدها که معلوم شود راجع به قالیباف مطلب خواهم نوشت. فعلاً نوشته بالا را که در تاریخ آذر 89 خورشیدی (اینجا) نوشته ام بازخواندید مقدمه بدانید تا بزودی!
۱۴ نظر:
دلقک جان سلام.خیلی ممنون از این همه وقتی که میذاری و مطلب می نوسی . جسارتا تا حدی نظرات شما در مورد سردار قالیباف خوشبینانه بود . 2 نکته در کارنامه قالیباف وجود داره:1-امضای نامه معروف سرداران سپاه در سال 78 به آقای خاتمی (شکستن جمجمهها و ....)
2- مدیریت پر هزینه بر تمام نهادهایی که مشغول اداره آن بود . به عبارتی در سیستم مدیریتی ایشان هدف ، وسیله را توجیه می کند .
اما باهات موافقم که از احمدی نژاد خیلی سره . ضمن اینکه اگه رئیس جمهور بشه ، خیلی سریعتر از محمود با آقا به مشکل می خوره .
ارادتمند
خیلی ممنون از توجه شما.
اما در مورد قالیباف اغراق نکرده ام. تازه می خواستم در تیتر از تنها معصوم هم استفاده کنم. در مورد آن نامه ضمن اینکه خودش هم توصیحاتی داده اما من تجربه دارم که گاهی آدم در مناسبات اداری و رفاقت و آینده نگری هم قرار می گیرد در امضای نامه هایی از این دست. مثل هرآنچه حتی در نامه های اپوزیسیون فاقد قدرت حکومتی هم مشاهده می شود زیاد. ثانیاً همیشه داوری ها باید نسبی باشد و در رابطه با معدل رفتار - اینجا - سایر سرداران. در مورد مدیریت پرهزینه اما متوجه منظورت نشدم یعنی چه جوری پرهزینه. حیف و میل می کند. پروژه هایش بلند پروازانه است و چه؟ اتفاقاً بدلیل مدیریت زمان دار و مدت معلوم در پروژه ها بنظرم خیلی مدیریت با صرفه ای دارد. از یک نظر مدیریت در جمهوری اسلامی اصولاً پرهزینه است به این دلیل که هرکاری بخواهی انجام بدهی چون خدمت به مدرنیته است آخوندها تلکه می خواهند برای پروژه های بی حاصل سنتی و مدیر ناچار باید تا حدودی تمکین کند. یا...هو
تحلیلی مستند،مفصل و از نظر من بسیار منطقی و واقع گرایانه و بدور از توهمات و احساسات و علایق شخصی. با صبر و حوصله بخوانید، ضرر نمی کنید.
http://tehranreview.net/articles/12744#.UYf-trV8lYV
جناب دلقک بد نیست یک تحلیل در مورد این مطلب بنویسی ، خامنه ای با احمدی نَژاد مصالح کرده است ، دلائل:
1ـ در سفر استانی به اصفهان و تبریز نماینده خامنه ای به استقبال او نیامد.
2ـ در سفر بعدی به آذربایجان غربی نماینده خامنه ای به استقبال او آمد.
3ـچه انتفاقاتی در این فاصله افتاده است؟
4ـ انتشار و سوزاندن پیش از موعد نوار 8 میلیونی.
5ـ دستگیری و بازجوئی هفت ساعته بوسیله طائب، اَژه ای، اصغر حجازی، مجتبی خامنه ای،
تغییر لحن 180 درجه ای احمدی نَژاد بعد از دستگیری و استقبال نماینده خامنه ای از او.
6ـ انتشار نامه ای با 2400 امضاء در دعوت از غلامحسین الهام.
7ـ سخنرانی امروز خامنه ای و گفتن اینکه انتخابات سرموعد برگزار خواهد شدبا اطمینان کامل.
نتیجه گیری:
در زمان دستگیری با او به توافق رسیده اند بجای رحیم مشائی که روی او حساسیت هست الهام را کاندیدا کند و صلاحیتش هم تایید خواهد شد در مقابل احمدی نَژاد از ایجاد تنش و افشاگری دست بردارد بعد از این توافق است که خامنه ای امروز از برگزاری انتخابات سرموعد سخن میگوید.
در چند روز آینده صدق این تحلیل به اثبات میرسد.
قالیباف: حصر موسوی و کروبی قانونی است
http://www.tabnak.ir/fa/news/317672/%D9%82%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%A8%D8%A7%D9%81-%D8%AD%D8%B5%D8%B1-%D9%85%D9%88%D8%B3%D9%88%DB%8C-%D9%88-%DA%A9%D8%B1%D9%88%D8%A8%DB%8C-%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA
شهریار
سلام
مي دانم دل آزرده ايد از ناكامي پرسپوليس و خواستم در غم باخت تيم محبوبتان مرا شريك بدانيد.
هوادار هرروزه سيرك شما از ديار زاينده رود
(گفتم كري بخوانم بلكه كمي بيرون بياييم از اين فضاي سرد و دلمرده ي سياست...)
نويسا باشيد و شادمان
ميم.
یا یک مقایسه اجمالی بین نسخه نوامبر 2010 این مقاله با ویرایش اخیر آن متوجه تغییر رویه دلقک در طول این سالها شدم. دلقک 2010 به ازای هر کامنت یک جواب مبسوط مینویسد بدون توجه به جواب لازم بودن یا نبودن آن. برای مثال او "سلام" و فقط "سلام" بهشب را با دو خط قربان و صدقه رفتن جواب میدهد و در مجموع به ازای 8 کامنت 8 جواب مینویسد. این در حالیست که چنین رویه ای از دلقک 2013 (لااقل با شناخت 5 ماهه من) بسیار بعید است.
به قول یارو گفتنی : دلقک هم دلقک های قدیم.
تصور میکنم سردار قالیباف تنها کسی نبوده که از پروسه نطفه کشی رسته؛ تیمسار دلقک خودمان هم یکی دیگر از این افراد است که از پروسه نطفه کشی رسته اما متاسفانه از نخبه کشی -بخوانید نابود کردن- نجات نیافته.
اما قالیباف شاید یک مدیر خوب باشد ولی فکر نمیکنم او سیاست مدار خوبی هم باشد. اظهارات اخیر او راجع به قانونی بودن حصر موسوی و کروبی و اظهارات تند او در 9دی نشانی از سیاست ندارد آنهم در فصل انتخابات که همه روشنفکر می شوند .
سازمان رای او کجاست؟ چه کسی میخواهد از او حمایت کند؟ بسیج؟ راست؟ چپ؟ عوام؟
آقا میثم که یک بارک الله را هم زیادی می دانی برای دلقکی که همه جوره زیر ضرب و زور هم است و خودش هم بروغن سوزی افتاده.
باید خدمتتان عرض بکنم که قالیباف بشدت سیاستمدار برجسته ای است و من البته وعده داده ام در آینده مفصل بنویسم. اما در همین مختصر بگویم که او در جامعۀ بشدت نامتعادل و پادرهوای سیاسی ایران توانسته تعادل خودش را چنان حفظ کند که در حال حاضر بدون مخالف عمده باشد بغیر از پایداری های دوسو - چه احمدی نژاد و چه مصباح و لنکرانی - سازمان رأی او در طبقۀ متوسط و توده های مردم - دنبال اقتدار دولت مرکزی - است و در حال گسترش. او در سال 84 اشتباه کرد که رأی خودش را از کوره پزخانه تا زعفرانیه تعریف کرد اما با ابزار جلب زعفرانیه چی ها و مدرن ها وارد تبلیغات شد و باخت. لذا الان دارد درست حرکت می کند و سمت تبلیغاتش را متمرکز کرده بر راضی کردن سیستم برای اجازۀ بقا و خلع سلاح هواداران تیفوسی مصباحیه و متولیان مهندسی آراء. این درست هم است زیرا هواداران شهری و طبقه متوسط قالیباف نیاز به جلب و تبلیغ زیاد ندارند و می توانند محظورات او را درک کنند لذا بهتر است که او سویۀ رژیمی خودش را تقویت کند که از گردونه حذف نشود. ضمن اینکه تندترین مواضع او در مقابل آنچه که شما مدعی هستید از ملایم ترین و مداراگر ترین مواضع جناح راست ملایم تر است. یا...هو
از چند پست قبلی که نوشته بودی "رادیکالیزه شدن صحنه - قطعاً بسود تحولخواهان خواهد بود -"
می خواستم برایت کامنت بگذارم و ازت سوال بکنم که چرا تحول خواه نیستی؟
تا اینکه رسیدیم به اینجا که از آمدن هاشمی ناامید شدی و رفتی به سراغ قالی باف.
وقتی نوشتی
"فقط به همین تصادف - تصمیم - استعفای او از سپاه فکر کنید."
داشتم بالا می آوردم.
به همون روشی که ذوب شدگان ولایت به قدیس سازی مشغول اند تو هم داری برای قالی باف پشتوانه میسازی.
الله بهمون رحم کرد که به این نتیجه نرسیدی که خامنه ای نایب بر حق اش هست مگرنه وامصیبتا.
میخوام بگم این نتیجه همین "تفکر "معطوف به راه حل"" توست.
من قصد ندارم حق شما رو نادیده بگیرم در داشتن یک نوع تفکر اما میخواهم بپرسم که چرا؟و باز بپرسم که چرا بجای این نوع، "تفکرت بر مبنای پیدا کردن"حق" و عمل به آن و ایستادگی روی آن موضع" نیست؟
خوب شد مصدق "تفکر "معطوف به راه حل"" نداشت مگرنه چه می شد؟
فکر نمی کنی که اگر این موضع را می گرفتی و عموم جامعه بر این مبنا فکر می کردند اون تحول هم خیلی سال قبل انجام می گرفت و لازم نبود الان وطن رو لبه پرتگاه ببینیم و دنبال "راه حل" باشیم؟
دلقک عزیز هزار بارک ا... و هزار درود بر شما . یک مقاله ات می ارزد به هزارتا از این مقاله هایی که در هزاران سایت دولتی و مخالف دولتی درج می شود به قلم کارشناسان هرجایی.
اما نباید معادله امروز ایران را با داده های سال 84 حل کنید. اوضاع عوض شده است . سردار یکبار در سال 84 از خامنه ای رکب خورد و یکبار هم امسال با آن ائتلاف 2+1 . بدون مخالف بودن می تواند بخاطر بی اهمیت بودن هم باشد مثل سعیدی کیا و یا باقر خرازی.او همانگونه که دوستی ندارد دشمنی هم ندارد.
اینکه او -بعد از 8 سال- متوجه اشتباه خود شده است درست ولی حرکت امروز او مناسب سال 84 است نه 92.
برای او بهتر بود تا سویه ضدرژیمی خودش راتقویت میکرد یا لااقل حفظ میکرد. حتی میتوانست "ساکت فتنه" را به عنوان سوابق کاری خویش روی پوسترهای تبلیغاتی اش بنویسد. در هر صورت میانه روی در جامعه صفر و صدی ما فایده ای برای او نخواهد داشت .
تنها برگ برنده او شاید تیپ و قیافه اش باشد برای ایرانیان سرخورده از زشتی احمدی نژاد. بااین برگ او می تواند روی آرای باطله و سرگردان حساب باز کند.
زیاده جسارت است
http://multimedia.mehrnews.com/original/1392/02/15/IMG21384282.jpg
ناشناس محترمی که از جملۀ "فقط به همین تصادف - تصمیم - استعفای او از سپاه فکر کنید." داشته بالا می آورده بگویم که اولاً از تأخیر در انتشار کامنتت پوزش می خواهم ولی تقصیر من نبود زیرا که دیرآمده و به بخش هرزنامه رفته بود و من با اینکه مرتب آنجارا هم چک می کنم تا الان نبود و بمحض رویت منتشر کردم. ثانیاً حق باشماست و آن جمله خودم را هم اذیت می کرد و تمایل نداشتم باشد اما چون مطلب مال دو سال و نیم پیش بود و معمولاً در بازنشر مطالب دستکاری را جایز نمی دانم برای خودم این جمله را دست نزدم. هرچند با اضافه کردن تصمیم در حاشیه که در متن قبلی نبود خواستم کمی بار خرافی قضیه را بگیرم.
تأکید به اینکه من خودم هم تحولخواه هستم اما با در مورد بقیۀ انتقاداتت با شما موافق نیستم. زیرا چیزی بنام "حق" و حقیقت را برسمیت نمی شناسم و دسترسی به آن را نیز ممکن نمی دانم و همۀ امور را نسبی می فهمم. بدیهی است که اگر مرحوم مصدق هم این روشن بینی را داشت که تفکر معطوف به راه حل را برجسته می کرد کشور ما الان بجای یک مصدق بعنوان قدیس شکست خورده داشته باشد یک مصدق "کشور را یک گام بجلو برد" داشت و پیروز. در ضمن من برای هیچکس فضاسازی نمی کنم هر آنچه می نویسم خوب یا بد باورهای من است و دنبال راه حل می گردم. یا...هو
agar hashmi pyroz shod behtar ast aghay hadad ra be ryasat mostaghelat bonyad efaf begomarand!!!!!!!!!!!!!!!
ارسال یک نظر