The Execution of Lady Jane Grey |
1- سعید جلیلی در تمام تبلیغات انتخاتی اش صداقت تمام را نشان می دهد و خودش را معرفی می کند. او می گوید:
بنام های جلیله قسم که مرا هول داده اند وسط این معرکه و بمن تکلیف کرده اند که فقط بگویم:
"با احیای گفتمان اسلام ناب محمدی صلوات الله علیههمۀ ظرفیت های کشور آزاد می شود و با در نظر گرفتن هم سخت افزار و هم نرم افزار - تأکید می کنم به نرم افزار و سخت افزار - مشکلات معنوی بر طرف شده و انشاءالله دشواری های مادی هم برطرف می شود. و همانطور که علامه مصباح فرموده اند جامعه ای یکدست فقیر و فلاکت زده - "که هم حدیث داریم از پیامبر و هم تجربه داریم در طول تاریخ که فقر مقوم دین و رفاه و پیشرفت سست کنندۀ دین خدا هستند" - درست می کنیم بفضل الاهی. آنوقت شما عزیزان از من سؤال های محیر العقول می پرسید که اقتصاد را چه می کنم و سیاست را و فرهنگ را و از این امور شیطانی. بنابراین از هرکس از عزیزان که حسن نیت دارد خواهش می کنم این قبیل پرسش های مزخرف دنیوی را از پرده نشینانی بپرسید که مرا در دقیقۀ نود هول دادند به روی سن نمایش و گفتند خودمان بقیۀ کارها را انجام می دهیم. و الا من یک مدیر کل ساده بودم که همان را هم با هزار ترفند فارغ التحصیل امام صادق بودن و پای جا مانده ام در بهشت - یا خیابان - بدست آورده بودم و از سرم هم زیادی بود." والسلام نامه تمام.
جلیلی نرفته برمی گردد و رو به دوربین می گوید: و از شما می پرسم که بکدامتان پیشنهاد ریاست جمهوری ایران را می دادند قبول نمی کردید. کمی هم منصف باشید در داوری. پس اگر انتصابم کردند پایشان را می بوسم. اگر هم انتخابم نکردید که طبیعی می دانم دستتان را می بوسم.
2- ترجمۀ فوق برداشت از این آخرین فرمایش اریجینال جناب جلیلی است. خواهش می کنم اگر امانت در ترجمه را رعایت نکرده ام بگویید:
سعید جلیلی بنماینده های مجلس گفت: تمام ادعای من این است که ما امروز در کشور ظرفیتهای بسیار خوبی داریم و اگر این ظرفیتها بر مبنای گفتمان انقلاب اسلامی آزاد شود و انفعال و انحراف از آن گرفته شود، در مسیر پیشرفت جلو میرود. کسی که رئیس قوه مجریه میشود، همانند راننده یک ماشین بزرگ است که باید این ماشین را بر مبنای قانون به مقصد برسانند. بیانصافی نمیکنیم که بگوییم ماشین متوقف شده است اما در حال حاضر حرکتها کند است.3- اما برویم سراغ جناب ولایتی. او که فرزند ناب و بسیار زیرک ریا و نفاق و نان به نرخ روز خور دین و مذهب مردم بوده است از بدو ورود به جامعه؛ توانسته یکی از پرده نشینان همزمان روی صحنه ای باشد که لباس شمیرانی بپوشد و ادای شاه عبدالعظیمی در آورد. ولایتی که از همان فردای پیروزی انقلاب با نحلۀ فکری متحجر خامنه ای بست و خیلی زود شد یکی از یاران حلقه بگوش باند آیت الله خامنه ای؛ مجسمه ای مطلق از خیانت است در همۀ عمر سیاسی اش بویژه در طول وزیری خارجه اش در دولت های موسوی و هاشمی؛ که به اعتراف صریح خودش امربر آیت الله خامنه ای بوده همواره و ارتباطی به موسوی و هاشمی نداشته است. که یکی از شاهکارهایش در آخر دولت هاشمی بهم زدن کامل روابط هاشمی با اتحادیۀ اروپایی بوده و شکست سیاست های تعدیل هاشمی.
4- ارزشش را ندارد و لازم هم نیست تا برای پی بردن بدرستی صفاتی که با خست و حسن نیت به علی اکبر ولایتی نسبت دادم بروید بعمق تاریخ جمهوری اسلامی و سند جستجو کنید. فقط کافی است براه فعلی او در این دو ماه اخیر نگاهی بیندازید و ببینید این آدم خطرناک چه اعجوبۀ بی پرنسیپ و ریاکاری است. اما بگذار این یکی را بگویم از گذشته و بعد بپردازم بحال. زیرا بزرگترین افتخاری که او می خواهد در تبلیغات امروزش در مورد پایان جنگ و قبول قطعنامۀ 598 پزش را بدهد یک دروغ مطلق است و او هیچ - با تأکید به هیچ - نقشی در موضوع فوق ندارد وهمانطور که می دانید قطعنامه وقتی پذیرفته شد که بسیج وتوده های هیجانی محروم و ایمانی تعدادشان فروکش مطلق کرد برای گوشت دم توپ شدن؛ و پیروزی در جنگ محال قطعی شد و رفسنجانی بعنوان فرمانده جنگ امام خمینی را وادار به اعلان آتش بس نمود. قطعنامه هم که از یکسال پیشش آماده بود! و تعقیب مفادش هم که یک سرسوزن عمل نشد در بارۀ خسارت جنگ. موضوع اشغال سفارت را نگفتم چون توضیح واضحات می شود و مفصل است.
5- ولایتی بعد از نزدیک 20 سال چریدن در حاشیه و آغوش آیت الله خامنه ای دقیقاً اولین نفری بود که رسماً وارد انتخابات امسال شد و با مراجعه به قالیباف و همراه کردن حداد عادل با خودش طرح ائتلاف 2+1 اصولگرایان را علم کرد. دلایل بسیاری می توان به این تعجیل و ورود اقامه کرد و اقامه هم شده است که جای بحثش اینجا نیست. اما بضرس قاطع معتقدم که یکی از مهمترین این دلایل اولاً سوء استفاده از محبوبیت قالیباف برای معرفی خود فراموش شده اش بود و دیگری استفاده معکوس از خود قالباف برای خراب کردن قالیباف با نزدیک نشان دادن آن به نسل فرسودۀ اصولگرایان سنتی و هکذا خامنه ای. با انتظار چه نتیجه ای را هم بخشی را در پست های قبلی گفته ام و بخشی دیکر بماند اگر نیازی بود در آینده.
6- چون اکثریت غالب شما در جریان وقایع روز هستید و تعقیب می کنید لذا نیازی نمی بینم که شرح بدهم رفتار سالوسانه و بشدت ریاکارانه و غیر متعهدانۀ او را در همین جمع دونفره - حداد که از روز اول نخودی بود و طفل معصوم! خودش هم ادعایی ندارد.- ابتدا قبول کرد که هر کس در نظر سنجی ها جلو بود ثبت نام کند و آندو دیگر کنار بروند. بعد گفت نه نظر سنجی یکی از فاکتور ها بود و نظر رهبری و جامعتین هم شرط است. پس فعلاً همه ثبت نام می کنیم تا بمحض احراز صلاحیت نامزد خروجی را معرفی کنیم. هنگامی که این مرحله رسید و دید که هاشمی نتوانست بیاید گفت من کنار نمی روم مگر به داوری مهدوی کنی و یزدی. بازهم هنگام رسیدن داوری آن دو خودش از جلسه غیبت کرد و نتیجه نامعلوم ماند تا مهدوی کنی هم بُل گرفت و گفت من دیگر دخالت نمی کنم. خلاصه هر وقت هنگام تصمیم گیری شد حرف خود را زیرپا گذاشت و یک معیار جدیدی علم کرد. حتی وقتی سنبۀ جلیلی پرزور نشان می داد گفت که گروهمان بنفع جلیلی کنار می رویم. و آخرین موضع گیریش هم در برنامۀ تلویزیونی اش بود که با وقاحت مثال زدنی گفت که می مانم و تا آخر می مانم و بقیۀ ماجراها که حتی یادآوریش هم کفاره طلب می کند هم در حوزۀ سیاست و قدرت و بدتر از آن در حوزۀ انسانیت و جوانمردی و اعتماد و وفای بعهد.
7- حالا هم که رفته و امضاء جمع می کند از جناح فرسوده و پیرهای هرزه مثل تشکیلات باهنر و حزب بادامچیان که خودش را نامزد جبهۀ پیروان امام و رهبری معرفی کند. چه خوب که آن ها نیز امضاء داده اند تا با آمدن پشت نام قالیباف این جوان را از حیز انتفاع ساقط نکنند. زیرا که تجربه اش را داریم محبوبیت این احزاب چقدر بود در حمایت از علی لاریجانی در سال 84. حرف و سند و تاریخ زیاد است اگر بخواهم بیشتر به عمق پلشتی این سیاستمدار "آقا اجازه" بروم. لذا فقط حرف آخر را می زنم و تمام و آن حرف این است که چرا سعید جلیلی هزاران بار شرف دارد به علی اکبر ولایتی.
8- یکی به این دلیل است که سعید جلیلی با رفتار و گفتارش، خودش صادقانه معترف است که با دستور و تکلیف آمده و وعده ای جز ویرانی نمی دهد. در حالیکه ولایتی هم خودش را واجد بهترین شرایط می داند برای ریاست جمهوی و هم مدعی است که صد روزه اقتصاد را و ده هفته ای سیاست اتمی و خارجی و تحریم ها را بسامان می کند و ایران می شود حالا نچر کی بچر. دوم به این خاطر که از آمدن جلیلی یک مشت حزب اللهی فقیر و بدبخت و مستضعف فکری هم- ولی انسان هموطن و قابل احترام ما - خوشحال می شوند و وعدۀ خدا در روی زمین که همانا هرچه زودتر مردن است محقق می شود برای دیگراندیشان و دگر باشان. اما از آمدن ولایتی جز همان سران مؤتلفه و حزب باهنر - خانۀ پرش آستان قدس رضوی و بنیادهای روحانی بنیاد - هیچ بنی بشری متنفع نمی شود که هیچ؛ بلکه بدلیل عدم صداقت و نا توانی در تصمیم گیری و مذبذب و بلاتکلیف بودن ولایتی؛ اوضاع کشور در حالت تعلیق رها می شود و همه مجبور از نذر کردن می شوند برای دورۀ احمدی نژاد. بجرأت می گویم و اگر از نزدیکان ولایتی کسی را می شناسید بپرسید این مرد حتی یک رودۀ راست توی شکمش نیست. هر حرفی و هر کاری بکند حتماً باید قبلش در پشت پرده ساخت و پاخت شده و دست برنده در قدرت مشخص شده باشد. و قدیمی های وبلاگ خوب می دانند که من حتی طالبانیسم تکلیف معلوم و روراست را بر آنارشی در تعلیق و ریاکاری ترجیح می دهم. یا...هو
۷ نظر:
امیر گرامی،
آدرس غلط میدهی پدرجان. ولایتی چاپلوس و بی خاصیت و بله قربانگو چه ارتباطی با پیامبر دیوانه سعید جلیلی دارد؟
ولایتی نهایت یک کپی از سخنان خامنه ای خواهد شد نه بیشتر و گاهی برداشت غلط سهوی و عمدی. چرا که بالاخره اگر چه هیچگاه آدم نبوده اما با آدم ها سرو کار داشته و سابقه اش هم نهایت بی عرضگی را نشان می دهد نه تخریب مادی و معنوی.
اما جلیلی مطلقا کاری به فقر و فلاکت و اقتصاد ندارد و صرفا میخواهد جهانی اسلامی ایجاد کند و هزینه اش را هم مرگ همان چند میلیون مردم ایران است که شما قصد دلسوزی برایشان را داشتید.
تفکرات اسلامی-کمونیستی جلیلی بشدت خطرناک و دیوانه وار است (اگر این شخص در یک جامعه سالم بود حتما در بیمارستان روانی نگهداری میشد) و هیچ ربطی به سایر 7 کاندیدای دیگر که تقریبا در یک رده هستند از نظر توان اجرا ندارد.
نه الگوی شما قالیباف (که نمیدانم چرا اینقدر محکم به تبلیغ او می پردازید؟) و نه غرضی و ولایتی و ... هیچکدام کار اجرایی در این سطح نکرده اند. تنها عارف کمی با مشکلات و وضعیت آشناست که او هم نه زبان بیان دارد و نه حرف جدید تر از خاتمی.
داشتن صداقت بسیار مهم است اما نه به انتخاب دیوانه ای که صادقانه اعلام میکند که اگر از قفسش بیرون بیاید شما را خواهد کشت.
ضمن اینکه به چیزی قسم بخور که اعتقاد داری!
(نه صرفا حفظ مخاطب و تیتر جنجالی!)
من قطعاً به بیشتر از اندازۀ سوگندم خداباورم. ضمن اینکه شما طنز سیاه مطلب را نگرفته ای و متن را بصورت متن جدی و مثبت خوانده ای. البته که من صفات شما برای جلیلی را قبول ندارم و او را اگر مؤمن ساده و متعصب نباشد یک ادم حیله گر فرصت طلب می فهمم. نه دیوانه و مریض روانی. یا...هو
تیمسار عزیز. مدتهاست که خواننده دایمی تحلیلهای شما هستم و برای اولین بار با شما مخالفم. به نظر من کمی اختلاف بین پدر و پسر رخ داده است. ولایتی نامزد مورد نظر پدر است و جلیلی نامزد محبوب سید مجتبی. ولایتی از پختگی راستیهای سنتی برخودار است و جلیلی از آرمانگرایی و توهم نسل جدید بسیجیهای جنگ ندیده ای که پختگی آنها به قیمت جنگی خانمان سوز بدست می آید. من هم صداقت و سادگی جلیلی را بیشتر دوست دارم اما برای ایران من جلیلی به مراتب خطرناک تر است.
آرسین خان میشه بگی کجای اعتقادات جلیلی کمونیستی است؟
طنز سیاه متن را درک نکردم و پوزش می خواهم اگر که کمی نیش دار کامنت گذاشتم. راستش را بخواهی قدرت کلامت همراه با اشتباهات استراتژیک ناشی از هدف گرفتن اشتباه باعث شد نتوانم بیشتر کنترلش کنم!
.
.
درکل بعید میدانم که ولایتی نیاز به تخریب اینچنین که گفتید داشته باشد. او همراه با حداد عادل تنها جهت خوش رقصی در بارگاه ملوکانه نمایش می دهند نه کسب قدرت.
اما رقابت میان جلیلی، روحانی، رضایی و قالیباف جدیست. و در این میان ما شانس آورده ایم که خامنه ای نه توان و نه انگیزه تقلب شدید ندارد. و گرنه سیاه بختی به قدرت رسیدن جلیلی نیاز به توصیف ندارد.
پیمان شکنی و عدم وفای بعهد ناجوانمردی است و بزرگترین گناه روی زمین در همۀ فرهنگ ها. این نوشته در مذمت شدید ولایتی است و نه در مدح جلیلی. جلیلی مرجع نامقبولی است برای نشان دادن عمق پلشتی ولایتی. کل آن جناح راست سنتی و سرانش را من قبول ندارم که حالا میانه رو هم شده باشند. بادامچیان و ترقی و امثالهم بدرد اسطبل هم نمی خورند چه رسد برای سیاستمداری. ولایتی از آن ها هم پست تر است یک حاضری خور ریاکار. یا...هو
مشکل در این نام های مزخرفی است که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی مبدع شد و حالا دیگر من باید خودم را پاره کنم تا قالیباف را که هزار برابر از 99 درصد اصلاح طلبان بهتر است بتوانم معرفی کنم.
ارسال یک نظر