1- همه این داستان قدیمی را شنیده اید که در هنگام مردن حاکم از هر نوعش چه کدخدا و چه شاه یا ولی فقیه! روش تعیین حاکم جدید چنین بود که مردمان ساکن واحد جغرافیایی مورد نظر را در میدانی گرد می آوردند و سپس پرنده ای - شاهین - را به پرواز در می آوردند و پرندۀ دست آموز بی نوا هم چند چرخ سرگردان می زد در آسمان میدان محل تجمع و خسته از حیرانی بر شانه ای از اهالی فرود می آمد و آن فرد خوشبخت می شد حاکم جدید. نقش اهالی هم کاملاً مشخص بود. زیرا هم همه خودشان را نامزد بالقوه می دانستند در وسط میدان و هم در بازی مشارکت می کردند و هم با چشمی بر آسمان و پرندۀ شانس نذر و نیاز می کردند و شادی و هیجان و گریه و شوخی و جدی و دعوا و لت و پار شدن در زیر دست و پا و الاماشاءالله تا پرنده خسته شود و اتفاقی فرود آید و مردمان بمانند با تن و روان خسته و مجروح و مسخره و حیران و ... از مشارکت در انتخاب حاکم جدید.
2- نگاهی به صحنۀ انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در ایران چقدر دقیق و منطبق نعل بالنعل است با این الگوی کهن تعیین حاکم در شرق. تنها تفاوت انتخابات ایران با الگوی کهن یکی در نوع پرنده است که کرکس مرگ و عبوسی و سیاه خامنه ای جای شاهین زندگی و رنگ و شادی را گرفته است و دوم اینکه بجای تجمیع مردمان در میدان روستا روش مدرن صندوق های رأی جایگزین شده است. و البته از منظر جامعه شناختی الگو بشدتی باور نکردنی منطبق است بر جامعۀ امروز ایران؛ زیرا ما در حقیقت هم در قرون ماضی متناسب با این الگوی کهن بعقب رانده شده ایم. واین الگو از آن جهت هم توصیح دهنده است که بدانیم چرا هر کس از زنش قهر کرده نامزد ریاست جمهوری شده است و چرا بحث های شیک و مدرن مشارکت و تحریم و رفتار مدنی خریداری ندارد و هر چه گفته شود شنیده نخواهد شد و اهالی روستای کهن ایران تنها صحنۀ هیجان و درد و رهایی و جدی و مسخره را از دست نخواهند داد برای شانس آزمایی.
3- اگر کمی بیشتر ریز شویم بر این صحنۀ کرکس پرانی بیشتر متوجه این نکته می شویم که چگونه همۀ نامزدان بالقوه با چشم دوختن به آسمان و سعی در ترغیب کرکس بسمت شانه های خود کاری به زمین و مردم و برنامه و سیاست و اقتصاد و فرهنگ و هزار درد بی درمان کشور ندارند و همه بالاتفاق فقط دنبال جلب توجه کرکس خامنه ای - یا خامنه ای کرکس - هستند و نشاندن آن بر بالای لاشه های خود. بعبارت سیاسی تر حالا معلوم شده است که همۀ اصولگرایان حاکم تقلب خامنه ای را با جان و دل و پوست و استخوان قبول دارند و مطمئن شده و هستند که رسیدن به حکومت جز از راه جلب نظر و موافقت او با میلیونها رأی مردمان هم امکان پذیر نیست.
4- طنز تلخ قضیه اینجاست که تنها دو نفری که بطور نسبی انتخابات را قبول دارند و با اعتماد به سلامت آن در میدان رقابت حاضر شده اند دقیقاً همان هایی هستند که متهم به "ادعای تقلب و قبول نداشتن نتیجۀ آراء" هم هستند. سرآمد این متهمان هاشمی رفسنجانی است که با اتهام سران فتنه و مدعی تقلب وارد صحنه است و دیگری محمد باقر قالیباف که او نیز اتهام ساکت فتنه را دارد و می دانیم که در ادبیات هواداران خامنه ای فعال و ساکت هم معنی و از یک جنس تلقی می شوند. - توضیح ضرور: باز برمن نشورند دموکرات های دیکتاتور مطلق که معلوم است که منظور من نسبی است و ادعایی برای "ایندو در مقابل و مقابله با خامنه ای هستند" نکرده ام و ندارم -
5- هاشمی که با وزنش آمده دستور سازماندهی تبلیغات زمینی و انتخاباتیش را به کارگزارنش صادر و واگذار کرده است. و محمد باقر قالیباف که با تحرکش آمده مدت هاست که ستادهای تبلیغاتیش را چیده و خودش نیز شهر به شهر راه افتاده با برنامه که خودش را به رأی مردم نزدیک کند. نگاهی به سخنرانی ها و همایش های فرمایشی و از روی شکم سیری بقیه از ولایتی و حداد گرفته تا جلیلی و لنکرانی و آن خیل دیگران ِ "همه بهوای لطف کرکس آمده" نشان می دهد که چگونه فقط آسمان را نگاه می کنند و یک مشت دعا و ثنا و نذر و نیاز و چاپلوسی و دریوزگی نثار کرکس می کنند و کاری به اهل زمین و سیاست خارجی و داخلی چه می شود و فرهنگ را چه می کنند و برای اقتصاد چه خاکی بر سر مردمان خواهند ریخت و ... ندارند. و جالبتراینکه تنها دونفری که از امور زمینی و آدم های روستا حرف می زنند کارنامه ای هم از گذشته دارند برای ارجاع به آن بر عکس خیل یاران کرکس که معلوم نیست در گذشته چه کرده اند که در آینده بتوان از آنان انتظار داشت.
6- و درست فاجعه هم همینجا شکل می گیرد که همۀ نامزدان در شعاع پرواز کرکس و حواریون مسئول پراندن "کرکس شانس خامنه ای" همۀ زورشان را گذاشته اند دنبال این دو نفر "هاشمی و قالیباف" که بگویند با کرکس چقدر همراه و همدل هستند. اینجاست که درک می کنم اوج نا امیدی قالیباف را که مرتب از برنامه اش رونمایی می کند و می گوید آن از عملکرد گذشته ام و این از برنامۀ آینده ام که هزاران ساعت روی آن کار کرده ام. و مخاطبین آسمانی اش او را مچاله می کنند در خودش که این حرف های زمینی و غربی چه مزخرفی است که می گویی تو فقط باید ثابت کنی که حداقل بچّه کرکسی.
7- بنابراین بدیهی است که انتخابات ایران اگر شروعش با شرکت هاشمی و قالیباف - هر دو با هم - در صحنه نباشد مراسم کرکس پرانی محض خواهد بود از بدو آغاز. ولی اگر شروع با این دو نفر نیز همراه باشد آنوقت باید مراقب مرحله های بعدی شد با چشمان باز. نهایت هم اینکه انتخاب طبیعی از باقی مانده های در صحنه یا هاشمی خواهد بود با احتمال قوی و یا قالیباف خواهد شد به احتمال ضعیف. و در غیر اینصورت و برنده کردن چهره های آسمانی یاران کرکس علامت قطعی تقلب خواهد بود بی برو برگرد. و بشارت بدهم که انتخاب یا هاشمی یا قالیباف هردو در تضاد با کرکس پرانی حضرت آقا و بسمت منافع ملی خواهد بود. هرچند امیدوارم اگر هاشمی قصد و ارادۀ خیر کثیر (تغییر استراتژی کشور) دارد او انتخاب شود بقصد عقب راندن قطعی انقلاب خامنه ای. اما پیروزی قالیباف هم قطعاً بضرر ملت نخواهد بود. یا...هو
۱۷ نظر:
دلقک عزیز
مخاطب دایم و پیگیر نوشته هایت هستم. متاسفانه باید بگویم که علیرغم اینک خودت نظامی بوده ای در مورد قالیباف این نکته به هیچ عنوان در نظر نمی گیری که حضرت قالیباف هر چقدر هم که منور الفکر یا تکنوکرات یا هر هیچی که تو بگویی باشد، قبل از آن، نظامی است و لاجرم تابع محض اوامر ملوکانه و لا غیر . می دانی که او در گذرگاه های حساس تاریخی این را ثابت کرده و خواهد کرد.
محمد
در مثل مناقشه نیست امابااجازه
1-کرکس همان های است ودرنزد ایرانیان محترم بوده ازان لحاظ که هرگز به موجود زنده ای ازار نمی رساند .هیچوقت.
و اما بعد عزیزدل چرا لج میکنی استاد ؟قالی باف؟ اینحرفها؟
سلام. هیچ لجی در کار نیست و من به تشخیصم ایمان دارم. در مورد نظامی محمد هم بگویم که من بعنوان یک ارتشی حرفه ای و کلاسیک - تازه خودم هم زیاد کلاسیک نیستم- پاسداران را نظامیان کلاسیک قبول ندارم و کاشکی قالیباف باشد کمی نظامی زیرا نظامیان پرونده های سیاهتر از سیویل ها ندارند در سراسر دنیا و در سیاست ضمن اینکه ایران امروز و شلخته و بی انضباط آخوندها خیلی نیاز دارد به دزی از انضباط در همۀ شئونش. هرکس دیگر هم راجع به نفی قالیباف حرفی دارد مستند باشد به رفتار یا حداقل گفتار مؤکدش. جالب است که هیچ کس نمی گوید که من چقدر آزاده ام که بعنوان یک ارتشی و منتقد هموارۀ سپاه و بغض خورده از تبعیض حکومت بین ما (ارتش و سپاه) در جنگ و صلح باز هم از یک رقیب - در قوارۀ دشمن - با قوت و بی ریا دفاع می کنم. یا...هو
فرض ما بر اینست که هشمی از آن ترورهای دوران ریاست جمهوری اش مبرا باشد و همه اش زیر سر پیشوا خامنه ای باشد که در همه دولت ها مسؤل برگزیدن وزیر اطلاعات و فرماندۀ اصلی ی ترورها و زدن و بستن و کشتن ها بوده که تا حد مسموم کردن فرزند امامش (خمینی) هم پیش رفت ... نیز فرض ما بر اینست که هاشمی در اینجا تنها گناهش این بود که مانند دیگر رییس جمهورها جرأت نکرد دست این پیشوا را رو کند ... نیز فرض ما بر اینست که هاشما اینک نیک می داند که چه اشتباهی کرده که در زمان بنی صدر با او و یا نیروهای «لیبرال» در افتاد و خامنه ای یک لا قبا را به رهبری رساند ... و فرض ما بر اینست که از پس از جنبش سبز، هاشمی با پشتیبانی اش از مردم نشان داد که عوض شده و قدر آزادی را دانسته .. اما در این میان قالیباف چه جایگاهی دارد که هنوز که هنوز است به خود می نازد که با چوب مردم و دانشجویان را کف خیابان می زده و می خواسته مخالفان رهبری را «له» کند؟؟ این مرد خطرناک ترین کاندیدای خویشاوند رهبری ست
در مورد قالیباف نیاز به این همه فرض نیست و هم حقیقت و هم واقعیت این است که او هیچکدام از کارهایی که شما مدعی اش هستی نکرده است. یا...هو
کش رفته از کشکول ف.م.سخن عزیز:
برای رئیس جمهور شدن به چه کارها که نباید دست زد. یکی زن اش را به شکل زن اردوغان در می آورد٬ یکی دیگر دست در دست رئیس جمهور که معلوم نیست حکم پدرش را دارد یا پسرش برای ثبت نام به ستاد انتخاباتی می رود٬ یکی دیگر هم رسما و علنا می گوید به خدا ما در جریان کوی دانشگاه چماق دار بودیم و با چماق مردم را تار و مار می کردیم و برای خاتمی نامه ی تهدیدآمیز می نوشتیم.
های های های! آقای قالیباف! الحق که نظامی هستی و نظامی نمی تواند سیاستمدار خوبی باشد. می گذاشتی این ها را بعد از انتخاب شدن ات می گفتی و زهر چشم می گرفتی. حالا که حرف از دهان ات در رفته باید سعی کنی یک جوری آن را جمع اش کنی.
سردار قالیباف! جناب دکتر! حضرت کاپیتان!
کاش به جای این حرف ها لباس کاپیتانی ات را به تن می کردی و با رنک چهار خط ات جوانان را به خود می خواندی. همان طور که با پیراهن و شلوار٬ جت اسکی سواری کردی. شاید این مدرنیسم تقلبی تو یک جوری بر دل ها اثر می کرد. حال شدی در ردیف ده نمکی. الحمدلله رب العالمین که چیزی به نام انتخابات برای رو شدن دست تبه کاران وجود دارد. حال منتظر باش تا صبح دولت ات بدمد...
دلقک جان دیدم که داری خیلی جدی میشوی و حرص میخوری و دیگر طنز های شیرین لابلای نوشته هایت پیدا نیست , گفتم کمی بخندی با طنز ف.م.سخن عزیز. امیدوارم دلخور نشوی
دوستدار شما
مانی
مانی جان منتظرم از قلم معتبری فاکت بیاوری. ف. م. سخن که یک چپ دیروز هجویه نویس شده است. هنوز مقالۀ اصغر آقایش راجع به اسکار فرهادی چون زهری بر رگ های جامعۀ مدنی جاری است. یا...هو
بخشی از نوشتۀ محمود فرجامی در وبلاگش:
آقای محمود فرجامی در "دبش" می نویسد:
شبهای پر آشوب سال ۸۲ من خبرنگار تازهکاری در خبرگزاری ایلنا بودم و با کارت خبرنگاری هر شب در کوی حاضر. احتمالا به خاطر همان تازهکاریام بود که خوشدلانه به اتکای هویت خبرنگاری لای دست و پای نیروهای انتظامی و دانشجوها میپلکیدم. چند بار به قدری به طلایی که داشت به طور خصوصی با قالیباف حرف میزد نزدیک شدم که نزدیک بود دستگیر شوم. یکبار دیگر گویا با یک نیروی اطلاعاتی (که لابد او هم کارت خبرنگاری به گردنش آویزان شده بوده!) اشتباه گرفته شدم و تا هم فیها خالدون نیروهای انتظامی رفتم…
شهادت میدهم که در تمام آن حوادث نه یک گلوله (حتی پلاستیکی) شلیک شد و نه «در قیاس با حوادث ۸۸» خشونت خاصی اتفاق افتاد. وقتی دانشجوها –به نظرم در اقدامی غیرعاقلانه- نردههای خوابگاه را شکستند با سنگ و میله و تکههای بتون به نیروهای انتظامی (و البته هر کسی که آن دور و بر بود، از جمله ما) حمله کردند و فریاد کشیدند ... من صد متر هم با کانون حادثه فاصله نداشتم. در تمام اینها ندیدم نیروی انتظامی وارد منطقه کوی شود یا بگذارد نیروهای انصار حزب الله همچو کاری کنند. حتی یکی از آن لاتهای ... را که قصد حمله داشت چنان زدند که روی زمین افتاد و چند متری دور خودش غلطید. دست کم آن شبهایی که ما بیدار بودیم قالیباف لحظه به لحظه بیدار بود و پای بیسیم تا ماجرا با کمترین هزینه و خشونت بگذرد.
استاد عزیز
سیستم کامنت بلاگسپات مزخرفه و به همین دلیل مباحثه داغی بین خوانندگان وبلاگ شما جریان نمیگیره و این خوانندگان وبلاگ شما رو به شدت کم میکنه
چاره کار مهاجرت به وردپرس است دوست گرامی
http://wordpress.com
دلقک عزیز,در این هیاهوهای گوش خراش قضاوت کار سختی است به سختی خودزندگی! سخن بی شک اشتباه میکند مانند همه ما اما طنزش را دوست دارم و کشکولش را و بیشتر نوشته هایش را وهجویه نویسش نمیخوانم بلکه یکی از ظریف نویسان عرصه طنز است که مانندش کم است و شما هم بزرگواری کن و زهر آن نوشته اش را با شیرینی سایر نوشته هایش بگیر.چپ هم بوده باشد در جوانی از روی مردم دوستی بوده نه از دشمنی با مردم.شما برادر بزرگترش هستی و همچنین برادر بزرگتر بیشتر ما خوانندگانت به دوستی ات و مهربانی ات نیاز داریم نه خشم و نفرتت. شمارا دوست میدارم واقعا به خاطر طنزهای شیرینتان نه عقایدسیاسی و اجتماعی تان.زنده باشید.
مانی عزیز و جان. مانا باشی همیشه. این خود شما بودی که مرا روبروی سخن نشاندی و من نفرتی از ایشان که ندارم هیچ بلکه یکی از طرفداران نوشته های از داخل ایرانش - ادعای خودش - هم بودم تا دو سال پیش. منتها خروجش از کشور و غربت او را هم مثل من عصبی کرده و دیگر بجای طنز جدی و جدیت طناز فقط هجویه می نویسد اغلب و این داوری من نیست بلکه مستند به نوشته های یک و نیم سال اخیرش است. بهر حال چه به ارادۀ خویش یا به ضرب رژیم به تبعید آمده باشیم حق نداریم زندگی مردمان گیرافتاده در وطن را ملعبۀ "چرا بمن ظلم شد" قرار بدهیم. دلقک و نفرت قطعاً هیچ نسبتی با هم ندارند مگر اینکه یا من دلقک نباشم و یا "جواب های هوی است" معنای نفرت داشته باشد. داوری با شما و پذیرش دربست از من. پاینده باشی بخاطر لطفت و مهربانیت. یا...هو
عالی بود...
قاليباف بازي را باخته و شانس بياورد هاشمي رد صلاحيت شود ، در تهران كه مقداري راي بخاطر چند تا پل و گارد ريل جايگاهي درست كرد برا خودش خوشبختانه با اعتراف لجنگونه خود ماهيت پست خود را نمايان كرد ، فرض بر اين باشد كه بلوف زد و براي خر كردن بسيجيان و متدينين اين حرفهاي مسخره را زد ، اما اين دليلي بر دروئي و تشنگي هوس ألود قدرت ميباشد و اين براي ما خطر بزرگي هست كه يه بار ديگر بخواهيم ريسك كنيم با يك سردار به قدرت چسبيده و پشت كرده به ملت ، خيلي از پاسداران و بسيجيان با شرف به قدرت باطل پشت كردن و قاطي اين بساط جهل و ظلم نشدند . نميدانم جناب دلقك عزيز چطور از اين يكي خوشش اومد
متعجبم وافعا
قصد دارم در مورد قالیباف هر سؤالی را پاسخ بدهم امروز.
شما اولاً بهتر بود برای جلب اعتماد من که مؤدب تر و با حیاتر از قالیباف ها هستی از ادبیات و کلمات درشأن خودت استفاده می کردی. ثانیاً فرمول دفاع من از قالیباف خیلی ساده و سرراست است.
من که بجایی رسانده شده ام که لاجرم از هاشمی آخوند سنتی دفاع کنم و به او رجوع کنم و رجعت به او را توصیه کنم فقط بخاطر جنسش که از نوع قابل ترمیم و نزدیک به زمانه است و در گذشتۀ نه چندان قابل دفاعش درنگ نکنم ؛ معلوم است که بطریق اولی از قالیباف هم دفاع می کنم که جنسی از جنس همان هاشمی دارد و روحانی هم نیست و گذشته ای هم بدرخشندگی ایثار در جنگ و خدمت در صلح کارنامه اش است در بین بقیه ای که همه از جنس جنایت و خیانت و بی عرضگی محض هستند. یا...هو
باسلام ببخشید زورمان به اولاد نرسید کامنت ناقص ماند
1-کرکس همان همای است .راستش انزمانها خودم تعجب میکردم.تااینکه توضیحش شد اینکه کرکس به هیچ جانداری اسیب نمی رساند وبلکه منتظر میماندتاحیوان مورد نظرکاملن بیجان شود.گمانم اجساد انسانها هم خوراک اینها بوده وبعد چند روز استخوانها راجمع کرده خاک میکرده اند .
2-گل محمدی هم گل ایزدی اسمش بوده .خب ضاهرا" اسم الانش قشنگ هم هست
3انگور وخربزه محصولات خاص فلات ایران بوده اند انوقت شانس راببین شامپانی ولیکور اسم در میکنند .
خب غرض از این فضل فروشی این بود که بگویم تیمسار دلقک ایرانی عزیز گل بزنی یانزنی دوستت داریم. نرنج از هیچکداممان .
با احترام لکلک
رضا
دلقك جان
حمايتت از قاليباف را درك ميكنم هرچند برايم ناخوشايند است / من از نزديك در شهرداري با ايشون و اعوان و انصارش كار كردم به جرات ميتونم بگم فساد مالي و اداري حال حاضر در شهرداري تهران در تاريخ 34 سال گذشته بي سابقه بوده است/ ضمنا قاليباف مخاطب آرا خود را گم كرده است/ با درود به دلقك عزيز
دلقک عزیز خیلی جالب بود مخصوصا دو بند اول.
امادلیل سمپاتی شمارا با این سگ ولایت قالیباف درک نمیکنم...شاید صدای ضبط شده او را هنوز نشنیدید که چطور افتخار میکند به چوب زدن مردم در کوی دانشگاه...یا چطور آسمان تهران را حراج کرد(تراکم فروشی)تا مرد بزرگراه ها شود.....
بااحترام
ارسال یک نظر