The Triumph of Death |
در اکنون زمانه فقط سه نوع رژیم سیاسی داریم:
1- رژیم های لیبرال دموکراسی: در این نوع رژیم رسانه جلوتر و مسلط بر "حاکم" است. مگر در موارد بسیار بسیار اشتثنایی و مربوط به حوزه های کلان امنیتی و نظامی و اخبار جنگ که اگر رسانه خودش احساس مسئولیت نکند حاکم وقت دخالت های موردی و محدودیت های بسیار ویژه و استثنایی در مورد اطلاع رسانی می کند. مثل محدودیت های وضع شده در امریکا در بعد از فاجعۀ 11 سپتامبر معروف و اخبار جنگ های عراق و افغانستان.
2- رژیم های لیبرال استبدادی: در این نوع سیستم سیاسی بغیر از حوزۀ سیاسی که حاکم جلوتر و مسلط بر رسانه هاست در بقیۀ حوزه ها اعم از اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی باز هم این رسانه است که مسلط بر حاکم روز مستبد است و اطلاع رسانی بموقع و طبق ساز وکار طبیعی انجام می شود. مثل رژیم شاه سابق در ایران و اکثریت رژیم های فعلی جهان سوم.
3- رژیم های استبدادی توتالیتر: در این نوع رژیم سیاسی حاکم مطلقاً از رسانه جلوتر و بر آن استیلای مطلق و کامل دارد. در چنین سیستم سیاسی هیچ خبر و اطلاعی بدون تأیید حاکم توتالیتر و در هیچ حوزه ای اعم از سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و غیره امکان کمترین بازتاب و کوچکترین عمل مستقل رسانه ای را ندارد. و فقط اخبار و اطلاعاتی به مردمان تحت حکومت می رسد که حاکم وقت مجاز کرده باشد. مثل شوروی سابق و کرۀ شمالی لاحق. البته در این رژیم مردم هم کمترین نارضایی را دارند و آن را هم ابراز نمی کنند چون اصلاً هیچ خبری و هیچ خبری غیر از همان که حاکم ابلاغ می کند به دست شان نمی رسد.
4- هر کدام از این سه نوع رژیم ساز و کاری تعریف شده و مانیفست شده دارند و باید به لوازم ایجاد آن وفادار باشند تا بعنوان یک حکومت قابل شناسایی باشند. در غیر این صورت چیزی بغیر از یک حاکمیت آنارشیک نمی توان به آن اطلاق کرد و مدعی حکومت بودن آن را نمود. اینکه صدا و سیمای جمهوری اسلامی بعنوان تنها رسانۀ مورد استفادۀ همه گیر مردم داخل کشور و در جریان حوادث و رویداد های مختلف - مثل زلزلۀ - گاهی چنان جلوتر از "حاکم" عمل می کند مثل زلزلۀ بم که دنیای آزاد به گَردش هم نمی رسد و گاهی چنان عقب تر از حاکم بیدار می شود - مثل زلزلۀ اهر - که خود حاکمان را هم در حیرت و شوک فرومی برد ناشی از نبودن یکی از انواع سه گانۀ حکومت تعریف شده در بالاست. به این معنی که جمهوری اسلامی نه دموکراتیک است و نه استبدادی است و نه توتالیتر. لذا بدیهی و طبیعی است که گاهی چنان هیجان زده است در مثال بم و گاهی دیگر چنین واداده است در مثال اهر.
5- خامنه ای با همۀ حماقتش بالاخره این را فهمیده است و بسیار تلاش کرده - بویژه در سه سال اخیر - که حکومتی توتالیتر فراهم کند برای ایران. اما بچند دلیل موفق نشده است و نخواهد شد: "اول اینکه زمینۀ ایجاد حکومت های توتالیتر کاملاً از بین رفته است. زیرا که گسترش تکنولوژی ارتباطات ابتکار عمل حاکمان با گرایش توتالیتریسم را نه تنها محدود بلکه کلاً ازبین برده است. وجود کرۀ شمالی بعنوان تنها حکومت توتالیتر جهان - کوبا هم تغییرات را پذیرفته است - فقط به این دلیل دوام آورده است که قبل از ناممکن شدن توتالیتاریسم ایجاد شده و توانسته از ورود کرۀ شمالی بچرخۀ اطلاع رسانی دیجیتال جهان جلو بگیرد. و این برای کشورهای دیگر از جمله خامنه ای و ایران محال ممکن است. دوم به این خاطر که خامنه ای دارای یک ایدئولوژی حداقلی و دارای مانیفست - مثل کمونیسم - نیست. او حداکثر چیزی که در اختیار دارد یک دین است بمثابه فرهنگ که قابلیت تبدیل شدن به ایدئولوژی را ندارد و لذا وقتی ایدئولوژی تعریف شده که اولین ومهمترین شاخصۀ حکومت توتالیتر است نباشد بدیهی است که ایجاد حکومت هم ممکن نخواهد شد.
6- این صورت عام و کلی "چرا ضرغامی (رسانه) از حاکم (خامنه ای و دار ودسته اش در قوای مختلف) جلوتر یا عقب تر می افتد یا می ماند" است. اما ملاحظات دیگری نیز به این روند بی ثباتی مستولی در سی و سه سال جمهوری اسلامی بر ایران کمک کرده است تا صدا و سیما در زلزلۀ اخیر اهر و ورزقان چنین قافیه را ببازد. که به برخی از مهمترین هایش اشاره می کنم:
الف- ارزان بودن تا اوج بی اهمیت بودن جان انسان ها در فلسفۀ خدا (قضا و قدر) محوری همۀ پدیده های خیر و شر در طبیعت و سرنوشت انسان.
ب- دور بودن زلزله از مراکز استان های مهم و عدم تلفات کلان در نزدیک ترین شهر غیرمهم اهر بعنوان مهمترین مرکز زلزله.
پ- عدم تخریب خانۀ امام جمعۀ اهر و یا یک روحانی مهم و کشته نشدن او و خانواده اش.
ت- تلفات زیر 20000 نفر که حداقل تلفات قابل مانور تبلیغاتی برای مظلوم نمایی در جهان است و می شود آن را بغیر از سست بودن اماکن تخریب شده به ویژگی های فنی زلزله نیز تعمیم داد.
ث- کشته شدن آدم هایی که جمهوری اسلامی آنان را آدم حسابی نمی داند و مرده و زنده شان را یکی می داند. درست است که جمهوری اسلامی همۀ تبلیغاتش و همۀ موجودیتش را مدیون همین آدم های فقیر و دیندار است اما - این اما مهم است - این موضوع فقط در هنگام شعار وبهره برداری سیاسی است که مستضعفان بعنوان آدم آماری تکریم می شوند و الا جمهوری اسلامی بدلیل وادادگی طبیعی در مقابل مادیت و مدرنیته خودش هم آدم حسابی ها را فقط در شمال تهران و مراکز استان ها برسمیت می شناسد مگر اینکه روحانی یا کارگزار مهمی از رده های بالای حکومتی باشد.
ج- شرمساری از اعلان تلفات زیاد یک زلزلۀ 6 ریشتری که در کمتر کشور جهان سومی هم اتفاق می افتد و نشانه ای واضح از ناکارامدی حکومت و عقب ماندگی عینی کشور است.
ح- تهی شدن کامل صدا و سیما از عناصر حرفه ای و برنامه ریز رسانه ای و اینکه - بقول عباس عبدی در چند سال پیش - رسانه را فقط در حد بوق حاکمان می دانند و می شناسند و برای بغیر از این کار کمترین آموزش و تعلیمی نمی بینند.
خ- همزمانی این فاجعۀ با ماه رمضان بعنوان ماه رحمت خداوند و بویژه چسبیده بودنش به شب های قدر و شهادت امام علی که نباید خدا بهترین مؤمنان دهاتی خودش را چنین با بی رحمی و قساوت سرمی برید. باز اگر چهارتا عرق خور کشته شده بودند برای جنتی و صدیقی یک خطبۀ نماز جمعه درست می کردند و الا کشته شدن پانصد نفر مؤمن فقیر و یک لاقبا که تف سربالاست در ماه نزول قرآن و برکت و رحمت خدا.
نتیجه گیری هم این می شود که اگر خامنه ای می خواهد حکومت توتالیتر تشکیل بدهد که بتواند سیطره ای مطلق پیدا کند به رسانه باید کمی بیشتر عجله کند و کاری کند کارستان و الا با سردار رادان و تشکیل شورای سانسور اینترنت و مستولی کردن اطلاعاتی ها بحوزۀ رسانه های از هر نوع و این قبیل حرکات بی سرانجام لاک پشت وار بجایی نمی رسد. یا...هو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر