Giant Magnolias on a Blue Velvet Cloth |
1- علی اکبر ناطق نوری دوباره ناطق شده و این بار حرف های کمی جدید و متفاوت زده که یا باید بوی خون بگیرد و الا همان زردآب همیشگی خواهد ماند در بغل خامنه ای و خواهد پوسید با رییسش! او که این بار با لهجۀ سوادکوهی صحبت کرده سعی هم کرده بهمان درشتی رضاشاه بنماید در برابر احمدشاه! اما نه گمانم که این لوطی اهل نور جربزۀ آخوندهای صدر مشروطه را داشته باشد در برابر محمدعلی شاه؛ و به عشق ریاست جمهوری بتواند بر راحتی و رفاه نامتصور برای یک آخوند را بقماری دوباره بگذارد.
2- آمدن او به صحنه یک علت فصلی می تواند داشته باشد که معمولاً هر سال در ایام رمضان چند منبر سیاسی می رود. اما از آنجائیکه امسال خیلی مشتاق و داوطلب هم آمده و علاوه بر سخنرانی های مرسوم به مصاحبه هایی هم تن داده و مهمتر از آن مورد مخالفت انصار حزب الله مشهد هم قرار گرفته معلوم است که گویا قصد بازگشت به صحنۀ سیاسی را دارد و چون مردی کارکشته و معقول است ماه رمضان را بهترین زمان برای تست گرفتن از افکار عمومی و جامعۀ سیاسی دانسته و دارد ذائقه خوانی می کند برای انتخابات ریاست جمهوری سال آینده.
3- البته که از نظر من او سگش شرف دارد بر بسیاری دیگر از این آدم های سیاسی نصفه نیمه و اصلاح طلب که نه خودشان می دانند چه می خواهند و نه جامعه را راحت می گذارند که تصمیم بگیرد که چه بخواهد. و قبلاً هم در یک مطلبی نوشته ام احترامم را برای ناطق که آخوندی مدرن و مصمم و عملگرا و قاطع است.
4- اما این بار آمدنش ظاهراً طوفانی راه انداخته در اردوی مصباحیه - پایداری و پیاده نظام مستأصل و هتاک خودجوش! آن. ناطق بدجوری رفته روی نِرو این فرقۀ تحجر و خرافه و یک تنه شاشیده به تمام دینداری شان که خودشان می خورند و می چاپند و به فقیران پیاده نظام شان وعدۀ "آن مرد خواهد آمد" می دهند تا کشته شوند در تنبلی، در طفیلی گری، در اعتیاد، در جنایت، در فقر، در زلزله، در جنگ و ... تا بجای زندگی و لذت و سکس و زیبایی و عشق و خورد و نوش و ... به شهادت خودشان و امت شهید پرور شدن خانواده های گیرافتاده شان در جهل و خرافه راضی باشند و افتخار کنند. از هر طرفی که ببینی دارند می زنندش که مزخرف گفتن سعیدی در مورد تولد خامنه ای و روانی و موجی و توهم زدگی رزمندگان ترسیده یا پوسیده در جبهه های جنگ سابق که امام زمان لازم می شدند و هر خری از هر نوع موجودی از نزدیک شان رد می شد یا نمی شد ادعای امام زمانی او را می کرده اند و می زدند زیر گریه و ناله که زودتر بمیرند از دست زندگی نکبت بارشان. بیشترین کون سوزی را تولید کرده در جماعت جمکرانیه و جبهه و جنگ ندیده.
5- البته که اگر ناطق نوری اراده کند و بخواهد این طایفۀ اراذل از رییس شان مصباح تا پا اندازشان سردار قاسمی حریف او نمی شوند و نخواهند شد زیرا که ناطق بچه مثبت اردکان که نیست بماند لوطی بزن بهادر نور هم است با آن برادر بوکسورش! که اگر نبود بزن بهادری و زور بازو و اراده و تصمیم و حفاظت و تدبیر ناطق در هنگام انتقال آیت الله خمینی به بهشت زهرا خیلی بعید نبود پیرمرد در اثر فشار مریدانش می مرد و دنیایی را گرفتار عاشقانه ها و عارفانه های اسلامش نمی کرد که 35 سال است خواب از چشم دنیا گرفته و دودمان ما ایرانیان را هم برباد داده. لذا لات بازی اوباشان حریف ناطق نیست و آنان باید چاره ای دیگر بیندیشند از نوع سیاسی و توسط رهبرشان خامنه ای. زیرا که ناطق رودربایستی دارد با خامنه ای!
6- این همه را نوشتم تا من هم اعلام کنم که با همۀ احترامی که بناطق نوری می گذارم من هم از آمدن او استقبال نمی کنم به این دلیل بدیهی که همۀ حرف های راستش در چند روز اخیر را با جمله ای دروغ بیّن تمام کرده است. و دروغگو دشمن خداست حتی اگر زور و صراحت ناطق نوری را داشته باشد.
الف- او راست می گوید که سعیدی امام جمعۀ قم در مورد تولد خامنه ای مزخرف گفته است. و راست و دروغ مدعی می شود که از طرف دفتر خامنه ای توبیخ شده است. اما نمی گوید که چرا امام جمعه ای که بخاطر مزخرف گویی توبیخ شده است نه تنها از امامت جمعه خلع نمی شود که ریاست آستان حضرت معصومه هم به او جایزه داده می شود از سوی رهبر توبیخ کننده.
ب- او راست می گوید که اگر متهم به ثروت اندوزی و چپاول خودش و خانواده اش شده از سوی احمدی نژاد چرا محاکمه نشده و محکوم نشده است و تشت رسواییش را از بام بزیر نیانداخته اند. اما نمی گوید که آن کسی که باید دستور رسیدگی و محاکمه و تمیز راست و دروغ می داد چه کسی می توانست و می تواند باشد بغیر از رییس بلافصلش خامنه ای.
پ- ناطق راست می گوید که مدیری مدبر و قاطع و تصمیم گیر و بدون مماشات و نترس و عملگرا بوده است در همۀ پست هایی که در طول انقلاب و جمهوری اسلامی داشته است. اما نمی گوید که آن قاطعیت و عملگرایی و یکه بزنی را در رهبری امام خمینی بمنصۀ ظهور رسانده است و نه در زیر بیرق آیت الله خامنه ای. و فرق این دو رهبر را عملاً مسکوت می گذارد.
ت- در حالیکه بهتر از همه می داند که خمینی دفتری سی نفره داشت و رهبر کاریزماتیک یک انقلاب توده ای بود و ... با اینهمه از لحاظ نظری مطلقاً بدخالت در امور جاری و روزمره و سیاسی و اجرایی باور و اعتقاد و تمایل نداشت و اگر مجریان با هزار تمهید و صدها دلیل از او درخواست دخالت محدود در عمل نمی کردند وارد کارشان نمی شد. و طرفه اینکه مسئولیت اقدامات اشتباه مسئولان کشور را هم خودش بعهده می گرفت. در حالیکه خامنه ای دفتری 4000 نفره دارد و از نظر نظری صد در صد و از نظر عملی تا سرحد فلج کردن همۀ کارها معتقد به دخالت است و دخالت هم می کند اما مسئولیتش را هم نمی پذیرد.
ث- ادامه این سیاهه باعث تطویل خواهد شد در بسیار مثال های تاریخی از گذشته تاکنون. لذا می روم به شاه بیت استنادی ناطق نوری که گفته است: "بنظر من علت العلل و مادر همۀ بدبختی های جمهوری اسلامی "رودربایستی" است که همه با هم داریم" و ادعا کرده است که او اما ندارد. در حالی که برای او اظهر من الشمس است که همۀ اوضاع بشدت بحرانی و خراب کشور علتی جز زیاده خواهی و دیکتاتوری فردی خامنه ای ندارد ولی "رودربایستی می کند و از اعتراف به بدیهیات مورد افتخار و استناد "راه حل" خودش پرهیز می نماید. او باید بداند که فقط لهجۀ سواد کوهی رضاشاه نمی آفریند بلکه خیلی از عوامل دیگر هم باید جمع باشد تا او هم بتواند "نور" را در کنار "سوادکوه" وارد تاریخ کند. و در رأس همۀ این عوامل "رودربایستی" نداشتن با خامنه ای است.
7- اما بعقیدۀ من ناطق نخواهد آمد و از جایی و کسی هم عبور نخواهد کرد و در همان ریاست بازرسی مقام معظم عمر سیاسی اش را بپایان خواهد برد. زیرا که او دروغ می گوید می تواند رودربایستی نداشته باشد مثل جوانی و عهد خمینی و یک لاقبایی. اینک عهد سلطان علی است و پیری و اسب سواری! و مزۀ داشتن خیلی بامزه است! یا...هو
۵ نظر:
گل گفتی
دلقک پیر
تو به مانند غریقی هستی که به هر خاس و خشی برای غرق نشدن دست انداخته است...
خاتمی و موسوی و رفسنجانی و بعد علی مطهری و حالا ناطق نوری.
بعید نمیدانم اگر چند صباح دیگری بگذرد، دست به دامن خود مصباح و جنتی و نهایتاً خامنهای شوی و از آنها نیز به عنوان آخرین بازماندههای تفکر مدرن در آخوندها استقبال کنی.
به کجا میروی چنین شتابان؟ لااقل یادی بر گندهای 34 سال پیشتان بزن که یک مشت مفتخور آدمکش بیخاصیت را استقبال کردید و بر صدر نشاندید. بس نیست؟
فکر نمیکنید زمان انتخاب بین بد و بدتر گذشته و دیگر وقت آن است که بساط زمینهساز عدم حضور خوبها باید برچیده شود تا دیگر مجبور به انتخاب بین بد و بدتر نباشیم؟
با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
دیر وقتی بود که با پیگیری نوشته هایتان می خواستم به عنوان یک ایرانی مطالبی را با شما در میان گذارم.
اگر هویتم را آشکار نمیکنم آنرا به حساب ترسی بگذارید که از راهزنان محیط سایبری دارم.
بهرحال شما بزرگان نوشتنی ها را به خوبی می نویسید و گفتنی ها را در حد توانتان فریاد می زنید.
ولی برایم جالب است که چرا هیچ خبری و انگیزه ای از اینکه جنبش سبز و اعضای جوان و جانبرکفش که مترصد شنیدن پیامی یا پیامکی مبنی بر بهم ریختن بازی رژیم در برگزاری نشست عدم تعهد، نیست؟؟
واقعا آیا اجازه خواهید داد رژیم بعد از سه سال آبروریزی مشروعیت جهانی از دست رفته خود را با برگزاری آرام و مقتدرانه این نشست بازیابی کند؟؟
بنده دنبال جواب از شما نیستم و فقط می خواهم یادآوری کنم که اگر قرار است کاری کرد که در این اوضاع سرگیجه رژیم به خاطر مسائل فراوان اقتصادی و بحران خارجی، دست آنرا زیر ساتور گذاشت همین زمان است.
حتی لازم نیست کسی به خیابان بیاید و خدای ناکرده آسیبی ببیند، کافی است صفحات مجازی پر شود از اطلاعیه تجمعات در روز برگزاری نشست، تا بدینوسیله تهران رنگ امنیتی بگیرد و آنموقع جهان خواهد خندید به ریش این اقتدار.
تا دیر نشده کاری کنید.
یک ایرانی گمنام
تیمسار،
خسته نباشی. من از شما خواهش میکنم که به عنوان یک نظامی نیرو هوایی، چند خطی در مورد شادروان ارتشبد خاتم بنویسید.
گذشته چراغ راه آینده.
با روحیات و ویژگیهایی که ناطق دارد یه نظر میرسد در این شرایط خانمانسوز آمده است که بماند و ادامه دهد نه اینکه سرکی بکشد و برود. اگر سرک بود نماینده گروه عماریون - سعید قاسمی -راجع به " عنان گسیختگی حزب الله در جلسات بعدی سخنرانی ناطق " التیماتوم نمیداد!
ارسال یک نظر