۱۳۹۱ شهریور ۱۰, جمعه

آیت الله خامنه ای؛ سلّاخ ایران یا فلّاح جهان! نگاهی به ژرفای فاجعه. + دو عکس از سقوط غرب و صعود شرق!

undefined

 غرب در حال سقوط!
خانم جولیا گیلارد نخست وزیر استرالیا که برای شرکت در اجلاس سران 15 کشور مجمع الجزایر اقیانوس آرام به جزایر " کوک " رفته بود این گونه مورد استقبال قرار گرفت.


دیدار رئیس جمهور با مردم منطقه 17 تهران

 شرق در حال صعود!
استقبال مردم از رییس جمهور در بازدید از شهروندان گرفتار در پایتخت ایران.


1- یک وقت است که با واسطه خبر دار می شوی فرزندت، پدرت، مادرت را کشته اند یا به ناموست تجاوز کرده اند. اما وقتی دیگر است که دست و پایت را می بندند و در جلو نگاه و چشمان خودت فرزندت را سلاخی یا ناموست را بی ناموس می کنند. هر دوی این وضعیت ها فاجعه است و غیر قابل تحمل. اما در اولی اگر هم مطمئن باشی که چنین فاجعه ای برای عزیزانت اتفاق افتاده تا معاینۀ میدانی نکنی و جنازه ها را نبینی و تحویل نگیری امید نا امیدی داری که خبر دروغ باشد. یاحتی در صورت درست بودن خبر چون تو خود ناظر صحنه نبوده ای تصویر ساخته شده ات از صحنۀ جنایت هرگز نخواهد توانست به وحشتناکی حالت دومی باشد که خودت با دست و پای بسته ناظر مثله کردن عزیزانت بوده ای.

2- جنایت اولی مخصوص کشوری است که حکومتی توتالیتر دارد مثل حکومت استالین در شوروی سابق و کیم جونگ ایل مرده در کرۀ شمالی لاحق. جنایت دومی اما مخصوص کشوری است که حکومتی ندارد و تحت یک انقلاب "فاشیست - آنارشیست" روزگار سپری می کند مثل جمهوری اسلامی برهبری آیت الله خامنه ای. اینکه من بسیار گفته ام که حتی یک حکومت توتالیتر تام اما حکومت را بر یک وضعیت نامعلوم فاشیسم در هرج و مرج ترجیح می دهم به این خاطر هم است که در حکومت توتالیتر مردم رنج کمتری می بینند بدلیل همان مثالی که در پاراگراف اول آوردم. رهبر توتالیتر حذف می کند و شکنجه می کند و سرکوب می کند امااولاً بعد از سرکوب اولیه برای ایجاد توتالیتاریسم در مراحل بعدی مخالفی نمی ماند که بخواهد حذف کند زیرا مخالفت ناشی از اگاهی است و آگاهی ناشی از اطلاع رسانی. اما چون حاکم توتالیتر هر نوع اطلاع رسانی و آگاهی بخشی را مطلقاً ممنوع می کند لذا مردمان بعد از مدتی با تصور اینکه وضع آنان همان وضع طبیعی است؛ نه تنها مخالفت نمی کنند بلکه برضایت و آرامش نسبی هم می رسند مثل گیاهان و حیوانات اهلی. ثانیاً اگر موارد کمی هم از مخالفت های سیاسی پیدا بشوند آنان را در همان جو "کور اطلاعی" رعیت به زندان و کشتن و شکنجه و هر تنبیه دیگری سرکوب می کند بدون اینکه حتی خانواده اش هم اطلاع پیدا کنند.

3- اما خامنه ای چون نه ایدئولوژی دارد و نه قدرت برای ایجاد توتالیتاریسم مثال آن جنایت کاری شده است که عزیزان خانواده را جلو چشم عضو دست بستۀ همان خانواده سلاخی و بی سیرت می کند. او مرزها را نتوانسته است ببندد. او اینترنت را نتوانسته است قطع کند. او ماهواره را نتوانسته است جمع کند. او دیدن دنیا و مردمان دیگر را نتوانسته است ممنوع کند. و در یک کلام نتوانسته است عنصر آگاهی بخشی را مطلقاً در اختیار بگیرد. اما بخش دوم عمل حاکم توتالیتر را کم نگذاشته است چه در زمینۀ سرکوب و شکنجه و زندان و اعدام؛ و چه در زمینۀ تبعید و آوارگی و محدودیت های اجتماعی و فرهنگی و ورزشی.

4- سوگواری عظیم اما در جایی بروز کرده است که همین رفتار فاشیستی در هرج و مرج آنارشیک - گفتم از ناتوانی خامنه ای است - نقطۀ قوتی شده است برای گیجی افکار عمومی دنیا در مقابل خامنه ای. به این معنا که خامنه ای شکنجه می کند، زندانی می کند، سرکوب می کند و ... اما اجازه می دهد که این شکنجه و سرکوب و زندانی کردن ها از داخل همان زندان و توسط همان شکنجه شده و زندانی شده نوشته شده یا شفاهی به بیرون از زندان و خطاب به جهانیان - نه ایرانیان داخل کشور - اعلام شود. جالب این است که او مجدداً فعال مخالف یا منتقدی را که وضعیتش را به بیرون درز داده بهمان اتهام تحت سرکوب قرار می دهد و مجدداً اجازه می دهد که قربانی شرح حال سرکوب جدیدش را هم بنویسد و به بیرون از زندان خطاب بجهان بفرستد. لذا ناظر بیرونی و جهانی در مانده می شود از اینکه کدام روایت از رفتار خامنه ای صحیح است. اینکه شکنجه و زندانی می کند یا اینکه حتی به زندانیان انفرادی هم حق دسترسی به نوشتن و انتشار می دهد. لذاست که تقریباً غیرممکن کرده است داوری رفتارش را در بیرون از ایران و در مجامع بین المللی "با تفکر کلاسیک". و این همان مصداق عینی گزارۀ "سلاخی در برابر دوربین" مورد نظرم است.

5- اما جدید ترین این سلاخی در روز گذشته اتفاق افتاده است: خامنه ای در حالیکه بارها گفته است از فلسفۀ لیبرالیسم و پیامد مکمل و صورت بندی سیاسی آن "دموکراسی" متنفر است؛ و با سرقت ادبی از سید محمد خاتمی مفهومی ناشناس و پارادوکسیکال بنام "مردمسالاری دینی" را مال خود کرده و از بام تا شام بر شیپورش می دمد؛ دیروز اما در نطق افتتاحیه اش در اجلاس سران کشورهای غیر متعهد رفته است بسراغ واژۀ دموکراسی و گفته است که مدیریت دنیا باید برمبنای دموکراسی متحول شود.او از حساسیت "مرد عامی حزب اللهی" سوء استفاده می کند و با سوار شدن بر یک مفهوم صحیح ولی طبیعی (روابط ناعادلانه در مدیریت جهان) دموکراسی را که مفهومی اومانیستی و ناظر به اصل اساسی "فردیت انسان ها" است را از محتوا خالی می کند و درخواست اجرای آن در "فردیت کشورها" را مطرح می کند. البته که او همین را هم دروغ می گوید زیرا او به هویت و تفرد "دولت-ملت"ها هم اعتقادی ندارد و نهایت آرزوی او تقسیم دنیا بهویت های مذهبی - و نه تنوع فرهنگی مورد ادعایش در این سخنرانی - و ایدئولوژیک است و غلبه دادن یکجانبه گرایی بسمت اسلام و نهایتاً مذهب شیعه برهبری خودش. در حالیکه بدیهی است مناسبات ناعادلانۀ جهانی اگر بخواهد تغییر کند فقط بدست حکومت هایی است که لیبرالیسم و دموکراسی در داخل واحد ملی را پذیرفته باشند و با تکیه بر خواستۀ "خرد جمعی" مردمان مفرد و مستقل خویش بتوانند در مناسبات جهان بنفع ملت های کوچک تر اثر بگذارند. بعبارت دیگر اگر قرار بر تغییر و تعدیل در مدیریت فعلی جهان برهبری امریکا و تأثیر گذاری نسبی چهار عضو دیگر دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل باشیم؛ می توانیم فقط روی دولت هایی مثل آلمان و ژاپن و کره جنوبی و برزیل و ترکیه و هند و ... حساب کنیم و امیدوار  باشیم و نه ایران خامنه ای و زیمبابوه موگابه و کرۀ شمالی کیم جونگ اون و ....

6- اینجاست که من بعمق نفرت جوانان از خامنه ای پی می برم که مرتب تکرار می کنند این "خزعبلات توهین بشعور مخاطب است". و دقیقاً مثل گواهان سرصحنه بر جنازۀ خویش از درد بخود می پیچند و منتظر اسکندری هستند که اگر شده حتی خانه را برسرشان آوار کند تا از رنج تراژدی هر روزۀ "به پیشباز جنازۀ خویش رفتن" رهایی یابند. مرده یا زنده چه فرقی می کند برای مرد اسیر! یا...هو

پی نوشت: این آخرین داده های افتخارآمیز را هم بخوانید: هیچکس به شهرهای اصفهان و شیراز و مشهد و هیچ کجای دیگر نرفته است. کل مبلغ فروش صنایع دستی به مهمانان 2000(دوهزار) دلار و 1 میلیون و نهصد هزار تومان بوده است. فقط چند نفر از چهار کشور لیبی و هند و مالزی و تانزانیا از نمایشگاه صنایع دستی اجلاس بازدید کرده اند. (منبع: شرق) واقعاً که!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

اصلاح میکنم: جیره خوارها