Christ in the House of His Parents |
مقدمه:در خود گیرکردگی یکی از آفت های بسیار مهمی است که هر انسان فعال در حوزۀ تحلیل و تفسیر وقایع سیاسی و اجتماعی را تهدید می کند. و آن زمانی است که تحلیلگر خواسته یا ناخواسته از بطن حوادث زمان و مکان موضوع مورد تحلیلش دور می شود و با گیرافتادن در ذهنیت خودش - مربوط به گذشته و شرایط زمانی و مکانی آن - شروع می کند به تکرار خزعبلات تاریخ مصرف گذشته و آن ها را سوار همۀ وقایع تازه هم کرده و توقع قبول و باور مخاطب را نیز انتظار می کشد. این موضوع در مورد من هم که خواسته یا ناخواسته مدت سه سال است بشدت ایزوله و دور از نه تنها بطن واقعی جامعۀ ایران هستم بلکه حتی بغیر از رسانه های مکتوب مجازی فارسی زبان تقریباً به هیچ رسانه ای نیز دسترسی ندارم؛ با ضریب اطمینان بالا صدق می کند. و بدرستی هم گاهی برخی خوانندگان تذکرهای درست و هشیار کننده ای می دهند و مرا از محکم گفتن "این است و بغیر از این نیست" در نوشته هایم زنهار می دهند؛ و گفته های مرا نه تنها بدلیل دوری از جامعۀ در خیابان های ایران و همنفس بودن با آنان و خارج نشینی جدی نمی دانند بلکه اصلاً حرف هیچ کس دیگر را هم که یک گام فیزیکی از جامعۀ ایران دور شده باشد معتبر نمی دانند. بنابراین بعمد مؤکد تصمیم گرفتم که اگر هم کمترین امکانی دارم برای دیدن یا شنیدن صدا و تصویر خطبه های امروز نماز جمعۀ خامنه ای آن ها را نبینم و نشنوم و فقط از روی گزارش های مکتوب منتشر شده در منابع مختلف داخلی و خارجی از این خطبه ها، حرف های خامنه ای را مورد تحلیل و بازکاوی ظاهری، محتوایی و لحنی قرار بدهم. تا اولاً برای خودم و ثانیاً برای شما معلوم شود که من چقدر بجامعۀ بالفعل ایران نزدیک یا دور هستم، و آیا دچار مرض "در خود گیرافتادگی" شده ام یا نه! تا اگر تحلیلم با واقعیت حرف های خامنه ای منطبق بود علت آن را بشما بگویم و اگر چنین نبود دست از این "انتزاعی نگاری" بردارم و عرض خود کم کنم و زحمت شمارا هم نیفزایم. بعبارت دیگر می خواهم معلوم شود که من چقدر تحلیل هایم را برمبنای "پیش داوری ام و آرزوهای خودم" سمت و جهت می دهم و با رفتن - با تصمیم قبلی - به سراغ استحصال نکات مقوم تئوری ذهنی خودم به گفته و عمل دیگران (در اینجا آیت الله خامنه ای) وارد می شوم و یا نه؛ با ذهن بی طرف وارد شده و استدلالم را بر گفته ها و اعمال دیگری (در اینجا آیت الله خامنه ای) سوار و تحلیل بروز می کنم.
1- آیت الله خامنه ای امروز دو فقره خطبه خوانده. اولی بزبان فارسی و در مورد سیاست خارجی و ایدئولوژی؛ و دومی بزبان عربی و در مورد ایدئولوژی و سیاست خارجی. لحن خطبۀ فارسی و اول خامنه ای لحنی بی تفاوت و بدون شور و با تصنعی - قابل فهم نخبگان - در القاء "همه چیز در ایران آرام و عادی" و "همه چیز درجهان بحرانی و غیرعادی" بوده است تا مردم را به ثبات حکومت خود مطمئن و در عین حال به بی ثباتی جهان "غیر از ایران" مطمئن و آرام کند. اگر این خطبه ها را در متن شهرت و تخصص آخوندی خامنه ای بخوانیم است که معنای دوچندان می دهد. زیرا که خامنه ای یک خطیب دینی مبرز است و اولین ویژگی خطیبی "شورانگیز بودن"خطبه هاست. در حالی که خطبۀ فارسی خامنه ای مطلقاً شور انگیز و تهاجمی و اقتدار خطیب را القاء نمی کرده است و واکنش هواداران انفعال همراه با سکوت و بی تفاوتی باید بوده باشد - در مقایسه با خطبه های شقشقیه ای که معمولاً در سیاست داخلی اغلب و در سیاست خارجی همیشه و مطلق؛ هل من مبارز طلب و تهاجمی بوده است - البته که در خطبۀ عربی بدلیل ترس نداشتن از ذهنیت شنوندگان و بینندگان حاضر در صحنه اولاً؛ و برای اثبات و ارضای تکبر تسلط بزبان عربی داشتن خودش ثانیاً؛ و جنس خطبه که از نوع رجزخوانی مطلق و محبوب خودش بوده ثالثاً؛ لحن خامنه ای شورانگیزتر و تهاجمی تر بوده است، به تحلیل من.
2- همانطور که گفتم خطبه های خامنه ای هردو - چه به فارسی و چه به عربی - یک سمت و سو بیشتر نداشته و ایدئولوژیک و معطوف به سیاست خارجی بوده است. با این تفاوت که در خطبۀ فارسی سیاست خارجی غلبه داشته بر ایدئولوژی، ولی در خطبۀ عربی ایدئولوژی اصل بوده و سیاست خارجی در دنباله اش. اما در خطبۀ داخلی و فارسی ناچار از بیان و فرستادن چند پالس مربوط به سیاست داخلی هم شده است؛ که بنظرم سه یا چهار نکته از آن برجسته آمد که برایتان می نویسم و بقیۀ مطالب راجع به شورای نگهبان و انتخابات و بصیرت و اینگونه مهملات فقط برای کش دادن موضوع تا پرکردن طول یک خطبه بوده است. و اما آن چند تک حرف و تک جمله عبارت بودند از:
الف- خامنه ای در مورد نقاط قوت و دست آوردهای رژیم صحبت کرده و بعد از اینکه خودش هم نتوانسته دست آورد ملموس و قابل نشان دادن عینی پیدا کند متوسل شده به اینکه مقاومت جمهوری اسلامی در مقابل غرب ]با هر هزینه ای هم که انجام شده باشد[ یک دست آورد عظیم و درجه یک بوده است؛ و سپس بلافاصله این جمله را گفته است: "متاسف می شوم که می بینم گزارش های روشن و خوب به مردم داده نمی شود." - کی باید بدهد و چرایش را هم نگفته در حالیکه همۀ ابزارهای اطلاع رسانی مطلقاً در دست خودش است. - او بلافاصله وارد دست آورد ]دروغ ولی بدلیل انتزاعی بودن و عدم وجود و ممنوع بودن آمارهای پژوهشی در ایران قابل رد کردن استنادی هم نیست [ انتقال ارزش ها به نسل سوم انقلاب شده و با سوء استفاده از کشتۀ دو دانشمند جوان که بدلیل بی لیاقتی دستگاه های اطلاعاتی و ضد جاسوسی خودش و جدی گرفته نشدن حفاظت از جانشان - حتی در دادن یک خود رو محکم تر و مجهزتر بجای لگن پژو 405 - ترور شده اند گفته است: همین دو جوان سی وسی ودوساله که اخیراً ترور شده اند و موج درخواست جوانان برای تحصیل در این موضع نا ایمن بعد از ترور احمدی روشن نشانۀ قطعی است که انقلاب موفق بوده و رویش ها بسیار بیش از ریزش ها بوده است (نقل توضیح مضمون). - البته که من بشما نشان داده ام که رضایی نژاد مطلقاً مذهبی بمفهوم ایدئولوژیک نبوده و احمدی روشن هم با اما و اگرهایی فقط مؤمن بوده است و نه حزب اللهی بتعریف خامنه ای -
ب- اما خامنه ای در دنبالۀ همین فراز از سوار شدن تکنیکی بر خون هدر رفتۀ دوجوان ترور شده؛ نقیض سخن خودش را بیان کرده است. او گفته است که پیشرفت های علمی جمهوری اسلامی و رسیدن برتبۀ 17 در جهان از نظر تولید علم یک "رجزخوانی" نیست بلکه متکی به داده های آماری معتبر مجامع علمی غرب است. معنای این توسل به "رجز نبودن" این بخش از اظهاراتش این است که: "من از ذهنیت غالب جامعه خبر دارم و می دانم که همۀ لاطائلات من و ما را جز در قالب "رجزخوانی" نه قبول دارند و نه باور دارند و نه در حقیقت چنین چیزی صحت دارد. لذا از مردم مخاطب می خواهم که این آمار را شامل همۀ ترهات بیان کرده مان و شعاری مان ندانند و قبول کنند که این یک مورد واقعاً هم اتفاق افتاده و سندش هم معتبر است چون غربی ها آن را منتشر و تأیید کرده اند."
پ- و سومین نکته اینکه خامنه ای یادش نرفته که از همۀ دزدی ها و اختلاس ها و ریخت و پاش ها و فساد ها و بهم ریختن بازارها و گرانی صد درصد ارز و سکه و صدها گرفتاری و مشکل روز مردم؛ برود بسراغ کینه اش از رقیب دیرینه هاشمی رفسنجانی و بگوید که: "اولین ضعف، گرایش به دنیا طلبی بود. این مساله گریبان بعضی از ما را گرفت و برایمان ثروت تجمل و اشرافی گری از قبح افتاد. وقتی ما این جور شدیم این به مردم سرریز می شود." خامنه ای در دنبالۀ همین پالس به هاشمی رفسنجانی است که به شاهکار غیر مسئول بودن و دیکتاتور بودن و خدا انگاری خویشتن خویش و خود را معصوم پنداشتن و همۀ مشکلات را بگردن دشمن داخلی و خارجی انداختن و ... خوش می رسد و می گوید: "باید اشکالات را پذیرفت و در جهت اصلاح آن برآمد.اگر«اشکالی به وجود می آید رهبری متواضعانه قبول کند.» آوردن کلمۀ متواضعانه - بجای مسئولانه - در پذیرش اشکالات یعنی اینکه: "با اینکه جایگاه رفیع من؛ مسئولیتی را متوجه من نمی کند. و این من نیستم که با تعیین سیاست های کلی نظام و دخالت در هر امر کلی و جزیی و بویژه در پیش گرفتن سیاست خارجی تنش زا و جنگ طلب و ... همۀ این اشکالات و ضعف ها و بلاها را برشما مستولی کرده ام؛ اما بدلیل تواضع و فروتنی که ذاتاً فقط من دارم؛ این اشکالات و ضعف ها را تأیید می کنم و دیگرانی که مسئول هستند باید آن ها را برطرف کنند.
4- نتیجه اینکه نماز جمعۀ امروز خامنه ای یکی از مناسکی ترین و "رفع تکلیف کن"ترین و "من هنوز هستم"ترین نمازهای جمعه ای بوده است که خامنه ای برگذار کرده است و منظور نهایی آن هم این بوده است که به توده ها و بویژه به حزب اللهی های جرخورده و نا امید و شقه شقه شده که خودشان هم نمی دانند از چه چیزی و چگونه باید دفاع کنند و لذا همۀ سایت ها و وبلاگ ها و روزنامه هایشان در حالت نیمه تعطیل بسوی تعطیلی است اطمینان بدهد که با وجود بحران خیلی جدی داخل حکومت هنوز می توانند قبلۀ عالم را در وجود او شناسایی کنند و در تعویض جبهه شان بسمت مقابل او عجله نکنند. و الّا که گفته های ایدئولوژیک و جنگ طلب و رجزخوان ایشان نه جدید بوده و نه موضوع تازه ای را شامل بوده است. و از قبل هم همین بود و نه کسی در دخالت های او در منطقه شک داشته و نه از سماجت ولجبازی او در مورد برنامۀ هسته ای و ضدیت با اسرائیل بی خبر بوده است. وبهمین خاطر هم سخنان او مورد استقبال و پوشش هیچ رسانۀ معتبری قرار نگرفته است و سرویس های رسانه ای غرب هم فقط به تک جمله های ضد غربی و تحریک کننده اش اشاره کرده اند که جو افکار عمومی جهان را تازه کنند علیه جمهوری اسلامی. که متأسفانه ما ایرانیان هم گروگان های این جمهوری اسلامی هستیم. و نتیجۀ نهایی برای ما اینکه این نالۀ خامنه ای فقط برای پوشش دادن به بحران داخلی که مشروعیت خودش است بوده و بس. و البته بحران عمیق تر از آن است که حتی نزدیکترین فرد به خامنه ای هم از حرف های بی سر و تهش قانع شده باشد. یا...هو
۱۴ نظر:
ها ها! مسخره ترین تحلیلی بود که تا بحال خوانده بودم!
با سلام.
لازم دانستم خدمتتون عرض کنم که این آقای احمدی روشن دانشمند و از این حرفها نبودند. بالاترین مدرک تحصیلی ایشان همانا لیسانس از دانشگاه شریف بود.حالا اگر کسی با مدرک لیسانس دانشمند محسوب میشه اونوقت ما خود آلبرت انیشتین ایم حتما.هر سال صدها جوان ایرانی از دانشگاههای داخل و خارج با تعداد قابل توجه مقالات علمی فارغ التحصیل میشند، بدون اینکه کسی محلشون بذاره، اونوقت این مرحوم مغفور صرفاً به سبب عضویت در بسیج و اخلاص !!! میشن معاون بازرگانی آن هم کجا؟ نطنز!!! شما در اینترنت بگردید ببینید یک مقاله به اسم ایشون میتونید پیدا کنید؟ این چجور دانشمندیه که یک مقاله به عنوانه نویسندهٔ اول به اسمش نیست؟!!! به قول معروف از این دست میگیری از آن دست هم میدی. بالاخره یک روزی هم ایشون باید دینشون رو به اسلام و مسلمین ادا میکردند. به هر شکل خدا رحمتشون کنه. ولی لیسانسیهای بیش نبود این مرحوم.
حسام جان کجای تحلیل دلقک مسخره بود؟ ,اصلا چرا میایی میخوانی کسی که میاد سیرک برای چیزهای مسخره میاد !لطفا دیگر نیا بجایش برو نماز جمعه آغا ..
با سلام و احترام
خوشحالم که اینبار خطبه هایش بی رنگ و بود.. بعد از خطبه 29 خرداد که منجر به از دست رفتن خون بسیاری از جوانها شد، هروقت گفته شود آقا خطبه میخواند ترسی عجیب بر من مستولی میشود که باز چه غائله ای در راه است...
سلام. اول از همه باید بگم که برای تحلیل لازمه آدم بدون تعصب و پیش داوری تحلیل کنه تا اون تحلیل به صورت عقلانی پذیرفته بشه.
ولی تحلیل شما با یک ذهنیت قبلی که در آن کوبیدن چهره است شروع شده و صرف نظر از نگاه واقع بینانه به دنبال نتیجه ای هستید که میخواهید . این نوع تحلیل هر چند قوی هم باشد اما خواننده متوجه میشود که این تعبیرات و تحلیل با یک تعصب نوشته شده و اثر گزاری ندارد.
دومین نکته اینکه تقریبا همه میدانند که یکی از کاربرد های جنگ روانی تحریف و دروغ همراه با حقیقت است.
تا جایی که شما قسمت عمدهای از سخنان رو حتی ترسیدید بیاورید چرا که میدانستید مخاطب متوجه حقیقت میشود.
برای مثال شما نوشتید: خامنه ای در مورد نقاط قوت و دست آوردهای رژیم صحبت کرده و بعد از اینکه خودش هم نتوانسته دست آورد ملموس و قابل نشان دادن عینی پیدا کند...
در حالی که آقای خامنه ای چندین پیشرفت و دست آورد را گفتند که شما خیلی راحت آن را ندیدید و دروغ گفتید:این ها قسمتی از همین بیانات است که رهبر در نماز جمعه گفتند:
پيشرفتهاى علمى ما در اين مدت سى و چند سال، پيشرفتهاى حيرتآورى است. حالا فناورى هستهاى تصادفاً معروف شده است و همه توجه دارند - هم در كشور، هم در دنيا - ليكن فقط اين نيست؛ فناورى هستهاى هست، علوم هوافضا هست، علوم پزشكى هست - خوشبختانه امروز كشور ما حائز رشتههاى بسيار مهم و دستنيافتنى پزشكى است و كارهاى بزرگ پزشكى در اين كشور انجام ميگيرد - زيست فناورى هست، نانوفناورى كه از علوم جديد و دانشهاى نوى دنياست، هست؛ سلولهاى بنيادى كه يكى از بزرگترين كارها در عرصهى علم است، هست؛ شبيهسازى، ساخت ابررايانهها، فناورى انرژىهاى نو، راديوداروهاى مهم و داروهاى ضد سرطان هست؛ و اين فهرست ادامه دارد.
اينهائى كه من عرض ميكنم، رجزخوانى نيست؛ اين گواهىِ مراكز علمى معتبر دنياست. آنها ميگويند سريعترين رشد علمى در همهى دنيا در اين سالها، در ايران اتفاق افتاده است. اين گزارش سال 2011 است كه ميگويد سريعترين رشد علمى در همهى دنيا در ايران اتفاق افتاده است. طبق گزارشى كه مراكز علمى معتبر دنيا دادهاند، رتبهى علمى اول منطقه، ايران است. ما اين رتبهى اول علمى را براى سال 1404 در نظر گرفتيم؛ هنوز چهارده سال باقى است. همين سال ميلادىِ گذشته گفتند ايران از لحاظ رتبهى علمى در منطقه اول است، در دنيا هفدهم. در سطح دنيا رتبهى علمى كشور ما هفدهم است؛ اينها خيلى مهم است. پس يكى از نقاط قوّت ما، پيشرفت علمى است.
مرد باش و این نظر را منتشر کن.بیا با هم دوست باشیم. به خدا ما هممون میخوایم ایران پیشرفت کنه.
باید اعتراف کنم که قلمت قویه ولی ای کاش من رو به چشم دوست ببینی.
منتظر حضور و نظرت تو وبلاگم هستم
یا علی مدد
سلام به جمع و تشکر و حرفی نمی ماند بغیر از گپ کوتاهی با مهمان مان حسن.
سلام حسن جان.
خیلی خوش آمده ای به سیرک شلوغ و شاد ما. اینجا بغیر از خنده و خوش آمد و امید و نور و تاراندن تاریکی ها کالایی تقسیم نمی کنند و اگر آشنا بودی به سیرک یا یک گشت کوچکی می زدی توی آن می دیدی که ما حتی حسام را داریم که می خندد بریش من و تحلیل هایم ولی من چون جان شیرین دوستش دارم و از بودنش اینجا خوشحال. ازاینکه نیامدم در وبلاگت پاسخ بدهم برای این بود و است که کامنت شما در اینجا منتشر شده و پاسخ من فقط برای شخص شما نیست و خوانندگان دیگری هم از سؤال شما به جوابی می خواهند برسند. اما پاسخ موضوعی که مطرح کرده ای:
من مدعی هستم که یکی از جان سوخته ترین و از آنجا داننده ترین خطر آیت الله خامنه ای برای ایران و اسلام هستم و لذا مخالف سرسخت ایشان. اما هیچگاه نخواسته ام با تحریف حقیقت به ایشان حمله کنم یا ایشان را با دروغ بکوبم. و یکی از کسانی هستم که مخالف محکم آنانی هستم که خامنه ای و رژیمش را با اتهامات ثابت نشده و ناملموس برای جامعه مورد حمله قرار می دهند. این مخالفت محکمم به این علت بدیهی است که رژیم خامنه ای چنان مشکلات زیاد و بنیادین و قابل نشان دادنی دارد که هر دبستانی هم می تواند یک دوجین از آن ها را شماره کند لذا دلیلی برای اتهامات غیرملموس برای جامعۀ ایران نیست. اما بالاخره باید توجه هم بکنی که من مخالف سرسخت نابودگر وطنم خامنه ای متوهم هستم و از زاویۀ یک مخالف تمهید موضوع و دلیل می کنم. من یک ناظر بیرونی و بی تفاوت و بدون نفع مشترک با آیت الله خامنه ای نیستم.
ولی می خواهم به شما اطمینان بدهم که حتی یک سر سوزن هم تحریف و دروغ قاطی حرف هایم و تحلیلم نکرده ام و نمی کنم. چون اگر چنین بود من نمی توانستم انبوه خوانندگان فزایندۀ وبلاگم را راضی به انتخاب و ماندن و بازگشتن بکنم و وقتی خواننده نداشتم چه فایده داشت خودم با خودم روزی هزار تا فحش و دروغ می دادم به خامنه ای و بلایی که سر ایران آورده است.
پاسخ مشخص و مربوط به ادعای شما:
همۀ آن پاراگرافی را که از بیانات آیت الله خامنه ای ذکر کرده ای من هم دیده و بر مبنای همان ها هم تحلیل کرده ام. من نوشته ام خامنه ای نمی توانست خودش دست آوردی را نشان بدهد و در عین حال تأسف می خورد که چرا دیگران نشان نمی دهند و ادعا کرده بودم که در حقیقت دست آوردی نیست که کسی نشان بدهد. اما این دست آورد های برشمرده شده از سوی خامنه ای را من تحت دست آورد رتبۀ 17 علمی جهان آورده ام و هر آنچه دیگر گفته مثل رادیو دارو ها و سلول های بنیادی و نانو تکنولوژی و ... که شما هم مجدداً کپی پیست کرده ای؛ جزوی از همان رشد علمی و علم لعنتی است. صنعت و علمی عبوس که خارج از لمس وفهم و علاقۀ توده ها قرار دارد چون ارتباطی با تودۀ مردم ندارد که ما در شبیه سازی مقام اول را داشته باشیم. تکنیکی که در خود غرب و مشخصاً امریکا هنوز از نظر دینی مجوز تام و تمام ندارد. برای اینکه متدینین و رهبران دینی آن را دخالت در خلقت پروردگار می دانند. و ما در ام القرای اسلام که جانماز از چین وارد می کنیم افتخارمان این است که شبیه ساز اول جهانیم. خب چه کسی می تواند برای این دست آورد ها چه تبلیغی بکند. اصلاً به مردم چه می رسد از این پیشرفت های های تکنولوژیک با بودجه های سرسام آور بخاطر تحریم هم. در حالی که مردم مشکل آب دارند و کود دارند و هوای کثیف دارند و خود رو نا ایمن دارند و همه چیزشان را وارد می کنند و بدترین جنس ها را با بیشتری قیمت می خرند و مسکن ندارند و صادرات ندارند و غرور ندارند و شادی ندارند و اصلاً حسن تو بگو چه دارند؟ شهرت دارند در دنیا. صادرات دارند به دنیا. کسی به ایرانی می گوید خرت به چند من. نه خدا وکیلی از پدر و پدر بزرگت و فامیل هات بپرس ما از زمان شاه دیندارتر شده ایم. آخر یه پخی هم بمن نشان بدهید بغیر از همان جنازۀ احمدی روشن مظلوم و گوسفند شبیه سازی شده. لذا منظور من از دست آورد دست آورد برای زندگی و مربوط به مردم بود و است ونه دستاورد هایی که مرگ را تداعی می کنند. یا کشنده اند(اتم وبمب) و یا جلوگیرنده از مردن (رادیو دارو و های تکنولوژی پزشکی) . و مرسی که گفته ای قلمم قوی است. یا...هو
سلام خدمت دوست عزیزم و تشکر بابت اینکه جواب حقیر را دادید.آخر خیلی از دوستانی که مخالف ایران کنونی هستند حتی نظر را تائیید نمیکنند چه رسد به اینکه جواب هم بدهند.
چند نکته:
نمیدانم شما در ایران زندگی میکنید یا خیر و حتی نمیدانم که چه مذهبی را دارید.
اما این را میدانم که دنبال حقیقت هستی پس بیا کمی بدون هیچ عینکی به قضایا نگاه کنیم.
شما نوشتید که دست آوردهای ایران را در رتبه 17 جهان آوردید.خدا وکیلی این جمله کجا و این جمله کجا که ایران در جهان بیشترین رشد علمی را در میان کشورها داشته است!
دوم خود شما هم میدانید که لازمه یک کشور مقتدر پیشرفت های علمی یک کشور هست.
ایران با اینکه در تحریم بود تونست به انرژی هستهای دست پیدا کنه. آیا این برای ما نباید مهم باشد. تمام عقلای جهان این را متوجه شدهاند که روزی انرژی هایی مانند نفت به پایان میرسد و بسیاری از مصارف زندگی لنگ میماند. دستیابی به انرژی هسته ای در سالهای بعدی نقش بسیار زیادی رو تو رفاه یک مملکت داره.
یا دست یابی به فناوری ها و علوم پزشکی. زمان شاه پهلوی وقتی یک نفر کلیه یا قلبش مشکل پیدا میکرد، حتما باید برای مداوا به خارج از کشور میرفت اما الان ایران تو زمینه های مختلف پزشکی تو جهان تو 5 کشور برتر و پیشرفته قرار دارعه. مثل قلب،دندان،چشم و پیوند و همچنین درمان سرطنها.این رو من نمیگم اگر خواستی آمار از خود غرب میفرستم براتون.
در ضمن گفتید که ایران همه چیزشان را وارد میکند . یک نگاهی به رشد صادرات غیر نفتی ایران بندازید تا دلیل دفاع من رو بدونید.
نمیدان ایران زندگی میکنی یا نه ولی اگر با گذرت به شهرستان های ایران افتاده باشد میبینی که شهرستانی که نه آب نه برق نه گاز نه مدرسه نه بیمارستان نه ورزشگاه نه جاده و نه امکانات اولیه زندگی رو داشت الان به تمام ایران رسیده.
نوشته بودید که مسکن ندارند.
الان با مسکن مهر اکثر مردم خونه دار شدن. با 7 ملیون خونه رو تحویل میدن.
غرور و شادی ندارن.شب های عید یا حتی روزهای معمولی بیا تو بازاذرها یا خیابون و پارک های شهر ببین آیا مردم شادی ندارن؟
تو غرب که نظام خانواده داره از هم فرو میپاشه شادی میبینی؟
تو غرب که بیشترین آمار افسردگی، تجاوز ،قتل و خود کشی هست شادی میبینی؟
با زهم میگم این آمار ها رو از خودم در نیاوردم.آمارهای جهانی این رو میگه.
نمیخوام خستتون کنم . من هم خیلی از مشکلات رو میبینم و میدونم که مشکلات هم هست. اما همه دنیا متوجه شدن که ایران رو به پیشرفته و غرب ایران رو دشمن خودش میدونه چرا که با قدرت گرفتن ایران، نظام دیکتاتوری و سرمایه داری به فروپاشی میانجامه.
میگن اگه میخوای ببینی یک نفر تو کدوم خطه ببین دشمناش کیا هستن.
الان آمریکا اسرائیل انگلیس دشمن های اصلی ایران هستند دشمنی شون رو بارها با خونریزی و ترور نشون دادن.
همون هایی که به مردم فلسطین عراق افغانستان رحم نکردن همون هایی که از مبارک وقذافی ملک عبدالله دفاع میکردن..
دوست عزیزم خیلی دلم میسوزه که جوان دست به قلم و دلسوزی مثل شما داره حرفهای کسانی رو میزنه که مطمئنم با سیاسیت گذاری هاشون مخالفه.
دوستت دارم داداش
یا علی مدد
سلام
امور یک کشور رو می شه به دسته های زیر تقسیم کرد و تنها زمانی می شه کشوری رو درحال پیشرفت دونست که در همه ابعاد در حال رشد و پیشرفت باشه و نه در اموری محدود و جزئی
1. امور اقتصادی
2. امور اجتماعی
3. امور فناورانه و تکنیکی (دانش)
4. امور سیاسی
5. امور نظامی
فعالیتهای اقتصادی خودش به دسته های زیر تقسیم می شه
1.1. کشاورزی
1.2. صنعت
1.3. بازرگانی
1.4. خدمات
1.5. امور مالی و بانکداری و جذب سرمایه
امور اجتماعی شامل موارد ذیل هست:
2.1. سطح رفاه جامعه
2.2. سطح امنیت جامعه
2.3. سطح بهداشت روانی و جسمانی جامعه
2.4. میزان متوسط جرایم در جامعه
2.5. شادابی اجتماعی
امور علمی جامعه شامل موارد ذیل
3.1. علوم پایه
3.2. علوم انسانی
3.3. علوم پزشکی
3.4. علوم فنی
امور سیاسی در جامعه شامل موارد ذیل
4.1. آزادی و تعدد احزاب و تشکلهای سیاسی و صنفی
4.2. گردش نخبگان
4.3. اقتدار سیاسی منطقه ای و جهانی
4.4. شرکت مستقیم و غیر مستقیم عامه مردم در تصمیم گیریها و تعیین سرنوشت
امور نظامی شامل
5.1. آمادگی کافی نیروهای نظامی
5.2. به روز بودن امکانات و فناوری نظامی
5.3. اقتدار منطقه ای و بین المللی نظامی کشور
حال اگر رای به پیشرفت قابل ملاحظه در اکثر این موارد می دید پس کشور ما در حال پیشرفته و گرنه نمی شه گفت که در حال حرکت رو به جلو هستیم
حسن جان سلام مجدد.
شما لازم است کمی تاریخ بخوانید. بویژه تاریخ اتحاد جماهیر شوروی سابق را و علی الخصوص دورۀ ژوزف استالین را با آن پیشرفت های سهمگین در بمب و صنایع نظامی و هوا فضا. و به امروز روسیه و کشورهای آسیای میانه اش خوب دقیق بشوید. نه برادر من اگر حتی همۀ این پیشرفت های در حوزۀ علم عبوس و بسیار بسیار گران برای اقتصاد ایران اتفاق هم افتاده باشد پشیزی - پشیزی را با تأکید بخوانید - ارزش ندارد. ضمن اینکه ما برای زندگی نسل حاضر یک گِلی بسرمان بگیریم و اسب سواری آینده ای که نیامده - و همۀ نالایقان تاریخ از آمدنش خبر می دهند که زندگی تباه شدۀ نسل حاضر را توجیه کنند - پیش کش. به کرۀ جنوبی نگاه کن و ترکیه و مالزی و چین و تایوان و برزیل و هند و مکزیک و .... می دانی در اول انقلاب اینان حتی بگرد پای ایران ما هم نمی رسیدند در سمت و سوی توسعه. من با ادبیات شما آشنا هستم و خودم در لندن زندگی می کنم و همۀ حرف هایی که زده ای دور از واقعیت هم نباشد استانداردهایشان هم در خانواده و هم در جامعه صد برابر بهتر از ایرانی است که من تازه ترکش کرده ام. و مهمتر اینکه اینان عیب شان را نمی پوشانند و ضمن قبول معایب شان از همه می خواهند که راه حل و کمک فکری بدهند. - از ناراحتی و تأسف عصبانی می شوم - اصلاً مقایسۀ خودمان با اینان قیاس مع الفارق است. و من دنبال یک استانداردی نازلتر از ترکیه هستم برای ایران با تأسف از همۀ فرصت های برباد داده شدۀ ایرانیان توسط لجاجت و جنون عظمت خواهی خامنه ای.این آخرین جواب من است و این بحث کشش ادامه را نخواهد داشت دیگر! یا...هو
سلام و صد سلام به آشنای ناشناس.
من بوجود شما مباهات می کنم. و از کامنت بسیار زیبا و موجز و آکادمیک تان سپاسگزارم. یا...هو
سلام مجدد.اینبار اومدید تهران یک سری به شهرستان ها هم بزنید تا از نزدیک ببینید مردم از بدبختی زمان شاه به کجا رسیدن.
نمیدونم چرا بحث رو عوض کردید و جواب سوال های من رو ندادید.
میگن اون کسی که خوابه میشه بیدارش کرد ولی کسی رو که خودش رو زده به خواب نمیشه.
بالاخره یک روزی هممون میمیریم.فقط براتون آرزوی خوشبختی واقعی میکنم.
خدا نگهدار
با اجازه دلقک
جوابت داده شد آقا حسن اما شما برداشت جواب نگرفتن داری
مملکت ما تقریبا در تمامی فاکتورهای رشد که می شه برشمرد در وضعیت بدی قرار داره (این در مقایسه با کشورهای دیگه در دنیا و حتی کشورهای منطقه معنی می ده نه در مقایسه با 33 سال پیش، چرا که ما تو یه سیاره دیگه و ایزوله زندگی نمی کنیم که فقط در طول زمان با خودمون مقایسه بشیم که خوشحال باشیم جاده و آسفالت و آب و برق تو علی آباد سمبل پیشرفتمون باشه.
حرف اینه که چرا باید ایران با جمعیتی محدود حدود یک درصد جمعیت دنیا و دارنده عمده منابع خدادادی و مستعد برای پیشرفت در میان کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا باید با تورم 22.5 درصدی اول باشه در حالی که یمن و سودان 13 و 9 درصد هستن ، قطر و بحرین و امارات با تورمهای 3 4 درصدی پیش کش، الجزایر بدون نفت و گاز تورم 5 درصدی داره (صندوق بین المللی پول، خرداد 90)
داستان اینها زیاده از کجاش بگم، رتبه 131 از 192 در شاخص رقابت پذیری جهانی (مجمع جهانی اقتصاد 2009)
151 از 155 در شاخص آزادی اقتصادی که به مواردی مثل موانع تجارت، فساد اداری، هزینه های دولتی، مالیات ربط داره (بنیاد هریتج)، 142 از 181 در شاخص سهولت کسب و کار که درباره موضوعاتی نظیر حمایت از سرمایه گذاری، حقوق مالکیت، قوانین کار، و حمایت از قراردادها هستش (بانک جهانی 2009)
همه اینا به علاوه یه وانت ازون نیسان آبیا گزارشهای درخشان درباره وضعیت کلان مملکت ما همه نشون می ده که ما کجاییم و نسبت به همسایه هایی مثل ترکیه چه پسرفت که چه عرض کنم پس تازی کردیم.
برای اینکه نگی اینا فقط آماره از چیزای ملموس هم می گم
راستی می دونی هر 350 ریال پول ما یه واحد افغانیه؟
می دونستی یه کارگر انگلیسی با دو ساعت کار می تونه 1.5 کیلو گوشت بخره یه کارگر ایرانی با 25 ساعت کار
یه کارگر نیویورکی با حدود 100 ساعت کار اجاره یه آپارتمان ارزان رو می تونه بده و یه کارگر تهرانی در ته شهر با حدود 180 ساعت کار اجاره یه واحد حداکثر ماهی 300 تومنی رو
اطاله کلام نمی کنم شاملو می گه
ای کاش میتوانستم
یک لحظه میتوانستم ای کاش
بر شانههای خود بنشانم
این خلقِ بیشمار را،
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست
و باورم کنند.
راست گفتید مثل کسی که خودشو به خواب زده
حسن جان سلام!
بهتر نیست با کمی دیدن، شکرانه سوی چشمانمان را به جای آوریم!
از آنجا که ما جزئی از دنیاهستیم به ناچار از اتفاقات خوب و بد آن تاثیر خواهیم گرفت، از آن جمله اثراتی که تکنولوژی بر چهره دنیا گذاشته است.
حسن جان،شاکله آبادانی صورت گرفته در این مرز و بوم، همانی است که سالها قبل صورت گرفته بود و میتوان گفت که حتی عقب تر از خودمان هم مانده ایم. وقتی در گسترش زیر ساختهای این کشور ما تمام قد وابسته به تکنولوژی وارداتی هستیم و هیچ تحولی در فن آوری سازنده این بخش مهم که نداشته ایم بماند، حتی در استفاده متناسب با فرهنگ خودمان و بدتر از این کاربرد صحیح، نیز ناتوان بوده ایم. چگونه است ما، الفبای تکنولوژی را نیاموخته، در میدان زور آزمایی جهانی بی رویارویی با حریف مدعی محاط بودن بر علوم پیشرفته امروزی را میکنیم؟
آیا فکر نمیکنید، اگر علوم مذکور وارداتی نباشد، پیش تر از آن که از جنس دانش باشد، پوسته ای از آن است.
حسن آقای گل!
مگر نه این است که علم و بروز آن به صورت تکنولوژی بایستی اسبابی باشد در خدمت بشریت تاخوشبختی فرد فرد انسان و در حالتی بهتر جزء جزء کاینات را به ارمغان آورد؟
این اصل رعایت می شود؟
اگر آمار پیشرفت علمی را بپذیریم، آیا میتوانیم آمار ارایه شده از سوی سایر مراجع بررسی و تولید آمار را نپذیرفت؟ آماری که در سایر زمینه های فرهنگی، اجتماعی، مسائل مختلف اقتصادی و سلامت و امنیت اجتماع خوشایند نیست.
پیشرفت برای هر مملکت زمانی محقق میشود که ساکنین آن سرا بتوانند خودشان را بهتر بشناسند و گام به گام به خویشتنی که خدا در وجود آنها به امانت گذاشته است نزدیکتر شوند و با خودشان جاودانه گره بخورند!
آیا من و شما از چنین بستری برخورداریم؟ چقدر خودمانیم؟
فکر نمیکنید، سه گوشه زر و زور و تزویر جایگزین خصایل ستودنی مردمان این سرزمین شده است؟
با سلام
من از اقاى حسن خواهش ميكنم امارى را كه ميگويند به ان دسترسى دارند را ارايه بدهندو اين امار را در ايران و غرب با هم مقايسه امارى كنند
البته اگر امار از منبع اقاى احمدى نژاد نباشد كه دران تعريف شاغل يعنى كسى كه هفته اى ٢ساعت كار ميكند؟؟
ارسال یک نظر