Bob Ross |
1- خبرنگار هرچه سعی کرده که به محمد رضا خاتمی حالی کند که راجع به احمدی نژاد حرف بزند و الا روزنامه توقیف می شود. خاتمی کوچک اما به خبرنگار پاسخ داده که "فرمان نمی پذیریم" و با پوزخندی بی اهمیت و دردمند از احمدی نژاد رد شده و ثقل حرف هایش را به کسی دوخته که احمدی نژاد را با قصد قبضۀ مطلق قدرت در دستان خودش تحت عنوان "یکپارچه سازی حاکمیت و حکومت" بریاست جمهوری رسانده است. خوب هر کوری هم می فهمد که او می گوید عنتر را ول کن لوطی را بچسب که عنتر را بنمایش گذاشته. ببین با چه مهارتی به او جای دوست و جای دشمن نشان دادن را آموزش داده.
2- کیوان مهرگان هم مصاحبه را تنظیم کرده و گذاشته روی میز سردبیر که "قبل از توقیف ِ قبل از این توقیف" سید علی میرفتاح بود و حالا که "روزگار" شناسنامه هم ندارد. سردبیر هم که مصاحبه را خوانده به خبرنگار مهرگان گفته کیوان جان اینکه خیلی تابلوست چه جوری کار کنیم. کیوان هم شانه هایش را بالا انداخته و گفته من چکار کنم مصاحبه شونده می گفت حرفم را قبول ندارد و فرمان نمی پذیرفت. نه به راهنماییم اعتناء می کرد نه به تهدید و ارعابم. سردبیر هم در حالیکه بلند شده برود به شورای تیتر تا روزنامه را ببندند دستی به شانۀ کیوان زده و گفته: "می دانم رفیق. بی خیال. بروم ببینم چی میشه. یا حضرت عباس". وقتی سردبیر در شورای تیتر موضوع مصاحبه را طرح کرده و مشکلاتش را برشمرده. اتفاقاً پوریا عالمی هم آنجا بوده و انگشت سبابه اش را با ترس و لرز و ادب بلند کرده که "آقا اجازه"؟ سردبیر هم اخم کرده که پوریا شوخی نکن موضوع واقعاً جدی است. پوریا بادی بغبغب انداخته و جدی گفته که یعنی من اینقدر مسخره ام که شما هم فکر می کنید من خود "جوک" هستم. و قهر کرده که هم از اتاق تیتر بزند بیرون و هم از روزگار!
3- زمان که بتندی به این زمان رسیده؛ سردبیر از کرده اش پشیمان شده و دست پوریا را گرفته که دلخور نشو رفیق حالا بگو ایده ات چیست. پوریا هم از خدا خواسته هم برای بیکار نشدن در همان شب - تا فردا خدا بزرگ است همیشه - و هم برای سری توی سرها در آوردن در تیتر زن اول روزگار! بلافاصله مثل بچه های لوس خودش را ولو کرده روی صندلی و گفته بنظر من همان تیتر دو کلمه ای "فرمان نمی پذیریم" بهترین تیتر است هم برای مصاحبه و هم برای نجات روزنامه. سردبیر و دیگر اعضای شورای تیتر که بهیجان آمده اند دسته جمعی و خندان پرسیده اند چطور؟ و پوریا عالمی توضیح داده:
4- ببینید سروران و دوستان اعاظم روزنامه؛ وقتی ما تیتر بزنیم "فرمان نمی پذیریم" اولین حسنش این است که ما از خودمان و روزنامه سلب مسئولیت می کنیم و نشان می دهیم که این مصاحبه شونده فرمان ناپذیر بوده و حرف هایی که زده مورد درخواست و وثوق و تأیید و "هرچیز دیگری که مستوجب توقیف است" ِ ما نبوده است. چون او از ما فرمان نپذیرفته است و... سردبیر که گویی یکباره مغزش شکوفا شده حرف پوریا را قطع کرده و ضمن اینکه ساندیس و کیک پوریا را با محبت و عذر خواهانه بدستش می داده دنبالۀ صحبت پوریا را ادامه داده که: پوریا درست می گوید بچه ها. چون این تیتر "فرمان نمی پذیریم" نه تنها از نظر شکلی مارا تبرئه می کند؛ بلکه مسئولیت محتوای مصاحبه را هم از گردن ما ساقط می کند. زیرا که محمد رضا خاتمی توی مصاحبه اش جابجا تأکید می کند که نه تنها از ما و هیچکس دیگر فرمان نمی پذیرند بلکه صراحتاً اصرار دارد که حتی از رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای هم - پوریا می خواهد صلوات بفرستد که ساندیس می پرد بگلویش و به سرفه می افتد - فرمان نمی پذیرند چه بمعنای نظامی و تهدید و ارعاب آن و چه بمعنای خودرویی و راهنمایی و هدایت آن. خب وقتی کسی اعلام می کند که از امام خامنه ای - سه تا صلوات - فرمان نمی پذیرند هر قاضی توقیفگر کودنی هم می فهمد که بطریق اولی خاتمی از ما هم فرمان نپذیرفته است دیگر. و تو"قیفمان" نمی کند. بعد هم دسته جمعی یک کف مرتب می زنند برای پوریا عالمی و مشغول کیک و ساندیس هایشان می شوند! با درود به روزگاریان.
5- زیاد عجول نباشیم و همینقدر کُند هم بالاخره یک حرکت است و خوب است - آنهم از خاندان خاتمی با آن بنیادگرایی با همه دوست - و باید کمی با حوصله و در ظرف وقایع تاریخی انتظار داشته باشیم بسمت شفافیت ِ همۀ منتقدان و مخالفان در یا "خامنه ای برود بماند ایران سکولار" و یا "خامنه ای برود و بماند جمهوری اسلامی خمینی برای خاتمی ها و شرکاء". تا بعد از مشخص شدن جبهه ها اول مانع اصلی و دشمن مشترکمان خامنه ای را از تخت بیندازیم. و سپس ببینیم اگر بمرادمان نرسیدیم در ظرف واقعیت و نه توهم و آرمان و البته بالاترینی؛ آنگاه و اینبار با خاتمی ها و دار و دسته شان به تسویه حساب بپردازیم. پس توقیف "روزگار" برآمدن روزگار جدیدی را آگهی می دهد و زیاد دردناک نیست. یا...هو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر