Camouflage Self-Portrait |
همۀ شرکای تجاری جمهوری اسلامی در شرق آسیای پیشرفته شامل چین و ژاپن و کرۀ جنوبی راه افتاده اند دنبال شیوخ عرب و روسیه برای جایگزین نفت ایران. چرا؟ آیا واقعاً امریکا در این کشورها تا این اندازه نفوذ دارد که با یک مذاکرات سطحی و در حد فرستادن یک مقام سیاسی یا اقتصادی؛ بتواند بسرعت آنان را مجاب کند که منافع خود را چه در واردات نفت ارزان از ایران و چه مهمتر گذشتن از بازار بسیار شیرین و پر مصرف 80 میلیون ایرانی "تا بن دندان وابسته کرده شده به خارج از مرزها" صرفنظر کنند. می گویم نه و آره. و برای شما این "نه وآره" ِ توأمان پارادوکسیکال را در موجز ترین و فشرده ترین واژه های شکلی و محتوایی ممکن شرح می دهم:
1- کلید جملۀ معما: قبلاً هم گفته ام که استراتژی کلان امریکا (بخوان غرب سیاسی) عبارت است از "ارزش جریان مطمئن و آزاد انرژی (نفت) خاورمیانه فراتر از قیمت ها". یعنی غرب قبل از اینکه به قیمت نفت بیاندیشد بخود نفت می اندیشد. و می خواهد ابتدا جریان آزاد انرژی خاورمیانه بسوی جهان را به تضمین و اطمینان برسد؛ و آنگاه است که اگر این نفت تضمین شده ارزان هم بود چه بهتر. پس هدف امریکا نه نفت ارزان بلکه "نفت آزاد" بهر قیمت است. و حالا دو میز مذاکرۀ نمونه را برای شما رمز گشایی می کنم در مورد چین؛ و شما می توانید در این فرمول هر نام دیگری را اعم از کرۀ جنوبی، ژاپن یا هرکشور دیگر را جایگزین کنید و نتیجه تغییری ندارد.
2- شرح میز مذاکرۀ هیئت امریکایی با هیئت چینی: ابتدا مقامات امریکایی شروع می کنند و دلایل خود را برای اینکه چرا باید نفت ایران را تحریم کرد توضیحات مفصل و مبسوطی می دهند. سپس مقامات چینی بدقت بتمام دلایل امریکا پاسخ می دهند و می گویند نه. ما نفت ایران را تحریم نمی کنیم. نوبت به امریکا می رسد که مجدداً دلایل بیشتری بیاورد و موافقت چینی ها را جلب کند. و چینی ها هم دوباره دلایل خلاف اظهارات امریکایی ها را اقامه می کنند و پاسخ همان نه است. ما چینی ها نفت ایران را تحریم نمی کنیم. باز نوبت امریکا و نوبت چین و باز هم و بازهم. وقت دور اول مذاکرات تمام می شود و در شروع دور دوم مذاکرات همین ماجرا تکرار می شود: از امریکا و غرب اصرار و از سوی چین انکار. مذاکرات به دور سوم و چهارم و ... می رسد و نتیجه تغییری نمی کند. چینی ها حاضر نمی شوند زیر بار زور امریکا بروند. زمان که به دور نهایی مذاکرات می رسد و در حالیکه ظاهر قضیه شکست مذاکرات چین و امریکا در مورد ایران را قطعی نشان می دهد؛ یکباره صحنه عوض می شود و در پایان دور نهایی مذاکرات چینی ها به امریکا می گویند که باید داخل خودشان مشاوره و به تصمیم نهایی برسند. این تحول چرا رخ می دهد و مذاکرات شکست خورده را نجات می دهد؟
3- خیلی خیلی ساده است: مذاکرات دور نهایی که تمام می شود و چین متقاعد به پذیرش تحریم نفت ایران نمی شود؛ امریکا می گوید ما یک کلام آخر هم داریم که آن را بشما می گوییم و دیگر خود دانید. مذاکره کنندۀ ارشد امریکایی می گوید این کلام آخر ما خطاب بشماست: "سیاست قطعی ما در غرب این است که در کمتر از دوسال آینده ایران بدون خامنه ای رهبری شود. چون ما به این نتیجه رسیده ایم که با وجود جمهوری اسلامی برهبری خامنه ای نه دنیا به آرامش حداقلی خواهد رسید و نه مردم ایران به زندگی معمولی. لذا این قطعی است که شما در حداکثر دوسال آینده با ایران منهای خامنه ای مواجه خواهید بود. خواستم بگویم که به آن روز هم فکر کنید"و تمام. و از سر میز مذاکرات بلند می شوند و نخود نخود هرکه رود خانۀ خود بازی می کنند.
4- شرح میز مشاورۀ داخلی چینی ها برای تصمیم گیری در مورد واردات نفت و تجارت با ایران: حرف ها و گفتگوهای متعدد و فشرده و مفصلی در همۀ شاخه های روابط با خامنه ای را مطرح می کنند. صاحب نظران و کارشناسان مختلف در یک حوزه و همچنین در حوزه های مختلف بحث و تبادل نظر می کنند. گاهی نسبت بهم تند و کند می شوند و ...؛ تا اینکه بالاخره به جمع بندی می رسند و تصمیم نهایی را می گیرند. آن جمع بندی که از زبان محرمانۀ بالاترین مقام سیاسی چین خوانده می شود به شرح زیراست:
5- ما صادرات گسترده ای به ایران خامنه ای داریم. ما از ایران واردات نفت ارزانتری داریم و می توانیم ارزانترش هم بکنیم. منافع سیاسی ما هم ایجاب می کند که زیادی جلو غرب کوتاه نیاییم و خودمان را بعنوان کشوری مؤثر و بزرگ و دارای حق وتو در سازمان ملل و ... در منطقه و جهان بشناسانیم و تثبیت کنیم. لذا هیچ کدام از فاکتورهای روی میز فعلی روابط ما با خامنه ای از سویی و جهان از طرف دیگر ما را متقاعد نمی کند که به پیشنهاد تحریم خامنه ای از سوی غرب گردن بگذاریم. اما این همۀ ماجرا نیست و آن نکتۀ آخری که هیئت امریکایی بزبان فارسی گفت نکته ای نیست که بتوانیم با دلایل بالا رد کنیم. نمایندۀ امریکا بما گفت که: "پرنده مردنی است پرواز را بخاطر بسپار". که معنای بدیهی آن اینست که خامنه ای بزودی خواهد حذف شد چه با موافقت ما و چه بدون موافقت ما و حتی سازمان ملل. در اینحاست که ما فکر کردیم که بهتر است به موج تحریم خامنه ای بپیوندیم تا بقول ایرانی ها انشاءالله ماجرای خذف قطعی خامنه ای بدون جنگ و خونریزی اتفاق بیفتد، و ما هم بتوانیم در آیندۀ ایران - با یا بدون جمهوری اسلامی - نقش خودمان و منافع خودمان را حفظ کنیم. نکتۀ مهم در اینجاست که حتی اگر ما بتحریم نپیوندیم و غرب نهایتاً مجبور به جنگ برای حذف خامنه ای بشود بطور خودکار صادرات نفت ایران قطع خواهد شد و صنایع ما خواهد خوابید. در چنان حالتی اولاً جایگزین کردن بسرعت نفت وارداتی مان از ایران مقدور نخواهد بود؛ و ثانیاً بدلیل عدم همراهی ما با غرب و اعراب در قبل از جنگ؛ دارندگان نفت حاضر به فروش نفت بما نخواهند شد. و خوب است که اینرا هم اضافه کنم که در صورت ورود ما به تحریم جمهوری اسلامی واردات خامنه ای از ما هم صدمۀ عمده ای نخواهد دید چون اولاً ایران امروز تا مهر و تسبیح هم بما وابسته است و دوست دیگری ندارد که بتواند تجارت با ما را کم یا حذف کند. و ثانیاً ایران پولی نخواهد داشت که خرید عمده ای بکند و تازه تجار و بازرگانان ما هم بدلیل تحریم های بانکی خیلی تمایل ندارند در بازار ایران امروز بمانند با اینهمه دردسر. پس یک کلام. ما به امریکا می گوییم آری. و به تحریم های جهانی می پیوندیم. با این دعای خیر از زبان ایرانیان که: "خدایا ما را از شر این خامنه ای متوهم و ابله رها کن قبل از ویرانی و کشت و کشتار". و مقامات چینی حاضر در جلسه می گویند آمین! یا...هو.
۱ نظر:
متن بسیار متین و در عین حال سبک فهمی بود.
موفق باشید
ارسال یک نظر