Robin Hood |
1- پرواضح است که همۀ پیامبران عالم از آدم تا خاتم مرتد بوده اند. زیرا که از دین جاری در جامعۀ خودشان عدول کرده و تفکر و دین جدیدی را ادعا و معرفی کرده و موفق یا شکست خورده اند. زیرا فارغ از اینکه دین و ایدئولوژی ارائه کرده شان منشاء وحی (از جانب خدادر مورد پیامبران پیروزمعروف به صادق) یا مبداء شخصی (در پیامبران شکست خورده معروف به کاذب) داشته بوده باشد. چون معنای فقهی مرتد یعنی اینکه تو به دین آباء و اجدادی و شناسنامه ای جاری و ساری در جامعه ات و زمانه ات پشت کنی و ادعا کنی که به آئیین جدیدی پایبند و وفاداری. و بدیهی است که هیچ جامعه و بشری در طول تاریخ بدون باورهای متافیزیکی اعم از پرستش توتم و ماده و معنا و بت و خدا نبوده است. لذاست که پیامبر جدید اول مرتد شده و سپس کوشش کرده که برای دین جدیدش پایگاه پیروان درست کند و آنگاه که این پیروان به تعدادی رسیده اند که بتوانند تشکیلاتی درست کنند و بجنگند و تبلیغ کنند و بتدریج دین قدیمی را منسوخ و آئین جدید را جایگزین کنند؛ به مقام پیامبر و دین ارتقاء یافته اند.
2- همین معادله در ورژنی دیگر و در مورد عیاران هم صادق بوده است. عیّار ابتدا بساکن یک دزد حرفه ای بوده است. کارش هم مثل همۀ دزد های طول تاریخ ربودن اموال و دارایی های دیگران بعنف و زور و کشت و کشتار و تخریب دیگری بوده است. و فقط هنگامی به مقام شامخ عیّار ارتقاء یافته است که اولاً توانسته یک باند قوی دزدی تشکیل بدهد. ثانیاً توانسته چنان کلان و زیاد بدزدد که از نیاز و مصرف و زیاده خواهی اعضای باند دزدان هم بیشتر شده باشد. و فقط در این موقع بوده است که بخاطر ده ها فاکتور انسان شناختی اعم از رحم و فقر پیشینی و جاه طلبی و بدست آوردن جمعیت پشتیبان و ...عیار شده و بخشی از مازاد دزدی هایش را به چند کور و کچل و پیرزن و درمانده داده است و در شرق شده است یعقوب لیث و احمدی نژاد. و درغرب شده است رابین هود.
3- این روایت دنیای قدیم و کمتر قانونمند بوده است. دنیا که جدید شده و مفهومی بنام حقوق و قانون برساخته شده است؛ جامعۀ قانون مند غرب - که خزف هایش را هم الماس می کند - آمده و گفته که از این سمبل عیاری غرب (رابین هود) چه استفاده ای بکنیم. چرا که دیگر قانون راه دزدی را بسته و امکان تجربۀ بد آموز دزدی رابین هودی از جامعه رخت بربسته. فکر کرده اند که بیاییم و از این بدمن دزد و راهزن تاریخی مان یک قهرمان دلرحم و مبارز اجتماعی درست کنیم تا هم بچه های خودمان یک تفریح و تلطیفی بگیرند و هم تاریخ را وارونه کنیم از اینکه ماهم در قدیم همه راهزن و دزد بوده ایم و سمبل مان رابین هود. پس غرب پیشرفته بهترین نیروهای هنرمند خودش را واداشته که انواع و اقسام تولیدات فرهنگی جذاب و سرگرم کننده و اخلاقی از رابین هود دزد درست کنند و به تماشا بگذارند. و به این ترتیب رابین هود را تبدیل به قهرمان محبوب رؤیاهای بی خطر بچه ها کرده است.
4- شرق اما که گرفتار در دنیای قدیم بوده است پیام رابین هود غربی را با فتوت و جوانمردی و بنده نوازی و از "قوی دزدی کن به ضعیف کمک کن" فهمیده و با بیرون کشیدن نمونه های محلی و منطقه ای و ملی؛ اولاً برای رابین هود مابه ازای شرقی تعریف کرده است و ثانیاً دزدی را از ضد ارزش مدرن به ارزش سنتی ارتقاء ارزش داده است. زیرا که هنوز در این جوامع مفهومی بنام قانون و حقوق پانگرفته بوده است.
5- عیّاری حرفه ای بشدت پرسود و بدون هیچ ضرر و بدون هیچ مسئولیتی است. زیرا عیّار (دزد) هرچه که می دزدد سود است. ثانیاً مالباخته را چنان بی حیثیت و ظالم معرفی می کند که نتواند هیچ ادعایی بکند. ثالثاً به کور وکچل متنفع از عیّاری خودش هم پاسخی نباید بدهد زیرا که کم بدهد یا زیاد، مساوی بدهد یا متفاوت و ... گیرندۀ مال دزدی سود کرده است و اسب پیش کشی را نباید دندان شمرد. لذا عیّار "زمانه سپری شده در ایرانی که زمانه اش سپری نشده" - گویا - یک سوپرمن فوق العاده و شکست ناپذیر و فارغ از هر دغدغه و سؤال و جوابی است.
6- دیدم که یکی از نمایندگان مجلس - گویا نامش فولادگر است - در توصیف قانون بودجۀ سال 91 احمدی نژاد؛ و با حیرت گفته است که بزرگترین ضعف و غیر عادی بودن بودجه عادی بودن آن است. منظورش این بوده است که ایران در بدترین شرایط اقتصادی و فشارهای تحریمی طول تاریخ خود قرار دارد ولی احمدی نژاد بودجه ای نوشته و بمجلس داده است که گویی نه خانی آمده است و نه خانی رفته است. و نه تنها در سال 91 هیچ اتفاق تازه ای قرار نیست بیفتد با اینهمه تحریم و تضییق؛ بلکه تا آنجا عادی برخورد کرده است که گویا در سال 91 ما تمام محدودیت های سال 90 و پیش از آن را هم نخواهیم داشت و کشور در وضعیت بالاتر از عادی و در شرایط گل و بلبل براه خودش ادامه خواهد داد.
7- حالا اگر بیاییم و "داش محمود کلاه مخملی" را در موقعیت عیاری و "خود رابین هود انگاری" قرار بدهیم موضوع نه تنها باعث حیرت کسی نمی شود بلکه لب سفیه آدم را به یک لبخند بچه گانه - قبل از گریۀ خون یک ملت - هم مهمان می کند. احمدی نژاد خودش را عیاری (دزدی) می داند و می شناسد که وظیفه اش دزدی و تخریب اقویا و رساندن آن بدست ضعفا است. او نه مسئولیتی در مورد مالباخته دارد که چرا مالم را دزدیدی چون قبلاً هم گفته و گدایان و بهره مندان هم تأیید کرده اند که حق مالباخته این بوده که اموال کاروانش را رابین هود محمود بدزدد. و همینطور حرفی هم برای گدایان و بهره مندان ندارد چون آنان از هیچ به چیزی رسیده اند و حق سؤال کم وزیاد کردن از ولی نعمت عیّار خود (احمدی نژاد) ندارند.
8- احمدی نژاد در این راه فقط یک مشکل کوچک داشته است. و آن مشکل این بوده است که اگر بخواهد از خزانۀ کشور و نفت کشور و دارایی های سرمایه ای ایران و ایرانیان بدزدد و تخریب کند و به چند پیرزن و پیرمرد چند سکه بدهد صدای همان گدایان و محرومان هم در خواهد آمد که: "هی یارو داری چکار می کنی. داری خانه مان را سرمان خراب می کنی که بما آب نبات چوبی تعارف کنی!" نخواستیم نه تخریب و دزدیت از اموال خود و فرزندان و آینده مان را و نه عیاری قلابی کمک بما درماندگان و علیلانت را!" اما احمدی نژاد این مشکل را در همان ابتدا حل کرده است.
9- او گفته است که ایران محدوده ای جغرافیایی است که دوکس بر روی آن قدم نهاده اند. یک دزد بنام هاشمی رفسنجانی و یک عیار (دزد از دزد) بنام محمود احمدی نژاد. بقیۀ این چهارپایانی هم که روی دوپا راه می روند یا همقد هاشمی هستند در اقلیت و یا همقد احمدی نژاد هستند در اکثریت. بنابراین من هرچه می دزدم و می اندازم جلو شما از شکم گندۀ هاشمی رفسنجانی است و شرکا؛ و ربطی به هیچ کس و هیچ جا از جمله کشور و خزانۀ شما ندارد. پس دلخوش باشید و بشکرانۀ لقمه های بزرگ و کوچکی که با خفت بسوی شما پرتاب می کنم جیغ بکشید و هیاهو کنید بدنبال من.
10- در یک چنین سناریویی است که اعمال و رفتار و از جمله بودجه نویسی احمدی نژاد را باید دید و ارزیابی کرد و صادق دید. چون او خودش را مسئول هیچ خوب و بدی نمی داند در سرنوشت ایران. او می گوید اگر بود و خزانه پر بود و نفت فروش رفت و دلار گران بود و ... من هم وظیفۀ دزدیم را انجام می دهم و آن را تسهیم به نسبت می کنم. و اگر نشد و نبود و خزانه خالی شد و جنگ شد و ... خب شده و من وظیفه ای ندارم و مسئولیتی برای تقسیم خزانۀ خالی. هر کس دو قران بما داده بیاید دوتومان پس بگیرد. من از روز اول هم این پولها را از خزانۀ غیب عیّاری (دزدی از صاحب اصلی خانه و کاروان و ایران هاشمی رفسنجانی ) خودم بخشیده ام و حالا که نیست می روم زیر گذر لوطی صالح و با نوچه هایم محشور می شوم مثل قبل از وظیفۀ بسیار سنگین و داوطلبانۀ دزدی (عیاری) 8 ساله! یا...هو
۳ نظر:
این کمترین بعد از برخورد نامحترمانه ی پیشین، خیلی جلوی خودم را می گرفتم که چیزی نگویم! ولی خدا وکیلی بعضی وقت ها نمی شود چیزی نگفت و مرحبا و حبذایی حواله نکرد! و البته اکنون (پس از پست جناب تیمسار) برایم قابل درک است که چرا این قدر از یک نقد صریح و ساده به شما "بر" خورد. ما بازاری ها "بر" مان زیاد است و زود به ما "بر" نمی خورد ولی در مورد شما نظامی ها این طوری نیست! گرچه از ذهن منظم و چارچوب منضبط تحلیلی که زیر طنز قوی و ظاهرا بی قاعده (که برای هر چشمی قابل دیدن نبود) می شد حدس زد که سوابق نظامی/امنیتی داشته باشید. خود من گمانم بیشتر به سوابق امنیتی بود. و البته حدس می زدم که باید تا مغز استخوان سیستم را حس کرده باشید و اطلاعاتی که در چارچوب تحلیل از درون سیستم می دادی، به کل با جنس دری وری های نوری زاده متفاوت بود. این را من به خیلی کسان گفته بودم که این آدم بر خلاف خیلی ها (از قبیل نوری زاده و سازگارا و ...)که از شنیده و نشنیده می گویند، دارد از دیده و کشیده می گوید! به هر حال، به رغم اختلاف نظر با جناب دلقک، به دقت و نقد دنبال می کنم شما را. خیالتان تخت که یک نفر هست که خیلی حرف های شما را تا دسته بفهمد! گرچه با خیلی هایش موافق نباشد!
آن برخورد هوی من بود در مقابل های شما و تمام شد. برای تعریف و تمجید از من و دراینجا حد ومرزی ندارد و هرچقدر بیشتر باشد من هم بیشتر خوشحال خواهم شد و استقبال خواهم کرد. پس در هنگام مداحی ابداً نگران نباش. ضمناً خالی هم نبند که مرا از پشت ماسکم دور وبر امنیت و نظامی گری تشخیص می دادی. زیرا که حتی آنانی که مرا نظامی هم مطمئنند گاهی شک می کنند که من واقعاً یک نظامی عالیرتبه و حرفه ای بوده ام. تو که مدعی هستی من ساواکی هستم دیگر بدتر. آن بزرگوارانی را هم که بامن مقایسه کردی چون ژانرمان با هم متفاوت است نمی شود کسی را سرزنش کرد. بسته به این است که هدف چه باشد و هزینه هایش از کجا و چه جوری و بوقلمون یا پنیر فیلادلفیا تأمین شود. شما هم با من اختلاف نظری نداری لذا بخودت تلقین نکن. دوتا ایرانی که هردو آزادی و آبادانی خوشحالی ایران را می خواهیم و هیچ اختلاف عقیده ای نداریم . یا...هو
اصرار من ناشناس و انکار شمای ناشناس، از پشت این مدیای ناشناس، چیزی از واقعیت را تغییر نخواهد داد. و التبه تلاش شما برای انکار اجزای کامنت خودم را برای حفظ موضع برتر در مذاکره را درک می کنم. // نمی دانم کدام فیلسوفی جایی گفته بود که خواننده یا بیننده یا ... در خلوت خود بی رحمانه آفرینش هنرمند را سلاخی می کند و هنگامی که مزاجش می خواهد مطلب را فهم کند، به پزهای روشنفکری یا هزاران ملاحظه ای که هنرمند از رعایتش ناگزیر بوده و .... اهمیتی نمی دهد. این مطلب در فضای گمنامی محور اینترنت، دو صد چندان است و کسی که پا به وبلاگ نویسی گذاشت، باید پیه بسیار تند تر "دری وری" و "مهمل" را به تن بمالد. شما از بافت و ساختار حاکمیت اخبار خوبی می دهی و درک خوبی داری ولی وقتی وارد درک فضای ذهنی مذهبیون -خصوصا تحلیلی آخوندها- می شوی، پای تحلیلت می لنگد و گاهی وارد آن حیطه ای می شوی که اگر بگویم باز بهت بر می خورد و دعوایمان می شود! البته آن جاها که تحلیلی آخوندهایت مربوط به ساختار است، قابل قبول است و انتظار هم بیش از این نیست. // به واقع بنده همین الانش هم متعجبم از عمق آگاهی ات از سیستم و توانایی هضم این دانسته های ناهمگون و ساده کردنش در تمثیل های ساده ی همه فهم و واژه های دقیق. کسی گفته بود که "سادگی بیان گوینده، رابطه مستقیم دارد با فهم دقیقش از موضوع. هر چه بهتر فهمیده باشد، ساده تر می تواند بیان کند". البته من با نظامیان زیادی حشر و نشر نداشته ام ولی همین قدر که دیده ام، چنین ویژگی هایی و چنین هوشی، نوعا در ساختار نظامی دوام نمی آرد -مگر آن که عمری به سرخوردگی سربرد- و نوعا سر از ساختار امنیتی در می آورد. طنازی و نیش و شوخ طبعی ات نیز مزید بر علت بود که تصور کنم نظامی نبوده ای و امنیتی بوده ای. حالا باز شما سعی کن بزنی زیر فهم و هوش بنده! قبول جناب تیمسار! آن یک دانه هم تویی! ما هیچ نیستیم! دعوا نداریم که. دستت هم درد نکند که در دوران فقر نظریه، نظریه پردازی طنازانه می کنی!
ارسال یک نظر