۱۳۹۰ بهمن ۱۹, چهارشنبه

احمد نجفی و سعید راد در راه تقویت خامنه ای! فراموش نمی کنیم.

احمد نجفی و سعید راد و جوزانی در جشن خیانت به هنر و سینما!


1- بالاخره بعد از سی و سه سال بلاتکلیفی و کج دار و مریز با سینما و فیلم و هنر؛ بازی به پایان رسید و امروز با تبدیل معاونت سینمایی وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی به سازمان سینمایی، قبضۀ کامل و ایدئولوژیک حکومت بر "هنر- صنعت" سینما کامل شد. به تعبیر آشناتر و دقیق تر، امروز سینمای ایران اولین و مهمترین هنری شد که می خواهد پایه های دیگر رژیم اسلامی خامنه ای بمثابه کرۀ شمالی را تحقق ببخشد. و سازمان سینمایی ایجاد شده کپی برداری بی کم و کاستی است از نهاد مشابه سینمای سال های وحشت و ترور در اتحاد جماهیر شوروی فروپاشیدۀ سابق.

2- چگونه به این راحتی و زود توانستند خانۀ سینمای نیم بند ایران را منحل و بلافاصله سازمان ایدئولوژیک صد در صد دولتی را جایگزین آن کنند؛ بیشتر از اینکه در قوت حکومت علت داشته باشد مربوط به ضعف هنرمندان صنوف مختلف سینمایی است و بود. به این معنی ساده که اگر هنرمندان شناخته شده هیچکدام این حرکت را تأیید و پشتیبانی نمی کردند و در چنین مراسم خائنانه ای شرکت نمی کردند حکومت نمی توانست براحتی آب خوردن سینمای کشور را تصرف و به زایده ای کامل از خودش تبدیل کند.

3- این درست است که سینمای ایران رقم گیج کننده و دهان پرکن 5000 عضو در صنوف مختلف سینمایی دارد. اما از همۀ این تعداد نجومی فقط در حدود 500 هنرمند هستند که در صنوف مختلف فیلم و سینما هنرمند ملی هستند و از این 500 هنرمند ملی هم فقط کمتر از 100 اسم قابلیت عرضۀ خود به بازار های بین المللی را دارند. بعبارت دیگر سینمای ملی ایران فقط 500 نفر هنرمند دارد که 400 نفر صرفاً می توانند در ایران حرفی برای هنر داشته باشند و کمتر از صد نفر از کارگردان و فیلم بردار و سناریست و بازیگر و صدا بردار و جلوه های ویزه و گریمور و ... هستند که با هنر خودشان آشنا و قابل ارائه در سطوح متوسط جهانی هستند. بنابراین 4500 نفر  از آن عدد 5000 نفر فقط  کارگران دون پایۀ هنری هستند که بدلیل بسته بودن بازار فیلم ایران و عدم ارتباط با صنعت سینمای جهان و ممنوعیت اکران فیلم های بین المللتی است که توانسته اند و می توانند در تولید فیلم های درپیتی فعالیت کرده و خودشان را هنرمند جابزنند.

4- در سوی دیگر اما سرمایه و امکانات تولید فیلم در ایران و مثل همۀ شئون دیگر در اختیار حاکمیت و نهاد های دولتی است. و در بهترین حالت 10 درصد از این سرمایه از بخش خصوصی می آید و برخی فیلم های مستقل و فاخر ولی کم هزینه را تولید می کند. لذا پرواضح است که جمع کردن ایندو خصیصه در سینمای ایران. یعنی هنرمندان فعله و عمله 4500 نفری بعلاوۀ صندوق اعانات نفتی دولت خیلی زود می تواند بوحدت برسد و ریشۀ سینما را بخشکاند. چون برای آن 4500 نفر که از شانس و پارتی و عشوه و رابطه و فامیل و... - لااله الالله - وارد این بازار پرزرق وبرق  شده اند؛ هنر و سینما و این قبیل مفاهیم مقدس کشک است و آنان نوکر آن کسی هستند که مزدشان را بدهد و کامش را بگیرد. لذا اینکه وزیر عملۀ ارشاد بتواند سالن نمایش تراژدی پایان سینمای ایران را از خیل آدم های بی ریشه و بی هنر تحت عنوان هنرمند پر کند کار مشکلی نبوده و نیست. اما - و این اما مهم است-:

5- وزیر ارشاد و احمدی نژادی که نمی داند سینما را با سین یا صاد می نویسند چند نفر هنرمند نیمه معتبر هم لازم دارند که بتوانند در ویترین بگذارند و نشان بدهند که واقعاً هم هنرمندان بوده اند که برای خوردن حلوای سینمای ایران جمع شده اند. چه کسی؟ جهانگیر الماسی؟ فرج الله سلحشور؟ ده نمکی؟ جمال شورجه؟ طالب زاده؟ و... نه. اینان که مثل کفر ابلیس مشهورند در قلابی بودن و جیره  خوار بودن. یکی دونفر می خواهند که توی چشم سینما خاک بپاشند و کور کنند تا حتی ضدانقلاب داخل و خارج نشین (85 درصد ملت ایران) را هم متقاعد کنند که واقعاً سینماگران هستند که برسر شاخ نشسته اند و بن می برند. خب احمد نجفی که هست و مدت هاست خودش را فروخته و پایه گذار ویرانی خانۀ سینما هم همو بوده با پذیرش عضویت در شورای عالی سینمای احمدی نژاد . ومن هم او را در "حالا می شود "احمد نجفی" هنرپیشۀ سینما را یک "مزدور" خطاب کرد." وارد صف مزدوران جمهوری اسلامی خامنه ای کردم. یک نفر کم است! پس برویم سراغ سعید راد که بدجوری غربتی شده بود و افسرده و بی پول و بی سامان تا چند سال پیش که بعد از بیست و چند سال تبعید از وطن؛ امان نامه گرفته و برگشته. بسیار عالی شد حالا می توانیم یک قاب کامل ببندیم از خندۀ مقام وزارت! با احمد نجفی و سعید راد تا بشاشیم بر هر چه هنر است و هنرمند است و سینماست! سعید راد خیلی زیاد غریبی کشیده و سوخته. اما این رسمش نبود. نباید منتظر باشیم همۀ الیت زندگی شان را رها کنند و از هرگونه همکاری و همراهی های کاری بادست اندرکاران رژیم خودداری کنند. اما انتظار این است که خودشان داوطلب خوشرقصی نشوند. یا...هو

۸ نظر:

ناشناس گفت...

اگر آلزایمر نگیری!

ناشناس گفت...

سلام


بر این جماعت حرجی نیست که شرافت متاعییست کمیاب و بلکه نایاب .

بیشرف هم کلمه ای نیست که حق مطلب را ادا کند در خطاب به این ناشریفان بیشرف .

اما شما از جانب ما بپرس از بقیه .
با شما باید چه میکردند که تا کنون نکردند که کمی - به خدا انتظار زیادی نداریم - و فقط کمی برمیخورد به شخصیت و شرف نداشته تان .

خانه بر سرشان اوار شده و انوقت دسته دسته و گروه گروه برای افتتاحیه و اختتامیه و جشنواره فیلم فجر و تاسیس شبکه یک و . . . چه میگویم . تف .

سپیده گفت...

آفرین بر شما که می دانی سینما را با سین می نویسند یا صاد! خوش به حال شما که فقط شما حالی تان می شود و ما همه نفهمیم. کاش کمی از هوش و استعداد شما و دوستانتان به ما هم می رسید. کاش یک درصد احتمال می دادید، فقط یک درصد، که هرکس مثل شما فکر نمی کند مزدور و جیره خوار و کودن نیست آنوقت مطمئنم هرگز راجع به انسان ها اینگونه راحت قضاوت نمی کردید. مخالفت شما با خامنه ای فقط یک بهانه است کلامتان جنس دیکتاتوری دارد. هنرمند و نخبه اگر از رانت دولت خاتمی استفاده کند از نظر شما درجه یک است و قابل تقدیر و ستایش و انگار نه انگار که در حکومت خامنه ای است اما هر هنرمند و نخبه ای که در این دو سه سال عقیده اش از بد روزگار مخالف عقیده شما در آمد و طرف احمدی نژاد را گرفت، احمدی نژادی که عالم و آدم می دانند در این نظام حتی یک نفر هم نمی خواهد سر به تنش باشد، آنقدر توهین و تحقیر و اذیت شد که از حد و حساب خارج است و دست آخر هم عنوان نخبگی و هنرمندی اش به مزدوری و نفهم بودن تغییر یافت. این نیز بگذرد دلقک جان.

آریا گفت...

عکس ناراحت کننده ای برای این مطلب گذاشتین. پارادوکس اش به اینه که همه هم دارن توش می خندن و برای من ناراحت کننده است.

Dalghak.Irani گفت...

سلام ناشناس محترم.
با فکر در مضیقه قراردادن هنرمندان که نظر شما تجویز می کند موافق نیستم و همانطور که در آخرین بند مطلب هم نوشته ام من شخصاً اعتقادی ندارم که هنرمندان با حکومت و در حد عرف و متعارف کار نکنند. زیرا که چنین چیزی محال ممکن است و نه همه مبارز سیاسی هستند و نه مسئولیتی برای چشم پوشی از زندگی معمولی طبق شرایط کشورشان دارند. در حال حاضر هم که جامعه در انقلاب و جنبش بالفعل نیست که بگوییم یا با اونا یا با ما. منظور من فقط خوش رقصی از سوی هنرمندانی است که با علم و دانش و فهم پیشینی می دانند که این رژیم و دولت احمدی نژاد در راستا و هماهنگ با رژیم با مدرنیته که سینما هم یکی از مؤلفه های ان است مخالفند و اگر هنوز کامل تعطیل نکرده اند یکی بخاطر این است که زورشان بزمانه نمی رسد و دوم اینکه امیدوارند از این ابزار یک استفادۀ تبلیغ برای ایدئولوزی مرگ اندیش خودشان بکنند. و قبلاً هم نوشته ام که سلحشور و شورجه و از این قبیل شرف دارند به کسانی که مدرنند و بی باور به این سیستم ولی تنور خامنه ای را گرم می کنند. والا اگر درجهل مرکب باشند و سرسپردۀ عقیدتی من اعتراضی ندارم. بقیه هم فقط در حد لزوم و اجبار و جلوگرفتن از خسارت بیشتر به سینماست که باید همکاری کنند و نه با تیشه زدن داوطلبانه به ریشۀ خود سینما. مرسی که نظر دادی. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

و اما سپیده شما. سلام.
اولاً لازم شد که من یک سنخ شناسی جدیدی از نام های مجازی و اینترنتی در بیاورم برای فهم مخاطب از روی نامی که انتخاب می کند.

ثانیاً پاسخ شما هم در کامنت بالا مستتر است. و احتمالاً نیازی به عصبانی باقی ماندن ندارید. فقط این توضیح را بدهم که استفاده از امکانات دولتی اگر حتی رانت باشد در هنگامی مجاز است که دولت سمت و سوی مدرن و آشتی با سینما و دارای فهم و درک و زیبایی شناسی هنری باشد. آنانی که از سفرۀ ناچیز و پاکتر دولت خاتمی می خوردند در عوض خانۀ سینما را بعنوان نهاد مدنی درست می کردند که رو به باز شدن جامعه داشت. نه مثل اینان که از سفرۀ گسترده و حرام و پولشویی احمدی نژاد و رحیم مشایی می خورند که مسیر تعطیلی خانۀ آنان و خشکاندن جامعۀ مدنی و شهروندی را می پیمایند و جایگزین کردن رعیت بجای شهروند و نوار متحرک بجای سینما. لذا ناراحت نشو اگر خوش رقصی نکنی من باهات کاری ندارم ولی اگر خیانت به هنر بکنید و آدم فروشی پیشه کنید با همین شمشیر گردنتان را می زنم! شوخی نداریم که همه باید حد نگهدارند. و کمتر ریخت و پاش بکنند و زندگی شان را از راه شرافتمندانه تأمین کنند. مثل من که در این سن از دولت بریتانیا اعانه می گیرم تا از دست نکبت خامنه ای کاپ افتخار نگیرم. می توانستم بهترین ها را داشته باشم ولی باید پای سند ذلت یک ملت را من هم انگشت می زدم. ونزدم. و تو هم نزن. نزن! یا...هو

سپیده گفت...

من به هیچ وجه عصبانی نیستم فقط از این همه تناقض که در طرز تفکر شماست (حداقل آنطور که نشان می دهید) شگفت زده ام و البته شما هیچ حد و مرزی برای توهین به دیگران هم قائل نیستید که این بسیار بدتر است. از یک طرف احمدی نژاد را یک آدم بی عرضه می دانید که کارش در عرصه داخل و خارج تمام است و از طرف دیگر همه تصمیمات غلط و کارهایی که با زور در کشور انجام می شود و هیچ کس هم نمی فهمد که واقعا چه کسی پشتش بود از تعطیلی خانه سینما و پولشویی و ... به او نسبت می دهید. تا جایی که من متوجه شده ام اینگونه جانبداری ها از دولت های گذشته و نادیده گرفتن قدرت اصلی در ایران و نسبت دادن همه مشکلات در عرصه های مختلف به احمدی نژاد روش و شیوه حامیان سینه چاک هاشمی است که البته خودتان هم ابایی از این موضوع نباید داشته باشید. اما در مورد اسمی که انتخاب کرده ام، در عین حال که از سنخ شناسی شما استقبال می کنم باید بگویم من به سپیده اعتقاد دارم مطمئن باشید این شب تیره و تار روزی تمام خواهد شد همه ما در انتظار سپیده دم آزادی ایران هستیم.

Dalghak.Irani گفت...

سلام سپیده. کمی دیر شد اما مفصل آمدم که بگویم حالا این تویی که من می توانم شمشیرم را تقدیم کنم تا گردن مرا بزنید. زیرا که اگر هدف نهایی مان آزادی ایران از دست مرگ و جهل و خرافه و ... باشد که ظاهراً - و با استنباط از پاسخ شما - هست؛ شما به زنده ماندن وزندگی کردن مقدم هستید بر من. هم بخاطر جوانی. هم بخاطر خانم ها مقدمند. هم بخاطر زیبایی. و هم بخاطر نام سپیده. که خیلی دوست داشتم دختر چهارمی داشتم نامش را گذاشته بودم سپیده. چون هم خیلی این واژه را دوست دارم و هم هموزن اسامی دخترانم است که بزرگه اسمش است "چکامه". القصه اینکه من سعی کرده ام که آن خطاهای پررنگی را که تو تشخیص داده ای مرتکب نشوم. تا جائیکه حتی مدت ها احمدی نژاد را در مقابله با خامنه ای ستوده ام. و اینک نیز تنها و تنها وبلاگ و نویسنده ای هستم که همۀ مشکلات را در خامنه ای می بینم و معرفی می کنم و لاغیر. بشما پیشنهاد می کنم اگر خواستید مجدداً آن داخل پارانتز را بنویسید چه برای من و چه برای هرکس دیگر بجای پارانتز باز (حداقل آنطور که نشان می دهید) پارانتز بسته. بنویسید پارانتز باز (حداقل آنطور که من می فهمم ) پارانتز بسته.
پس بگذار یکبار دیگر خودم را معرفی کنم به تو: من هم مثل همه یک استراتژی دارم و یک تاکتیک.

استراتژی من که مربوط به عقیدۀ لیبرالم می شود این است که "هرکسی اصل مهم وجود انسان را زمینی و فیزیکی و مادی و حیوانی تعریف کند با من است. و هرکسی اصل مهم وجود انسان را روحانی و متافیزیکی و خدایی و غیر حیوانی و ... تعریف کند بر من است".

در مورد تاکتیک اما هرکسی با هر استراتژی خواسته یا ناخواسته، گفته یا نا گفته، فهمیده یا نفهمیده، خود اگاه یا ناخودآگاه و... در پی خوشبختی این دنیایی انسان باشد اعم از خدا یا شیطان با من است و با او همراه می شوم بسوی هدف انسان عاشق زمینی. و برعکس هرکسی با تفاصیل مشابه اعم از خدا یا شیطان دنبال سعادت اخروی و متافیزیکی برای انسان است بر من است و با او مبارزه می کنم.

احمدی نژاد از نظر اعتقادی جزو گروه دوم است و بر من. اما در یک مقطعی نادانسته در سمت انسان زمینی حرکت کرد و من هم اورا تحویل گرفتم. موفق نبود و خیلی زود واخورد و برگشت به چرت و پرت های خامنه ای. و تو حق بمن بده که احمدی نژاد اینقدر ها هم بَرو رو ندارد که من کماکان می ماندم به عشق تخریب های دنیای انسان زمینی او.

نتیجه اینکه اگر منظورت از "سپیده دم آزادی" شعر و شاعری باشد و توصیف خوشبختی فردای ایرانیان در روی زمین. چاکرتم هستم و دوستت دارم. اما اگر منظورت "خورشید از شرق طلوع خواهد کرد" باشد از این سپیدۀ آزادی خواهش می کنم سپیده را آلوده نکن. البته که در اینصورت هم به اعتبار انسان بماهو انسان از احترام من برخورداری اما نه تا عمق عاشقانۀ "دوستت دارم. یا...هو