The Execution of Lady Jane Grey |
1- هنگامی که در سال 1371 خامنه ای از سازماندهی دفتر 4000 نفرۀ مخوف خود بجای دفتر 30 نفرۀ امام خمینی فارغ شد و برگشت برای قبضه کردن کامل قدرت و سیطره بر سرنوشت و مقدرات ایرانیان؛ تنها یک شخص و یک هدف مانع بیشتر در مقابل خودش نمی دید. و او کسی نبود بغیر از هاشمی رفسنجانی. زیرا که هاشمی بعد از ترور دو روحانی مربع معروف حزب جمهوری اسلامی یعنی بهشتی و باهنر تنها رقیب بالقوه و بالفعلی بود که می توانست خامنه ای را بچالش بگیرد. اما روفتن او کار ساده ای نبود. نه بخاطر عقبۀ دینی و مذهبی و حوزویش که از ابتدا هم نه وزن حوزوی خاصی داشت هاشمی و نه حوزۀ متحجر عنایتی به آرای فقهی نزدیک بعرف و شبیه به آرای امام خمینی هاشمی رفسنجانی داشت. بلکه مشکل خامنه ای سابقه ووزن سیاسی و مبارزاتی و انقلابی هاشمی بود و اینکه همه می دانستند که آرای حکومتی او از همه نزدیک تر است به آرای رهبر در گذشتۀ جمهوری اسلامی.
2- خامنه ای ابتدا با حذف روحانیون مبارز و جناح چپ الیگارشی از صحنۀ انتخابات مجلس چهارم توانست مجلس چهارم را طوری آرایش بدهد که کابینۀ دوم هاشمی را از حیز انتفاع ساقط کند. و کرد. و با تحمیل نفرات خود به وزارت خانه های کلیدی خارجه و کشور و اطلاعات و ارشاد اسلامی و دفاع جلو پیشروی جهانی و تنش زدای هاشمی را بگیرد. خامنه ای امیدوار بود که با رساندن ناطق نوری به ریاست جمهوری هفتم پروژۀ خودش را کامل کند. اما هاشمی بدل زد و با آن خطبۀ معروفش در هشدار و اخطار به تقلب در انتخابات مردم را و بویژه جوانان شهری و مدرن را به صحنه خواند و آن حماسۀ دوم خرداد خلق شد. خامنه ای که بشدت غافلگیر شده بود؛ دید که نه تنها نتوانسته هاشمی را حذف کند بلکه اوضاع بدتر هم شده و این بار جوانانی رادیکال و در حال لیبرالیزه شدن آشکار هم به مخالفان و رقیبانش اضافه شده و قدرت اجرایی کشور را در دست گرفته اند.
3- خامنه ای با هر جان کندن هشیاری که بود و با استفاده از بی تجربگی و بی عملی و صلح کل بودن خاتمی و ناخالصی برخی از همراهان فرصت طلبش 8 سال ریاست جمهوری او را نیز استخوان در گلو مدیریتی خوب کرد. تا جائیکه نه تنها نگذاشت خاتمی و اصلاح طلبان بقدرتش خدشه ای وارد کنند بلکه کاری کرد که در نهایت همۀ هواداران مؤثر خاتمی هم انگشت اتهام را بسمت خود او بگیرند تا کارشکنی خامنه ای. در اینجا (1384) بود که خامنه ای پسرش مجتبی را خواست و به او چنین گفت:
"فرزندم این سخن سعدی شیرازی حرف دقیقی است که گفته: دو سلطان بر اقلیمی نگنجند. جمهوری اسلامی جز میراث دوخاندان نیست بنام های خامنه ای و هاشمی رفسنجانی. بنابراین یا ما باید برنده بشویم و یا هاشمی رفسنجانی. شق سوم و شخص سوم و خاندان سومی هم در کار نیست. اگر طالب تداوم قدرت و رهبری در خاندان خودمان خامنه ای هستی که باید باشی. لاجرم باید خانوادۀ هاشمی حذف شوند. و گمان نکن که حذف خاندان هاشمی کار راحت و بی زحمت و سریع الوصولی است. هاشمی خیلی سنگین تر از ماست هم بلحاظ سابقه و هم بسبب بروز بودن هواداران گردن کلفتش در سازمان اداری و مدرن. حالا این تو و امکانان دفتر 4000 نفرۀ من. برو ببینم چه می کنی. و آیا اصلاً جربزۀ این را داری که من تشخیص داده ام در تو بولیعهدی خویش!"
4- مجتبی خامنه ای با این دستور کار پدر تاجدارش در رأس ستاد انتخاباتی دفتر پدرش قرار گرفت برای پیدا کردن مناسب ترین فرد برای حذف خاندان هاشمی. و خیلی زود رسیدند به آهنگر زادۀ یک لاقبایی که چونان دن کیشوت خودش را عیاری بجای رابین هود می دید در آینه شکستۀ منزل محقرش در نارمک. بقیۀ کارها خیلی راحت تر از پیش بینی خاندان خامنه ای پیش رفت. و احمدی نژاد چنان آمادگی ذهنی پیشینی داشت نسبت به اشرافیت خاندان هاشمی رفسنجانی که لازم نبود حتی خامنه ای های پدر و پسر او را تحریک مضاعف بکنند. چون او خودش متوهمی پیش فعال بود بر علیه خاندان هاشمی. اینکه کروبی آن نامۀ معروفش را نوشت بخامنه ای و از ریاست مجتبی به ستاد انتخاباتی احمدی نژاد گله کرد حالا معنای حقیقی خودش را بروز می دهد. و چنین شد که احمدی نژاد با تخریب گستردۀ هاشمی رییس جمهور شد. و حذف هاشمی آخرین مراحل خودش را آغاز کرد. احمدی نژاد سرمست از اینکه غول را شکست داده است و خامنه ای خندان از اینکه بدون رونمایی از نیتش دیوانه ای پیدا کرده است برای حذف هاشمی.
5- خامنه ای که حاضر بود برای حذف خاندان هاشمی بهای هرچقدر گزافی را هم بپردازد اینک بنقطه ای رسیده بود که با کمترین قیمت و حتی سوء ظن بخودش؛ هاشمی را ذلیل فقرا و محرومان کرده بود با کاپشن 1000 تومانی یک ابله هالو بنام احمدی نژاد. حالا دیگر تحمل مردکی کم مقدار بنام مشایی چه مشکلی داشت که بخواهد بخاطر چند حرف بی اثر از او قاعدۀ بازی به این گران بهایی را که خودش چیده بود بهم بزند. این است راز حمایت خامنه ای از احمدی نژاد حتی بعد از آن سرکشی های بچه گانه. هنگامی که کار به انتخابات 88 رسید و خامنه ای ترتیبی داد که احمدی نژاد خاندان هاشمی را سکۀ یک پول کند در تلویزیون و آنگاه تصمیم گرفت که کل سازمان رأی و هواداران بالقوه و بالفعل اصلاح طلبان را محو کند از صحنۀ سیاسی ایران؛ در نیمه راه بالاخره مشایی به احمدی نژاد حالی کرد که: "هالو جان بازی خورده ای. و این قدرت و توان تو نبوده که هاشمی را به ذلت نشانده است. بلکه تو مهرۀ بی مقدار بازی قدرتی شده ای که خامنه ای برای تو طراحی کرده است.
6- احمدی نژاد چون این را شنید از مراد و رفیقش و در حالیکه از شرم و فریب خوردگی زمین را گاز می گرفت مثال پهلوان پنبه ها در آمد به مشایی که: "مرا بازی داده اند؟ حالا می بینی!" و اینجاست که احمدی نژاد شروع کرد بلگد انداختن بخامنه ای. اما مورچه چیست که کله پاچه اش چه باشد. خامنه ای حتی حاضر نشد این لگد اندازی مهرۀ ارزشمندش را حس کند و بروی خودش بیاورد. و مرتب به مجتبی گفت که بصیرت داشته باشید و خودتان را سرگرم این کریم شیره ای نکنید چون هنوز هم هاشمی حذف نشده است و ما تا حذف کامل خاندان و خود هاشمی به این انچوچک نیاز مبرم داریم. بگذارید هر شلتاقی می کند بکند. احمدی نژاد که از لگد پرانی های شدید و منحصر بفردش در میان تمام رؤسای جمهور به خامنه ای در نیمۀ اول سال نود طرفی نبسته بود مغموم و یتیم و بازی خورده برگشت پیش مشایی و گفت رحیم راست می گفتی. و من آلت دست خامنه ای بوده ام فقط با یک هدف. آن هم حذف هاشمی و خاندانش از شناسنامۀ جمهری اسلامی. متأسفانه کاری از دستم بر نمی آید در مقابل حیله های خامنه ای. و اعتراف کرد با گریه که من یک شکست خورده ام.
7- زمان که به این مقطع رسید خامنه ای توانسته بود بدست احمدی نژاد حیثیت و اعتبار هاشمی و بدست عواملش عنوان ها و مقامات شغلی هاشمی را سلب کند و بقول قصاب ها پوست کندن نهایی هاشمی به دمش رسیده بود. تنها اعتبار باقی ماندۀ هاشمی دانشگاه آزاد بود و تنها مقام باقی مانده اش ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام. خامنه ای می اندیشید که حتی اگر بمصلحت نباشد حذف هاشمی از مقام بی خاصیت و در کنترل کامل خامنه ای ریاست مجمع تشخیص مصلحت؛ اما حذف او از سیطرۀ مادی و معنوی به دانشگاه آزاد امری از نان شب واجب تر است. زیرا که دانشگاه آزاد هم برد و وسعت فراگیری دارد در پهنۀ جغرافیای طبیعی کشور و هم مهمتر از آن تنها دست آورد مثبت و قابل اتکای جمهوری اسلامی در عمر سی و سه ساله اش است. لذا تسلط بر دانشگاه آزاد بنام زدن این تنها دست آورد اجباری بعد از انقلاب بنام خاندان خامنه ای هم است؛ و در مناسبات قدرت تعیین کننده.
8- البته در مورد دانشگاه آزاد هم از همان سال روی کارآوردن مأمور اجرای حذف خاندان هاشمی (احمدی نژاد) تمهیدات کار شروع شده و احمدی نژاد توانسته بود موضوع را نهایی کند. اما احمدی نژاد پس از شکست قطعی از خامنه ای و تحقیر شدن از بازی خوردنش توسط او در تمام 7 سال گذشته بر ضد هاشمی؛ تصمیم گرفت که دیگر به بازی بنفع خامنه ای ادامه ندهد. سرد برخورد کردن احمدی نژاد با ریاست فرهاد دانشجو و عدم تلاش سرتق او برای دور زدن هاشمی در موضوع حکم ریاست دانشجو و بالاخره واگذار کردن امضای حکم به وزیر علوم و ... همه از این جهت است که احمدی نژاد بدجوری شرمندۀ رییس خودش در استانداری اردبیل شده است. اما دیگر کاری از دست او ساخته نبود، و پایان کار را خود خامنه ای راحت مدیریت کرد.
9- خامنه ای ابتدا نمایندگانی آشکار و بنام از سوی خودش را که عبارت بودند از ولایتی و آخوند محمدیان نماینده اش در دانشگاه ها را همراه کرد با گماشتگان نیمه مخفی اش در رأس وزارت علوم کامران دانشجو تا با مذاکره با هاشمی او را متقاعد کنند که آخرین سیانور زیر زبانش را بشکند و خودکشی کند و از صحنه کنار برود. اما وقتی هاشمی حتی در مقابل وساطت ولایتی که بخاطر احترام به هاشمی حاضر نشده بود کاندیدای ریاست جمهوری نهم بشود هم مقاومت کرد و تن به امضای عزل خودش نداد؛ خامنه ای آخرین تیر ترکشش را از تیردان دفترش بیرون کشید و اینبار مرد سایه اش "سردار وحید" را فرستاد به جلسۀ معارفۀ فرهاد دانشجو و برکناری جاسبی؛ که به هاشمی بگوید: "هاها دوست پنجاه ساله ام قافیه را خیلی وقت است که باخته ای و اینک منم و مجتبی و خاندان خامنه ای تنها رقم زنندگان جمهوری اسلامی سوم! و هاشمی بزور روی مبل راحتی اش جابجایی شد به اخم و گفت: یعنی فاتحه!
10- تردید ندارم که احمدی نژاد نه خیلی دیر مثل پالیزدار از هاشمی رفسنجانی عذر خواهی خواهد کرد و سناریویی را که نوشتم با دقایق و جزئیات این حقۀ قرن خامنه ای در یکی دوجلد کتاب خاطراتش منتشر خواهد کرد. اما سؤال اصلی اینجاست که در آنموقع احمدی نژاد یک کارگزار دون پایۀ هاشمی خواهد بود در باغ های پسته اش در جمهوری اسلامی توتالیتر خامنه ای. یا نه بلکه احمدی نژاد ریاست دفتر هاشمی را خواهد پاداش گذشت او گرفت در جمهوری اسلامی قابل تحمل هاشمی رفسنجانی. واقعیت بیرونی از پیروزی مطلق خامنه ای آدرس می دهد. اما همۀ واقعیت همیشه بیرون نیست و قابل رؤیت. امید ما به این است که نیمۀ پنهان واقعیت که بخاک سیاه نشستن ایران در رهبری خامنه ایست معادلات را بنفع ملت تغییر دهد. انشاءالله. یا...هو
۲ نظر:
سلام
امیدوارم که سرحال باشی
1.مطلب پر باری و خواندنی ای بود
2.اگر ممکن است جمهوری اول و دوم و سوم را شرحی بده تا تقسیم بندی ات بر ما آشکار شود.
3.یکی از اساتید بنام عالم سیاست بین الملل به خود من گفت که آیت الله خامنه ای از بزرگترین استراتژیست های قرن 20 است و به نظر من عجیب نیست که در قرن 21 هنوز سرپاو بشاش همه را میچرخاند! ضمنا من خودم کمتر سیاست مداری در دنیای حاضر دیده ام که به ظرافت خامنه ای سخنرانی کند.
4.ما هم تیمسارها و هم دلقک ها و ایضا کودکان را دوست داریم.
5.احتمال جنگ کمتر شده است.علتش در اختلافات اساسی این روز های اسرائیل و آمریکاست..الحمدلله
6. من الزوریخ الی الجانب الجنرال
ناکجا
دلقک جان سلام
خسته نباشید
بعد از چند سال بالاخره زدی به هدف .
در ضمن کیهان حسابی تحویلت گرفته با ذکر اسم دلقک بابت پست
اصلاح طلبان مذهبی اعلان رأی کنند در انتخابات پیش رو: ابتکار "تک رأی"!
ایام به کام
ارسال یک نظر