۱۳۹۰ بهمن ۲۲, شنبه

"شمردن" مردم "اسیر" را رها کنیم؛ "تنهایی" خامنه ای "ذلیل" را نگاه کنیم!

Nighthawks



1- اسماعیل هنیه رهبر عرب سنی مذهب گروه رادیکال حماس در حالیکه دست های محمود عباس ضد خامنه ای و رقیب خونی سیاسی خودش را لیسیده و قدرت یکپارچۀ فلسطین را به تصمیم او واگذار کرده؛ کراوات کت شلوار غربی اش را پوشیده و خدنگ و مدرن به پابوس شاهنشاه "آل خلیفه" در منامۀ بحرین شتافته و پس از فشردن دستان خونین پادشاه بحرین از خون شیعیان معترض بحرینی، نرخش را گفته و ملک عبدالله عربستانی هممذهب و برادر خونی عربش را راضی کرده به پرداخت؛ و آنگاه سراسیمه در حالی که نطق نماز جمعۀ خامنه ای عرب جعلی ضد مذهبش را گوش می کرده است که "ما به هر که با اسرائیل دشمن باشد پول و اسلحه و حمایت معنوی! می دهیم" کراواتش را باز کرده و در حالیکه ریشش را نتراشیده و موهایش را ژولیده؛ مقداری خس و خاک از بیابان های عربستان مالیده به کت شلوار و پیراهن و دست و پایش که اسلامی جلوه کند و رسیده خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی! که: "حاجی اَنَا شریک". می گویم بازهم گلی به جمال "سینیور هوگو" ونزوئلایی که هر چه و هر که است حداقل در حفظ هویت اصلی اش ملبس به آن کراوات سرخ رنگ سوسیالیستی دستکاری نمی کند هنگام دریافت پاداش های مسلمانی برادرش احمدی نژاد.

2- اسماعیل هنیه رهبر سقوط کردۀ یک گروه کوچک فلسطینی - و نه حتی رهبر کوچک ترین کشور شناسنامه دار بین المللی مثل آن پادشاهان سرزمین های دویست هزار نفری محبوب احمدی نژاد- عالی ترین شخصیت سیاسی مهمان امسال دهۀ فجر بوده است که هم در جشن ملی ایرانیان سخن بزبان عربی بگوید و هم نخستین مهمانی باشد در نوع خود که پایتخت ایران را از بالای سر مردم صاحب خانۀ بدبخت در زیر پایش و از هلی کوپتر ببیند و بشمرد. تا اطمینان یابد که "دلارهای خونرنگ از نفت ملت ایران از توبرۀ خامنه ای" مابه ازای فوری نخواهد داشت در چسبیدن به یقه اش که: "مرتیکه اصلاً تو چه جایگاهی در دنیا و در کشور ناداشته ات و گروه تروریستت داری که هم پولمان را ببری و هم بر بام های خانه مان ناموسمان را دید بزنی در اندرونی وطن مان". اما قطعاً اشتباه می کند هنیه اگر این خیمه شب بازی را باور کند.

3- وقتی خامنه ای بازکردن نمایشی کراوات یک چریک عرب مستأصل را به این بهای گزاف حاضر است بخرد؛ دیگر زشت است برای ما که برای اثبات بیچارگی و تنهایی و در حال سقوط بودن او؛ سوراخ سنبه های خیابان های تهران و ایران را جستجو کنیم در پنجه کشیدن بروی خودمان و مردمان مان که a نفر در راهپیمایی شرکت کرده بودند یا b نفر. و اتفاقاً این سناریو ژانر محبوب شریعتمداری کیهان است که با فریب ما به بازی "غیرقابل اثبات دو طرفه در شمارش گروگان های خیابانی" نگاه و تمرکز ما را از ضعف و زوال و تنهایی پیش رونده و بسرعت خامنه ای دور کند؛ در گرفتاری های دعواهای حیدری - نعمتی در تخصص حسین بازجو!

4- اگر هنوز هم شک دارید در "به پایان خط رسیدن خامنه ای" نگاهی به حرف ها و سخنرانی های او بیاندازید در شش ماه اخیر بویژه آخرین حرف هایش در جمع از سگ تا گربۀ جمهوری اسلامی در آیین گرامی داشت میلاد پیامبر گرامی اسلام در قلعۀ حسینیۀ امام خمینی. خامنه ای در همۀ حرف های شش ماه گذشته اش اولاً مجبور از شرکت و سخنرانی بوده است؛ ثانیاً کوتاهتر از همۀ سخنرانی های معمول و مرسومش سخن گفته است؛ ثالثاً مطلقاً وارد امور داخلی کشور و اوضاع اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نشده است؛ و رابعاً سخنرانی هایش از یک بخش کوتاه تر رجز خوانی "بیداری اسلامی" و بخش بلندتر "زدن به صحرای کربلا و چرت و پرت گسیخته" شامل هیچ بحث عمده و جزیی نبوده است. و چرا؟

الف- بخاطر اینکه می داند آدم هایی که بعنوان مسئولان کشور در پای منبرش مجبور نشانده روابط فی ما بین شان مثل بمب ساعتی می ماند و هر لحظه امکان انفجار دارد. هاشمی با احمدی نژاد، لاریجانی با رسایی، مهدوی کنی با مصباح، توکلی با رحیمی، روحانی با جلیلی، حسینیان با مطهری، عزیز جعفری با علایی و ... لذا می خواهد این جمع دشمن خونی بر سر تقسیم و تسهیم میراث قدرت و ثروت و منزلت ایرانیان را در کم ترین زمان از هم دیگر دور کند که نکند چاشنی بیموقع عمل کند و حسینیه را گند بردارد.

ب- تازه چه بگوید از اوضاع داخلی. از وضع اقتصاد و گوشت 40 هزارتومانی بگوید یا از دلار 2000 تومانی؛ از اختلاس 7 هزار میلیارد تومانی بگوید یا انبار های غلۀ خالی؛ از سیاست بگوید یا از مراسم اسکار اصغر فرهادی؛ از مجلس بگوید و انتخابات و از ترس های خیابانی؛ از کهریزک بگوید و پرونده های جنایت علیه بشریت کوی دانشگاهی و ... و اصلاً چرا بگوید:

پ- او به این دلیل لانه و اندرونی خفاشی اش را ترجیح می دهد که هر حرفی راجع به نکبت و بدبختی بارآورده از طرف سیاستمداری و رهبری او در 23 سال گذشته بر سامان زندگی ایرانیان؛ بلافاصله انگشت اتهام و تقصیر توده ها را بسمت خودش نشانه رفته می کند که: "پس عامل همۀ بدبختی ایرانیان در وحلۀ اول خامنه ای بوده است". در حالیکه او چون هوا را خیلی پس می بیند می خواهد با سکوت در مقابل گرفتاری ها و زندگی سوخته های مردم - "کش" ندادن ها - اینطور وانمود کند که من مسئول نیستم. و من رهبر روحانی ساده زیستی هستم که حد اکثر دخالتم در سیاست در حد پند ها و موعظه های اخلاقی بوده است. البته که او خودش هم می داند کور خوانده است و اوضاع وخیمتر و مردمان آگاه تر و زمانه شفاف تر و جهان قلدرتر از آن است که مفری برای فرار داشته باشد. و خیلی زود ما به پایان داستان این راه شیرین خواهیم رسید چه با تلخی و جنگ و تحریم؛ و چه با امید که سرانجام مردانی مرد از همین هیئت حاکمۀ نکبت سربر خواهند آورد بزودی؛ و میکرب طاعون ایرانیان (خامنه ای) را از زندگی نفس بشماره افتاده شان خواهند روفت انشاء الله. یا...هو

پی نوشت: فکر کردم بدبینان و دور از وطن ها گمان کنند که شمارش مردم در خیابان ها بنفع نظام بوده و من خواسته ام به آن اهمیت ندهم و ترسیدم از این ذهنیت منفی برای نوشتۀ بنیانی ام. آمدم بگویم که من جستجوی پژوهشگرانه ای نکردم در این ارتباط ولی مطمئنم که در مقایسه قطعاً امسال از این جهت هم بنفع ما بوده است و نه خامنه ای. شاهدان عینی قضاوت کنند و جستجوگران پی گیر دنیای مجازی؛ اگر خلاف می گویم. و البته که اهمیت درجه یک ندارد برد و باخت در این آمارها.

۸ نظر:

سردار وطن گفت...

با سلام به سرتیپ دلقک

قبلا در یکی از پستهایت اشاره ای به مسعود بهنود کرده بودی . من از قلم ایشان زیاد خوشم نمی آید ولی مقاله ای نوشته که بسیار دقیق و خوب است .
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/archive/2012/february/07/article/-7100c7fc71.html
اگر کمی به روانشناسی توده های لمپن و رفتارهایشان دقت کنیم متوجه می شویم مثل کله در دهان شیر کردن است . این اوباشین به سرعت به خلق وحشی خود برمی گردند. از یاد نبریم که این اوباشین خود از عرق خورهای زمان شاه بودند ناگهان فدایی انقلابی و محافظ خمینی شدند.
اینها وحوش را دست کم گرفته اند، حالا خامنه ای به آنها بگوید فرزندانم یا برایشان وعظ کند یا هرچی

ناشناس گفت...

سلام عموجان. چه کنیم؟ دیگه نه مردم حال راهپیمایی دارن. نه فراخوان جواب میده. واقعن چه باید کرد؟ صبر؟ دوس دارم اولین کسی باشم که روز 25 میرم و بلند داد می زنم. اما... با یه نفر؟ انگار همه دارن باور میکنند که آخوندها تنها با جنگ کارشون تمومه! چه کنیم... چه کنیم... تلخک

ناشناس گفت...

آفرین دلقک جان تازه داری میشوی پسر خوب، چون برای خامنه ای منحوس شمشیر را خوب از رو بسته ای ! می ماند ترمیم و اصلاح اشتباهت پیرامون ترور "دانش بندان هسته ای !" و تکرار ادعای خامنه ای و قبول کنی که کشتن این مادر مرده ها زیر سر همین خامنه ای بی پدر و مادر و جانیست !

DOOLAB گفت...

سلام دلقک عزیز.من هنوز برام قابل توجیه نیست این جماعت احمقی که می‌رن واسه تظاهرات.اون هم با این وضع مملکت.حالا شما بگو اینها رو به زور می‌برن و فلان....

می‌خوام بگم فکر کنم هنوز تعداد زیادی از مردم،باور ندارن اینا رفتنی هستن.

حرفای شما همیشه روحی میده به آدم،ولی‌ این ملت واسه بنزین ۲ رئال گرون شد،شلوار شاه مرحوم رو کشیدن به سرش،چجوری گوشت ۴۰،۰۰۰ تومن،براشون تازه نعمت هم هست که خوبه ۱۰۰،۰۰۰ تومن نیست باز.

من نمی‌فهمم این جماعت تو این ۳۰ سال چی‌ تزریق کردن آخه؟؟؟بابا ۱۰۰ رحمت به غیرت ۱ تریاکی...اه ه ه ه ه ه ه ه

ناشناس گفت...

تاریخ همه انقلابها گوته هست که نمی شود روی توده ها حساب باز کرد. مثل پشه اند هر طرف باد وزید به همان طرف می پرند. بنابراین این لومپنسیم را نباید باور کرد .چرا که قطعا خود اینها هم میدانند که لومپن ها به اگاهی نرسیده اند که لومپن هستند.. وزن آدمهایی که در خیابان هستند مهمتر از حجمشان هست

ناشناس گفت...

زمان عبور از «رهبر ايران» فرا رسيده است
دلیل امتناع خامنه‌ای از مذاکره ساده است: هویت سیاسی او در مقام معمار راهبردی برنامهٔ هسته‌ای ایران و مهم‌ترین پشتیبان آن، در گرو تداوم این برنامه است. او تصور می‌کند می‌تواند در برابر هر گونه فشاری مقاومت کند. سرسختی او در عین تحریم‌های فزایندهٔ آمریکا اعتبار ادعای «ولی امر مسلمین جهان» بودن او را ثابت می‌کند. هر تزلزلی از جانب او باعث تقویت رقبای داخلی‌اش می‌شود. رقیبان خامنه‌ای که با خشونت به حاشیه رانده شده‌اند، مدافع سیاست هسته‌ای میانه‌روانه‌تری هستند. برای خامنه‌ای استوار باقی ماندن بر این موضع در حکم مسألهٔ مرگ و زندگی است.

به ویژه، تصمیم خامنه‌ای برای سرکوب معترضان پس از انتخابات تقلب‌آمیز سال ۱۳۸۸ شکاف‌های عمیقی را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی – طلایه‌دار رژیم - ایجاد کرد. اخیراً، حسین علایی، سردار بازنشستهٔ سپاه و بنیان‌گذار نیروی دریایی سپاه و فرمانده آن در دورهٔ جنگ ایران و عراق، مقاله‌ای را برای روزنامهٔ اطلاعات تهران نوشت که در آن تلویحاً وضع فعلی ایران را با وضعیت یک سال قبل از انقلاب همانند دانست. او اشاره کرده بود که اگر خامنه‌ای با رهبران اصلاح‌طلب جنبش اعتراضی به توافقی سیاسی نرسد،‌‌ همان اشتباهی را مرتکب شده که شاه یک نسل قبل مرتکب شد.

پس از حملهٔ رسانه‌های دولتی به سردار علایی، بعضی از فرماندهان سپاه پاسداران نامه‌ای بدون امضاء در دفاع از او نوشتند. قرائنی نیز گواهی می‌دهند که برخی سپاهیان ممکن است از نامزدهای مطلوب خامنه‌ای در انتخابات اسفندماه مجلس حمایت نکنند.

سبب واقعی خشم سپاه از خامنه‌ای آن است که او را مسئول تحریم‌های سخت‌تر غرب علیه منافع اقتصادی خود می‌بیند.

امتناع سرسختانهٔ خامنه‌ای از رسیدن به توافقی بر سر برنامهٔ هسته‌ای، ایران را منزوی کرده و میلیارد‌ها دلار هزینه روی دست سپاه گذاشته است.

در محافل سیاسی تهران، افراد مطلع بر سر این‌که آیا بحران هسته‌ای به جنگ می‌انجامد یا نتیجه‌ای صلح‌آمیز خواهد داشت، اختلاف نظر دارند. اما ختم به خیر شدن ماجرا تنها در صورتی ممکن خواهد بود که سپاه خامنه‌ای را به حاشیه براند و توافق با غرب را بر او تحمیل کند. تا به حال، خامنه‌ای دست بالا را داشته است.

خامنه‌ای علاوه بر سد راه سپاه شدن، هر گونه تلاش از سوی سایر جناح‌های جمهوری اسلامی را برای تعامل دیپلماتیک با غرب بی‌اثر خواهد کرد. نهاد روحانیت که به شدت از خامنه‌ای روگردان شده نیز از لحاظ اقتصادی وابسته به حکومت است و نمی‌تواند تأثیر جدی بر سیاست ایران داشته باشد.

طبقهٔ بازاری سنتی نیز که به‌‌ همان اندازه از این وضعیت روگردان است دیگر نمی‌تواند نقش اقتصادی یا سیاسی مهمی ایفا کند. اصلاح‌طلبانی مانند اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور اسبق ایران، به تدریج از عرصهٔ سیاسی به خارج رانده می‌شوند. در اسفند ماه، آقای رفسنجانی ممکن است تنها منصب مؤثر باقی ماندهٔ خود– یعنی ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام – را که به رهبر کشور مشورت می‌دهد، از دست بدهد.

در چنین فضایی، هر گونه تلاش بیشتر برای تعامل با شخص خامنه‌ای کار عبثی خواهد بود.

راه عاقلانه‌تر آماده‌گی برای گشودن کانال‌های ارتباطی با فرماندهان ارشد سپاه است. آنان نیز مطمئناً مشغول برنامه‌ریزی برای یافتن راه‌های کاهش فشار فزایندهٔ تحریم‌های بین‌المللی هستند. این سپاه پاسداران است که جانشین خامنه‌ای را تعیین خواهد کرد. نارضایتی فرماندهان سپاه ممکن است حتا منجر به در دست گرفتن امور کشور پیش از مرگ خامنه‌ای شود. البته سپاهیان را نباید آزادی‌خواهانی دانست که تقیه می‌کنند و در انتظار ظهور جنبش دموکراتیک هستند. با این همه، فردای روزی که خامنه‌ای از دنیا برود، آن‌ها نیز با بحران مشروعیت روبرو خواهند بود. این بحران مشروعیت ممکن است آن‌ها را وادار کند برای تثبیت قدرت، محبوبیت و اعتبارشان در داخل، راه مذاکره با خارج را باز کنند.

اما تمایل فرماندهان سپاه به توافق بر سر برنامهٔ هسته‌ای ایران - از سر منافع متعدد اقتصادی و حساسیتشان به تحریم‌ها- بسیار بیشتر از خامنه‌ای است. با توجه با سایر گزینه‌ها، می‌ارزد که فرصت مذاکره و توافق با سپاه نیز آزموده شود

ناشناس گفت...

سلام
http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/archive/2012/february/12/article/-faea2b59a7.html
حرف دل دلقک رو زده منتها به زبانی علمی و سختتر

ناشناس گفت...

http://1minimaal.blogspot.com/2012/02/blog-post_11.html

یک دانشمند هسته ای در صف انتظار !! حیوونکی اسرائیل و مجاهدین فرصت سر خاراندن ندارند !