آیا کامران نجف زاده باهوش تر از مرتضی حیدری است!؟ با تسلیت به بروجن سوگوار.

Self-Portrait in a Striped T-shirt

1- فروپاشی جمهوری اسلامی کماکان در روی ریل رو به سرازیری سرعت دارد و چنین بنظر می رسد که نه تنها خراسان شمالی و دختران بی حجابش توانایی ایستاندن قطار سراشیبی آیت الله خامنه ای را ندارد؛ بلکه خراسان رضوی و دخیل بستن خامنه ای به امام هشتم شیعیان نیز سودی لحظه ای هم نتوانسته است ببار بیاورد در فروپاشی محتوم.

2- جان های نازنین 26 دختر جوان پرپر شده در راه ظلمت اجباری "اردوهای راهیان نور" حادثه ای بغایت دردناک بود امروز برای ایران و بختیاری و بروجن. و نفس را در گلوی هر انسانی بماهو انسان منجمد می کند از هولناکی اولاً و بدتر از آن بی مسئولیتی ثانیاً. واکنش های به این جنایت علیه بشریت از سوی احمدی نژاد و وزیرآموزش و پرورش و مجلس اوج در ماندگی و فروپاشی سیستمی است که از ابتدا هم سیستمی در بی سیستم بود و بارها گفته ام. هیچکدام از مختارانی - بدون پذیرش مسئولیت - که تا کنون واکنش نشان داده اند و خیل دیگری که از شرم و ریا و ترس خودشان را به "انشاءالله گربه است" زده اند؛ در پیام ها و اظهار نظرهای خود نه حرفی از پی گیری مسببان و علت حادثه کرده اند و نه حدیثی از "چه سازمان و فردی" مسئول این کاروان های مرگ "بازدید از مرگ راهیان نور" کرده اند. وزیر گفته من و ما مسئول نیستیم. رییس جمهور گفته قلم وزبان از نگارش آلام وارده قاصر است. سپاه بعنوان مجری این "نور اجباری = ظلمت" خودش را زده به خریت و از همه بدتر رحیم مشایی رییس عالیۀ کاروان های راهیان نور نیز از صحنه غایب است. غیر از فغان و تسلیت به خانواده هایی که فقط باید بجایشان باشی تا بفهمی چه شوک مرگباری را دارند تحمل می کنند کلامی نمی توان گفت و نمی گویم و ناچار فقط تسلیت می گویم.

3- در بخشی دیگر از زد و خورد سران قدرت احمدی نژاد نامه ای نوشته به قاضی القضات خامنه ای و قبل از رساندن نامه به رییس قضا آن را منتشر کرده و مارا با خبر کرده. که بگوید: "من کماکان رییس جمهورم و مثل پتکی بر سر ویرانه ای که خودم ویران ترش کردم ایستاده ام کاوه گون و در حال ساختن آخرین نعل تابوت خامنه ای در آهنگرخانۀ پدرم هستم". او نامه اش را طوری تنظیم کرده است که ضمن پوشاندن جوشش خونش از جلوگیری آملی برای بازدید از زندان های اوین در چند روز پیش؛ نوعی تحقیر زیردستانه را هم ابلاغ کند به قاضی لاریجانی". آنجا که می نویسد: "مقتضی است دستور فرمایید در اسرع وقت هماهنگی لازم جهت این بازدید معمول گردد». کلمۀ "مقتضی است" بجای "خواهشمند است" نشانه ای از ابلاغ دستور به زیر دست است تا درخواست معمول از مقام مساوی. بدیهی است که بازدید احمدی نژاد از اوین لینک مهم دیگری از اختلافات را به اشتراک خواهد گذاشت بزودی!

4- اما می دانید که من همزمان با جرخوردگی در بالای هرم قدرت ریزش در سطوح میانی و پایین این هرم را هم بسیار مهم می دانم. و علت انتشار کامنت هایم در آهستان در سه پست قبلی هم از این منظر مهم بود. لذا در بخش پایانی این پست می روم بسراغ پروژه ای جذاب از تلاطم در هواداران و بادمجان دور قاب چین های سطوح میانی. و چه کسی بهتر از دو خبرنگار هم کار بلد و هم فرصت طلب (مرتضی حیدری و کامران نجف زاده) و حال و روز جدیدشان.

5- مرتضی حیدری و کامران نجف زاده با دولت اصلاحات بود که شناخته شدند. و هر دو مدرن و هوادار دولت مدرن خاتمی نمایش دادند. یکی در بخش مهم گفتگوهای خوب اخبار 22:30 شبکۀ دوم، و دیگری در بخش خبری تازه راه افتاده برای فضای تنفس اخبار جناح خاتمی که از بخش رسمی اخبار حذف شده بودند؛ با نام معروف خبر 20:30 در همان شبکۀ دوم سیما.  دولت خاتمی که ور افتاد و ستارۀ بخت قدرت و نفت در خانۀ احمدی نژاد چنبره زد این دو خبرنگار باهوش زودتر از همه حجم دلارهای یامفت نفتی را حس کردند و شرافت قلم را با سخاوت محمود عوض کردند. و یکباره هم 20:30 و هم 22:30 را به تسخیر "فرزند جمهور مردم" - تعبیر از فرهاد جعفری - در آوردند. مرتضی حیدری کوبیدۀ اضافۀ ویژه اش را با مصاحبه های تک نفره اش در مونولوگ احمدی نژاد گرفت و کامران نجف زاده با رفتن به قلب پاریس.

6- این روزها می بینم که بحث هایی درگرفته است بین اهالی رسانه که نجف زاده مجدداً فاز عوض کرده و با بازگشت به ایران و 20:30 و "جهت اطلاع دلاوری" شمایی از نجف زادۀ سال های اصلاحات را نشان می دهد در انتقاد از دولت و تهیۀ گزارش هایی خوب و هوشمند - حرفه اش را بلد است این خبرنگار فارغ از جهت گیری - و بحث این است که این بازگشت مبارک است یا فرصت طلبانه. و آیا نجف زاده باهوش تر از حیدری است یا حجم آخورهایشان متفاوت بوده. می خواهم داوری کنم که بنظرم گذشته از حجم آخورها که همیشه فرق دارد از آدمی به آدمی - بگو حتی مزدور - نجف زاده هم از حیدری کمی باهوش تر است و هم جوان تر. مرتضی حیدری خبرنگار یکجا نشین است در حالیکه نجف زاده خبرنگاری متحرک و تولیدگر.

7- اما اگر چند برنامۀ جدید نجف زاده را در 20:30 چرخش او بحساب بیاوریم از قبلۀ حاج محمود؛ برخی حرکات بطئی حیدری هم در برنامۀ پایش همین معنی را متبادر می کند. اما این هم مهم نیست بعقیدۀ من. مهم کل این حرکت ریزشی است که تازه به دو خبرنگار باهوش و فرصت طلب رسیده است و کار دارد تا رسیدن به نقطۀ مورد نظر ما در جوشش مدام. اما یادمان باشد که زلزله ها علاوه بر پس لرزه ها پیش لرزه های مهمی هم دارند. و اینکه چرا همیشه بیشتر از پس لرزه ها صحبت می شود تا پیش لرزه ها. به این دلیل بدیهی است که فاجعه بعد از اتفاق افتادن است که توده را حساس می کند برای فرار از مصیبت بعدی. و چه خوب - چون اگر با پیش لرزه ها همان حساسیت بروز می کرد که با پس لرزه ها، زندگی در فلات زلزله خیز ایران غیرممکن می شد همیشه نگران - اما این دلیل نمی شود که پایگاه زلزله شناسی دلقک پیر بشما بشارت ندهد که زلزله ای عظیم در راه است برای خامنه ای! و زیر آبی بازگشتن شناگران ماهر (دو خبرنگار مورد بحث) از پیش لرزه های مهم آن است. یا...هو