۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه

ویکی لیکس: اهمیت محتوا یا فریب شکل؟




1- پست جدید وبلاگم را انتخاب کرده بودم از پست های قدیمی که وقتی هنوز دلقک جاافتاده ای نبودم به مهربانی وتحویل گرفتن شما؛نوشته ومنتشر کرده ام ومخاطبان کمی داشته است. هرچند که خوشبختانه وبلاگم نه صرفاً با نوشته های روزمره که با آرشیو نوشته های گذشته هم معتبر شده وخیلی ازدوست وغریبه واغلب بدفعات جهت رجوع به نوشته ای برمی گردند وخوشحالم میکنند.اما با این همه دلم می خواهد برخی پست های کلیدی افکارم را که همه زمانی وهمه مکانی هستند تا جمهوری اسلامی است، به مشارکت بیشتری بگذارم. 


2- اما قبل ازانجام کارهای تکنیکی برای انتشارمجدد پست انتخاب شده، یک باره تحت تبلیغات اقدام جدید سایت ویکی لیکس قرارگرفتم وافشاگری های ازنوع سیاست خارجه اش این بار، وتصمیم گرفتم که نظرم را راجع به این اقدام بنویسم. هرچند که اسنادمنتشره اش وتا این جای کار حرف خاصی را دربر نداشته که مغز متوسطی مثل من بادماغی کمی حساس برای بوییدن حوادث هم؛ نتواند به آن رسیده باشد مثلاً خیلی ها وازجمله من خیلی بسادگی می دانسته اند که اعراب وبویژه سنی ها وعلی الخصوص وهابی ها ودررأس همۀ کشور ها عربستان سعودی  دل شان می خواهد سر بتن جمهوری اسلامی مدعی نمایندگی جهان اسلام  نباشد. وبدیهی است که ازمتحد قدرتمندشان بخواهند تا ایران را اگرهم شده ویران ازدست پزشیعه گری بازدارد.


3- من البته روغن داغش راهم مهیا کرده ودرچندین پست که به ملک عبدالله والقاعده وتروریسم مربوط می شده است به شما گفته ام واسنادویکی لیکس مطلب ناگفته و نادانسته ای را مطرح نمی کند. بنظرم می رسد که این کاری که ویکی لیکس می کند و رسانه های غربی هم بیش ازاندازه بزرگش می کنند تقریباً هیچ ارزش خاصی ندارد و روغن ریخته را نذر امام زاده کردن است. چرا:


الف- اسنادمنتشره بدرد من آدم عادی که نمی خورد. یعنی من نه وقتش را دارم ونه علاقه اش را که بروم توی جزییات این همه ورق پارۀ الکترونیکی که چی را کشف کنم. پس حداکثرنقش من منحصر می شود به یک هیجان کاذب ناشی از تبلیغات چند روزۀ رسانه ها وتمام.


ب- این اسناد بدردسازمان های جاسوسی ودیپلماسی وسایرسرویس های سیاسی کشور های دیگرهم نمی خورد بدلیل اینکه این اطلاعات اولاً سوخته است، ثانیاً روش های جاری درهمۀ کشورها ودولت ها است وثالثاً هرگونه استنادی به این آشکارشدگی حرف های ناگفته ولی فهمیده ومعلوم، دولت ها را دچار مشکلات بیشتر می کند ولذا دلیلی برای استقبال پیدا نمی شود. یک مثال می زنم تا منظورم را متوجه بشوید.
مثال: می دانیم که اعراب مسلمان کشورهای منطقه وبرهبری عربستان با ایران عموماً وبا ایران اسلامی خصوصاً مشکلات هویتی بنیادی دارند. این یک واقعیت هر روزبرزبان نیامده است. ودرظاهر همه صحبت ازبرادری ورابطه واین قبیل تعارفات می کنند. واخیراً هم واقعاً شرایطی پیش آمده که دولت ایران وپادشاه عربستان دارند به رابطۀ نزدیک تری فکرورفتارمی کنند- پست های اخیر با مطلع ملک عبدالله را نگاه کنید-اکنون دراین گیرودار رفتن بسوی رابطه یک باره گفته شود که ملک عبدالله از امریکا خواسته است ایران را بمباران کند. خوب بدیهی است که ایران از چنین افشاگری استقبال نمی کند چون چیزی بر معلومات قبلی ولی پنهانش اضافه نمی کند. اما درعوض تلاش های اخیردوطرف برای بهبود رابطه شان را تخریب می کند. لذا این معلومات افشا شده بدرد خواص حکومت وسیاست هم نمی خورد.


چ-اما بدرد دوکارودوگروه می خورد کارویکی لیکس. اولی مربوط است به رسانه ها که چندروزی روی این مسأله مانورمی کنند واز آگهی های بیشتر وگرانتری که می گیرند سود می کنند. وهمین طوراست کار پژوهشگران ونویسندگان تاریخ ورمان و داستان که با استفاده ازاین اسناد به نوشتن ومستند کردن داستان ها وگزارشات و تواریخ شان می پردازند.


4- اما کل این پروژه را من بنفع امریکا وامریکائیان می دانم. وبرای نزدیکی به موضوع با یک خاطرۀ سینمایی ادامه می دهم:

سینما فرهنگ تهران تازه سیستم صدای دالبی نصب کرده بود که پا داد وبادوستانی چند نشستیم به دیدن اثر درخشان استاد فرانسیس فوردکاپولا با نام "اینک آخرالزمان" که فیلمی ضدجنگ ویتنام است وخیلی زیادهم فیلم خوبی است. فیلم را که دیدیم وتک سئانس هم بود وآخرنیمه شب هم بود و...ولی شنگول بودیم همه مان وبرای گپی بچایی نیمه شب نشستیم. هرکدام ازما حرفی میزد وتحلیلی ونقدی می گفت. خیلی یادم نمانده همۀ گفته ها وکرده ها وبدرد این جا هم نمی خورد ولی چیزی که خیلی مهم بود این بود که ما آدم ها ی اجتماعی صاحب اندیشه ودغدغه، تقریباً هیچ کدام مان تحت نفوذ وتأثیر محتوای ضدجنگ فیلم کاپولا قرارنگرفته بودیم. ومن بودم که چرایی را سؤال درست کردم وازجمع پرسیدم که چرا فیلم نتوانسته مارا به همدلی کافی با ویتنامی ها برساند واز سبوعیت نظامیان امریکایی متنفرکند.


6- دوستی جوان همراهمان بود که پاسخ درخورتأملی به سؤال من داد. اودریک جملۀ کوتاه ونمادین اینطورگفت: "فیلم چنان ازنظر تصویری وهنری وتکنیکی پروپیمان و قوی بود که مارا با شکل خودش بیشتر مشغول وتحت تأثیر گرفته تا رسیدن ودقت در محتوا ومضمون فیلم. وخلاصه تراینکه امریکا شکل قوی وفریبای خودش را بر محتوای فیلم هایش مسلط کرده است." ومن با حیرت به این جوان گفتم دقیقاً. چون خود من هم جمله پیدا نمی کردم که حسم را بگویم که چگونه مست آن جلوه های ویژه وآن  دکوپاژها ی حیرت انگیز شده بودم.


7- وویکی لیکس نهایتاً همین سناریورا درحیطۀ قدرت جا خواهد انداخت: "اوه چه قدرتی! ماشاءالله روئین تن است وازهیچ شفافیتی آسیب نمی بیند. ویک بار دیگر شکل (خودونحوۀ افشاگری ویکی لیکس) برمحتوا ( موارد ومسایل واسراری که افشاء می شود) غلبه می کند. گفته بودم که من فرمالیستم. نه! یا...هو

بعدازتحریر:
البته نه آن پیشرفت علم وتکنولوژی برای اینکار وتوطئۀ امریکابود واست درسینمای هالیوود. ونه این افشاگری ویکی لیکس طراحی CIA وMI6 . دنیا زندگی اش را می کند وموارد هم پیش می آید وبدیهی است که همۀ اتفاقات هم بنفع داراها عمل می کند وکارکرده ها. واین سنت خلقت هست وعصبانیت ندارد.

۴ نظر:

روز گفت...

سلام

داشتم به دستور جناب مدیر کل اسناد ویکی لیکس رو دانلود می کردم که پست تو رو در مورد انتشار همین اسناد دیدم.
بله من هم قبول دارم که این اسناد تنها تنور رسانه ها رو برای چند روز داغ نگاه می داره و هیچ فایده ای برای مردم عادی نداره .

محمد گفت...

سلام جناب دلقک
بيشتر گمان مي کنم يک بازي است. مگر اينکه سقلمه اي به امريکا بزند که تا بحال نزده است. راه فهميدنش هم اين است که رئیس جمهور آمریکا مجبور شود جلوی دوربین های تلویزیونی ظاهر شود و اظهار نظر بکند.اگر به این مرحله رسید شاید بشود رویش حسابی باز کرد. این چیزهایی هم که تا حالا از ویکی لیکس منتشر شده در حد قلقلک است، چه الدرم بلدرمی هم راه انداختند که می گفتند انتشار این اسناد روابط بین الملل را بهم می ریزد. به قول شما فقط تبلیغات و بزرگنمایی بود...
حيف است که چند خط سياسي بافتم و از شما بابت يادآوري فيلم فرانسيس فورد کاپولاي بزرگ تشکر نکنم. ممنون! يادش بخير من هم سعادت تماشاي اين فيلم را در سينما فرهنگ داشتم و چه لحظاتي بود ان لحظات. و چه مثال زيبايي براي فرم زديد... مگر مي شود ان سکانس درخشانش را يادم برود که هلیکوپتر پلی بوی برای اجرای برنامه و روحیه دادن به سربازان آمریکایی فرود می آید. "خانمهای سال" که سربازان پیش از این تنها عکسشان را در پشت مجلات دیده اند می خواهند به آنها روحیه بدهند اما لحظاتی بعد هجوم سربازها باعث فرارشان می شود!
این سکانس از نظر میزانسن و ویژگیهای بصری فوق العاده است. فیلمبرداری و نورپردازی ویتوریو استورارو – که در این فیلم شاهکار میکند- به اوج می رسد: در نمایی یکی از دخترها را می بینیم که منطبق بر محور پره های هلیکوپتر می رقصد و بلافاصله همزمان با اوج گیری موسیقی در نمایی معکوس استورارو هنر نورپردازیش را به رخ می کشد. در همین حال کاپولا در درون برشی زیبا و مستند گونه کودکان ویتنامی را نشان می دهد که "از پشت سیم خاردارها" با تعجب به این نمایش نگاه می کنند. در نمای انتهایی سکانس در لانگ شاتی بسیار زیبا هلیکوپتر را می بینیم که بلند می شود و در همزمان موسیقی کوبنده فیلم فضا را پر می کند.
باز هم ممنون!

ابراهيم سالك گفت...

البته جریان می‌‌تواند خیلی‌ با مزه تر هم باشد، و نویدی باشد برای ظهور دنیایی که "رسانه" از "یک آلت دست محض قدرت" کم کم بیرون می‌‌آید، و تبدیل می‌‌شود به یکی‌ از "سرچشمه‌های قدرت".
پارامتری که در معادلات مستقلا وارد شده و اعمال قدرت می‌کند و برایش "منشور خبر نگاری" بیرون می‌‌دهد.
این آن "خواست حقیقتی" است که به اصطلاح روز نامه نگاری جدید بو کشیده و دنبال می‌کند.
در سایه ی پیروزی گفتمان "آزادی بیان"، و پیش رفت‌های تکنولوژیک تسهیل کننده امر مقدس- و به سختی قابل تنبیه در مقابل دیدگان سرچشمه نو ظهور تکنیکی‌ دیگر قدرت: افکار عمومی‌- هک آسان اطلاعات محرمانه" تولد چشمه‌هایی‌ چنین تر و تازه و جوشان از "قدرت" دور از انتظار نبود.
این آن خواستی‌ است که می تواند رانه ی مقدسی باشد برای یکی‌ مثل نیک‌ آهنگ، آقا دلقک!

Tea گفت...

یک از اهدافی که میتون درز این اطلاعات داشته باشه- در مورد ایرانش فقط در نظرم- اینکه به کشورهای منطقه کوشزد میکنه که در روابطشون با ایران باید شفاف باشن مثلاً نمیشه تو خفا گفت باید سر این مار قطع بشه و در ظاهر رییس دولتش رو برا پالود خوری و ظاهر فریبی دعوت کرد. بنظرم این نوع اطلاعات و مقایسش با واقعیت روابط کشورهای همسایه با ایران نشون میده که امریکا هم در این روابط غیر شفاف داره بازیهای میخوره که نمیخواد عواقب اونرو به تنهای بدوش بکشه. بنظرم درک رفتار کشوری مثل ترکیه بمراتب راحتر از درک سیاستهای غیر شفاف اعراب.
Tea