1- می خواستم ازمجوزآلبوم دفاع مقدس حبیب خوانندۀ لس آنجلسی بازگشته بوطن بنویسم. می خواستم از لغوکنسرت همایون شجریان همیشه دروطن درشیراز بنویسم. می خواستم ازبی شحصیتی علیرضا افتخاری بنویسم حالا که معلوم شده همۀ حرکاتش ازبوسۀ همجنسگرایانه دراغوش آقای رییس جمهورتا ننه من غریبم های نامه ای اش "می خواهم بروم فرانسه " و"دخترم رادردانشگاه اذیت کرده اند" وآقای رییس جمهور بدادم برس" و...اف. تادیروز که بی چهره شد درتاریخ بخاطر چهرۀ ماندگارشدن کاسبکارانه ونابهنگامش. می خواستم از مجیدانتظامی گله کنم که هرچند عزیزی ولی آیا پیش کسوت ترازتو وموسیقی خوب وبیشترسفارشی ات؛ هنرمندان بسیاری نبودند برای تعارف به ماندگاری قبل ازشمای نسبتاً جوان؟ والبته ازعزت الله خان آقای بازیگر که در90 سالگی چه لزومی دارد که هرجا جمهوری ضدهنر وهنرمند وضد مدرن جمهوری اسلامی آشی بارگذاشته شما هم با چمچه ات سردیگ حاضری. وایضاً درمرحلۀ بعدبه داود رشیدی وامثالهم که مابمحظورات شما واقفیم، می شود شما هم بدل های ما سری بزنید مسلمان ها!
2- می خواستم بنویسم همۀ آدم ها دیکتاتورند ودیکتاتوری خصلت زیاده خواهی و خودخواهی انسان است وبهترین حکومت همان حکومت شاه- فیلسوف افلاطون است که ترجمۀ اسلامی اش همین ولایت فقیه خودمان می شود. وثابت کنم که با اینکه ولایت فقیه بهترین نوع حکومت است پس چرا من می خواهم سربه تنش نباشد. این را قول می دهم که حتماً دردوسه روزآینده بنویسم ویک پست اموزشی داشته باشیم بعد از مدت ها تحلیل وتفسیروسیاست.
3- بعدتصمیم گرفتم بخاطر یکشنبه بودن امروزیک پست سکسی بنویسم وکمی بروم توی مایه های شرم آور! ولی ازآنجاییکه چشمم ترسیده بود ازقهروآشتی ها وخجالت بکش های خانم های همراهمان، بهتردیدم که ازرییس جمهورکمک بگیرم که دیروز گفته سن ازدواج بالا رفته وباید برگردانیم به 17-18 دختران و 21-22 پسران و تأکید کنم که این حرف هم مثل خیلی از حرف ها فقط حرف است وبس ولی جوان ها خوششان می آید. اما متوجه شدم که این حرف بخودی خود سکسی نیست وبیشتر بمواعظ حضرت مسیح می ماند ونسیه! تا اقدامات حضرت محمد ونقد. لذا مجبورشدم که بروم وهمۀ سخنرانی دکتررا بخوانم تا درفراز آخرش بالاخره جملۀ موردنیازم را پیدا کنم. آنجاییکه آقای رییس جمهورفرمودند:
کار اصلی از روز ازدواج به بعد آغاز میشود
4- بعدهم شیطنت زبان فارسی را که اجازه می دهد هرجملۀ مرده ای راهم برنگ عشق سرخش کنی بکاربگیرم وبه شما گزارش ندهم که منظور احمدی نژاد نبی این نبودکه من می خواهم وشما برداشت می کنید، بلکه ایشان دردنبالۀ همان جملۀ کوتاه آورده بودند که:
و در واقع ساختن از آن موقع شروع میشود. زن و مرد در خانواده باید مکمل هم باشند و همانطور که گفتم ما باید بر روی اصل ازدواج و مسئولیتهای خانواده بیشتر کار کنیم.
5- ولی بعداً ازهمۀ این فکرهایی که کرده بودم پشیمان شدم وگفتم یک "آرزوی شادی یکشنبۀ آخرهفته" بنویسم برای هموطنان خوانندۀ وبلاگم درخارج ازایران وبگویم که مدرن باشید تاشاد باشید. ولی همین هم راضی ام نکرد چون بدیهی بود که همۀ سرورانم که درغرب سیاسی زندگی وکارمی کنند مدرن هستند وممکن است خیلی هم شادنباشند وبعدبگویند که این دلقک هاف هافوهم حسابی قاطی کرده وخودش هم نمی داند چه بگوید. بنابراین باخودم قرار گذاشتم که این پست را اختصاص بدهم به اینکه ازشما سؤال کنم ببینم من آدم مدرنی هستم یانه. وبرای این پرسش ساده مجبورشدم که نقل قول زیر را ازیادداشت های سالیان دورم بیاورم تا اگرمنطقی تشخیص دادید معیاری برای قضاوت داشته باشید:
ازنظرمن می توان برای یک انسان مدرن بسیارویژگی ها تعریف کرد وتوضیح داد ولی آن دو ویژگی کلیدی که بدون آن دو، هیچ انسانی مدرن محسوب نمی شود عبارتند از:
6- انسان مدرن گسترده ترین مهر و کمترین راز را دارد:
الف- گسترده ترین مهر یعنی دوست داشتن همۀ انسان ها بدون ترجیح درشت وابستگی های خونی، قبیله ای، قومی،مذهبی، عقیدتی، میهنی وملی. بعبارت ریاضی می شود اینطورگفت که اگرفرزندت را 90 دوست داری باید بتوانی همسایه ات را 85 هم قبیله وقومت را80 هم میهنت را 75 وهمۀ غریبه های مطلق را هم 70 دوست داشته باشی. وتنها یک نفر استثناست وباید عمیق ترین دوستی رابه اونثارکرد وآن عشق، همسر، دوست یا شریک عاطفی است.
ب- وکمترین راز یعنی انسان مدرن باید بتواند خودش را عریان بمعرض دید بگذارد وهرچه بیشتر قادربه شفافیت ومعرفی بدون واهمه وخجالت خودش باشد مدرن تر است. البته که این بتماشا گذاشتن روح واندیشه وقوت وضعف های انسانی هیچ ارتباطی با وقاحت ندارد واتفاقاً وقاحت خصیصه ای سنتی است که دراثر سرریز عصبانی پنهان کاری ها بروزمی کند.
7- درد دلم تمام شد ولی چون نمی دانستم "یا...هو"ی پایان مطلبم را کجا استفاده کنم- چون آخرین پاراگراف تقل قول بود- مجبورشدم یک بندهم اضافه بنویسم که می خواستم بنویسم: "شاد باشید ولذت ببرید" یا...هو
۱۷ نظر:
خيلي با حال بود.
در جواب سوالتان، به نظرم شما شخصا مدرن هستيد ولي پاسخ تان براي معضل ايران ما مدرن نيست- و باكي هم نيست؛ فيلسوفان عصر روشنگري در غرب هم راه حل هايي كلاسيك داشتند براي معضل بدبختي؛ وانگهي، شما كه اصلا فيلسوف نيستي-.
(خدا كنه مشكل كهيرتان اود نكنه).
و تازه يادم رفت بگويم، بابا به خدا جوون ها تو ايران ديگه اعتقادي به آغاز كار اصلي از بعد روز ازدواج ندارند كه هيچ! اصولا اصلي هم در انجام كار اصلي رصد نمي شود مگر همان ادامه و لبخند به زندگي در لذت قبول امر واقع!
واگر اين را بگيريم و ادامه دهيم و بياييم جلو، فكر مي كنم فرهنگ جوانان ايران ما هم- مثل غرب- الان اين طوري مي گه كه كار اصلي همان است كه جوون بعد از كلي كار و زماني كه آبديده شد و بزرگ، به حدي از گردن كلفتي برسه كه توانايي انجام كار اصلي- ازدواج- رو هم پيدا بكنه...
و در نتيجه اگر احمدي واقعا گفته بود: "كار اصلي از بعد روز ازدواج"، اصولا حرفي سنتي زده بود و رو به عقب كه باز مي خواد جوون رو گول بزنه و بياندازه تو هچل كه خيلي هم نامردي است.
و تازه! ببخشيد "عود كردن" رو غلط نوشتم!
چشم نظرم را میگویم در باره مدرن بودن یا نبودن شما . اما این معیار هایی که گذاشته اید همان معیار های مسیح نیست؟ اگر من بخواهم از معیار های خودم برای محک زدن مدرن بودن شما استفاده کنم پذیرفته میشود؟این معیار هایی که گذاشته اید نوعی مقابله با سیاست دشمن مدار خامنه ای است و شوریدن مسیح را دربرابر خود محوری و بیگانه ستیزی یهودیان زمانش بیاد می آورد.شاید قبلا گفته باشم که در هنر وادب مدرن هستید اما در سیاست نه.مذهبی هم هستید که مذهب خودش عیار ضد مدرن بالایی دارد.امیدوارم نرنجید. با این همه کاش همه راستگرا ها و مذهبی های ما مانند شما بودند.
کاشکی اول انسان را تعریف میکردید و بعد به سراغ مدرنش میرفتید.
"انسان موجودی است که اول فکر میکند بعد عمل میکند"...انسانم آرزوست (البته تو حکومت)
شیدا
آقا ابراهیم خیلی ممنون که هی یادت میره! والا من باچه ترفندی می توانستم بروبچ را قانع کنم که سر ضرب 6 تا کامنت جورکردیم برای این پست با ابراهیم ونمایندۀ حضرت مسیح ودلقک ایرانی. عیبی هم ندارد که من فیلسوف نیستم چون اگربودم دلقک نبودم وتودلت میاد که دنیا بدون دلقک وآخوندباشه! خلاصه خدا قوت هرجوری که نظرت است برای حوانان یک فکری بکن. سلامت باشی ودر تالاربمانی برای گفتگو. یا...هو
سلام آغای ناشضناس!
من نه تنها نمی رنجم که گرد وغبار کلیک مبارک شمارا طوطیای چشمم می کنم. کامنت های قبلی شما با آدرسی که گفته اید دربارۀ من مطلبی را فرموده باشید خاطرم نیست وگمان نمی کنم شمارا بجا بیاورم مگراینکه ازسراپرده مشرف بشوید ویک اسم ناشناس برای خودتان وجنسیت تان انتخاب واستفاده بکنید. جسارت نکردم اسم هم خودم پیشنهاد بکنم والا حتماً دعوایم می کردید. کمی درارتباط با شما مشکل داشتم گویا والبته من ازحضرت مسیح ومحمد فقط همین تارک دنیا واهل سکس بودن را مدنظرداشتم ونه دیگرآموزه های این دوبزرگوار. بهرصورت آمادگی ورود به بخش های قضاوت درباره ام را ندارم. شاید وقتی دیگر!
مرسی که آمدی ونظر دادی وانشاءالله که تداوم بدهی نظرات مبارکت را. یا...هو
واما شیدای خوب سلام
ونقداً یک پاسخ هم به حضرت عالی بدهم. من انسان را فقط هنگام پول درآوردن وکارکردن فکور وعاقل دوست دارم ولی درهنگام زندگی کردن فقط دیوانه هارا انسان می دانم: بااحساس! یا...هو
تازه يادم رفت بگم كه خيلي از دلقك ها هم خوشم مي ياد و اگه اين راه حل نه خيلي مدرن شما رو نمي پسنديدم و ازش خوشم نمي اومد كه اين همه وقت اينجا پلاس نبودم...
و تا باز يادم نرفته اين را هم بگويم كه من اين قدر فيلسوف هستم كه اصولا هيچ راه حلي براي هيچ مشكلي نداشته باشم.
عرض شود، همین که شما به آیین دلقکی تمسک جستید نشانی از نشانه های مدرن بودن را با خود دارید. اما به نظرم یک دلقک مدرن به تمام معنا نیستید همچون دلقک رمان عقاید یک دلقک هاینریش بل.
در ادامه می خواستم -با عرض شرمندگی فراوان- عرایضم را که مربوط به پست های قبلی است اینجا بگویم:
درباره رابطه ایران و بریتانیا؛ تقلیل واقعیت روابط ایران و بریتانیا به جریان دائی جان ناپلئونی را می گذارم به حساب زیرکی انگلیسی جماعت. اما اینگونه فعالیت های انگلیسی را باید در سیاست های کشور انگلیس در برابر کشور ایران جست و جو کرد. در اینکه در موضوع برنامه هستهای ایران، انگلستان و ایالاتمتحده دارای راهبرد مشترکی هستند تقریباً شکی نیست. اما دراینباره که چه سرنوشتی باید در انتظار نظام حاکم بر ایران باشد (یا چه کسانی و چگونه بر آن حکومت کنند)، بهگمانم اختلافاتی میان آمریکا و انگلستان وجود دارد. که بهویژه، از وخامت اقتصادی انگلستان (کسر بودجهی نزدیک به 1400 میلیارد دلاری) و نیاز شدید آن برای تداوم حاکمیت آن کشور بر بازار و اقتصاد ایران ناشی میشود (لابد میدانید که هیچ کالائی، حتی از آمریکای لاتین، به ایران وارد نمیشده و هنوزهم نمیشود مگر آنکه از بازارهای بورس انگلستان عبور کرده باشد!)
هردو، پیامد نهایی واحدی را تعقیب میکنند: انحلال برنامهی هستهای ایران. همان هدف نهایی مشترکی که در اواخر دههی پنجاه خورشیدی هم آنان را به شوراندن ایرانیان ترغیب کرد (و اتفاقاً در آن نوبت هم به کوشش و همکاری دوجانبهی وزارت امور خارجه و وزارت خزانهداری دولت دموکرات ایالاتمتحده. که یکی نقض حقوق بشر توسط رژیم شاه و دیگری متزلزلکردن اقتصاد آن را هدف گرفته بود)
اما در زمینه پیامدهای شوراندن ایرانیان علیه نظم حاکم (که بلافاصله، خود را در طبقه حاکم نشان خواهد داد) بهگمانم اروپا و همچنین انگلستان مایل است که پیامدهای هدفمندسازی یارانهها (به ضمیمه تحریمها)، به سقوط دولت احمدینژاد، بازگشت نظامیان به پادگانها و بالاآمدن مجدد آندسته از انقلابیون منتهی شود که در طی نزدیک به سه دهه حکمرانی خود، با همه داد و قالشان علیه سرمایه داری جهانی و استکبار و اسرائیل، حاکمان چندان پردردسری برای نظم جهانی نبودند و صرف نظر از سال های ابتدایی که حاکم شدند در این اواخر، آتشزدن سالانه پرچمها و برگزاری تظاهراتی تشریفاتی، حداکثر کاری بود که مرتکب میشدند. اما به وقتش، میتوانستند همکاران منطقی و خوبی باشند!
حال آنکه ایالاتِ متحده (که تا مدتی امید داشت حاکمان کنونی بتوانند مهار اوضاع را به دست گیرند و آن را در نظم جهانی سازماندهی کنند طوری که حتی در هیچ لحظه ای از اعتراضات پس از انتخابات ـ و علیرغم همه فشارهایی که از سوی متحدین اروپائی خود متحمل شد ـ حاضر نشد جنبش سبز را به رسمیت بشناسد و حتی این تعبیر را بهکار برد بلکه برعکس، برای نخستینبار، یک رئیسجمهور آمریکا تعبیر جمهوری اسلامی ایران را بهکار برد) اکنون و درنتیجه مشاهده تغییراتی نهچندان جدی و درخور توجه مایل است که کلیت نظام سیاسی در معرض اعتراض اجتماعی قرار گیرد. تا آنجا که حتا وزیر امور خارجه آن، در چرخشی آشکار ناگهان، حکومت ایران را یک دیکتاتوری نظامی خواند و حتی نام هشت چهره نزدیک به نظامیان ایران را در فهرستِ سیاه خود قرار داد.
این رو انگلستان به همراهی اروپا چندان به ساختن و پرداختن آلترناتیوی برای روز مبادا مشغول نیست و امیدوار است که در نتیجهی فعل و انفعالهای اجتماعی، بتواند "سبز" (و نه جنبش سبز!) را مجدداً به قدرت بازگرداند و پایگاه اجتماعی آن را احیاء نماید....
بار هم شرمنده که بعد از درد دلت اين همه حرف زدم. اميدوارم رودل نکني پيرمرد!:-) (اين شکلک را هم درآوردم که مثلاً ابراز احساسات کرده باشم)
اين را هم بگويم و شرم را کم کنم. مي خواستم درباره بحث حوزه که در پست قبلي نه، قبلي ترش پيش کشيده بودي هم حرف بزنم ديدم که نگران مخاطبانت هستي، گفتم باشد براي يک وقت ديگر طوري بگويم که درست و درمان به تنور وبلاگت بچسبد...
کبير هم از آن وصله هاست که به يه لاقبايي چون من نمي چسبد.
محمد آقا سلام
گفتم محمد خالی که بداست چون چشم بهم بزنی می شود "ممد" ومعلوم نیست پسوندبعدی که می چسبانند بهش چه باشد. محمدصغیرراهم که من جرأت نمی کردم چون برعکس پیش بینی آن دوست درآغل گوسفندانم من از بغل حوزۀ قم هم ردنشده ام چه رسد به داخلش که می شود صغیر وگوسفند پیدا کرد. خب محمدکبیررا هم خودت نمی پسندی ومحمدامین هم که قطعاً نیستی چون درکامنت مبارکت کسربودجۀ دلاری امریکا را برای انگلیس پوندی نوشته ای. لذا چاره ای نمی ماند که توافق کنی برای همین " محمدآقا"
واما درمورد حرف های طولانیت خیلی باورشان ندارم وحس خودم را بفهم تو ترجیح می دهم واگر این جور که شما دایی جان ها معتقدید همه چیز دردربارهای غرب قرارومدارمی شود آمدن دلقک به فرنگ و زابراه شدن درلاجونی وپیری برای تأسیس یک جنبش اجتماعی ناب یکنفره بیهوده ومهمل بوده است. وحضرت عالی می دانید که شکست ازامروزی آغاز می شود که تو باور "من می توانم" و"ما می توانیم"ت را توی کشو دول فخیمه انگلیزیا یا امریکانو یا راشیانو یا... جا گذاشته باشی.
درضمن حرف من درهیچ جدیتی خالی ازطنز ومطایبه نیست واین جنس قلم وفکرمن است. لذا ضمن تشکراز دغدغه ات برای رعایت نگرانی من ازبه چالش کشیده شدن نوشته ها وعقایدم وکم شدن وگریختن خوانندگان وبلاگم بی خیال نگرانی فرارمغزهاشو ورعایت حال مرا فراموش کن وهروقت وقت وحوصله داشتی هرآنچه را که می تواند کمک کند همۀ اعضای تالار گفتگوی دلقک به روشنی بیشتر برسند دریغ نکن وبنویس.
ممنونم که وقت وانرژی می گذاری ومعذرت ازاینکه نخواستم وارد ماهیت بحثت نسبت بغرب بشوم چون علاوه بر خیلی فربه وطولانی بودن خودمناقشه؛ من وشما ازدوفلسفۀ اجتماعی متضاد پیروز می کنیم: من علت تامۀ هرکاستی فردی یا جمعی را دردرون جستجو می کنم ومی دانم. درحالیکه فلسفۀ حاکم برتفکری که شما مطرح می کنید بیرون نگر وفرافکن است. یا...هو
دوباره سلام
چه کار کنم که نتوانستم بر وسوسه جواب دادن به حضرت دلقک غلبه کنم.
تشکر از لقب دائي جان ناپلئون که مرا مفتخر به داشتنش کرديد. باکي نيست. هر چه از دوست رسد نيکوست!
فقط اين را بگويم که غمباد نگيرم. دلقک جان! فرافکني نکردم. يعني تصور مي کنم انقدر سخنانم واضح بود که بوي فرافکني ندهد. شرح ماوقع کردم از سياست هاي انگلستان نسبت به ايران. تنها از روي حس و نسيم باد مصلي هم اين حرفها را نزدم. شواهدي است ريز و درشت که اگر همتي باشد مي توان آنها را کنار هم گذاشت تا به اين صحبت هاي ناقابل من رسيد. و البته اين شرح ماوقع هيچ منافاتي با جستن علت تامه هر کاستي در درون ندارد.
اگر در اين سخنان حتي غيرمستقيم مي گفتم که هر پيشامدي طراحي شده و مطابق با طرح و برنامه مغرضانه دشمن يعني انگلستان است سخن شما مقبول بود. سياست يک مکانيسم و يکسري اعمال مکانيکي نيست که مدعي شويم که همه چيز طراحي نقشه اي از پيش تعيين شده است.
در اينجا مغلطه اي هست و آن اينکه توطئه چيزي جز پندار نيست. يعني هيچ توطئه اي وجود ندارد و همه کارها بر وفق عقل و حسن نيت صورت مي گيرد. افراط و تفريط را با هم جمع نکنيم. وانگهي گناه همه ناتواني ها و آشفتگي ها را به گردن ديگري انداختن نوعي توجيه و قبول ضعف و پريشاني است. و گمان مي کنم گروهي که در ذيل اين تفريط هستند شايسته صفت دائي جان ناپلئوني هستند.
اگر هر سخني از بنده خاطرتان را مکدر کرد به دل نگيريد. يا علي!
آقا دلقک این کیمیا کجاست پس! نگرانش شدم، دلم هم تنگ شده برای چند تا هورای اساسی برای کیمیای نازنین، حیف چند وقته پیداش نیست!
تا کیمیا بیاد یک دونه هورا به افتخار آقا محمد و یک دست مریزاد به خاطر شجاعتشان در امر خطیر کامنت گذاری و دیالوگ با دلقک.
محمد آقا اگه روزی خدای نکرده رفتی تو جلد محاسبه ی سود و زیان امور از منظر غربی ها- و با هر جور چرتکهای در دست-، کمترین حکمتان در سیرک دلقک از دایی جان ناپلئون شروع و تا به یک فرا فکن مشکل گریز تئوری توطئهای قابل بسط و گسترش است.
در این سیرک "دشمن" همانا کسی است که جرات کند بگوید غربیهای بدبخت هم محاسبه ی سود و زیان بلدند تا حدودی!
آقای سالک عزیز
کیمیا بعلاوۀ خانم ها آشنا وهدا وآفرین وناشناس مادردخترسه ساله ولابدبرخی دیگر که من اسمشان را ندارم این جا. مسئولان بالفعل زندگی های شیرین وموفقی هستند که یک ساعت زیستنش بهترازهزارساعت عیادت - عیادت درست است-مجازی ازدلقکان بازنشسته مثل من یا مردان مرد همۀ میدان ها مثل شما بیشترصواب- صواب درست است- دارد. لذا من افتخارمی کنم که هرموقع سرشان خلوت شد وازبوسیدن فرزندانشان فارغ بودند بیایند وبازدیدی هم ازما بکنند ومی آیند ومی کنند. کمبودکیمیا که طبیعی است ولی شما ازان جهت تحمل ندارید این فراق را که خودتان را هرآینه درتهدیدگرزمن می بینید ومیانجی تان نیست.
واما پاسخ آن کاریکاتوری که از افکارمن بسود غرب کشیدی واصرارداری که آن را یک نقاشی اصیل یا یک عکس عین واقعیت معرفی کنی بی انصافی بود ومن به بهانۀ روشنگری برای همه مان پست جدیدی خواهم نوشت برای برخی یادآوری های مجدد که من خودم مطالب را به این دلیل کاریکاتوریزه می کنم که مسیرهای به افراط طی شده وتابوشده مثل استعمارپیر و...را با تفریط کلامی به خیرالاموراوسطها برسانم. لذا به محمد آقاهم این جا دیگرپاسخ نمی گویم وحواله می دهم همه مان را به توضیح بیشتردرپست بزودی یا آینده! یا...هو
1 اش كه خجالت آور بود .
2 و 6 الف اش هم با هم نمي خوانند . آخر افلاطون و ولايت-زعامت و انسان دوستي ؟
حالت خوش نيست انگار ...
احسان جان
سلام
درست می فرمایید. بند2 خیلی ادعای گنده وخُلی است. بخاطرهمین هم است که یک جایی خودم را هاف هافو نامیده ام که شما را ازخوش نبودن حالم مطلع کرده باشم. ولی گذشته ازاین حرف ها حتماً درامروزیا فردا آن ادعای حکیم-سلطان بمثابه بهترین حکومت را خواهم نوشت. واقع امراین است که امروز زیادکار دارم وفکر ودستم هم کنداست برای نوشتن ودیروز هم با "محمدآقا"ی عزیزم یک قراری گذاشته ام برای "تئوری توطئه" و بریتانیا وسیاست وکی به کی است ودشمن وازاین قبیل وخیلی وقت هم است که می خواهم یک مطلبی بنویسم برای معرفی زوایای پنهان درنوشته هایم ودفاع ازخودم که وقتی گفتم دلی می نویسم برخی دوستان اینطوراعلام می کنند که همین جورکتره ای هرچه بذهنم می رسد می نویسم و...خلاصه که شهرشلوغ است وانشاءالله سرم خلوت بشود تا آخر هفتۀ ایرانی پاسخ شما ومحمدآقا را دردوپست بعدی خواهم نوشت. مرسی که قابل می دانی ودقیق می خوانی. یا...هو
ارسال یک نظر