Monarch of the Glen |
1- حالا که بعدازیک دورۀ کوتاه با فکردودره کردن آیت الله خامنه ای با شکست کامل بپایان رسیده واحمدی نژاد ویاران فقط هنگامی توانسته اند شکست سنگین نیویورک را کمی ترمیم کنند که با مجوز ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی سالم به لبنان رفته وسالم برگردند؛ بنظرم می رسد که آن طرح های بلندپراوزانۀ مشایی را کنار گذاشته اند واحمدی نژادمجدداً خودش هدایت آیندۀ سیاسی یارانش را تدبیرمی کند واین بارالبته درهمین ولایت آیت الله خامنه ای ونه فراولایت امام زمانی عبدالرحیم.
2-احمدی نژاد به مشاطگی حبیب الله عسگراولادی مجلسی آراسته وسی نفر از اصولگرایان را بارعام داده است که مهره ها وگمنامانی ازاردوی خودش را با صاحب نامانی ازرقبا همطرازنهاده ومطمئن بوده که رقبای بی شخصیت، اخته ودنباله های حقیر خامنه ای را چنان دردستگاه هویت خردکنی لمپنیسم خویش آماده کرده است در پنج سال گذشته وبویژه دریک سال اخیر که نه تنها دعوتش را اجابت کنند بلکه درسرفرود آوردن برآستان مردمحبوب ارباب (خامنه ای) لختی نیز درنگ نکنند.
3- لذا ازدعوت شده ها همه رفته اند الادوسه نفر که مهمترینش علی لاریجانی بوده است درقم؛ ومهمترین دعوت نشده ها که محمدباقرقالی باف بوده است ومحسن رضایی واحمدتوکلی ومرتضی نبوی که بیشتربه رد مدعو می ماند مسمای این ادعا تا دعوت نکردن آن مدعی. والبته اظهارشده است که برای جلسۀ بعدی دعوت خواهند شد.
4- این یک گزارش عام بود ازجلسۀ روزشنبه 8 آبان آقایان بی خانم هاکه درقلم و نثر من مقداری صفت های معرف "دریوزه بودن غالب به اتفاق همۀ سرمایۀ سیاسی و دولتمرد ووکیل حمهوری اسلامی" راهم پذیرفته بود. لیکن چندتانکتۀ باریک است که من با استشمام معروفم به آن ها رسیده ام که پیشاپیش بشما می گویم تا مراقب روی صحنه باشیم وفریب نخوریم ومواظبت کنیم:
الف- اینکه نبودن مشایی دراین جلسه وباروحیه ای که ازرییس جمهورمی شناسیم نباید فقط درچهارچوب "حساسیت مهمانان" درزگرفته شود چرا که هاشمی ثمره هم نبود واین می تواند نشان دهندۀ برطرف نشدن کامل نقارشکست سیاست خارجی "نزدیکی سریع به امریکا درنیویورک" دربین سه دوست متفق باشد؛ وباید هنوزهم منتظر تبعات آن شکست درروابط این سه نفر بود.
ب- نکتۀ مهم دیگر این بوده است که احمدی نژاد حدادعادل وولایتی وعسگراولادی را مخاطب قرار داده است وبه آنان تکلیف کرده است که اگراونتوانست درجلسات بعدی شرکت کند، آن سه پی گیرباشند واین جلسات را تداوم بدهند. وبه این ترتیب ضمن برخ کشیدن قدرت وتمایز خود، مثل همیشه برای خودش یک امتیاز ویژه و استثنایی تعریف کرده است تا برمبنای منافع اردوی خودش این تجمعات وبحث هارا مورد رد یا قبول قراربدهد. به این ترتیب که اگر روندجلسات بسمتی که احمدی نژاد هدف گیری کرده است رفت هم در جلسات شرکت کند وهم توافقات را تأیید کند ودر غیر این صورت ازشرکت وتأیید تصمیمات استنکاف کند.
پ- اما هدف احمدی نژاد ازتوسل جدید به اردوگاه اصولگرایان فقط مربوط به شکست نیویورک است؟ وآیا اوقصد دارد اصولگرایان را بتداوم قدرت درخاندان سیاسی خویش متقاعد ومتمایل کند؟ وآیا اومی خواهدازپتانسیل اصولگرایان مؤثر در اقتصاد وبازاربرای هدفمندی یارانه ها بستر آرام بسازد؟ بنظرم می رسد که آری ونه. درست است که اهداف فرعی این تحرک جدید محتمل است چونان "چون که صد آیدنود هم پیش ماست"؛ ولی قطعاً هدف نهایی احمدی نژاد بسیار فراتر ازنیازنداشته اش به پشتیبانی رقبای اخته اش است.
ت- روزی که نوشتن دراین وبلاگ را شروع کردم به شما گفتم که تنها وتنها یک دغدغه دارد احمدی نژاد ازجنس رقیب مجاز! وآن محمدباقرقالی باف شهردار تهران است. واحمدی نژادهنوزنتوانسته است برای این یک فقره جنس ناب چارۀ "چگونه طلا را مفرغ کنیم" بیابد. وامروز تأکید می کنم که منظور نهایی احمدی نژاد از ترفند جدید توسل به اصولگرایان تنها وتنها ضایع وتباه کردن قالی باف است بطوری که اگر هنوز انتخاباتی نمایشی هم متصوربودتاسال1392؛ قالی باف بهرعلت نتواند یکی از نامزدها باشد.
ث- درسال 84 اشتباه بزرگ هاشمی رفسنجانی درورود به انتخابات بجای حمایت از قالی باف، نگاه کورمنفعت محوراصلاح طلبان ازچپ بریده به راست نپیوسته در تعیین مصطفی معین بجای ارزیابی دقیق ازپتانسیل های اصلاحاتی قالی باف وحمایت دوفاکتو ازایشان، اشتباه وحشتناک ترروزنامه نگاران اصلاح طلب درنه تنها عدم پوشش اخبارمربوط وحمایت از قالی باف که تخریب شدید اوبا مراجعه به ادبیات غالب مارکسیستی خویش مثل میلیتاریست وبناپارتیست وازاین مزخرفات، والبته اشتباهات تاکتیکی خودقالی باف وستادهای تبلیغاتیش شامل زیاد ثروتمند نشان دادن حامیان او، زیادمدرن نشان دادن او، زیاد دنیوی ورفاه محور بودن شعارهای او، زیاد علمی ودانشگاهی صحبت کردن او، خارج ازعرف جمهوری اسلامی شیک بودن درعرصۀ عمومی وصداقت مدرن او وچندموردریزدیگر؛ قالی باف را حتی قبل از آن دوروز آخر معروف شکست داده بود. دوروزی که معلوم شد آیت الله خامنه ای مجاب شد که تصمیم به صدورمجوز مهندسی آراء توسط بسیج بنفع احمدی نژاد را بگیرد و میخ تابوت رؤیای ایرانیان طبقۀ متوسط زندگی خواه را بکوبد.
ح- برای انتخابات 88 البته احمدی نژاد مشکل زیادی را متحمل نشد برای حذف تنها رقیب. چون آیت الله خامنه ای خیلی صریح به همۀ اصولگرایان وبویژه به قالی باف تکلیف کرد که وارد رقابت با احمدی نژاد نشوند. ولی برای انتخابات 92 دیگرنه آیت الله خامنه ای حجتی مثل احمدی نژاد دارد که چنین دستوری را بدهد ونه قالی باف حاضر خواهدبود چنین دستورمجددی را گوش کند؛ لذا احمدی نژادچاره ای ندارد غیرازاینکه بهرقیمتی شده "ازترورشخصیت گرفته تا ترورشخص" تنها مانع بالقوۀ موجود دربرابردورخیزخود برای تداوم سلسلۀ امام زمانی با تفکر احمدی نژادیسم درایران را ازمیان بردارد.
ج- البته محمدباقرقالی باف این ایرانی پاک سرشت، بسیار دها وزیرک است وتاکنون بخوبی از ترفند ها وحقه ها ونقشه های قبیلۀ احمدی نژاد مراقبت کرده والبته با رنج وسختی بسیارتوانسته خودش را حفظ کند. وحتی درهمین ماجرای ملاقات اخیرهم که بعنوان یکی ازمهمانان موردنظر جلسات آینده نام برده شده است حاضر به تأیید وقبول نشده است تاجاییکه روزنامۀ تهران امروز که یکی ازروزنامه های نزدیک به قالی باف است خبر مهمانان غایب را بدون اسمی از قالی باف کارکرده است. اما با همۀ این تفاصیل باید ایرانیان بسیارهشیار باشند وازاین تنها سرمایۀ قابل اتکاء انضمامی "آیندۀ وطن" خود مراقبت ومواظبت وحمایت کنند تا احمدی نژادنتواند این جوان مشهدی هم نسل اش وبا ده ها امتیاز برترازخودش را مثل رقیب نسل اولیش هاشمی رفسنجانی تباه وازحیظ انتفاع ساقط کند.
چ- این یادداشت طولانی ترازآن شد که به محسنات ومشخصات قالی باف واردبشوم وبیشتربگویم ازاینکه عدم ماندن اصلاح طلبان حکومتی درصحنه خیلی هم خبر شکننده ای نیست واگر تابستان 92 را با ریاست جمهوری قالی باف بپایان ببریم امید بسیاری می توان رویاند درشرایط خیلی بهتر برای بخش مدرن جامعه. پس امیدوارم وقول می دهم که بزودی بگویم چرا اینقدر به این سردار دلبسته ام. یا...هو
۱۹ نظر:
دلقک عزیز میبینم که دوباره توپخانه رو راه انداختی و سرکیف اومدی. خیلی خوشحالم که دوباره سرحالو و سرپا میبینمت.
Tea
سلام وصبح بخیر وقربان گامهای استوارتان جناب Tea.
خیلی ممنون که برایم آرزوی خیرکردی. البته که انسان همیشه درراه افتادن وحرکت کردن وبدنبال هدفی رفتن است که موجودمی شود وموجودمی کند والا گندیدگی دست می دهد بدجورآن هم ازسر!
خب نوستالوژی راحت نبودن وانبوه نبودن وسرریزنکردن وکمبودصدای دلنواز چکاچک رفت وآمد شاداب همۀ اعضای بزرگ خانوادۀ جدیدم ازایران هنوز سردلم است ومی بینی که حتی دراین ساعت ازشب لندن هم بیدارم کرده است. ولی این ولی مهم است که من باید برسختی دلتنگی ام غلبه کنم که بتوانم امیدی برویانم حتی دراندازه های یکنفر بیشتر. واین همۀ دلخوشی باقی مانده ازعمرم است. وچه لذتی می برم وقتی می بینم بودنم را شهادت می دهی. مرسی. یا...هو
چه قدر 92 دوره!کاش همه با هم قرار می ذاشتیم تا 92دیگه هیچکس اسمشونم نیاره شاید زودتر می گذشت.
من یه حدس زدم .بهم بگید درسته یا نه.عنوان مطلبتونو از روی تصویری که میاد انتخاب میکنید.درسته؟
سلام وببین کیمیا.
قرارباهم گذاشتیم. اما نه برای سکوت وزانوی غم دربغل گرفتن بلکه برای حرف زدن وحرکت کردن وراه نمودن وسربسرهم گذاشتن توی راه وخندیدن وگاهی فقط عصبانی شدن ازدرازی راه وکوتاهی لاجرم گام انسان. انسان وقتی تبدیل به هیولا می شود بهردلیل گامهایی چنان بلندبرمی دارد که مثل سال 57 ما پایش را می گذارد روی کلۀ خودش وتا سرش را دوباره بلند کند وروی پاهایش بایستد این همه دراز وشب طول می کشد. خواهش می کنم بی تابی نکنیم وقهر نکنیم ودُز ناراحتی وعصبانیت مان را بیش از اندازه ای که مجازیم بالا نبریم وباتکیه به همت تک تک مان جاپاهای سفت اول پیداکنیم وسپس گام برداریم که ناچارازعقب نشینی دوباره یا فرورفتگی چندباره نشویم.
بهمۀ شما می گویم. درست است که حاکمان روحانی بابهمریختن نظم حکومت منظم ترایران ونتوانستن جهت اسقرارنظم جایگزین باعث تعلیق ایرانیان ونگرانی های مضاعف آنان وعدم ثبات "امیدبه فردای خویش" ایرانیان شدند ولی ما نباید با فراموش کردن اینکه اولاً- "پلاس جهان را اگراز رنج وسرمستی بافته باشند همۀ تاروپود ورنگ بی رنگ زمینه سهم رنج است وفقط تک وتوکی گلهای پراکنده درلحظه های ناب است که جنس سرمستی دارد همه جا. بویژه که دیگر الان با خشونتی که دامان جهان را رها نمی کند."
ثانیاً- ما نگرانیمان ومبارزه مان با حاکمانی که دیر آمده اند وآدرس غلط باخودشان آورده اند برسر تخریب گذشته و نداشتن آینده است نه فقط برای خودمان وفرزندان مان که خودایران مان هم. وامروزمان اگرچه نسبت به اعتمادافزایی نسبت به آینده ودرمقایسه با جوامع پیشرفته ای که من الان زندگی می کنم کمتر ونگرانی ازآینده مان بیشتراست ولی این طورنیست که مقایسۀ دوطرف ماجرا (زندگی روزمره درامروزایران با امروزغرب) تفاوت بهشت وجهنمی داشته باشد یا حتی تفاوت چشمگیرداشته باشد.
لذا خواهش می کنم که هرموقع بخودتان گفتید چه "وضع غیرقابل تحملی" کمی ازاین گپ آماده سازی اینترنتی فاصله بگیرید ومجدداً وقتی برگردید که شادی زندگی واقعی تان را درغم دنیای حرف مجازی گم نکنید. تولید حتی مصنوعی امید وشادی را تنها راه سرپاماندن وگفت وشنید ویافتن راه حل می دانم. یا...هو
پی نوشت:
البته که می دانم کیمیا خانم محترم نیازی به این Freedom Speech من ندارد وخودش بمن وامثال من درس امید وزندگی می دهد. ولی خب من هم باید به بهانه ای هم شده حرف هایی بزنم که باعث بگومگوی منجربه آگاهی نهایی بشود.
تیتراین مطلب تأثیر پذیرفته. ولی نادراست این همانی. معمولاً عناوین فانتزی-فلسفی را دوست دارم برای نوشته هایم تا تیترهای خشن وسیاسی را. البته این اواخر بیشتر تیترکلاسیک زده ام بخاطر خشونت سیاسی که خوانندگان وبلاگم دارند. ولی حدس شماهم درست است وخودم هم گاهی حتی درمتن می نویسم تأثیرتصویر برمدل را. یا...هو
آقا دلقک سلام! حالا که شما اینقدر خوش حالید و من باز هم بد حال، و قرار است بخندیم- شوخی شوخی هم که شده- و حالا که تیتر می تواند از تصویر بزند بیرون کاش قالی باف اینطوری میرفت تو تصویر که:
"محمد باقر قالیباف تنها شاخ دار باقیمانده!"
سلام داش ابرام.
اگر اینجوری دوست داشته باشی خیلی هم خوب است ومن از قالی بافی حرف زده ام که قبول می کند بخاطر هم میهنش ابراهیم سالک تنها شاخدار نامیده بشود.
من هم درداخل ایران که بودم مثل شما فانتزی فکرمی کردم به یک تغییر بزرگ؛ خیلی بزرگ، چوب جادو! درست مثل آنانی که درخارج ازایران مبارزه می کردند ومی گفتند لِنگِش کن!
حالا که آمده ام خارج ازایران مثل شما واقعی فکرمی کنم به یک تغییرکوچک؛ خیلی کوچک، با سردارقالی باف. درست برعکس اپوزیسیون سیاسی خارج ازایران که می خواهند لَنگَش کنند!
خوب استکه هرکس از نیمه شب دیشب بمامی رسد می گوید : لپت گل انداخته. درصورتیکه ورم آن ازدندان درد است وسرخی آن ازبی احتیاطی نوک بینی دلقک. کدام توپ وشنگول ومنگول وحبۀ انگور که شما دم می زنی از نتایج کلبۀ من! پس لطفاً دست هایت را اززیردرنشان بده ببینم خودابراهیم سالک هستی. که تلخیت کمتراز گرگ ناقلا نیست. یا...هو
مرسی که سربسرم می گذاری. ولی قالی باف بچۀ بسیاربسیار پاک وشریفی است مواظبش باشیم. وهرتغییرکوچک وپایداروروبزندگی تغییرات بسیار بزرگ وشگفت انگیزی رقم خواهد زد.
کجا تلخ بود ؟خیلی بامزه بودکه.
آقای سالک عزیز،بدحال نباشید دیگه.هنوز ازتون تشکر نکرده ام بابت اونروز که تک وتنها داشتم کتک می خوردم اومدید و...سپاس
هیولایی که پاشو می ذاره رو سر خودش هم بامزه اس اما به نظر من هیولای خوابالو بودیم وچاقالو.خیال کردیم یه کوه سنگین جلومونه یهو از پشت سر یکی هلمون داد سر خوردیم ته دره.
حالا خواب از سرمون پریده انگار...
حالا من می گم کاش بال در می آوردیم میپریدیم بیرون شما میگید نمیشه هنوزم خوابی که.همین دیوار دره رو بگیریم آروم آروم بریم بالاو...
اما من می خوام پرواز کنیم.می دونید چرا؟چون چندین بار از همین دیوار رفتیم بالا ولی تا می اومدیم از دره بیایم بیرون....
با همهءاینا امیدوارم اون گوزن شاخدار قوی با شاخاش پیرهنمونو بگیره پرتمون کنه رو گرده اش و دوان دوان بریم بیرون.گوزن که دیگه باید بدوه آقای ایرانی!
خیلی تشبیهات قشنگی کرده ای کیمیا. آفرین ودقیقاً. راجع بدعوای شما وآقای سالک هم من بی طرفم. یکی دیگرازگرفتاری های فیلترینگ این است که مجبورم اگرپشت کامپیوتر بودم موقع رسیدن کامنت های ایران تان بلافاصله پاسخ بدهم که توی زحمت دوباره نیفتید برای مراجعت. ولی راضی ام اگرهمین جورشاداب پشتم باشید. یا...هو
سلام کیمیا خانم.
اول، سلام به کیمیا خانم، و خواهش میکنم و قابلی نداشت. و ما چارهای نداریم اگر می خواهیم که سر پا بمانیم، با هم متحد شویم و به هم امید بدهیم تا در مقابل حملات دلقک دوام بیاوریم.
و اما، آقا دلقک! بالاخره درست حدس زدید و من همون گرگ ناقلا هستم که بودم، منتها قبلاها می رفتم تو پوست میش اینه که حتا شما هم اشتباه کردید! به هر حال، سر سردار سلامت!
آقای ناشناس
خوب شدموقع امضاء کردن دستکش تان را درآوردید والا شناخته می شدید. یا...هو
از شنيدن انتخابات بعدي پشتم لرزيد باز هم دوباره....
(هيج وقت همه چيز درست نميشود; چون توقعات ما بيشتر ميشود, و تغيير ميكند.هيچ قله اي اخرين قله نيست .رسيدن غم انگيز است "راه بهتر از منزلگاه است. "برويم بي آنكه به رسيدن بينديشيم اما ، واقعاً, برويم .
نادر ابراهيمي )
و تقديم به تو دلقك عزيز كه چشمانم را گشودي
سلام دلقک عزیز
پیش از انتخابات قالی باف را آدم درستی می دیدم که صاحب فکر و اندیشه است، دست کم در بین هیات حاکمه ای که سال هاست دست به دست خودشان می چرخد، اما پس از انتخابات و موضع گیری های او و نیز جنایت هایی که به دست این دار و دسته رخ داد، دیگر به هیچ یک از آنان پشیزی اعتماد ندارم و به قول دوستمان، اسم انتخابات که می آید پشتمان می لرزد.
سرفراز باشید
هم خانم آشنای محترمه وهم آقای ناشناس محترم که منت برمن گذاشته -توی این لرزندگی پشت شان ازلاجرم وضعیت ادامه دارد- وبه تالار باشکوه گفتگوبا یک دلقک بازنشسته آمده اند سلام بکنم وبگویم که هم نگرنی هایتان را درک می کنم وهم به جملۀ شاعرانۀ نادرابراهیمی که خانم آشنا پست فرموده اند برای من حوالت می دهم. وهم خودم اضافه می کنم که این احتمال هم هست که صحنۀ بعدازانتخابات پارسال ایران آن اصالت نتیجه بخش هزینۀ همۀ نیروهای فکری وسیاسی مان را نداشت. وخیلی ها وارد آن وزن کشی نشدند ودرست هم. امروزکه تازه ازگوشه ای پرده کمی بیشتربالا رفته ببینید چه جنجالی درست شده بر ادعای پایۀ جنبش-شورش. ممکن است کسی بهردلیل بنفع دیگری وارد مناقشه ای نشود که بتواند بنفع ملتش وارد موازنۀ قدرت شود. عجله نکنید آدم هارا . فقط باید رصدکنیم تا اشتباه نکنیم. بیشتر خواهم گفت درآینده ازاین قبیل وبا مصداق. دوستتان دارم من پشتم بشما گرم است پس بهانه نیاورید پشت شما استوارتر از آنست که بلرزد. یا...هو
هرکس که بتونه باند خطرناک احمدینژاد رو کنار بزنه، من قطعاً ازش استقبال میکنم. منتها چند تا مشکل وجود داره. اولاً شما فرض رو بر این گذاشتی که در این مملکت انتخابات وجود داره و رأی مردم «شمرده» میشه. این فرض، اگه باطل نباشه، لااقل به شدت مورد تردیده. ثانیاً فرض رو بر این گذاشتی که قالیباف چیزی مجزا از دار و دستهی خامنهای بوده یا هست. در حالی که در همون صحبتهای معروفش که فحش اول و آخر رو به احمدینژاد کشیده بود ذکر کرده بود که به خاطر دستور «آقا» مخالفت علنی نمیکنه با احمدینژاد. ضمن این که با تبلیغات فراوان از اون فتوای ننگین خامنهای که خودش رو «قبلهی عالم» دونسته بود حمایت کرد. اساساً اگر هم قرار باشه قالیباف (یا عارف یا مشایی یا امثالهم) بیان، کاری به رأی من و شما ندارن و مشروعیتشون رو از «بیت» میگیرن. مگر این که با فشار اجتماعی بشه به یه توافق با سپاه و رهبر رسید برای کاهش دخالتهاشون.
سلام به شما
درست می فرمائید ومن هم نگاه شمارا ردنمی کنم بویژه درمورد آیندۀ انتخابات فرمایشی فعلی هم! درجمهوری اسلامی. لیکن من دارم راجع به چه گزینه های حداقل وحداکثری که پیش رویمان است صحبت می کنم ونه ایده آل ها کدامند. قالی باف عضوی ازاین ناسیستم ورژیم است ولی یکی ازمعدود کسانی است که هم می داند وهم می تواند. چون آدم لایق وباعرضه وپای کار وباتفکرمدرن است. و اقا آقا گفتنش هم کمی بدیهی وبیشتری قابل فهم وهضم است. البته من معتقدم که قالی باف تنها شانس ازاین دست است وعارف ومشایی وهرکس دیگر انگشت کوچکۀ سردارنمی شوند درمدیریت اجرایی. بزودی بیشتر خواهم نوشت از چرا قالی باف. مرسی که مشارکت می کنی دربحث. یا...هو
از منظر عملگرایانه صحبت شما راجع به قالی باف منطقی ست. اما لحن ستایش آمیزتان مرا به این گمان می اندازد که شما هم مثل پدر من روزگاری از حقوق بگیران دستگاهی بده اید که قالیباف مدیرش بوده. عموما راضی اند مدیرانش از او.نظرتان راجع به جزئیات اجراییِ واقعه کوی دانشگاه در زمان ریاست ایشان در نیروی انتظامی چیست؟ راجع به او مثل یک جوان بیگناه و مستعد حرف نزنید لطفا. توهین به شعور خیلی هاست.اینکه فرصتیست در این وانفسا.. بحثی دیگرست. ضمن اینکه گزینه هایی مثل ولایتی و رضایی و لاریجانی هم در آب نمک آقایند و البته همه چیز بسته به نظر ایشان است با این همه پیشرفت شان در مهندسی انتخابات.
سلام dara جان جوان.
جمعه را پای توبگذارم ارزشش را داری. یکپست می نویسم تا به سؤال ودغدغه ات هم پاسخ گفته باشم. پس تا چندساعت دیگر پست جدید به بهانۀ پاسخ شماست که جلومی افتد. مرسی یا...هو
ارسال یک نظر