1- مصطفی تاج زاده ازروی "راستی"- بخوان گیجی- وتحت تأثیر "احساس" - بخوان آدم - توبه نامه ای مطول می نویسد برسی سال زندگی پرفرازونشیب سیاسی اش که بیشتر شکست خورده تا پیروز باشد؛ واین یعنی "من تمام شده ام". چرا که مصطفی که از قضا هم بنیان گذار یک سازمان چریکی نیمه مخفی ونیمه مخوف است با اولین عنوان جعلی -پایه گذاری شده درجمهوری اسلامی- بدل از سازمان مجاهدین خلق؛ بانام "سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی" ! وهم مؤسس حزبی اصلاح طلب وفراگیر-ادعا ازخودشان-با نام جبهۀ مشارکت اسلامی؛ باید خیلی زیادخوب بداند که انتقاد ازدرون درسازمان های ایدئولوژیک، چریکی وبتبع آن حکومت های توتالیتر ِبرخاسته از آن ها فقط منحصر است به توبه کردن عضو وبازگشتش به صراط مستقیم مکتب؛ که همان تصمیم اول شخص است: استالین، خامنه ای، رجوی یا نبوی فقط تلفظ های مختلف یک واژۀ واحدند: "دیکتاتور".
وصدالبته این که منظور از خودانتقادی، انتقاد از ایده وسازمان وگذشته وخط مشی نیست؛ که اگر باب شود؛ فقط شروعش با تاج زاده خواهد بود ولی پایانش جز به "گه خوردم"- بلانسبت- وبیرون رفتن از صحنه برای همیشه به گزینۀ بهتری رکاب نخواهد داد. نتیجه اینکه رمز ماندگاری هرعنصر تمامیت خواه ( فرد یا حزب یا حکومت) تک پا نمودن مرغ است.
2- دیرهنگام به غصۀ یک سیاست مدار مظلوم(بازی نابلد) واردشدم فقط به این دلیل که ناچارازورود به قصۀ یک سیاست پیشۀ ظالم(بازی بلد) هستم حالا که جناب آقای عطاءالله مهاجرانی تکملۀ فتوای "هم غزه/هم لبنان" برادراولین خانم خویش را صادرکرده اند وگفته اند:
«افرادی که با انقلاب مخالف بودند، با نظام جمهوری اسلامی مخالف بودند، با مرحوم امام خمینی مخالف بودند، با نهاد روحانیت مخالف بودند، عیبی هم ندارد سی سال مخالفت کردند، می توانند در واقع به این مخالفت ادامه بدهند، ولی این مجموعه نمی توانند مدعی جنبش سبز باشند».
دکتر مهاجرانی بی حساب حرف نمی زند ونزده است. ایشان هیچ گاه بادست بازنده بازی نمی کند ونکرده است. چه زمان شباب که همه درجنگ بودند ایشان درجُنگ مجلس شیوخ. چه درجوانی که مقالۀ "مذاکرۀ مستقیم" با امریکا می نوشتند برای لیبرالیسم کنترل شدۀ هاشمی، وچه درشروع میان سالی که وزیر مداراگر حوزۀ فرهنگ خاتمی بودند وچه درمهاجرت از سیاست ووطن ورسوایی؛ وادعای سه طلاقه گفتن سیاست، وسوگند به عشق اثیری به ادبیات ورمان و...وچه بازگشت بدون عنوان به سیاست وماندن وادامه دادن تا پیروزی نهایی.
اینک که دیگر جنبشی نمانده در جنبش وجوانان هم بهتر دیده اند- وتوصیۀ اکیدمن هم است استقبال ازهر نوع تغییرکوچک مدرن- که به احمدی نژاد مخالف حجاب اجباری بیاویزند تا عریضه نویسان اصلاح طلب ِشکایت بران به آخوندهای ارتجاعی؛ "مقوله ای" بنام جنبش سبز نخواهیم داشت درداخل ایران. الا "مقاله ای!" درخارج!
وزنده نگه داشتن یاد وتفسیر وتکفیر وتقصیر وشکست وچه باید کرد و...جنبشی که اگر جوگیرنشده بودیم وباچشم مسئول وروشن نگاهش می کردیم ونگاهش می داشتیم، باید اینک دراوج جنبیدن بود بجای درحضیض سکون؛ نمی تواند این جماعت عظیم روشن فکر ونویسنده وروزنامه نگار و سیاست نگار و سایت ووبلاگ ورادیو وتلویزیون و...را- می خواهند همۀ دعواهای رسانه ایشان را متمرکز کنند به جنبش بی جنبش- بگرداند چه به نان وچه به نام!
لذا درحال حاضرکه دیگر نیازی به بسیج توده های بسیج نشدنی نداریم، بهتراست نان خورکم کنیم ورقیب را بایکوت؛ تاهمین دوتا ونصفی تفسیر وتحلیل باقی مانده ازجنبشی که نتوانستیم بجنبانیم را برای تلویزیون جرس درآیندۀ خودمان رزرو کنیم ودست دیگران راکوتاه. پس:
بعد از این هم غزه / هم مزه! مال خودمان. یا...هو
درگزارش اوضاع هم بگویم وتمام:
الف- محموداحمدی نژاد بدعهدی نکرد ودرمصاحبه اش با رسانه ها شرطی تعیین نکرد برای ادامۀ مذاکرات باغرب که واقعاً هم شرط باشد. من این هارا می فهمم. شما هم اگر بمن اعتماد نمی کنید می توانید بروید به صفحۀ 2 کیهان- جایی که نبض سیاست درایران درآنجا می زند- واستیصال حسین شریعتمداری را ببینید که حتی رغبت قلم بدست گرفتن نداشته وبه یکی از نوچه هایش تکلیف کرده که اهمیت شرط بسیار پیچیدۀ "زمان آخرمرداد" رییس جمهوربرای غرب را شرح مفتخربدهد. -که ازابتدا هم غرب تاریخی نداده بود. تازه یک ماه تأخیردر مذاکره یعنی رفتن به دستشویی درقبل ازشام-
ب- درمورد موضوع بسیار بسیار حیاتی آزادی های اجتماعی کماکان احمدی نژاد مردانه ایستاده برنظرعدم خشونت با زنان ودختران برای نوع پوشش عرفی! ودرغیاب همۀ روشن فکران مدعی! حلقۀ محاصره را چنان تنگ کرده که پلیس ضدبشری مثل سرداررادان مجبور از پس گرفتن همۀ اره گوز های قبلی اش شده وحتی گفته ما قائل به کار فرهنگی هستیم- رادان وکارفرهنگی!- والبته بانوان ودختران ومردان هم باید مسئولیت شان را جدی بگیرند وبا استناد به نظر رییس جمهور مقاومت کنند ومطمئن باشند که درایران امروز بدون خواست رییس جمهور کسی نمی تواند کار مؤثری انجام بدهد.
۲ نظر:
عنوان یعنی چی؟ یعنی شطرنج با گوریل سخت تره از شطرنج با میمون؟ یعنی گوریله می زنه داغونمون می کنه؟!
بله نتیجه بازگشت به صراط مستقیم یعنی همان خطی که می گویند خط امام است!
جنبش اساس فكري داشت و اساس فكري جنبش باقيست...بعد از اينهمه تلاش اثرات مثبت خود را در فكر جامعه گذارده است تا روزي كه تعداد آدمها از گوريلها سر شود ما به خانه نشسته ايم...اما فردا كه آدمها بر گوريلها سر شدند هم انتظار حماقتهايي چون بهمن 57 را نداشته باشيد كه همان يك بهمن ما را بس....
ارسال یک نظر