۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

پیکاسو آی پیکاسو!

(ما اهل زمین)

فعلاً که "سه شیر ها" برنده اند وخوب هم بازی کردند درآخرین دیدارشان مقابل اسلوونی؛ وآلمان چقدربدشانس است که دریک هشتم باید مقابل قهرمان سال 2010 جهان بازی کند. پس تا یکشنبه بعدازظهر که بازهم یک جشن حسابی بگیریم برای موفقیت شاگردان دن فابیو کبیر؛ می آیم سراغ یک پست اختصاصی برای سه کامنتی که هلن وحمید ومسعود برای پست قبلی گذاشته اند؛ تایک جواب شنگول بدهم امیدواربه این جوان ها که می آیند به سیرک من برای یک لبخند ازته دل انشاءالله! - متأسفم که انگلیس باخت وحذف شد. پیش بینی ام درست نبود.(یکشنبه ساعت 17 گرینویچ)-

1- درپست قبلی به بهانۀ محسن کدیور یک نقاشی خفن گذاشته بودم از پیکاسوی کبیر که دردوران اندوه از دوستش"آنخل فرناندز دسوتو " کشیده است وچندروزپیش توی حراج کریستی 52 میلیون دلار فروخته شده وپول معامله هم رسیده به بنیادی که ازمعماری وکشف استعدادهای موسیقی حمایت می کند وچقدر قشنگ است که آدم ها خبرهم تولید می کنند ازنوع شنگول وجگرحال بیار باشد مثل همین نقاشی 107 سالۀ پیکاسو.
واگر اسپانیا "اندلس" ومسلمان می ماند پابلو پیکاسو ودوست نقاشش آنخل فرناندزیا بدنیا نمی آمدند ویا می آمدند روضه خوان می شدند واگرروضه خوان نمی شدند قطعاً هنرمندهم نمی شدند وچنین شاه کاری هم خلق نمی شد- آخیش نفسم گرفت. پس-همان بهترکه اسپانیا خودش را ازدست اسلام نجات داد.
وچون هیچ کدام ازبازدیدکننده ها ازوبلاگم گیرندادند به این کنتراست زیبا بین پیکاسو وکدیور وزیبایی ونفرت؛ خیلی دلخورشدم ودارم اخطار می کنم به خوانندگان وبلاگم که بدون دوست داشتن هنر وزیبایی؛ زنده ومردۀ آدم صدتومان جدید است والبته خواندن وبلاگ من هم ممنوع. یعنی چه!؟

2- اینک دعوای خودم را با روشنفکران دینی یک بار دیگر بایک تمثیل شنگول وس...ی-ترسیدم خود کلمه رابنویسم فیلترها حساس باشند برنامه ریزی شده-تازه می کنم تابروم سر چندتا اطمینان به هلن وحمید ومسعود.

گزارش کلاسیک ومردانه اش:
همۀ اختلاف ما سه دسته زمینی ها(ما)، آسمانی ها(روحانیان سنتی- سیاسی) وبین زمین وآسمانی ها(روشنفکران دینی) برموضوع دخترهمسایه وحوری بهشتی (وعدۀ همارۀ غریزۀ جنسی مردانه)متمرکز است.

آسمانی ها
می گویند: "اخ.تف. این دخترهمسایه چیه که برایش دارید خودتان راهلاک می کنید. مابرای شما دربهشت خدا جارزروکرده ایم ملکی ودخترآماده کرده ایم باکره ووجیهه عین هلو بنام حوری!"
بین زمین وآسمانی ها می گویند: "نه اخ ونه تف. قربون دخترهمسایه هم بروم. نکند یک وقت به حرف این آسمانی ها گوش کنید، آن ها می خواهند به شما وعده بدهند برای مسکن ملکی وحوری بهشتی وخودشان با دخترهمسایه حالش راببر!
درصورتیکه اگر بما حکومت- می توانی سواری هم بخوانی- بدهید نه تنها دخترهمسایه رابشما ارزانی می دانیم بلکه حوری بهشتی را هم برای شما حلال می گردانیم."
ما(زمینی ها) هم می گوییم: قربون آقا!
لطف می کنید ازجلو نفس مان بروید کنار- نفس مان گرفت- تاما خودمان بدانیم ودخترهمسایه مان ودرآغوش دست های یکدیگر برویم زحمت بکشیم وکلبه ای درست کنیم وعشق بازی کنیم وخداوندمان را تا "احسن الخالقین"ش بخندانیم. ترا خدا شماراامیدی بخیرنیست-نبوده هیچگاه- شرمرسانید.
ما ازآسمانی ها می ترسیم.چون قیافه های ترس آلودی هم دارند وشناخته شده اند چون زمینی نیستند واززمین فقط "ز" و"ن"- یعنی جلو عقب-ش رادوست دارند.
ولی "شما بین زمین و آسمانی ها" خطرناک ترید؛ چرا که اولاً خودتان تعادل ندارید بین زمین وآسمان وهرلحظه ممکن است آواربشوید بر سرمان؛ وثانیاً یک کم زیادی مشکوک می زنید چرا که ازیک مرد مؤمن مسلمان بعید قطعی است که همزمان از دوزن(دخترهمسایه وحوری) بگذرد بنفع دیگری!

4- اینقدرباخت آسیا به امریکای لاتین طول کشید که دیگر وقت وحوصله ومجالی برای هلن وحمید ومسعود نماند. پس خلاصه می گویم بچه ها:

الف- مردم عادی وبویژه دردوران های معیشت سخت ورفاه ناممکن وقتی برای فکرکردن ندارند ونیازی هم ندارند. چون با آموزش به توده ها اصلاحات فرهنگی وپروسه ای وبلند مدت(نسل ها وقرن ها) ممکن می شود؛ ولی اصلاحات سیاسی ومدنی موردنیاز جوامع عقب افتاده است که همیشه پروژه ای ومدت دار تعریف واجرا باید بشود ومی شود. این لقلقۀ زبان لاعلاج برخی به غلط مارا فریب ندهد که اول ما باید حقوق توده هاراآموزش بدهیم سپس آن ها دراثراین فداکاری آموزشی ما ازوضع خودشان ناراضی بشوند ووقتی ناراضی شدند بیایند همه باهم وبصورت ملیونی به حکومت اعتراض بکنیم. وچون خیلی زیاد وآگاه ومصمم ومعترض هستیم حکومت مستقر ارادۀ سرکوبش را ازدست بدهد تا انشاءالله بتوانیم یک انتخابات کاملاً آزادبرگزارکنیم که نتیجه اش رأی آوردن همین حاکمانی باشد که می خواهیم سرنگون بشوند- مگرخودمان نمی گوییم دموکراسی بازی سیاسی معلوم است با نتیجۀ نامعلوم. ومگرخودمان اصرارنداریم که ملت ایران مسلمان هستند وجز به حکومت دینی به هیچ حاکمی رأی نمی دهند. ومگرما انتخابات منجربه انتخاب حماس رایک دموکراسی بی حرف وحدیث نمی دانیم.- تودۀ مردم نیازمند اصلاح وانقلاب ودگرگونی قبل از نیاز به فکرکردن، "حس" می کنند. وکافی است که صاحب اندیشۀ صاحب صلاحیت اعم ازروشنفکریا سیاستمداربتواند حس ناحودآگاه توده را به واژه وجمله تبدیل وفریادکند تا بلافاصله از سوی توده مورداستقبال وپشتیبانی قرار بگیرد.

ب- درضمن از اسلام خواهی مردم درحوزۀ خصوصی نتیجه گیری خطا نکنیم. مردم عادی چون حس کردند دین درادارۀ حکومت مدرن کارآمدنیست. ازسال 1376 باحکومت روحانیان رفتار انتخاباتی سکولار درپیش گرفتند. هم انتخاب ایجابی خاتمی بمعرفی روشنفکران وطبقۀ متوسط شهری بدون کمترین ارتباطی بادین انجام شد. وهم انتخاب سلبی 84 احمدی نژاد بمعرفی حاشیه نشینان وحزب اللهی ها وبچه آخوند های سرخورده ازپدرانشان بی ارتباطی با اسلام حکومتی اعمال شده ازسوی باباها وملاها ی مساجد دیروزشان. البته قبلاً کمی مفصل تر راجع به این موضوع نوشته ام. فقط یادآوری می کنم که بهمین خاطر هم است که امروز روحانیان قادربه تأثیر گذاری براحمدی نژادنیستند وهمه راسوسک کرده وفرستاده توی حجره هایشان. البته که پول نفت هم خوب داشته وروان شناسی آخوند حریص به دنیاراهم خوب می شناخته وپوزه هایشان را خوب چرب کرده است.

پ- پس اصلاً جای نگرانی نیست وتا می توانیم باید شاد وامیدوار باشیم وازکوچکترین حرکت هرکس(خدایاشیطان) دررسمیت زندگی ودنیای مدرن وآزادی های اجتماعی هم استفاده کنیم وهم گسترش بدهیم. مرگ وعبوسی را فقط وفقط وفقط با زندگی وشادی می توان عقب راند وشکست داد. ازکوچکترین روزنه ها برای استفاده از زندگی خودتان وایجادشادی استفاده کنید. یا...هو

۵ نظر:

Hel. گفت...

1- مرسی
2- ممنون
3- حس نقاشی شناسی ندارم و اصلا نمی دونم چرا بعضی از نقاش ها مثل پیکاسو معروف می شن و چرا بقیه نمی شن. مثلا این نقاشی الآن چه خصوصیتی داره که اینقدر باحاله؟!
4- به نظرم مقاله تون خیلی خوب بود. راستش بعضی چیزایی که گفتین منو به فکر فرو برد. همون انتخابات 76 و 84 رو می گم. حضور مردم تو اون یکی انتخابات و کنارکشیدن واسه این یکی. و همین سال گذشته که ترکوندن و آقا یکی از انگشت هایش را نشان داد و گفت "همتون به خودم رای دادین"
این قضیه ی "خدا یا شیطان" هم به نظرم جالب بود. خوشحالم که اینجا رو می خونم.
5- مرسی×2

ناشناس گفت...

vahshtnak doset daram ali minevisi ali

Dalghak.Irani گفت...

Helen
بخاطرِ ِمرسی؛ مرسی!
همین که می نویسی وادبیات وبویژه مطالعه را دوست داری یعنی حس زیبایی شناسیت فوق العاده است. فقط کمی زوداست که این حس مبارک وانسانیت را درموردهمۀ هنرهاوازجمله نگارگری وقت وفرصت کرده باشی برای محک زدن. یا...هو

Dalghak.Irani گفت...

نا شناس
ازشما شناس تر تاکنون خواننده نداشت وبلاگم که نوشته هم باشد. این صفت وحشتناک درابتدای فعل بسیار مثبتی مثل دوست داشتن آدرس دقیقی می دهد که شما هم جوان هستی، هم هنرمند هستی وهم خیلی بزرگوار. ومرسی.
باورمی کنی داشتم کرکره را می کشیدم پایین برای همیشه که نفس نفس زنان ازراه رسیدی که: "سپیده خواهددمید بمان" ومرا تسلیم کردی برای ادامۀسخنرانیم دراین سالن خالی. ومرسی.
یا...هو

Hel. گفت...

کرکره؟!
به نظرم خیلی زوده واسه فکر کردن به این تصمیم. هنوز سر شبه (تازه 6ماهه). شاید مشتری بیاد.