۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

گیراصلی؛ ودیگرهیچ!


همۀ کوشش من این است که ما باید زمین بازی را خودمان تعیین کنیم ودرگیر بازی 30 سالۀ رژیم راجع به قرائت من این است وقرائت توآنست وحالا برعکس نشویم. طرفه آن که تنوع وسرگردانی درمورد قرائت ازاسلام کم بود؛ اخبراً بطورجدی تری هم خط امام به آن اضافه شده است وهرروز صحبت از محکمات ومتشابهات خط امام خمینی است. تاموقعی که اختلاف ونزاع وتنافر بین ما با حاکمان برما برسر کدام قرائت از اسلام وکدام قرائت ازخطامام باشد؛ قطعاً کمترین امیدی به نجات زندگی مدرن وپیشرفت وتوسعه نباید داشته باشیم. خط دعوای ما با حاکمان دقیق ومشخص است: "ناکارآمدی دین درادارۀ کشور"-با احترام تمام وکامل به اسلام فقاهتی-
وفرقی نمی کند که دین ومذهب نوباشد یاکهنه، حوزوی باشد یا دانشگاهی، پویا باشد یا سنتی،معمم باشد یا مکلا و... پس دوبخش از نوشته هایم دروبلاگ های دیگررا نگاه کنید. ونظربدهید.یا...هو

راجع به خط امام


1- همانطور که ما چیزی بنام خط اسلام نداریم بطریق اولا چیزی هم بنام خط امام نداریم.


2- خط امام وخط اسلام به تعداد خواهندگان شان، مدعیان شان، پیروان شان و...ایمان آورندگان شان متکثرومتنوع هستند. ودقیقاً بهمین خاطر هم است که نمی توان باشندگی وزیست این جهانی انسان های بیچاره را معطل این مفاهیم "هرکسی ازظن خویش شد یارمن" کرد.


3- بوالله مدعیان ومبلغان حکومت عرفی بی دین وبی خدا وبی ایمان ودوستداران فحشاء ومنکر نیستند. آنان به این دلیل می گویند حکومت باید زمینی، عرفی وانسانی باشد که یقین دارند تشکیل حکومت دینی یک محال ممکن ویک دروغ بین است.


4- درایران نیز ما هنوز حکومت تشکیل نداده ایم وداریم با وضعیت سیال انقلابی سی ساله گذران می کنیم. روزی می شود درایران حکومت لازمۀ آرامش جامعه تشکیل داد که متولی "حرف آخر" درمورد مبانی اسلام که قانون اساسی همه چیزرا مشروط به مخل نبودن به آن کرده است مشخص شود. وچون بویژه درمذهب شیعه اجماع درحکم وفتوا ممکن ومشروع نیست لذا هیچگاه نه خط امام می تواند متولی داشته باشد ونه خوداسلام.


5- ما با "اسلامی نیست" برعلیه رژیم شاه انقلاب کردیم. وچون حتی امام خمینی هم نه اجازه ونه جرأتش را داشت- ونه ذات دین قبول می کرد-که بگوید "اسلامی چیست" لذا با همان اسلامی نیست ادامه دادیم وبدبخت شدیم. حتی شما امروز هم اززبان هیچ روحانی برجسته ای نمی توانی بشنوی که حکم اجتماعی اسلام درمورد کوچک ترین مسئله مثل "دست زدن" وشادی کردن وجشن وسرور وهنروموسیقی وفوتبال وحدودمالکیت وحجاب و ... را بطور ایجابی بگوید. او درحجره اش کمین کرده است که به محض دیدن شادی دوتا جوان بپرد وسط وبگوید اسلامی نیست. نه اینکه فکر کنید که اسلام روشن فکران دینی این مشکل را ندارد این هم از آن دروغ های شاخدار است چون اسلام روشنفکران دینی اصلاً دین نیست. چرا که انسانی که به دین "معرفت اندیش" -بقول دکترسروش- رسیده باشد دیگر نیازی به دین ندارد.ومی تواند مناسبات خودش را با عقلش تنظیم کند.یا...هو


راجع به نمازجمعه درمرقدامام خمینی که درادامۀ همان خط امام است.


1- من هم سخنان ریاست محترم جمهوری را وهم خطبه های رهبری را بدقت ووسواس گوش کردم وهردورا مطابق با واقعیت بیرونی- مستندبه سن وتجربه وزیست خودم درجمهوری اسلامی- یافتم.


2- مشکل ما همانی است که محمدنوریزاد به طنز گفته است به رهبر. ولی من آن حرف نوری زاد را یکی از جدی ترین وعلت العلل واماندگی ما دراین خراب آباد سی ساله می دانم. محمد نوریزاد درنامۀ پنجمش حرف از منافع سران فتنه برای جمهوری اسلامی ورهبر می کند. ونقل به مضمون می گوید که:

" اگرنبود این حوادث بعد ازانتخابات وپیدا شدن سران فتنه که یک سال است مورد عتاب وخطاب هرزبان وفلم ورسانه وبوق و.... شماست؛ شما(رهبر) باید پاسخگوی این همه عقب ماندگی واعتیاد وفقر وبیکاری ودزدی وارتشاء وفساد وتبعیض و...که ره آورد حکومت بنام دین ازبدو تأسیسش تاکنون بوده است می شدی. وشماها این بار هم با تمسک به ترفند و بهانۀ سران فتنه توانستید پاسخگویی به "ناکارآمدی دین" درادارۀ جامعه را به فراموشی بسپارید."


3- ومن اضافه می کنم؛ همانطور که وقتی محمد خاتمی رییس جمهور شد ومفاهیم جدیدی را به عرصۀ ادبیات دین سیاسی وارد کرد؛ باعث یک نفس بسیاربلند وراحتی شد برای علمای اسلام وحوزه های علمیه وبویژه مراجع وروحانیان ارشد؛ والبته رهبر مطلقه! که کمین کنند درکاخ هایشان- بدل ازحجره های تاریخی شان-وبمحض کوچکترین حرف وحدیث ازسوی نواندیشان دینی مثل پرندۀ کوکی ساعت های دیواری یک لحظه بیایند بیرون وبگویند:"اسلامی نیست" ومجدداً دراعماق تشک های خوشخواب وکنیزان تن نازفروبروند.


4- درصورتیکه بشهادت همۀ اسناد نوشتاری وگفتاری خودجمهوری اسلامی درسال های منجربه روی کارآمدن اصلاح طلب ها همه جا پربود از شعارها وفشارهای جامعه به روحانیان مستأصل از جواب. که نمونه هایش اینها بودند: "باید به سؤالات جوانان پاسخ بدهیم". "باید شبهات نسل جوان رابرطرف کنیم". "باید اتاق های فکر تشکیل بدهیم". "روحانیون وحوزه ها باید درمسایل جامعه راه حل داشته باشند". و....ده ها نوع ازاین شعارها. که همۀ آنان درپرتو مخالفت با دست زدن وشادی کردن جوانان درتجمعات اولیۀ خاتمی دود شد وهوا رفت.

وهمانطورکه گفتم خلاصه شد دراین که تا خاتمی ودوستان دهان بازمی کردند طرف مقابل دیگرنیازی به استدلال نداشت چون درسلسله مراتب حوزه خاتمی ویاران محلی ازاعراب نداشتند. پس کافی بود روحانی ارشد ومرجع عنایتی بکند ومنقارش را ازسوراخ اعلام وقت بیرون بیاورد وبگوید: "اسلامی نیست". یا...هو


پی نوشت اول:

ناکارآمدی دین درادارۀ جامغۀ مدرن چنان "آفتاب آمددلیل آفتاب است" که نیاز به پیش نوشت هم ندارد چه برسد به پی نوشت.


پی نوشت دوم:

آیا ما توده بالاخره روزی موفق خواهیم شد به روشن فکران دینی بقبولانیم که حکومت دینی پروژه ای شکست خورده است؛ وباید بدون لاپوشانی مستقیم بروند بسمت حکومت عرفی؟


پی نوشت سوم:

وآیا ماتوده موفق خواهیم شد آنروز را ببینیم که روشنفکران دینی دست ازسردین مابردارند وبرای "نمی دانیم چی!" مرتب فوت توی آستین مسلمانی ما نکنند که: "ملت ایران مسلمان هستند". ونتیجۀ طبیعی وبدیهی بگیرند که هردرد ومرض ودوا وشفایی را باید بپیچند لای اسلام وبخوردمان بدهند والا ماقی می کنیم به اندامشان؟!


پی نوشت چهارم:

واحمدی نژاد را به این دلیل تأیید می کنم که مفهوم وترجمۀ حرفش راجع به حجاب ورو به مراجع وروحانیان این است:

"من رئیس جمهورم وکارم معلوم ولی توکه ایدئولوگی چه گهی خورده ای دراین سی سال؟ آیا یک فتوا وفقط یک فتوای گره گشا ازکارفروبستۀ جامعه اجتهادکرده ای؟! یا نه فقط پول یامفت نفت راگرفته ای وآلاف اولوف تقسیم کرده ای بین خویشان سببی ونسبی ونسقی!"- با یاری از ادبیات خودرئیس جمهور-





۱ نظر:

MHMD Moeini گفت...

سلام عزیز ... خیلی به دلم نشست این نوشته؛ مثل خیلی های دیگر /// یک پیشنهاد؛ با توجه به این که کامنت گذاشتن بعضی وقت ها اینجا اساسا غیر ممکن میشه؛ و نمی دونم چرا!، پیشنهاد می کنم در ستینگ کامنت گزینه "فول پیچ" را انتخاب کنید تا وقتی برای کامنت گذاشتن کلیک می کنیم یک صفحه کلا برای کامنت دونی باز بشه؛ تجریه به من میگه این طوری کامنت گذاشتن به مراتب راحت تره.