۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

برگرفته از سایت عباس عبدی نازنین



خشونت و دفاع مشروع
این یادداشت در شماره اخیر نشریه ایراندخت(10-11-88) چاپ شده است.

رويدادهاي چند ماه گذشته ايران بويژه حوادث عاشورا موجب شد كه بحث خشونت و خشونت‌گريزي در سطح نظري پيشين باقي نماند و مباحث نظري به محك و تجربه عملي درآيد تا معلوم گردد كه آموزه‌هاي نظري هنگام عمل تا چه حد رعايت مي‌شود. يكي از مسايلي كه از سوي برخي صاحب‌نظران مطرح شد، تئوريزه كردن برخي رفتارها در ذيل عنوان دفاع مشروع بود. به نظر بنده شايد این صاحب‌نظران محترم ـ‌كه به سهم خودم براي برخي از آنان احترام بسيار قايل هستم‌ـ تا حدي تحت تأثير فضاي سياسي موجود آگاهانه يا ناآگاهانه ـ‌پوزش از اين جسارت‌ـ قصد داشته‌اند كه رفتارهاي مذكور را توجيه كنند، در حالي كه به نظر من وظيفه تك‌تك ماست كه نسبت به هر خطايي بويژه نزد كساني كه خود را با آنان همراه‌تر و همدل‌تر مي‌دانيم، حساس باشيم. ترديدي نيست كه جريان سیاسی موجود دچار نقاط ضعف و قوتي هست، اما اگر بنابر ملاحظاتي نقاط ضعف آن گفته نشود، اين نقاط ضعف توانايي آن را دارند كه به سرعت تكثير و تثبيت شوند و به جزء جدايي‌ناپذير جنبش سياسي تبديل شوند و ديگر هيچ كس نتواند آنها را اصلاح نمايد. در اين يادداشت مي‌كوشم تا حدي اين نگاه توجیه گر خشونت را نقد كنم. اميدوارم كه از جاده انصاف خارج نشوم.


اصطلاح دفاع مشروع در حقوق جزا به كار برده مي‌شود. استفاده از اين اصطلاح كه در روابط و درگيري‌هاي شخصي مصداق دارد، در حوزه سياست، خطاست، زيرا در حوزه سياست، رفتارها جمعي است، و بايد واجد مشخصه جمعي باشد، و نمي‌توان آن را به يك عمل فردي فرو كاست. مثلاً اگر كسي به صفت فردي به من يا شما خواننده محترم يا هر كس ديگري حمله و هر یک از ما را مضروب كند يا قصد مضروب كردن ما را داشته باشد، ما چه واکنشی مي‌توانيم انجام دهيم؟ به لحاظ حقوقي ـ‌البته تحت شرايطي‌ـ هر يك از ما حق دفاع از خود را داريم، اما هر نوع واكنش دیگري هم كه انجام دهيم، اگر به لحاظ اخلاقي براي وجدان خودمان موجه باشد، شاید قابل دفاع باشد، اما به لحاظ حقوقي دفاع مشروع شرايطي دارد. از جمله بايد دفاع متناسب با حمله باشد، امكان فرار يا اخذ كمك از نيروهاي قانوني فراهم نباشد. حال اگر حمله‌كننده نيروي دولتي باشد، چه مي‌توان كرد؟ در اين صورت اثبات دفاع مشروع پيچيده‌تر است و توجيه رفتار متقابل در ذيل اين عنوان مشكل خواهد بود، حتي اگر نيروهاي مذكور از حدود اختيارات و وظايف خود تجاوز كرده باشند.


اما اگر عده‌اي سياسي در جريان تظاهرات خياباني مورد تهاجم قرار گيرند، آيا مي‌توان از عنوان دفاع مشروع براي توجيه مقابله به مثل استفاده كرد؟ شايد بتوان واكنش يك جوان را در برابر چنين رفتاري به صفت فردي درك كرد، اما قطعاً نمي‌توان و نمي‌بايد آن را توجيه كرد، زيرا چنين واكنشي بايد مستلزم صدور مجوز رهبري تظاهرات باشد. پيش‌فرض حضور در چنين مراسمي، تبعيت و اطاعات از رهبري سياسي دعوت‌كننده است. شايد گفته شود كه چنين رهبري در واقعيت خارجي تظاهرات خياباني تهران وجود ندارد، در اين حالت بايد گفت كه پس برحسب كدام مجوز اخلاقي بايد در چنین كنش سياسي كه كنشي جمعي است حضور يافت؟ در اين صورت آيا هر فرد شركت‌كننده حق هرگونه انجام هر کنش و واکنشی را دارد يا خير؟ مثلاً مي‌تواند با خود اسلحه حمل كند تا در صورت مورد حمله واقع شدن، مقابله به مثل يا دفاع كند؟ اگر بلي آيا نتايج چنين اقدامي قلب ماهيت كل تظاهرات و رفتن دود آن به چشم سايرين نخواهد بود؟ اگر كسي حق چنين اقدامي را ندارد، چگونه است كه به او حق داده مي‌شود كه مثلاً با سنگ يا چوب حمله كند، اما با اسلحه يا چاقو نه؟ در كنش جمعي سياسي، نمي‌توان وظايف را چنان سيال و شناور تعريف كرد كه تعيين حد و حدود آن را افراد شخصا تعيين كنند.


بعلاوه فرض كنيم كه چنين حقي هم به افراد داده شود، آيا حاضريم تبعات آن را بپذيريم؟ وقتي كه فرد يا افرادي، پليس باتوم به دست را بزنند، به طور طبيعي دفعه بعد پليس با سلاح گرم خواهد آمد، آيا چنين نتيجه‌اي را مي‌پذيريم يا خير؟ از همه مهمتر اسلحه واقعي مردم تظاهركننده مقابله به مثل و زدن نيست، اين اسلحه‌اي است كه قوي‌تر از آن در دستِ طرفِ مقابلِ چنين مردمي است، و اگر مردم چنين سلاحي را بكشند، از ابتدا شكست خورده تلقي خواهند شد، زيرا قوي‌تر از آن را طرف مقابل خواهد كشيد و مردم را در اين تقابل شكست خواهد داد. در اين صورت ممكن است مردم نيز مجبور شوند براي مقابله به مثل بيش از پيش بر اين سلاح متكي شوند، كه نهايت امر رودررويي و درگيري خواهد بود، و آنچه كه در این میان پيروز خواهد شد، خشونت و زور عريان است، و كساني هم جلودار و رهبري هر يك از دو جریان را به دست خواهند گرفت كه در كاربرد اين سلاح تواناتر هستند و از اين مبارزه هرچه درآيد، خير و صلاح مردم و جامعه بيرون نخواهد آمد.


بنابر این اگر مردمي كه در معرض تعدی قرار مي‌گيرند، قادر شوند كه مقابله به مثل خود را در قالب دفاع مشروع توجيه كنند، در اين صورت كاري جز بالا بردن سطح خشونت انجام نداده‌اند، و ديگر نمي‌توانند خشونت‌پرهيزي را ويژگي رفتار سياسي خود معرفي كنند، قدرت جنبش‌هاي خشونت‌پرهيز، در توان آنان در خشونت‌پرهيزي و تحمل خشونت و بردباری در برابر آن است. حتي ممكن است كه در برابر حملات شديد هم كوچكترين واكنشي نشان ندهند و تنها راهي كه مي‌تواند خشونت طرف مقابل آنان را ناكارآمد و خنثي كند، همين كتك خوردن و مقابله به مثل نكردن است. چيزي كه روح و ذهن خشن‌ترين افراد را هم تسخير مي‌كند، اين رفتار است، به همين دليل است كه اگر كسي بخواهد، مجادله خود با مخالفان را با خشونت فيصله دهد، بهترين راه است كه مخالفان خود را با انواع ترفندها به جاده خشونت بكشاند، در اين صورت خشونت به صورت پله‌اي و گام به گام تشديد و درجه آن به سرعت افزايش خواهد يافت.


نكته كليدي‌تر براي فهم خشونت‌پرهيزي اين است كه خشونت را نبايد به خشونت فيزيكي محدود كرد. اتفاقاً در موارد زيادي خشونت زباني منشاء خشونت فيزيكي است يا حداقل آن را موجد و تشديد مي‌كند. دروغ، توهين و فحاشي، مسخره كردن؛ آثار تخريبي كمتري از خشونت فيزيكي ندارند. براي مثال در روابط خانوادگي اين نكته به خوبي ديده مي‌شود. همسر يا فرزندان در بسياري از موارد نسبت به توهين، فحاشي، مسخره كردن حساسيت بيشتري از خشونت فيزيكي دارند، بويژه آنكه خشونت زباني علنی و در حضور ديگران انجام شود. ترديد نبايد داشت كه خشونت موجود در اظهارات، شعارها و سياه و سفيد كردن، دوقطبي كردن افراد، و مجاز شدن زدن هر اتهام يا دشنامي عليه ديگران، عامل مهمي در تشديد خشونت يا موجه كردن اعمال خشونت نزد بسياري خواهد بود.


در اين ميان ممكن است گفته شود كه اين رفتارها واكنشي بوده است. اين پاسخ قابل فهم است، اما قابل قبول نيست. چرا؟ اگر در خيابان يك نفر به ديگري توهين كند، و مثلاً فحش بدهد، پاسخ نفر مقابل چه خواهد بود؟ اگر با منطق آماري اظهار نظر كنيم، قابل درك است كه تعداد زيادي از افراد مورد اتهام يا توهين پاسخ متقابل می دهند و احتمالاً كار مجادله بالا می گيرد و ممکن است به زد و خورد تبديل شود اگر در 80 درصد از موارد چنين اتفاقي رخ دهد، تعجب نخواهيم كرد، زيرا واكنش افراد را برحسب احساسات و امور شخصي آنان مي‌توان حدس زد. اما حتماً در صفحه حوادث روزنامه‌ها خوانده‌ايد كه در برخي از اين مجادلات كار بجاهاي باريك كشيده و حتي يكي از طرفين كشته مي‌شود. بنابراين گرچه واكنش مذكور قابل فهم است، اما از منظر عقلانی چندان قابل دفاع نيست، چون عوارض بعدي آن معمولاً به گونه‌اي است كه موجب پشيماني مي‌شود. در هر حال هر یک از این افراد مجاز و مختارند كه برحسب خواست و احساسات و علايق خود تصميم بگيرند و واكنش نشان دهند. اما در سطح سياسي، بروز اين واكنش‌ها حتي در سطح جمعي هم درست نيست، چه رسد به اينكه به صفت فردي چنين واكنش‌هايي بروز داده شود، زيرا استقلال تعيين خط‌مشي را از رهبري سياسي سلب مي‌كند و در درست جناح رقيب قرار مي‌دهد، و آنان خواهند بود كه با رفتار خود تاكتيك و سپس استراتژي مقابل خود را تعيين مي‌كنند. در اين يادداشت موضوع به صورت كلي و تا حدی خلاصه عنوان شد، شايد بهتر باشد كه در ادامه مباحث مشابه وارد جزييات و نقد موردي هم شد.


توضیح دلقک:


این مقالۀ بسیار زیبا ومستدل جناب آقای عبدی را ازاین نظر دراینجا منعکس کردم که درپی مصاحبۀ بسیارعالی وروشنگر رهبر جنبش سبز جناب آقای مهندس میرحسین موسوی هشداری باشد وبیداری برای همۀ مایی که دل درگرو آزادی انسان درایران داریم. واز همۀ ایرانیان آزاده تقاضا می کنم که در نشر وتبلیغ عدم خشونت مطلق درکارزار پیش روبه صحنه بیایند. وباتشکر همیشگی از عباس عبدی. یا...هو





هیچ نظری موجود نیست: