۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

با مهندس موسوی؛ "نقطه سر خط"


1- آقای مهندس موسوی بعداز تأخیر قابل فهم ولی غیرقابل توجیه؛ درمصاحبه ای بجای "یک بیانیۀ رسمی" مطالبی را عنوان کرده اند؛ وضمن تعارف فروتنانه به "یکی همراه جنبش سبز" نامیدن خودشان محور هایی را بعنوان استراتژی جنبش مردم ایران تلویح به تصریح نموده اند. ازجمله:..!.................................خیلی عصبانی هستم. باید اجازه بدهم بازهم بیشتر رسوب کند این مصاحبه در فهمم. معذرت می خواهم!

2- خوشبختانه "سید علی میرفتاح" بعداز تعطیلی روزنامۀ خبر مجدداً دست به قلم شده ووبلاگش را بروز کرده است. پس من رفتم دفتر های سیاه وسرخ اورا مطالعه کنم برای کمی آرامش که " استراتژی گسترش آگاهی- غیرقابل قبول ازدیدمن- مهندس موسوی" هم محقق شود! قلم شیرین ومحکم وفیلسوفی دارد این تنها "کرگدن" خندان بیشۀ زمین. یا...هو

۶ نظر:

sahar گفت...

ما 30 سال پیش آگاه شدیم اسلام خوب است و حالا باید آگاه تر شویم که می تواند بهتر از این باشد. پروسه آگاهی ما بی وقفه پیش خواهد رفت . انتظار نتیجه بیهوده است. استراتزی آگاه شدن است.ولی یک سئوال:
منظور از آگاهی چیست و چه کسی آگاه است و چه کسی نه؟

Dalghak.Irani گفت...

تا نوشتن پست اصلی مربوطه دوست دارم این دوکامنت را که درسایت رادیوزمانه وسایت "باران دردهان نیمه باز" محمود فرجامی گذاشته ام را نیز مطالعه کنید. یا...هو

در سایت زمانه:
موسوی باید احساس مسئولیت بکند. واگرقصد انجام رسالت تاریخی اش را دارد. خودش را مسئولانه "رهبرجنبش" تعریف ومعرفی کند.
این فرمایشات همان طرحات- باعرض معذرت باید بی رحم وصریح باشیم با خودمان- آگاهی قبل از آزادی دکترشریعتی وسید محمد خاتمی است که مارا به وادی "پروسه ونه پروژه" پرتاب می کند ودیگر هیچ!
تحلیل تفصیلی را خواهم نوشت دروبلاگم. ولی این مقدمه را داشته باشیم که هرحرکت مدنی بانام اصلاحات، انقلاب، جنبش و...یک پروژه است ونه یک پروسه!
پروسه جریانی مدام پیش رونده است درجبر تغییر تاریخ. درحالی که اقدام مشخص درزمان مشخص قطعاً یک پروژه خواهد بود با زمان بندی وانتظار نتایج معین. یا...هو
-- Dalghak.Irani ، Feb 27, 2010

در سایت فرجامی:
محمود نازنین
من با اینکه نبض اجتماعیم با نبض شما تنظیم است- مثالش نامه ای به فرانک- ونگاهم بشدت پس وپیش نگاه توست. اما درمورد تحلیلت از این آخرین مصاحبۀ مهندس موسوی خیلی لذت نبردم. والبته اعتقاد دارم که ایشان کماکان ودرهمین موقعیت معلم اخلاق مرتب کاهنده خواهند ماند وجنبش سبز نیز سرکوب نهایی خواهد شد؛ اگرمهندس موسوی تمهیدی برای رسمیت بخشیدن خود بعنوان رهبر جنبش سبز نیندیشد. که البته منابع مشاوره ای ومالی ورسانه ای می خواهد وکار راحتی نیست.
درمورد مهندسی راه پیمایی 22 بهمن هم خود حرف را دقیق می دانم ولی نه با تکیه براتوبوس وقطار و وعده وعید. واقعیت این است که نیروهایی از هردوطرف- جنبش و دولت احمدی نژاد- خودشان را به منطقۀ خاکستری منتقل کرده اند وفقط با دست برنده بازی می کنند. می خواهند هم باشند وهم نباشند.
واین است راز زیادی جمعیت درمسیر ها وکمی آن درمیدان آزادی. جمعیت خاکستری تحت تأثیر اراده وقدرت سرکوب حاکمیت در22 بهمن بنفع حاکمیت عمل کرد وطبق خاصیت طبیعی خود ضمن بازی با دست برنده نخواست خیلی خودش را درمظان طرفداری از طرفین نمایان کند. سعی خواهم کرد درویلاگم کمی بیشتر موضوع را بشکافم. یا…هو

sahar گفت...

از قرار کامنت من زیاد روشن نبود و سوئ تعبیر شد. من صورت مسئله ای را می خواستم مطرح کنم. من به تعبیر دکتر شریعتی و موسوی و سایرین اعتقادی ندارم. و قصدم مخالفت با کلی گویی هایی از این دست بود. من معتقدم هر پروسه ای متشکل از مقاطعی است با نتیجه مشخص در پایان آن مقطع که ترا به فاز جلوتر می برد . آگاهی را به عنوان استراتزی بیان کردن کلی گوئئ است که ره به نا کجا آباد است.

Dalghak.Irani گفت...

سحر نازنین
کاملاً حق باشماست. ومن درهمان کامنت اول هم نظر شمارا گرفتم. قصدم از گذاشتن نظراتم دردوسایت دیگر هم نه درجواب ونفی شما، که درکنار وبرای فهم مشترک بیشتر با بینندگان دیگر بود. یا...هو

ناشناس گفت...

نمیگویم که باید حذف شوند، اما به تکرار ثابت کرده اند که به درد رهبری نمیخورند، هر دو ایشان از امتحان شرایط حساس رد شده اند. بیانیه های بعد از شکست هم دست و پا زدنهای بیهوده ی ؛ ما همینیم، و لطفأ یکی ما را دستگیر کند تا بتوانیم یک جمعبندی پاسخگو ارایه دهیم؛ است. اما گویا به عمد آزاد گذاشته شده اند که خودشان زحمت خراب کردن خود را بکشند.
رهبری جنبش سبز خودش ظهور خواهد کرد و رای چهل میلیونی را شاید اینبار هم او از آن خود کند!

تقاضای موجه:
تشکر میکنم بخاطر طرح این موضوع و به نقد کشیدن رهبری سبز. لطفأ ادامه بدهید.


این شعر پابلو نرودا توسط شاملوی فقیدترجمه، و سروده شده است. که پیامی است برای جمع بزرگی از ما:


به آرامی آغاز به مردن مي كنی
اگر سفر نكنی،
اگر كتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نكنی.



به آرامی آغاز به مردن مي كنی
زماني كه خودباوري را در خودت ،
وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند. بكشی


به آرامي آغاز به مردن مي كنی
اگر برده ی عادات خود شوی،
اگر هميشه از يك راه تكراری بروی …
اگر روزمرّگی را تغيير ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نكنی،
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی



تو به آرامی آغاز به مردن مي كنی
اگر از شور و حرارت، از احساسات سركش،
و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامی دارند ،
و ضربان قلبت را تندتر مي كنند،
دوری كنی . .. .،



تو به آرامی آغاز به مردن مي كنی
اگر هنگامی كه با شغلت، يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی ،
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،
اگر ورای روياها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی
كه حداقل يك بار در تمام زندگي
ورای مصلحت انديشی بروی . . .
-
امروز زندگی را آغاز كن!
امروز مخاطره كن!
امروز كاری كن!
نگذار كه به آرامی بميری!
شادی را فراموش نكن!

" پابلو نرودا/ احمد شاملو"

Dalghak.Irani گفت...

مرسی به نرودا! سلام برشاملو! ممنون از شما با این انتخاب نابتان:
"شادی را فراموش نکن"