نفهمی های دلقک:
چون قلم اندازهای من در این"تنگ جای"شبهه ای از سخت خوانی را القاء کرده است وحتی عباس عبدی عزیزهم برآن خرده گرفته اند؛ لذا برآن شدم که "ایضاحی برای همیشه" بنگارم تا اگر"لب سوخته هایم"با عنایت اعاظم روبرو شد از دولت بخت من؛ معلوم کرده باشم که "حرف حساب" من چیست! ودلقک چه نگاهی دارد به اوضاع بسیار جدی ایران در این لحظه:
1- پرواضح است که نوشته های من فقط با ارجاعات ذهنی نخبگان مرجع(بخوان توده) قابل خواندن وفهم صواب است ولاغیر.
2- من اعتقاد دارم که همۀ مشکلات امروز ایران ریشه در سیاست به معنای خاص دارد وجزءجزکردن موضوعات بدون ارجاء ضمنی وهمیشگی به یک کل"مانع اصلی" آدرس اشتباهی دادن به مخاطب است. واین علت العلل روشنفکری سترون ایران عصر جمهوری اسلامی هم است.
3- من اعتقاد دارم که ما هنوز از دغدغۀ اصلی مرحوم مهندس بازرگان در دولت موقت که می گفت: "انقلاب تمام شد حکومت کنیم" حتی یک گام کوچک هم بجلو بر نداشته ایم. وهرگونه پیشرفت وتوسعه وبهره وری وسکنی وآرامشی منوط به جایگزینی انقلاب با حکومت است.
4- ما در طول همۀ سی سال گذشته درسیاست خارجی با یک شبه حکومت ودر سیاست داخلی با یک بی حکومتی روبرو بوده ایم. علت ثبات در سیاست خارجی(منقطع از ارزش داوری خوب یابد) تمرکز تصمیم سازی وتصمیم گیری در نهادهای قانونی(رهبر ودولت) بوده است. چرا که سیاست خارجی حوزۀ مشکل وبی ارتباط سطحی با منافع وحساسیت های"هژمونی مسلط "متولیان "یک شهر وچهل قلندر"دین رسمی می باشد.
5- لاجرم است این جا تعریضی وتعریفی به رهبرکبیر انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی امام خمینی ره ؛ تانشان داده شود که چگونه اهداف ایشان به عنوان یک اصلاح طلب رادیکال- ونه انقلابی- در محاق افتاد وما هنوز بعد از سی سال هنوز در همان پلۀ اول تشکیل حکومت درجا زده ایم.
6- عصارۀ خواست امام از انقلاب اسلامی یک گزاره بیشتر نبود:" شاه وهیئت حاکمۀبسیار نزدیک با او بروند. آدم های پاک ومؤمن ومحروم ودرد کشیده جای خالی عناصر شاه را بگیرند وبا بدنۀ همۀ سازمان بوروکراتیک و تکنوکراتیک بجا مانده از سابق-که امام همۀ این بدنه را ملی ومسلمان ودلسوز می دانستند- کشور اداره شود. مدل اداره هم کاملاً روشن بود:حوزه اجتهاد می کند؛ می دهد به دانشگاه . دانشگاه اجرا می کند وهرجا مشکل پیدا کرد یا سؤال جدیدی داشت؛ از حوزه دینی می پرسد وحوزۀ دینی بلافاصله پاسخ روشن می دهد وکشور با اسلام اداره می شود.
7- انقلاب اسلامی ایران در خیلی از فاکتورها منحصر بفرد بود که شمارش آن هاچه به حسن وچه به قبح درمجال وتوان این نوشته نیست والزام آور هم. ولی اشاره به یک خصیصۀ منحصر بفرد ادعای مرا تثبیت می کند:انقلاب ایران تنها انقلابی در جهان است که قبل از رسیدن به یک سالگی دارای قانون اساسی مدون ومصوب شده است. اگر توجه کنیم که قانون اساسی را برای حکومت می نویسند ونه انقلاب. مشخص می شود که امام چه تعجیل ورغبتی داشتند به عبور از انقلاب واستقرار حکومت قانون.
8- ولی با سوگواری چنین نشد. چرا نشد؟ دلایل عدیده ای دارد مثل تندروی های مارکسیت های مستقیم یا غیر مستقیم. تند روی های هدایت شده بدنۀ اصلی (توده)مردم برای جایگزین سنت های خرافی منسوب به اسلام با شیوه های حکومت مدرن. عبور روحانیون از امام در قبضۀ پست های اجرایی و...وجنگ وجنگ وجنگ! گریه می کنم.
9- اما- واین اما مهم است- هیچ کدام ازموانع ریز ودرشت برشمرده در بند بالا نمی توانست حکومت اسلامی را زمین گیر کند اگر- واین اگر گیر همۀ گیرها ست- بزرگان حوزۀ دین می توانستند در مورد مسایل متحدثه اولاً به رأی و فتوای راهگشا برای عصر مدرن برسند وثانیاً بتوانند بر این فتوا ورأی راهگشا اجماع کنند. چنین اتفاقی نه تنها نیافتاد بلکه در معدود مواردی هم که امام رأساً وبعنوان اعلم ترین مرجع زمانه فتاوی چندی- ان هم در موضوعات بسیار حاشیه ای ونه حساس مثل شطرنج وفلس ماهی و...- را صادر کردند مقاومت ها ومخالفت های جانانه ای شد.
10- قانون اساسی امروز ایران صراحت دارد که هرفعل وترک فعلی در ایران وقتی مجاز است که مخل به"مبانی" اسلام نباشد.همۀ گیر سی سالۀ مادر ماندن پا در هوادر گرو همین یک کلمۀ" مبانی اسلام" بوده واست. وتاروز قیامت هم ادامه خواهد داشت اگرمتولی تعیین این مبانی روشن وشفاف اولاً معلوم نشود و ثانیاً شهامت وشجاعت حرف آخر زدن را نداشته باشد.
11- البته که این حرف من نه تازه است ونه کشف الکشاف. این حرف من حرف همۀریزودرشت حاکمان بالفعل وبالقوۀجمهوری اسلامی ایران درمحافل و مجالس خصوصی ونیمه علنی است که ترجمۀ بی خطرآن از سوی روشنفکران شده"تغییر پارادایم" ودر زبان آدمی مثل اسدالله بادامچیان شده است" درآرزوی ایت آلله دکتر یا دکتر آیت الله"والبته حرف نگران وهموارۀ مجالس ومحافل "دغدغۀ ایدئولوژی" که با شهامت ترین آن را حضرت آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی بیان می کند؛ درقالب التماس از بزرگان حوزه برای اجماع در فتوا!
12- آن چه که دغدغۀ من است."موضوع روز وعلنی کردن" این"گیر اعظم" است در حوزۀ روشنفکری تا با جلو گیری از آدرس های عوضی دوستان به تودۀ مردم بگوییم چرا این قدر سر درگم وحیران هستند. طرفه این که روشن فکران نه تنها به وظیفۀ ذاتی شان عمل نمی کنند بلکه با وقاحت تمام پنجه در چهرۀ توده می کشند که غیر قابل پیش بینی هستند وچه هستند وچه وچه. که اگر واقعاً منصف باشیم همۀ آن صفات منفی حصۀ روشن فکران است ونه توده!
13- قصه تا حشر دراز است بچه ها! بی خیال!...
14- خوشبختانه بارقه هایی از امید در حال جوانه زدن است.روحانیت سنتی که علاقه ای هم پیدا کرده بود به سیاست وچرب وشیرین این بلا تکلیفی سی ساله در حال سپر انداختن است چه به حکم زمان وچه به حکم زمانه! یا می روند ویا می فهمند که با افکاردرقدیم ماندۀ آنان قاتقی برای قاشقی فراهم نخواهد شد. و بویژه بعداز ظهور احمدی نژاد"نبی!" ودار ودستۀ چماقداران معنوی به یقین بیشتری هم رسیده اند. لذا افق زندگی برای ایرانیان در حال چهره کردن است. اگر از روحانیت جدیدالاحداث یکسره مادی در امان نگاهشان داریم.
15- می دانیم که ورود به جرگۀ روحانیت از قدیم یا موروثی بوده است ویا قربة الی الله. تا اینکه انقلاب اسلامی پیروز شد واکثریت ابن الوقت ها به این مردان خدا اضافه شدند. هر کسی که بوی کباب از گوشت تن رنجور مردم را شنید عرقچین بر زمین کوبید ودستار بست. وامروز ما در حال گرفتار شدن در چنگ کسانی هستیم که نه از روی ایمان به دنیای قدیم وجزم اندیشی به نام دین که از روی حساب وکتاب وعقل جزیی نگر ومنفعت دنیوی خویش یورش آورده اند برای تاراج ما! وباید هشیار باشیم ونگذاریم.
16- حرکت های رادیکال وشورش وانقلاب نه ممکن است ونه مفید. وما باید با استفاده از فضای مناسبی که در این خلاء انتقال قدرت از روحانیت متحجر ولی روحانی به روحانیت " با چراع علوم دقیقه وزبان خارجه ودنیای دیجیتال و..." ولی فقط به نام روحانی! استفاده کنیم وبا تمسک به معدود روحانیان روشن اندیش ودلسوز قدیمی نگذاریم هستی مان بکلی نابود شود.
17- واین جاست که من می گویم والتماس می کنم که به مهدی کروبی رأی بدهیم. چرا؟ چون کروبی همۀ فاکتورهای توان گذراندن ایران از این گردنه را دارد. فرض محال اگر جمهوری اسلامی خواب نما می شد ومی گفت دریک انتخابات صددرصد آزاد همۀ نخبگان صف بکشند وبه میدان بیایند هم تغییری در انتخاب اصلح من نمی کرد. چون که فقط یک روحانی با خصوصیات شخصیت حقیقی وحقوقی مهدی کروبی تنها گزینۀمناسب وممکن برای عبور از این گردنه است. زیرادرست است که روحانیت جزم اندیش سنتی در حال عقب نشینی جدی است؛ ولی از سوی دیگر اگر با یک آدم رادیکال حتی اورا از تغییر سریع مناسبات بترسانیم ممکن است برگردد. واگر برگردد دیگر خود ندانم کارش حاکم نخواهد شد بلکه آن دسته روحانیان مادی وخطرناک که شرحش رفت چنان بلایی سر ملک وملت خواهند آورد که فرار به افغانستان تنها آرزوی بچه های ما بشود.
18- البته که همین نوشته هم به اندازۀ کافی گنگ وسخت خوان شد.ولی چاره ای ندارم وقت تنگ است. بیایید یادی هم از دکتر شریعتی بکنیم وبگوییم ازدعای "تعصب" خواهی برای روشنفکران بنفع دعای "روشنفکر" مانی برای آنان عدول کند تا بلکه بتوانیم با انتخاب شدن یک غیر مدعی بنام مهدی کروبی؛ خودمان، بچه هایمان و وطن مان را از تخریب بیشتر نجات بدهیم. آمین. یا...هو
بعد از تحریر:
a- من از علت تامه گفتم ونمی شود سی سال تاریخ را در یک صفحه نوشت. لذا ذهن مرجع وتحلیل گر می خواهد برای تبیین چگونگی ارتباط حتی روزمرۀما به این علت تامه. اینکه استخوان درشت ها نمی آیند اینکه کوتوله ها زیادند اینکه چگونه لاشخورهای خفیه نویس با استفاده از این فضای سیال هم ملت را می دوشند هم مراجع وحاکمان دین را از جیب بازهم ملت.واینکه در فضای ترس آلود هرکی هرکی باترساندن یکی به بددینی وهراساندن دیگری به اسلام در خطر است. چگونه هم دین را از بین می برند هم ایران را.البته که من با برانداز وبی چاره فرق دارم. من می گویم بپسندی یانه! آش خاله است ودر حال تناول. پس باید حتی یک گام به پیش را کوچک نشماریم!
b- ضمناً من به صورت بندی حکومت حساسیتی ندارم. من ابتدا آرزوی یک حکومت را دارم. بجای انقلاب.قطعاً من یک ملا عمر تکلیف روشن با تلویزیون را صدبار ترجیح می دهم به آیت الله... که کارو زندگی اش را ول کرده وبا دوربین نشسته رو به تلویزیون که به ضرغامی زنگ بزند وبگوید دختره به پسره چی گفت در پشت تلفن ودر فلان سریال! حرام است آقا! ودین خدا در خطر!
بعد از متن:
(1)- آیت الله خامنه ای واحمدی نژاد درحال عبور دادن ایران از وضع سیال وانقلابی سی ساله به یک حکومت هستند. ولی سوگوارانه چه حکومت ایده آل آیت الله خامنه ای (توتالیتر مثال استالین) وچه حکومت مورد آرزوی دکتراحمدی نژاد(دیکتاتوری فردی مثال قذافی) تنها دونمونۀ فاجعه باری بودند وهستند که نصیب ایران بلاتکلیف فعلی شوند. وما مأموریت اصلی مان درجنبش سبز جلوگرفتن از این فاجعه است. اینجا همان جایی است که من فریاد می زنم که رفقا دارند "کلون" را می اندازند. وما چه می کنیم: "نزاع برسر سکولارو مذهبی وسیاست بازی های مهوع وسهم خواهی وتنوع بیانیه و...اف" یا...هو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر