1- وزیر امور خارجۀ جمهوری اسلامی ایران بعد از تحت فشار قرار گرفتن از سوی افکار عمومی و برای فرار از اقدامات مؤثری که نتوانسته است در جریان گروگانگیری سربازان ایرانی انجام بدهد؛ نامه ای را خطاب به دبیرکل سازمان ملل نوشته و منتشر کرده است (اینجا) که قبل از اینکه به یک نامۀ دیپلماتیک و حقوقی شبیه باشد نوعی انشای دم دستی در همدردی با افکار عمومی ایرانیانی است که انتظار نجات سربازان گروگان گرفته شده توسط سیاستمداران شان را دارند. البته من ادعای حقوق دان بودن و یا دیپلمات بودن را ندارم. اما معتقدم که نگاهی سطحی به نوشتۀ ظریف دم خروس "کلافه ام از دست سؤال های بی پاسخ مردم" را براحتی می توان تشخیص داد:
الف- نامه به سازمان ملل و دبیرکل آن باید در شکایت از دولت ها باشد. زیرا سازمان ملل فقط مسئول رفتار دولت ها و حکومت های عضو است و شکایت از اشخاص یا گروه و حزب و دسته بی معناست. چون دبیرکل سازمان ملل مسئولیتی در مورد غیر دولت های عضو نه دارد و نه می تواند اعمال اتوریته کند. البته ظریف در نامه اش بطور تلویحی و با نام بردن از "حمایت دولت خاص" - منظور عربستان است - خواسته است به نامه اش مشروعیت لازم را بدهد. اما این کافی نیست و شکایت از هر دولتی باید با نام مشخص آن دولت یا حکومت و مستند به اسناد همراه در مورد تخلف دولت مزبور باشد.
ب- معلوم نیست ظریف این نامه را بکدام علت خاص نوشته است. بعبارت دیگر تمرکز و مدعای اصلی منجر به این نامه نگاری چیست و خواستۀ مشخص ظریف از دبیرکل کدام اقدام مشخص است. زیرا ظریف موارد متعددی از آدم تا خاتم را در نامه اش گنجانده است و هرآنچه در ماه های گذشته در یمن و لبنان و پاکستان و ... علیه دیپلمات ها و مراکز سیاسی ایران اتفاق افتاده است را هم ضمیمۀ نامه اش کرده است. و از همه مهمتر ظریف بخش مهمی از نامه اش را بموضوع قاچاق مواد مخدر از مرزهای ایران اختصاص داده و مرثیه ای کشدار از فداکاری ها و عدم کمک های جهانی و این قبیل موارد را نیز به شرح مصیبت خود افزوده است.
پ- در حالیکه اگر بمب گذاری های ماه ها و سال های گذشته علیه منافع و دیپلمات های جمهوری اسلامی مسائلی در حیطۀ اختیار رسیدگی سازمان ملل بوده؛ باید در همان زمانی که وقوع یافته به سازمان ملل شکایت می شد. و نه بعد از گذشتن ماه ها و سال ها. ضمن اینکه موضوع ترانزیت مواد مخدر از خاک ایران یک معضل تقریباً 60 ساله بوده که بطور ویژه و همواره جزیی از مذاکرات و مسایل فی مابین ایران و جامعۀ جهانی و سازمان ملل و کشورهای منطقه تعقیب می شده و شده است و ارتباط دادن آن با گروگانگیری سربازانی که وظیفۀ مرزبانی داشته اند نوعی خلط مبحث است.
ت- گذشته از شکل این نامه که نشانه های بسیاری دارد برای فهمیدن "رفع تکلیف"ی بودن آن؛ در ادبیات و محتوای برخی اصطلاحات بکار رفته هم بسیار سست و نشانه ای از برانگیختن احساسات ملی - برای پوشاندن عدم انجام وظیفه - دارد. مثلاً آنجایی که ظریف از سربازان گروگان گرفته شده با نام "قهرمانان ملی" نام برده است. در حالیکه این پنج نفر سرباز جوان نه تنها قهرمان - آن هم از نوع ملی اش - نبوده اند بلکه خودشان جوانان قربانی بوده اند که بدون آموزش و انضباط و کنترل و تجهیزات و ... بصورت گوشت قربانی توسط فرماندهان و مسئولان مرزبانی بمسلخ فرستاده شده اند. لذا معلوم است که ظریف از پروپاگاندای نچسب "قهرمانان ملی" به این بچه ها تلاش برای اعلان همبستگی با سروصدای دنیای مجازی داشته است.
ث- البته خود ظریف هم در انتهای نامه اش - معمولاً هم اینطور نامه ها سرگشاده نباید باشد و نیست در عرف - با نوشتن جملۀ:
"یک نمود در خواست مشروع مردم ایران، حرکت خودجوش مردمی جوانان ایرانی در جمع آوری یک میلیون امضا برای درخواست از جنابعالی و دیگر مقامات بین المللی جهت انجام اقدامات موثرتری برای بازگشت سریع تر گروگان های ایرانی به وطن است. من نیز با ارسال این نامه به این موج می پیوندم."اذعان می کند که این نامه را فقط جهت پیوستن به موج جهانی خودجوش جوانان نوشته و انتظار اقدام حقوقی مشخصی ندارد.
2- این نامه البته یک وجه مخرب هم دارد؛ و آن مربوط است به روابط ایران و عربستان. زیرا در حالیکه ایران مدت هاست از طریق کانال های مختلف و اخیراً هم - در جریان سفر روحانی به مسقط - از جانب یوسف بن علوی وزیر خارجۀ عمان بدنبال برقراری ارتباط با عربستان سعودی و شکستن یخ های سرد و قطور روابط دوجانبه است؛ این نامه که تلویحاً عربستان را در موضع اتهام نشانده می تواند بروند آشتی ایران و اعراب لطمه بزند. بدون اینکه عربستان را به دردسر بیندازد. زیرا اگر ظریف مشخصاً و مستند به اسناد مثبت از عربستان نام برده و شکایت کرده بود دبیرکل ناچار بود واکنش نشان بدهد؛ در حالیکه ظریف ضمن شکایت تلویحی نامی هم نبرده و دبیرکل را موظف به برخورد با عربستان نکرده است.
3- این نامه را بعنوان یک سند "ضعف ظریف" در کارنامه اش بایگانی می کنم و به او یادآوری می کنم که اگر هم می خواست خودی بنماید و با جوانان - کمپین درست کرده - اعلان همبستگی کند؛ بهترین و مناسب ترین کار این بود که یک تُک پا می رفت اسلام آباد و با مقامات پاکستان رودررو صحبت می کرد تا اگر هم نتیجه نمی داد بتواند اقدام وزیرانه و مسئولانه اش را در بازار احساسات بفروشد. بالاخره هرچه نباشد ظریف وزیر خارجه است و باید اقداماتش فرقی داشته باشد با پیرمرد وبلاگ نویس و جوانان بستوه آمده از "رهبران میانگین 90 ساله؛ قربانیان دور و بر 20 ساله!" یا...هو
۵ نظر:
سلام
من نمیدونم فیسبوک و تویتر و اینها گناه مذموم صهیونیستی و ... هزار عیب و ایراد دیگه ولی الان که ابتکار غیر دولتی و غیر حکومتی در ایجاد کمپین برای سربازان گروگان گرفته شده همین رژیم سعی در مصادره آن جهت مظلوم نمایی و احیانا همزبان نشان دادن اپوزیسیون(عامه کسانی که کمپین را ایجاد کرده اند) با خود را دارد لطفا در این مورد هم افشاگری نمایید تا احیانا مورد سو استفاده حکومت نگردد.
این هم عذر بدتر از گناه. حالا کم مانده است که درگیری با پاکستان هم به لیست دردسرهای کشور اضافه شود.در ارتش می گویند مالت را بپا و مردم را دزد نکن.فرماندهان نظامی نیز از سربازان خود محافظت کافی بنمایند تا محتاج لشکر کشی به یک کشور برای چند سرباز وظیفه نشوند.
چطور است که کشتار مردم سوریه مجاز است و دخالت در امور یک کشور دیگر محسوب نمی شود ولی داد و فغان از یک گروهک بی اصل و نصب بالا می رود و آدم و عالم را متهم می کنند؟ آیا پاکستان مسئول سخنان تحریک امیز مصباح یزدی است؟ آیا پاکستان مسئول بی اعتنایی دولت به مردم محروم منطقه است؟ آیا پاکستان مسئول قاچاق دولتی مواد مخدر در ایران است؟ ایا پاکستان مسئول نیروی انتظامی بی عرضه ایران است؟ بابا والا خجالت دارد. چرا این نیروهای زبده سرکوب گر خود را که بر سر دانشجویان سوسول چماق می زنند را به مرزهای میهن اسلامی خود اعزام نمی کنند تا بجای بخور و بخواب در شهرها کمی هم از مرزهای خود دفاع کرده باشند؟ چگونه است برای 12 تا پاسدار اسیر حاضر به ازاد کردن 1500 اسیر در سوریه می شوند؟
شیر ممد تنگسیری گفت
دیگه حالم از رفتارهای سطحی ، غیر تخصصی و عوام فریبانه مسوولین و ایضا قربون صدقه رفتن های ملت همیشه در صحنه به هم میخوره !
صدر تا ذیل این مملکت ، شعار و حرفهای صدمن یک گاز معده بوده و هست ...
فاجعۀ بزرگتر آنجاست که ظریف در پاسخ به انتقادات گفته و نوشته است که "برای نوشتن و علنی کردن این نامه ساعت های متمادی بحث و فکر و مشورت شده است". لااقل اگر می گفت همین جوری یکی از آبدارچی ها احساساتی شد و این را نوشت و من هم نخوانده امضاء کردم قابل اغماض تر بود تا آوردن همۀ توان کارشناسی و دیپلماسی کشور به پشت این نامۀ بی برنامه. یا...هو
پذیرش شکست خود نوعی پیروزی است. این دست را خامنه ای به جیش العدل باخته و بهتر است بیشتر از این کشش ندهد و با اعمال بیهوده و خطرناکی مانند لشکر کشی به خاک پاکستان و اینا موضوع راپیچیده تر نکند. بهتر است زندانیان را آزاد و سربازان خود را پس بگیرد و حواسش را برای بعد از این جمع کند . سامانی به نیروهای نظامی منطقه بدهد . دست از این سنی ستیزی و اعدام های تحریک کننده محلی بردارد تا در آینده از این کار جلوگیری کرده باشد.این دست را ایران باید تو برود و دو باره کارت بریزد.
ارسال یک نظر